اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

بشارتهای مربوط به ظهور محمّد(ص) پیش از بعثت

 با سلام. هر چند این پست را میشد در موضوع بندی برهانها جای داد ولی من آنرا در بین مباحث تاریخ صدر اسلام قرار میدهم. میخواهیم پیش از سخن راندن از ولادت و زندگانی پیامبر از بشارتهایی که پیش از بعثت پیامبر در مورد آن بزرگوار بوده است سخن بگوییم.

 

بخش اعظم این پست را که شامل بندهای الف تا د است را از ویلاگ حدائق نقل میکنم:

 

 

الف :  انجیل برنابا ( نزدیک ترین انجیل به درستی و تحریف نشدگی از دیدگاه مسلمین): گزارشهای فراوانی از فرمایشها و معجزات و سیره ی حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام به دست حواریان و دیگر افرادی که در شمار پیروان ایشان به حساب می آمدند٬ نوشته شده بود که هر کدام از آنها را انجیل می نامیدند . این انجیلها در اوایل نصرانیت فراوان و متعدد بودند ( و شمارشان به صد و اندی انجیل می رسید ) و با هم اختلاف داشتند تا این که سرانجام انحرافات پدید آمده در نصرانیت ، چیره شد و بر آن اساس ارباب کلیسا تنها چهار انجیل « متی و مرقس و لوقا و یوحنا » را از آن میان رسمیت و اعتبار دادند و خواندن و حتی نگهداری دیگر انجیلها ( مانند انجیل برنابا و انجیلهای یعقوب ٬ نیقودیموس ٬ ابیونیت ٬ توماس ٬ ژاک ٬ نیکودم ٬ پطرس ٬ پطرس دوم ٬ متای دوم ٬ مصریان ٬ ابدی ٬ آندره ٬ بارتلمی ٬ حوا ٬ عبرانیان ٬ دوازده تن ٬ اندریو ٬ برتولما ٬ جیمس ٬ تدیوس ٬ اپلس ٬ فیلیپ ٬ باسیلیدس ٬ کرینتوس ٬ یهودای اسخریوطی ٬ حیات ٬ مریم ٬ متیاس ٬ کمال ٬ راستی ٬ مارکیون ٬ اگنستی ٬ صباو ءت و اگر لوگیا را هم انجیل بدانیم ٬ به این فهرست افزوده می شود ) را ممنوع کردند .

انجیل برنابا که نوشته ی یکی از حواریان حضرت عیسی علیه السلام است ، « به گواهی مدارک تاریخی خدشه ناپذیر » تا قرن پنجم میلادی در دسترس بود تا این که 118 سال پیش از بعثت محمد(ص) ، به فرمان پاپ گلاسیوس اول خواندن و حتی نگهداری آن ممنوع اعلام شد و بزرگان نصرانیت در نابودی نسخههای  آن تلاش فراوان کرده و آن را از دسترس نصرانی ها دور کردند ؛ تا این که بعدها نسخه ای خطی از این انجیل ، از کتاب خانه ی پاپ سیکستوس پنجم ربوده شد و با انتشار دوباره ی آن ، ارباب کلیسا مدعی شدند که اساساً این انجیل ، ساختگی است ! اما پژوهشهای « بدون پیش فرض » و « علمی و آزاد » همگی نشان می دهد که این انجیل کاملاً اصیل و حقیقی است ( بخش عمده ای از پژوهشها و بررسی ها و استدلالها و پاسخ اشکالات نصرانی ها بر این انجیل را در چهار مقدمه ی مفید و مستند و کارشناسانۀ مرحوم سردار کابلی و سید محمود طالقانی و جمشید غلامی نهاد و محمد رشیدرضا که همراه این انجیل از سوی انتشارات نیایش تهران ، چاپ و منتشر شده است ، حتما بخوانید ) .

