اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

افسانۀ غرانیق

سلام دوستان گرامی. در این واپسین روزهای مهمانی خدا دعا را فراموش نکنید و پیش از همه برای ظهور منجی(عج) که تمام خیرات در آن است.

 

یکی از کارهایی که در راه خودم میخواهم انجام دهم استفاده از تألیفات سایر دوستان در سایر وبلاگها با ذکر مؤخذ است. مطلب این پست را از وبلاگ ارزشمند امانت در مورخۀ دوشنبه ۱۲ دیماه ۱۳۸۴ توسط آقا محمدحسن نگاشته شده است برایتان میاورم.

 

فقط به عنوان مقدمه عرض میکنم که این داستان جعلی از جمله داستانهاییست که در متون اسلامی آمده است و چنانچه پیش از این خدمتتان عرض کردم آلت دست دشمنان اسلام قرار گرفته است.

 

و اما مطلب این دوست عزیز:

نقد و بررسی صحت افسانه غرانیق

غرانیق جمع غرنوق است به معنای مرغان آبی ٬ لک لک ٬ بوتیمار (مرغ غم)

مشرکین اعتقاد داشتند که در بتهایشان ارواح ملائکه قرار دارند و این ملائکه دختران خدا هستند و از آنجا که این ملائکه به سمت بالا پرواز می کردند و نزد خدا شفاعت می کردند به آ نهاغرانیق می گفتند .

از بین مورخین طبری این داستان را با شاخ و برگ فراوان نقل کرده است. وی در دو جا به این داستان پرداخته است : ۱) در تفسیر خود ٬ ۲) در تاریخ خود
وی این داستان را در تفسیر خود از
۱۰ طریق و در تاریخ خود از دو طریق بیان کرده است.

راوی این مطلب محمد بن کعب قرظی است که در سال ۴۰ هجری بدنیا آمده و از یهودیان بنی قریظه بوده که بعدا مسلمان شده است و خودش اولین نفر است که این داستان را با قاطعیت بیان می کند .

متن داستان :

« می گویند پیامبر (ص) در سال ۵ بعثت در جمعی از مجامع قریش بود که سوره نجم بر ایشان نازل شد ٬ در آیات اول این سوره خداوند بیان کرده که پیامبر به غیر از چیز هایی که جبرئیل برای او بیان می کند حرفی نمی زند و بعد از آن تا آیه ۱۸ به ماجرای معراج پیامبر اشاره شده است.

لَقَدْ رَأى‏ مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْرى‏ (۱۸) أَ فَرَأَیْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى (۱۹) وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى‏ (۲۰)

در آیه ۱۸خداوند می فرماید : پیامبر به معراج رفت تا آیات پر عظمت خدا را در عوالم دیگر هم ببیند . در آیات ۱۹و۲۰ خداوند خطاب به مشرکین می گوید: شما از بتهای خود (لات ٬ عزّی و منات) چه دیدید؟

در اینجا طبری بیان می کند که شیطان بر زبان پیامبر این جمله را جاری کرد:

تِلکَ الغَرانیقُ العُلی وَ اِنّ شَفاعَتَهُنّ لَتُرتَجی (اینها مرغان بلند پروازی هستند که امید است شفاعت آنها مورد قبول واقع شود).

در آیه ۲۱ خداوند می فر ماید : أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى‏ (آیا فرزند پسر برای شما و فرزند دختر برای خداست-در اینجا خداوند می خواهد به نوعی این طرز فکر اعراب را که پسر از دختر بلند مرتبه تر است ٬ مورد تمسخر قرار دهد-).

در آیه ۲۲ آمده است : تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزى‏ (اگر چنین باشد این تقسیم ناعادلانه است-اشاره دارد به این اعتقاد که ارواح بتها دختران خدا هستند-).

در آیه ۲۳ آمده است : إِنْ هِیَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏ (نیستند آنها مگر یک سری اسم که شما و پدرانتان نامیده اید٬ خدا در رابطه با آنها هیچ دلیلی را نازل نکرده است و شما فقط یک گمان بیشتر ندارید).

این آیات ادامه پیدا می کند تا در آیه ۲۶ خداوند می فرماید : وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضى‏ (چه بسیار ملائکه که در آسمان هستند و شفاعتشان مورد قبول واقع نمی شود مگر خداوند اذن بدهد نسبت به کسانی که بخواهد و راضی باشد).

طبری بیان می کند که این آیات به آیه سجده رسید و پیامبر به همراه مسلمانان به سجده رفتند . در اینجا مشرکین هم به خاطر آیه ای که شیطان به پیامبر القا کرده بود سجده کردند ٬ حتی یک نفر از مشرکین به نام ولید که فردی پیر بود و نمی توانست سجده کند مشتی خاک برداشت و بر پیشانیش گذاشت.

این حادثه گذشت و بعد از ظهر جبرئیل در منزل پیامبر (ص) نازل شد . پیامبر (ص) آیات قبل را بر او خواند و وقتی به جمله ی (تِلکَ الغَرانیقُ العُلی وَ اِنّ شَفاعَتَهُنّ لَتُرتَجی) رسید ٬ جبرئیل گفت من چنین چیزی به تو نگفتم و این القای شیطان بوده است . پیامبر (ص) از اینکه نتوانسته بود آیات الهی را بدرستی به مردم برساند ٬ به شدت ناراحت شد.