یکی از تازه های این جانب نیز در این زمینه این است که از حضرت آیة الله بهجت دام ظله شنیدم که آقای مرعشی نسخه ای از انجیل برنابا _ که تقریبا برای ۵۶۰ سال پیش و به زبان گرجی است_ به ایشان و علامه طباطبائی نشان داده و گفت : « این انجیل را نگه داشته ایم تا اگر کسی را یافتیم که به زبان گرجی وارد بود ، آن را به فارسی یا عربی ترجمه کند » . این نسخه هم اکنون در کتابخانه ی مرعشی در قم نگهداری می شود و بی تردید در کنار نسخه های دیگری از آن که به زبانهای ایتالیائی و اسپانیائی و نسخه ی کتابخانه ی توکیو ( مقدمه ی انجیل برنابا ، ص ۱۲۹ ) و سریانی ( زن زیادی ، ص ۱۱ و ۱۲ ) موجود است ، به تقویت این انجیل حقیقی کمک شایانی خواهد کرد .

غرض این است که هیچ جای شک و شبهه در اصالت این کتاب ( که به تعبیر حضرت آیة الله بهجت دام ظله : نزدیک ترین انجیل به اصالت و درستی است و تنها دو - سه جمله ی نادرست در آن وارد شده که آنها نیز در متن اصلی این کتاب نبوده است ) نیست گرچه ارباب کلیسا تلاش بی حاصلی می کنند که آن را ساختگی و نوشتۀ یک مسلمان(!) معرفی کنند، تنها به این دلیل که در این انجیل به صراحت سه خدائی رایج در نصرانیت امروزی نفی شده و حضرت عیسی در آن خود را پیامبر خدا معرفی می کند ( نه پسر خدا ! ) و نیز « بارها و به صراحت مژده ی آمدن خاتم الأنبیاء همراه مشخصات دقیق ایشان ـ از جمله نام شریف پیامبر اسلام ـ آمده است » . یعنی نصرانیان اگر به درستی آن اعتراف کنند ، طبیعی است که باید مسلمان شوند و چون نمی خواهند مسلمان شوند ، از همان آغاز آن را نوشته ی یک مسلمان معرفی می کنند ! و این اندازه منطق ندارند که شیپور را از دهانه ی گشاد آن ننوازند ؛ یعنی ابتدا باید با پژوهشهای تاریخی و علمی به بحث درباره ی اصالت و درستی آن بپردازند و اگر اصالت آن را پذیرفتند ، به محتوای آن نیز که اثبات پیامبری حضرت محمدصلی الله علیه و آله است ، تن دهند ؛ اما آنان از ابتدا مسلم و قطعی می گیرند که این انجیل نوشتۀ یک مسلمان و غیر اصیل است و سپس نتیجه ی گیرند :« در نتیجه این انجیل نوشتۀ یک مسلمان و ساختگی است » ! و هیچ اعتنائی هم به این همه دلیل و استدلال و نشانه بر درستی و اصالت آن ، نمی کنند !!

ب : انجیلهای چهارگانه : در همین انجیلهای تحریف شده نیز می توان روزنه ای به سوی حقیقت یافت ؛ انجیل منسوب به یوحنا از زبان حضرت عیسی بارها مژده ی آمدن شخصی را داده است که پس از وی می آید و [ دینش ] همیشه و جاویدان خواهد بود و همه چیز را به مردم یاد خواهد داد و هر آنچه حضرت عیسی به مردم گفته است به یاد آنان خواهد آورد ( یوحنا ،۱۴ / ۱۶ و ۲۶ ) و او حضرت عیسی را بزرگ خواهد داشت ( یوحنا ، ۱۶ / ۱۴ ) و عیسی و پیامبری و حقانیت او را تصدیق خواهد کرد ( یوحنا ، ۱۵ ، ۲۶ ) .

این شخص در انجیل منسوب به یوحنا _ که به زبان عبرانی بوده _ « فارقلیط ( = فارقلیطا = پارقلیطا ) » معرفی شده است و این کلمه به همین صورت ، در زبان سریانی و یونانی هم هست و به شکل « فیرقلوط » به زبان عربی هم وارد شده بود:

 

«اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید و من از پدر(منظور خداست) خواهم خواست و او دیگری را که فارقلیط است به شما خواهد داد که همیشه با شما خواد بود، خلاصۀ حقیقتی جهان آنرا نتواند پذیرفت زیرا آنرا نمیبیند و نمیشناسد ولی شما آنرا میبینید و میشناسید زیرا که با شما میماند و در شما خواهد بود- اینها را به شما گفتم مادام که با شما بودم اما فارقلیط روح مقدس که او را پدر به اسم من میفرستد او همه چیز را به شما تعلیم میدهد و هر آنچه گفتم به یاد آورد» (انجیل یوحنا ۱۴/ ۱۶ و ۱۷، ۲۵ و ۲۶)

 

«ولی وقتی فارقلیط من او را از جانب پروردگار میفرستم و او روح راستی است که از جانب پدر عمل میکند و نسبت به من گواهی میدهد»(انجیل یوحنا ۱۵/۲۶)

 

«و من به شما میگویم که رفتن من برای شما مفید است، زیرا اگر نروم فارقلیط نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را نزد شما میفرستم اکنون بسی چیزها دارم که به شما بگویم ولی طاقت تحمل ندارید، اما چون آن خلاصۀ حقیقت بیاید او شما را به هر حقیقتی هدایت خواهد کرد، زیرا او از پیش خود تکلم نمیکند بلکه آنچه میشنود(وحی) را خواهد گفت...» (انجیل یوحنا ۱۶/ ۷ ، ۱۲ ، ۱۳ ، ۱۴)

 

همچنین این فرستاده ی خدا ، در انجیل اصلی یوحنا که به زبان یونانی بوده ، « پیرکلوطوس ( = پریقلی طوس = پاراقلیتوس = بیریکلتوس = پیراکلی طوس ) » نامیده شده است و همان گونه که می بینید ریشه ی یونانی و عبرانی این دو واژه هم یکی است و در هر دو زبان به معنای « بسیار ستوده = احمد = محمد » است که نام شریف خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله می باشد .(سورۀ صف آیه ششم را ببینید.)

اما افسوس بر بشریت که دستهای خائن ، کتابهای آسمانی را تحریف کردند و این واژه را به « تسلی دهنده » ترجمه نمودند(!!) تا ذهن خوانندگان به نام محمد(ص) راهنمائی نشود. چند گواه این ادعای ما را بخوانید :

 

گواه اول: در برخی از نسخه های کهن عبری ( مانند انجیل عبری که در سال 1624 میلادی از روی نسخه ی یونانی ترجمه شده ) این واژه به معنای  « احمد » آمده است ( حقیقت مسیحیت ، ص ۶۳) اما بعدها ( در سال ۱۹۰۴ میلادی ) انجمن گدیونز آن را « عمداً » به معنای « تسلی دهنده » و گاهی مترادف با « روح القدس » معنا کرد ( تورات ، انجیل ، قرآن و علم ، ص ۱۴۷ و ۱۴۸ ) تا ذهن خواننده به نام مبارک رسول الله هدایت نشود .

گواه دوم: در همه ی اناجیل( از جمله انجیل یوحنا) روح القدس به نام روح القدس معرفی شده است و بارها با همین عنوان از وی یاد شده ؛ بنابراین ضرورتی در به کارگیری « فارقلیط » به معنای « تسلی دهنده » یا « روح القدس » در مواردی که فارقلیط به کار رفته ، نبود .