در اینجا بود که آیه ی ۵۲ سوره حج برای قوت قلب پیامبر نازل شد : وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (ای رسول ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر آنکه وقتی آیاتی برای هدایت خلق تلاوت کرد ٬ شیطان در آن ایات الهی القاء دسیسه کرد خدا هر چه شیطان القا کرده محو و نابود می سازد و آیات خود را تحکیم و استوار می گرداند و خدا دانا به حقایق امور و درستکار در نظام عالم است).

بعد از نزول این آیه پیامبر (ص) به مردم فرمودند که جمله ی تِلکَ الغَرانیقُ العُلی وَ اِنّ شَفاعَتَهُنّ لَتُرتَجی جزو آیات قرآن نبوده و القای شیطان بوده است ».

دلایل جعلی بودن داستان :

۱) اولین و بزرگترین مشکل این داستان این است که همه میدانیم پیامبر (ص) معصوم بوده اند ٬ چطور امکان دارد چنین اشتباهی از ایشان سر زده باشد و شیطان در حین تلاوت آیات جمله ای بر زبان ایشان جاری ساخته باشد؟!

۲) یکی از بزرگترین اشتباهات راوی این داستان این بوده است که فراموش کرده سورۀ حج مدنی است (درست است که در مورد مدنی بودن آیه ۵۲ و چند آیه دیگر از این سوره ابهام وجود دارد ولی این ابهام در این است که آیا این آیه در مدینه نازل شده یا در راه مدینه . پس مکی بودن آیه به کل منتفی است) پس چطور امکان دارد که آیه ۵۲ سوره حج در بعد از ظهر آن روز در مکه نازل شده باشد. در ضمن سوره نجم هم در سال ۲ بعثت نازل شده است نه در سال ۵ بعثت !!

۳) از دیگر ایرادات این داستان آن است که مسلمانان در زمان مکه در اجتماع مشرکین قریش شرکت نمی کردند . همچنین در روایات مختلف این داستان آمده است که پیامبر در هنگام نزول این آیات در خواب بوده اند یا در نماز و یا در حال طواف به دور کعبه . خود این تناقض ها باعث می شود که اصل داستان مورد تردید واقع شود٬ در ضمن چطور امکان دارد که پیامبر در خواب بوده باشند و در هنگام نزول این آیات مسلمانان و مشرکین گرد ایشان جمع شده باشند ؟!

۴) مهمترین راوی این داستان محمد بن کعب قرظی است که خود او اولین نفری است که این داستان را نقل می کند و آن را به هیچ کس هم نسبت نمی دهد حال آنکه سال تولد وی ۴۰ هجری است !! در ضمن وی از یهودیان بنی قریظه بوده که تنها طایفه ی یهودیان است که پیامبر با آنهاجنگیده اند و احتمال می رود که آنها این کینه خود را با سر هم کردن چنین داستان هایی مرتفع کرده باشند. حتی ابن عباس هم که با تردید به این داستان اشاره کرده است سال ۱۰ بعثت به دنیا آمده است ولی این حادثه به گفته طبری در سال ۵ بعثت رخ داده است .

۵) مسلم و بخاری علمای بزرگ اهل سنت هم که هم عصر طبری بوده اند هیچ اشاره ای به وجود چنین داستانی نکرده اند و طبری هم به خاطر اینکه ابن اسحاق این روایت را نقل کرده آن را در کتب خود آورده است . جالب اینجاست که ابن هشام شاگرد بزرگ شاگرد محمد بن اسحاق هم این مطلب را در کتاب خود (السیره النبویه) که از روی کتاب محمد بن اسحاق جمع آوری کرده ٬ نیاورده است. در ضمن بزرگترین مشکل این است که علی (ع) که همواره یار و یاور پیامبر (ص) بوده است چرا در هیچ جا هیچ اشاره ای به این مطلب نکرده است ؟!

اینها فقط دلایل عقلی و تاریخی است که نشان می دهد این داستان از اصل جعلی بوده است .

این همان داستانی است که سلمان رشدی ملعون بر پایه آن کتاب آیات شیطانی خود را نوشت . وی در پایان کتاب خود از مولانا محمد علی ( که یک کتاب تفسیر قرآن دارد و در آن به این داستان اشاره کرده است ) تشکر می کند حال آن که خود مولانا محمد در کتاب خود این داستان را جعلی عنوان کرده است.

سلمان رشدی در کتاب خود به این موضوع پرداخته که این تنها باری نبوده که پیامبر در خواندن آیات برای مردم اشتباه کرده بلکه هر بار که اطرافیان پیامبر با وی صحبتی می کردند ایشان نعوذ بالله نمی توانستند تشخیص دهند که این صحبت ها از طرف آنهاست یا خدا و این صحبت ها را به عنوان آیات قرآن برای مردم بیان می کردند .

ان شاء الله هر جا که هست خدا هلاکتش را نزدیک بگرداند.

التماس دعا

این بود مطلب این دوست گرامی از وبلاگ امانت. خب حالا واقعا به نظر شما مقصر اصلی کیست؟ کسی که داستان را جعل میکند یا کسی که از آن سوءاستفاده میکند؟

افراد دروغگو(طبری را نمیگویم؛کسانی را میگویم که این داستان را برایش بدیهی جلوه داده اند.) بیشتر مقصرند یا کسانی که دروغ را آلت دست قرار میدهند؟ یا مایی که به فکر پاسخگویی نیستیم؟!!

در صورتی که منوی نظرات باز نشد برای ثبت نظرتان اینجا کلیک کنید.