گواه سوم: فخرالإسلام ( = کشیش مسلمان شده ) می گوید : من نزد اسقف اعظم واتیکان ، محبوب و مقرب یودم ؛ روزی از وی پرسیدم : « معنای کلمه ی فارقلیط در سریانی و پیرکلوطوس در یونانی چیست که در انجیل یوحنا مژده ی آمدن او وارد شده است ؟ » و او در حالی که اشک چشمانش را گرفته بود به من گفت : « پسرم! برایم سخت است که تو را فریب دهم اما اگر رازم را بگویم ، نابود و کشته خواهم شد» برایش سوگندهای شدید خوردم که تا وقتی زنده است، راز او را فاش نکنم؛ آنگاه او کلید اتاق مخصوص خودش را به من داده و رخصت داد کتابهای کهنش را از صندوق ویژه ی آنها برداشته و ببینم ؛ در میان آن کتابها دو انجیل به زبان سریانی و یونانی بود که تاریخ نگارششان به پیش از اسلام می رسید و ترجمۀ این دو واژه در آنها ، دقیقاً احمد و محمد بود ( صیانة القرآن من التحریف ص ۹۸ ؛ با تلخیص ؛ به نقل از أنیس الأعلام ) .

گواه چهارم: آقا عبدالوهاب نجار نیز گفته است : در سال ۴-۱۸۹۳ میلادی در دارالعلوم درس می خواندم و دکتر کارلونلینو ( شرق شناسی که دارای دکترا در زبان یونانی قدیم بود ) نیز به سفارش سفارت بریتانیا در درس زبان عربی آن جا شرکت می کرد و ما با هم دوست بودیم . روزی از وی پرسیدم : « معنای " پیریکلتوس " [که در انجیل یوحنا آمدنش وعده داده شده] چیست ؟ » ابتدا گفت:« کشیشها می گویند : تسلی دهنده » . گفتم : « مگر من از کشیش پرسیدم ؟! من از دکترای زبان قدیمی یونان دارم می پرسم ! » این بار گفت : « به معنای " احمد " است » ( همان ؛ با تلخیص ؛ به نقل از حاشیه ی تاریخ الأنبیاء ) .

پ: در همان اناجیل چهارگانه آمدن شخصی که سوار بر اسب سفید است و « امین » و « حق » نام دارد و برای عدل  « جهاد و مبارزه » می کند ، مژده داده شده ( مکاشفه ی یوحنا ، ۱۹ / ۱۱ ) آیا این اسب سوار که امین نام دارد و برای عدالت و به نام عدالت می جنگد، بر کسی جز رسول الله قابل تطبیق است ؟!

ت: یکی - دو بار از حضرت آیة الله بهجت دام ظله شنیدم(علی تهرانی میگوید) که فرمودند : زمانی که ما در نجف بودیم ، کشیشی که ساکن سوریه بود ٬ مسلمان شد و به مدرسۀ ما آمد و در پاسخ به این پرسش که « چرا و چگونه مسلمان شدی؟»  گفت: «من رئیس کتابخانه ی سلطنتی سوریه بودم و در آن کتابخانه اتاقی بود که کتابهای آن جا تنها در اختیار من قرار داشت و دیگران اجازۀ وارد شدن به آن را نداشتند . در میان کتابهای آن اتاق انجیلی یافتم که از زبان حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام مژده ی آمدن پیامبری پس از ایشان داده شده بود و ویژگی ها و صفات آن رسول هم ذکر کرده بود تا رسیده بود به ذکر نام ایشان اما روی نام ایشان را با موم (شمع ) پوشانده بودند تا کسی نبیند! من با زحمت و دقت زیاد و احتیاط برای این که کاغذ کتاب پاره نشود ، آن موم را کندم و دیدم نام آن رسول خدا را ، به صراحت " مُد مُد " بیان کرده است که در زبان آن انجیل [ که معلوم می شود به زبان عبری بوده ] به " محمد " ، مُد مُد می گفتند ؛ یقین کردم که مقصود از او ، پیامبر اسلام است و همین پنهان کاری نصرانیها انگیزه شد که بیشتر در این باره مطالعه و تحقیق کردم و سرانجام به حقانیت اسلام پی برده و مسلمان شدم » این کشیش مسلمان شده ٬ بعدها کتابها و مقالاتی هم در رد نصرانیت و اشکالات آن نوشت .

ث : تورات : در موارد فراوانی از تورات اصلی نیز مژده ی آمدن و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله داده شده بود اما همچنان که می دانید تورات اصلی از آغاز تا کنون ، چندین بار مورد حذف و تحریف قرار گرفته است و محققانی که به تورات اصلی [یا نزدیک به اصل] دسترسی یافته اند ، نوشته اند که جمله ای که در تورات (سفر پیدایش ، ۱۷/ ۲۰) درباره ی حضرت اسماعیل (جد پیامبر اسلام) آمده ، در اصل عبری چنین بوده : « و او [ = اسماعیل ] را بسیار کثیر گردانم و به سبب مئد مئد دوازده رئیس از وی پدید آیند » اما دستهای خیانت کار بشر ، کلمه ی « مئد مئد » که همان «محمد» در گویش و زبان آنان بوده ، [از ترجمه] حذف کرده و جمله را چنین نوشته اند : « و او [ = اسماعیل ] را بسیار کثیر گردانم و دوازده رئیس از وی پدید گردانم » (مقدمه ی انجیل برنابا، ص ۲۳۴).

ج: دست خائنان برای هدایت نشدن ذهن مردم به حضرت عیسی و حضرت محمد علیهماالسلام دو تعبیر کنائی تورات ( در سفر اشعیاء ) درباره ی این دو پیامبر بزرگ را تحریف کردند ؛ عبارت مربوط به حضرت عیسی که این بود : « کسی که سوار درازگوش می شود » ، به « کسانی که سوار دراز گوش می شوند » تغییر داد و عبارت مربوط به آخرین پیامبر خدا که این بود : « کسی که سوار شتر می شود » به « کسانی که سوار شتر می شوند » تغییر داد در حالی که هر کسی عبری بداند، می تواند خطای این ترجمه ها را بفهمد ( صیانة القرآن من التحریف ، ص ۹۷ ؛ به نقل از الرحلة المدرسیة ) .

چ: یحیی بن یعیش ( خاخام بزرگ یهودی که رهبر یهودیان یمن است ) اعلام می کند: «نسخه ای از تورات دارم که مربوط به ۵۰۰ سال پیش است و در آن به رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم _ منطبق با آنچه در قرآن کریم است _ مژده داده شده است؛ این نسخه از پدرم ( که از عالمان یهود بود ) برایم به ارث رسیده است و مانند دیگر نسخه های تورات _ که تحریف شده اند _ از تحریف شدن محفوظ مانده است . این کتاب بر روی پوست حیوان و با جوهر ساخته شده از برگ گیاهان و ریشه ی زعفران نوشته شده و در ۵۴ بخش ، دربردارنده ی فرازها و آیات تورات است» . این عالم یهود به پیامبری دیگر پیامبران ( یعنی حضرت محمد و حضرت عیسی علیهماالسلام ) ایمان دارد (روزنامه ی جمهوری اسلامی ،۱۰/ ۳ /۱۳۸۶ ، ص ۲ ؛ به نقل از " گزارش فارس " و فارس به نقل از روزنامه ی "اخبار قاهره" ) .

از خدا می خواهیم تا پیش از مکر یهود در نابود کردن این نسخۀ بسیار باارزش، چشممان به چاپ و نشرش روشن شود.

ح: تورات و انجیل در موارد دیگری نیز به آمدن خاتم الأنبیاء همراه ذکر دقیق ویژگی های ایشان تصریح کرده اند ؛ مانند این که ایشان را عربی و از مکه معرفی کرده اند و پیامبری دانسته اند که از شرق و کوهی  که محل درخشندگی خداوند و ظهور قدوس وی ، که حضرت هاجر و فرزندش ( اسماعیل ) در پای آن ساکن شدند ، خواهد آمد و آن پیامبر را کسی معرفی کرده اند که عدل و حق را با جهاد و شمشیر پایه گذاری خواهد کرد و طوایف سرکش را تأدیب خواهد نمود و ... (نگ: مقدمۀ انجیل برنابا ، ص ۲۳۴ و ۲۳۵ ) می بینید که همه ی این اوصاف ، با اوصاف پیامبر اسلام همخوان است

خ: کتب زرتشتیها: در کتاب جاماسب ( فرزانۀ زرتشتی ) نیز پس از بشارت به حضرت موسی و ذکر کنائی وصف ایشان ، آمدن حضرت عیسی را هم نوید داده بود (با وصف کنائی او که سوار بودن بر درازگوش است) و مژده داده بود که خاتم الأنبیاء ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز خواهد آمد ؛ البته با تعبیر کنائی از ایشان به «مهر آزمای » ( بناء المقالة الفاطمیة ، ص ۱۳۰ و المعجم الذهبی ، ص ۱۹۸) .

د: و از همه ی اینها جالب ترین حقیقت بزرگ است که می دانیم در سرزمین حجاز، یهودیان و نصرانیان فراوانی که عالمان کشیش هم در میان آنها زیاد بودند ( و حتی پدران و اجداد آنها به امید بعثت و ظهور پیامبر موعود تورات و انجیل آمده و ساکن آن سرزمین شده بودند) زندگی می کردند . از طرفی آیاتی از قرآن در میان آنان منتشر و خوانده می شد که سکوت آنان در برابر آن آیات ، به تنهائی گواه بسیار روشنی بر «پیامبر موعود » بودن حضرت محمد صلی اله علیه و آله است ؛ دقت کنید :

مثلاً قرآن درباره ی پیامبر اسلام می فرماید : الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ = همان کسی که نام او را در نزد خود در تورات و انجیل می یابند » (اعراف، ۱۵۷) و در جای دیگر از زبان حضرت عیسی می فرماید : « ... مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ= ...  من به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او احمد است ، مژده می دهم » ( صف ،۶ ) یا می فرماید : « اهل کتاب همان گونه که پسران خود را می شناسند ، او [ = محمد ] را می شناسند » ( بقره ، ۱۴۶و انعام ،۲۰) یعنی مشخصات جزئی پیامبر اسلام را هم می دانند .

حالا به کتابهای تاریخ اسلام و نصرانیت و یهود بنگرید:  در هیچ کدام از آنها نمی بینید که جهود و نصرانی ها کتابهای تورات و انجیل را نزد رسول الله آورده باشند و بگویند : « بفرما ! تو در کجای کتابهای ما ذکر شده ای ؟! آن را نشان بده ! » گذشته از این که اگر نام و مشخصات رسول الله در آن کتابها یافت نمی شد ، یقیناً مسلمانان نیز از اعتقاد به رسول الله بازمی گشتند و ایشان را _ بالله العیاذ _ دروغگو می شمردند .

بالاتر از این ، نه تنها سکوت اهل کتاب در برابر این آیات قرآن را در تاریخ می بینیم، بلکه می خوانیم که نصرانیان مدینه خود در جریان فرارشان از مباهله با رسول الله، دانستند و اعتراف کردند که ایشان بحقیقت پیامبر خداست اما آن قدر دنیاطلب  بودند که راه راست _ یعنی پذیرش اسلام _ را ترک کرده و از رسول الله خواستند با احکام ارفاقی اسلام با آنان برخورد کند ؛ یعنی تقاضا کردند که بر کیش خود بمانند و جزیه بپردازند . و پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله هم _ که سراسر مهر و رحمت و ارفاق و لطف بودند _ کوتاه آمدند و اسلام را بر نصرانیان تحمیل و اجبار نفرمودند ( سعدالسعود ، ص۹۴) .

داستان بحیرای راهب هم که رسول الله را در نوجوانی (از مشخصاتی که در تورات برای ایشان نوشته شده بود)شناخت ، مشهور آفاق است ( قرب الإسناد ، ص ۳۲۴) البته نمی خواهیم شواهد درون کتابهای تاریخی مسلمانان را ذکر کنیم گرچه بسیار زیاد است ( مانند ارشادالقلوب ٬ ج ۲ ٬ ص ۱۴۷ و ۱۴۸ و ... ) گرچه اهل کتاب حتی آنها را هم نمی توانند رد کنند .

اما هزاران لعنت بر تعصب و دستهای خائن که اولی نگذاشت اهل کتاب در آن زمان مسلمان شوند و دومی راه را بر اسلام آوردن اهل کتاب امروز بست.

 خلاصه این که هیچ شکی نیست که اگر کسی به یکی از این سه دین آسمانی معتقد باشد و در آنها « با دیده ی حقیقت جوئی و علمی و آزاد و دور از تعصب » کندوکاو کند ، یقیناً سرانجام به پیامبری حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله معتقد خواهد شد ؛ همچنان که بسیاری از نصرانیان آزاداندیش و گروهی از یهودیان محقق در طول تاریخ به اسلام پیوستند.

یکی از آنان مرحوم محمد صادق فخر الإسلام بود که پیش از مسلمان شدن ، کشیش نصرانی بود و پس از تشرف به اسلام نام خود را تغییر داد و کتابهائی هم ( مانند أنیس الأعلام و بیان الحق و تعجیز المسیحیین و خلاصة الکلام فی افتخار الإسلام و برهان المسلمین و ... ) نوشت .

مرحوم محمد رضا جدید الإسلام هم از عالمان بزرگ یهود بود که در اثر اطلاعات گسترده و روح حقیقت جوئی ، مسلمان شد و کتاب " إقامة الشهود فی رد الیهود " را نوشت ( قبر وی در مسجد مظفری _ در جنوب تهران _ است ) .

مرحوم حاج بابا قزوینی هم از عالمان یهود و ساکن یزد بود که در اثر آزاد اندیشی و روشن ضمیری به اسلام پیوست و کتاب " محضر الشهود و رساله ی فارسی دیگری " را در رد یهود نگاشت .

مرحوم عبدالأحد داوود نیز در آغاز اسقف نصرانی بود و « داوود بنیامین کلدانی » نام داشت اما مطالعات و پژوهشهایش به وی اجازه نداد که در بر نصرانیت تعصب بورزد و باقی بماند ؛ او نیز مسلمان شد و نام خود را هم تغییر داد و کتاب " محمد در تورات و انجیل " را نوشت.

 

تا اینجا نوشتجات جناب علی تهرانی بود و ادامه را از کتاب «زندگانی حضرت محمد(ص)» تألیف سیدهاشم رسولی محلاتی نقل میکنم:

 

ذ: در کتب تاریخ مسلمین نیز بشارتهایی دیده میشوند. از جمله ابن هشام میگوید: ربیعة بن نصر که یکی از پادشاهان یمن بود، خواب وحشتناکی دید و کاهنی که توانسته بود خواب او را بدون اینکه ربیعة خوابش را نقل کند بازگو کند، خوابش را اینطور تعبیر کردند که بزودی حبشیان به سرزمینت را خواهند گرفت ولی پس از هفتاد و چند سال حکومتشان به دست فردی به نام "ارم بن ذی یزن" منقطع خواهد شد و حکومت او نیز به دست پیامبری پاکیزه که از جانب خدا بدو وحی میشود منقرض میشود. (اینکه علت این جنگ بین اسلام و پادشاهی یمن چه بود را کاری نداریم فقط این مسئله را ببینید که اگر این داستان درست باشد خوابگزاران نیز بعثت محمد(ص) در تعبیر این خواب نقل کرده اند.)

 

باز ابن هشام میگوید: تبع شاه یمن بنا به عللی تصمیم به ویران کردن یثرب گرفت و مدتی را با مردم یثرب جنگید و یثربیها مقاومت کردند. در این حال دو تن از دانشمندان و احبار یهود از بنی قریظه روزی به نزد تبع رفته بدو گفتند: فکر ویرانی این شهر را از سر دور کن و از این تصمیم انصراف حاصل نما وقتی تبع علت را میپرسد. میگویند:«برای اینکه این شهر هجرتگاه پیامبریست که از حرم قریش بیرون آید و این شهر هجرتگاه و خانۀ او خواهد بود.» حرف آن دو نفر بر تبع اثر کرد و از ویران کردن یثرب منصرف شد.

 

 داستان دیگر داستان زید بن عمرو بن نفیل است که سالها پیش از بعثت پیامبر در حجاز میزیست و به جستجوی دین حنیف ابراهیم بود و از آئین یهود و دیگر آئینهای آنزمان پیروی نمیکرد و با بت پرستان مبارزه میکرد.عامر بن ربیعة گوید: وقتی (زید) مرا دید به من گفت: ای عامر من از رفتار قوم خود بیزارم و پیرو دین ابراهیم و معبود او و اسماعیل هستم و آنها رو به این خانه(کعبه) نماز میگزاردند و من چشم براه ظهور پیامبری هستم از فرزندان اسماعیل.

 

 داستان دیگر ماجرای قسّ بن ساعده از بزرگان مسیحیت و از بلغاء عرب است که در بلاغت وی مثل میزنند و بیشتر عمر را به صورت رهبانیت دور از مردم در بیابانها به سر میبرد. این مرد نیز انتظار ظهور پیامبر را میکشید ولی همچون زید پیامبر را درک نکرد.

 

 

ر: این مطلب را نیز از یکی از سخنرانیهای حجت الاسلام مهدی دانشمند نقل میکنم:

 هفتاد سال قبل از ولادت پیامبر کودکی به دنیا آمد که در بین مسیحیان و ارامنه نامش لحمی حطوفا میباشد. این کودک سه سال بیشتر عمر نکرد. این کودک از کودکانیست که وقتی به دنیا آمد به قدرت حق به سخن در آمد و سخنانی گفت و بشارتهایی را بازگو نمود که پدرش که از علمای مسیحیت بود و مادرش که از ربانیان کلیسا بود پیشگویی های او را نوشتند که حاصل آن کتابیست به نام «وحی کودک» که مسیحی آنرا کتابی در حد انجیل میدانند ولی ما معتقدیم این کودک و سخنانش بشارت به نبوت محمد(ص) است. این کودک نیز بشارتها و نشانه هایی در مورد پیامبر ذکر کرده است از جمله اینکه به زندگی فقیرانه و رفتار و چهرۀ پیامبر و حتی مسائل زمان نبوت را بیان میکند. اصل این کتاب در موزه ای در انگلیس است.

 

دانلود کتاب انجیل برنابا

نظرات 1 + ارسال نظر
ارس سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 15:32

سلام
این استدلال که چون انجیل برنابا ، تطابق زیادی با اسلام داره پس تحریف نشده؛و چون بقیه متضادند پس تحریف شدند؛درسته؟
نباید اول تحریف شدن یا نشدن کتاب رو اثبات کنیم و بعد به همخونیش با اسلام بپردازیم؟
متشکرم

سلام. بله جناب ارس، صرف دور بودن از اسلام، دال بر جعلی بودن و صرف نزدیک بودن دال بر صحیح بودن نیست.

ضمن اینکه انجیل برنابا هم در جاهایی دور از باور اسلامی سخن می گوید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد