اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

ترفندهای شبهه افکنها(9): سوء استفاده از احساسات بانوان

سوء استفاده از احساسات بانوان

 

  یکی از کاراترین ترفندهای شبهه افکنها سوء استفاده از  احساسات بانوان است؛ بدین شکل که سعی میکنند به بانوان اینگونه تلقین نمایند که اسلام در حقّ آنها جفا کرده است!

 

 این ترفند از آنجایی روی بانوان مؤثرتر است که بانوان موجوداتی حسّاسترند. بسیاری از بانوان به لحاظ روانی از اینکه خود را در شرایطی ببینند که بدانها ظلم شده است احساس آرامش پیدا میکنند و حس میکنند که موجوداتی بی‌آزار و در نیتیجه نیکویی هستند. در مقابل جنس مرد نیز در این زمینه حساسیت مشابهی دارد؛ یعنی در شرایطی که یک زن را مظلوم ببیند نسبت به او احساس ترحّم شدیدتری پیدا میکند تا شرایطی که یک مرد را مظلوم ببیند(جالب اینکه بانوان هم از دیدن ظلم به یک زن بیشتر متأثر میشوند تا دیدن ظلم به یک مرد!!!) پس بدیهی است که نگرش انسانها به زن با نگرششان به یک مرد فرق دارد. از همین رو است که اسلامستیزان به بیان بخشی از احکام زنان یا سخنان قرآن و سخنان معصومین که گاها جعلی یا نقل قول ناقص است، شرایط را طوری نشان میدهند که گویی در اسلام به زن ظلم میشود و این مظلوم نشان دادن زن روی مخاطبینشان اثر فراوان دارد. خب بیایید قضیه را موشکافی کنیم:

 

۱) اسلامستیزان به بانوان تلقین میکنند که در احکام نسبت بدانها ظلم شده است و اسلام مساوات را رعایت نکرده است. این زبانبازی است! ظلم مخالف مساوات نیست بلکه مخالف عدالت است. اسلام طرفدار عدالت است و نه مساوات. مساوات زمانی عادلانه خواهد بود که نیازهای و خواستهای زن و مرد با هم فرقی نداشته باشد؛ حال آنکه زن و مرد با هم تفاوتهایی جسمی و روحی دارند و نیازها و خواستهایشان هم متفاوت است. احکام اسلام هم تعادل را بین آنها برقرار کرده است. همانطور که برخی احکام بر زن فشار بیشتری میاورد، برخی احکام هم بر مرد فشاری طاقت فرسا میاورد. به موارد زیر توجه کنید:

 

- از دیدگاه اسلام، زن هیچ وظیفه‌ای در قبال دفاع از مملکت اسلامی ندارد. برعکس مرد موظف است که اگر عذر موجّهی(یعنی نقص عضو اساسی) نداشته باشد، در جنگ شرکت کند و اگر شرکت نکند وعدۀ عذاب اخروی به او داده شده است. اینجا زن کاملا مصونیت دارد و مرد باید جان خود را به خطر بیندازد.

 

- از دیدگاه اسلام، مرد موظف است که مهریۀ زنش را بپردازد. حتی اگر قصدش این باشد که مهریه را بپذیرد ولی نپردازد، عقد باطل است. در مقابل زن به هیچ وجه موظف نیست که برای اثبات عشق خود یا هر چیز دیگر مبلغی را به شوهر بپردازد.

 

- از دیدگاه اسلام، زن در خانواده هیچ وظیفه‌ای در مورد پختن غذا، شستن ظرفها و لباسها و خانه، کسب درآمد و حتی بچه‌داری ندارد. زن حتی موظف نیست که به کودک خود شیر بدهد. در مقابل مرد موظف است که برای زنش به تهیۀ مسکن بپردازد و به او خرجی بدهد؛ بدیهی است که کمکاری مرد در این زمینه برخورد محکم قانون و همچنین مجازات اخروی را در پی خواهد داشت.

 

این مرد است که باید از خواب و استراحت بزند و برای دادن خرج زن و کودکش عرق بریزد. خانمها اگر در محل کار نامناسبی قرار بگیرد از آنجا که موظف به انجام کار و کسب درآمد نیستند به راحتی میتوانند کارشان را رها کنند ولی مرد از آنجا که موظف به کسب درآمد است مجبور است که بسوزد و بسازد(فکر نمیکنم لازم به توضیح باشد که تغییر دادن شغل با چه مصائبی همراه است.)

 

- از دیدگاه اسلام، اگر طلاق صورت بگیرد زن نه تنها حق مهریه را از دست نمیدهد، بلکه در ایام عده هم مرد موظف به پرداختن خرجی به زنش میباشد و همچنین زن جهیزیه را با خود میبرد.

 

خب چنانکه در بالا میبینید بسیاری از فشارها در احکام به مرد میاید. اسلام با توجه به شرایطی که انسان در آن قرار دارد برایش احکام را تعریف میکند.

 

۲) شبهه افکن معمولا به راحتی حقایق را تحریف میکند. شاید باور نکنید که در وبلاگی دیدم که میگفت این «مهریه» که حق عندالمطالبۀ زن است، را به منزلۀ پولی میدانست که برای خریدن کنیزان داده میشد!!!! این سخن آنقدر مضحک است که ارزش پاسخ را ندارد، فقط همینقدر میگویم که هرگز پول خرید کنیزان به خودشان داده نمیشد ولی زن مهریه را خودش دریافت میکند!

 

  از این دست تحریفات به میزان فراوان توسط اسلامستیزان نشر میابد.

 

۳) بسیاری از سخنان اسلامستیزان برمبنای احادیث جعلی است. برای مثال این حدیث را ببینید:

 

"رسول خدا بر گروهی از زنان عبور کرد. فرمود: ای زنان صدقه بدهید، بدرستی که بسیاری از اهل دوزخ زن هستند. پرسیدند: چرا ای پیامبر خدا؟ فرمود: زیرا دین زنان ناقص است. پرسیدند: چرا ای پیامبر خدا؟ فرمود: بخاطر ایام حیض "!!!

 

اسلامستیزان سعی میکنند با نمایش این حدیث تلقین کنند که از دید اسلام زن ذاتا دین کاملی ندارد! اما آیا واقعا این سخن از دهان رسول خدا(ص) خارج شده است؟ میدانیم که احادیث جعلی را از راههای مختلف میتوان تشخیص داد. یکی از این راهها تضاد حدیث با قرآن است؛ این حدیث با قرآن در تعارض است، زیرا اگر دین زنان ، ناقص است، چگونه قران برای مؤمنین یک زن را مثال میزند؟(تحریم:11) همچنین قرآن میفرماید که هر کس را به اندازه وسعش مکلّف میکند(بقره 286) پس اگر زنان ذاتا دین ناقصی داشته باشند هم باید تکالیف کمتری داشته باشند تا اکثرشان جهنمی نباشند. نکته دیگر سخن غیرعقلانی آخر حدیث است یعنی اینکه دلیل نقص دین زنان بخاطر ایام حیض است؛ حال آنکه حیض یکی از مسائل زنان است که خدا در آنها ایجاد کرده است و به هیچوجه نمیتواند باعث نقص دین شود!

 

  به لحاظ سلسله روایان نیز، این حدیث را ابوهریره از پیامبر نقل کرده است که از دیدگاه شیعه ،بنا به دلایلی، این فرد یک مسلمان واقعی نبوده است و به احادیث او هم نمیتوان اعتماد کرد.

 

پس این حدیث جعلی است

 

۴)اسلامستیزان سعی میکنند بسیاری از حقایق اسلام را تفسیربرأی کنند. در مورد ارث، شهادت، احکام عبادی زن و ... هم مرتکب همین عمل میشوند و مسئله را طوری تفسیر میکنند که به اهداف خودشان برسند. بر خردمندان واجب است که با تحقیق در سخنان این افراد پی به حقیقت ببرند.

 

۵)اسلامستیزان سعی میکنند، مقام زن در اسلام را پایین بیاورند تا بدانها بگویند که اسلام برایشان هیچ ارزشی قائل نیست. باعث تأسف است که زنانی هم پیدا میشوند که با سخنان این افراد منحرف میشوند. در این مورد هم بد نیست که به تحقیقات بیشتری بپردازیم تا به مقام زن در اسلام پی ببریم.

 

ترفندهای شبهه افکنها(۸)

تحقیر و توهین 

 

 وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـکِن لاَّ یَعْلَمُونَ(بقره: ۱۳) 

 

 طعم این روش را تقریبا هر فرد مؤمن به اسلام، چشیده است. افراد غیرمذهبی که ندای احترام به نظر مخالفشان، گوش فلک را کر کرده است حتی قادر نیستند ظاهر و لباس مذهبیها را تحمل کنند چه رسد به سخنانشان را! خب این عدم تحمل را چگونه باید نشان دهند تا ژست "تمدن"شان خراب نشود؟ بله! تنها راه تمسخر و در صورتی که جا داشته باشد ناسزاگویی است.  

 

توجیهات شبهه افکنها 

 

 این ترفند را که روشی غیرمنطقی است، در بحث با بیخدایان و بی دینان بارها مشاهده نموده ام. جالب اینکه وقتی به آنها میگوییم چرا شما که ادعای منطق و احترام به مخالف دارید توهین میکنید؟ میگویند: قرآن شما هم به ما توهین کرده است!!! اول اینکه یک تهمت است مثل سایر تهمتهایشان و در اینجا پاسخ خوبی به این ادعا دادیم دوم هم اینکه این سخن سفسطه است زیرا آنها ادعای احترام به مخالف آنهم تحت هر شرایطی را دارند پس اینکه مخالف ،به ادعای دروغ خودشان بدانها توهین کند، هم دلیل بر توهین متقابل نمیشود؛ هر چند که این ادعا یک تهمت ناروا به اسلام است. قرآن به ما دستور میدهد که به بتهای مشرکین هم فحش ندهیم تا آنها در مقابل به خدا فحش ندهند و نیز علی از فحاشی به معاویه منع مینماید و میگوید: «دوست ندارم از دشنام دهندگان باشید» پس این سخن، ادعایی مفت بیش نیست. 

 

 باری گاهی این افراد میگویند که ما حقیقت را میگوییم و توهین نیست!! مثلا این که میگوییم «مسلمانان وحشی هستند» یک حقیقت است!! این سخن نیز غلط است. زیرا مصادره به مطلوب است. «مصادره به مطلوب» نوعی سفسطه است که در آن فرد یک سخن غلط را درست فرض میکند و بعد بر مبنای ان سخن میگوید. در اینجا نیز اسلامستیزان تهمت خود را مبنی بر غیرمتمدن بودن ما مسلمانان را سخنی صحیح فرض میکنند و بعد بر مبنای آن به ما توهین میکنند. به همین شکل هم بر اساس تهمتهای خود به اولیاء خدا و قرآن، به آنها دشنام میدهند. در ضمن حتی اینکه تهمتهایشان درست باشد هم ادب حکم میکند که انسان سخنان زشت را بر لب جاری نکند. همچنین تحقیر و تمسخر از عادتهای افراد بیماردل و ضعیف است. 

 

 گروهی دیگر از این افراد هم میگویند، این سخنان توهین نیست بلکه اتهام است!! شما هم اگر راست میگویید عکسش را ثابت کنید!! این سخن سفسطۀ محض است. اول اینکه کسی که میخواهد اتهام را وارد کند باید آنرا ثابت کند نه اینکه ما رد کنیم. دوم اینکه شما نمیتوانید همینطور الکی به یک نفر توهینی بکنید مثلا به کسی بگویید«مادرت فلان است» بعد که به شما اعتراض شد بگویید من فقط اتهام زدم!!!  

 گاهی هم این افراد میگویند خب شما هم اگر ناراحتید برای بزرگان ما کاریکاتور بکشید و بدانها فحش دهید و تمسخرشان کنید!! پاسخ این مغلطه هم اینستکه شما که بزرگی ندارید تا بخواهیم مقابله به مثل کنیم و همه سر و ته یک کرباسید، در واقع به قول خودتان جامعۀ لامذهبان (و نیز مذهبگرایان نامسلمان) رهبر خاصی ندارد. از این گذشته قانون مسلمانی به ما حق فحاشی متقابل را نمیدهد و شما هم از همین امر سود میبرید و توهین میکنید که این مسئله هم بیانگر اوج ناجوانمردی شماست. 

 

 اثر این روش بر روی مسلمین 

 

 حقیقت امر اینستکه این روش روی مسلمین واقعی اثر عکس دارد و باعث محکمتر شدنشان در راهشان میشود، زیرا متوجه میشوند که دشمنانشان سلاحی جز توهین و تحقیر و تمسخر ندارند. اما برعکس روی مسلمانانی که از اسلام فقط اسمش را بدست آورده باشند، اثری شگرف دارد و آنها را از انجام اعمال دینی باز میدارد. بسیاری از این افراد بخاطر ایمان ضعیفشان بخاطر تمسخرهای اطرافیان و خانواده، نیز دست از ایمان خود میکشند!! چه بسیار دخترانی که محجّبه هستند و بخاطر تمسخرهای اطرافیان حجابشان را ناقص میکنند! چه بسیار جوانانی که علاقمند به رفتن به مسجد و فعالیت در مسجد دارند ولی از ترس تمسخر دیگران و توهیناتی که ممکن است بدانها بشود از اینکار دست میشکند. جدا به این افراد توصیه میکنم ایمانشان را راسخ کنند زیرا شیطان دیر یا زود وادارشان خواهد کرد که بین دنیا و آخرت یکی را انتخاب کنند و اگر ایمان نباشد .... یکی از ضعفهای این افراد این است که به دنبال مد میگردند و برای اینکه رسوا نشوند همرنگ جماعت میشوند، حال آنکه این عمل برخلاف ایدئولوژی اسلامی و هر عقلی سلیمی است، اگر قرار بود همرنگ جماعت باشیم انبیاء الهی هرگز نباید بین کفار و مفسدان، سخن خدا را بازگو میکردند. حسین(ع) هم باید مثل سایرین با سگبازی چون یزید بیعت میکرد!! راستی این افراد باید از خود بپرسند که اگر در کوفه بودند و میدیدند همه دارند برای قتل امام حسین میروند همراهشان میشدند تا رسوای جماعت نشوند؟ کسانی که چنین طرز فکری دارند از اسلام چیزی جز اسمش را نخواهند یافت. حال زمانی را ببینید که این افراد ضعیف الایمان با افرادی روبرو میشوند که به جای لباس و ظاهر اسلامی یا نماز و روزه، بزرگانشان را تحقیر میکنند! خب این افراد ضعیف الایمان فوری تسلیم میشوند و همان ته ماندۀ دینشان را هم از دست میدهند و میشوند یکی از همین ملحدهای دوآتشه که به پیامبر و خدا و دین فحشهایی را میدهند که ... در زیر سفسطۀ یکی از این افراد را که سعی دارد با تحقیر طرف مقابل را از اسلام منزجر کند میبینیم: 

 

 شبهه: ما ایرانیان چندین هزار سال پیشینۀ تاریخی و تمدن داریم. چرا باید دین نیاکان آریایی خود را رها کنیم و پیرو دین یک تازی سوسمارخور بشویم؟ 

 

 پاسخ: 

 اول اینکه حقانیت دین به میزان تمدن مردمی که دین بر آنها نازل شده است ربطی ندارد. برای آنکه بفهمیم کدام دین یا مذهب حق است و صحیح، باید آموزه‏هایش دست کم دارای خصایص ذیل باشد: ۱. از سوی خدا بودن یا وحی بودن [استناد به خدا] ۲.پاسخ معقول، منطقی و موجه دادن به نیازهای اساسی انسان و پاسخ‏دهی به چهار پرسش اساسی: من کیستم؟ از کجا آمده‏ام؟ به کجا می‏روم؟ برای چه آمده‏ام؟ .۳ هدفمند بودن و در راستای این هدف یعنی هدایت و سعادت انسان حرکت کردن.۴ .دارای سه نظام اعتقادی، ارزشی و عبادی بودن. ۵. هماهنگی و انسجام میان این سه نظام و در مجموع همخوان بودن با هدف و غایت اصلی دین. ۶ .هماهنگی با نیاز واقعی جامعه و مطابقت داشتن با سرشت و سیر جوهری انسان. که مسلم است هیچ دینی در این زمینه به پای اسلام نمیرسد. 

 

 دوم اینکه تمدن(زندگی شهری) داشتن یک گروهی باعث برتریشان بر گروهی دیگر که این نوع زندگی را ندارند، نیست. زمانی که پیامبر خدا(ص) فرمود:«هر اسیری، ده مسلمان بیسواد را سواد آموزد، آزاد است» در همین ایران فقرا حق تحصیل نداشتند. 

 

 سوم اینکه مردم عربستان وحشی نبودند. آنها هم دارای سلسله حکومتهای زیادی بودند که در آستانۀ بعثت همگی یا به عذاب الهی یا بدست حکومتهای زورگوی اطراف نابود شده بودند. اگر آنها سنت زشت زنده بگور کردن دختران را داشتند ایرانیان نیز سنت خبیث ازدواج با محارم را داشتند. 

 

 چهارم اینکه اگر قرار باشد شما به اعراب بگویید تازی آنها هم حق داشتند که به شما بگویند مجوس. 

 

   پنجم اینکه به دین نیاکان ماندن احمقانه ترین کار ممکن است. اگر شما خودتان در بین مشرکین متولد میشدید آیا حاضر به پرستش بتها بودید؟  

 

 ششم اینکه دین ارتباطی به سرزمین ندارد ما کاری نداریم چه دینی در سرزمینمان وجود داشته است بلکه با تحقیق راجع به دین، اقدام به انتخاب میکنیم و ضعفهای زرتشتیت را نیز فراموش نمیکنیم.

تفرندهای شبهه افکن ها(۷)

دست مایه قرار دادن احکام

 در این روش اسلامستیزان سعی میکنند از راه مقایسه کردن احکام دین مبین اسلام با حقوق بشر وارد بحث شوند.

  این راه در واقع یک بازی کودکانه با بحث است و یک سفسطه بیش نیست ولی خیلی جالب است که بیشترین اثر را در گمراهی جوانان همین راه داشته است؛ به طوری که اگر به وبسایتهای ملحدین بروید خواهید دید که بارها و بارها احکام شرعی را به مقایسه با حقوق بشر و حقوق زنان میگذارند.

 اما چرا میگویم این راه سفسطه است؟ من از شما میپرسم کدام آدم عاقلی اول احکام یک دین را مینگرد و بعد عقاید آن دین را؟ اگر قرار باشد ما با این احکام دینها را بررسی کنیم که همۀ مذاهب را باید محکوم کرد . به عنوان مثال در دین زرتشت که خیلی توسط این ملحدین دستمایه قرار میگیرد و سعی میکنند خود را زرتشتی جا بزنند(در حالی که بیدین هستند) احکامی چون تحریم رساندن هرگونه آلودگی به آتش و نیز ممنوعیت طلاق مگر در موارد خاص را شاهد هستیم . همچنین تمام مذاهبی که میشناسیم با هم جنس گرایی مخالفند۱ و باز برای مثال در دین زرتشت نیز حکم اعدام(پاره کردن شکم) برای آن صادر شده است.(البته منظورم این نیست که من دین زرتشت را الگو قرار داده ام بلکه میخواهم به کسانی که زرتشت را دستمایۀ دشمنی با اسلام قرار داده اند بگویم دین زرتشت هم با آنها موافق نیست) پس آیا باید تمام مکاتب الهی را محکوم کرد فقط به این خاطر که قانون روز این کار را آزاد کرده است؟!

 در واقع ما باید ابتدا عقاید یک دین را بررسی کنیم . وقتی وجود خدا و یگانگی وی را پذیرفتیم و با استفاده از خداشناسی و انسان شناسی اصل نبوت را و نیز پیامبری دین مورد نظر را پذیرفتیم آنگاه احکامی را که بدانیم واقعا از سوی دین هستند، را خواهیم پذیرفت هر چند کل جهان با مخالف باشند. اگر قرار بود مؤمنین به گروه زیاد ملحدین و قابل قبول بودن حرفشان برای جامعۀ آن روز نگاه کنند باید دین خود را رها میکردند و به سوی الحاد میشتافتند.(آنهم از همان ابتدای ظهور پیامبرشان)

 از سوی دیگر ما باید به یاد داشته باشیم که اگر ما واقعا وجود خدا و دستور خدا را آگاهانه درک کرده ایم دیگر جایی برای اینگونه اما و اگرها نمیماند زیرا خدا که خود انسان را خلق کرده، طبق آیات و روایات «مهربانترین» (به تعبیر من) برای انسان است و در عیت حال بهتر از هر انسانی میداند که صلاح انسان در چیست، زیرا داناترین است.

 فراموش نکنیم که زمانی همین علم روز بشر، عناصر اصلی را آب و خاک و آتش میدانست ؛ زمانی وضعیت قرار گرفتن ستارگان را در حوادث روی زمین مؤثر میدانست؛ زمانی زمین را مرکز چرخش مجموعۀ کیهانی فرض میکرد و زمین را صاف میدانست؛ زمانی تمایل اجسام را به سکون میدید ... آیا دلیلی وجود دارد که بشر امروز مثل بشر دیروز دچار خطا نشود؟ بشری که به دست خود سخنان انبیا و مرسلین را به نفع خودش تحریف میکند آیا میتواند خطا و صواب خود را بازشناسد؟!

  بخش مهمی از وجود بشر روح اوست و بلکه از دیدگاه ما روح از جسم اعظم است،در حالی که علوم روز نقش بسیار ناچیزی در مباحث خود به آن میدهند و بعض آنرا انکار میکنند. در مباحث حقوق بشر به روح انسان هیچ توجهی نشده است. بشر حتی نمیداند بعد از مرگ برایش چه رخ خواهد داد! بشر بعد از این چند هزار سال هنوز هم نمیتواند با قاطعیت سعادت خویش را بازشناسد!

آیا بهتر نیست که ما از وجود اطهر و مقدسی که بیش از هر موجودی ما را دوست دارد و بهتر از هر جزئی از کائنات ما را و نیازهایمان را میشناسد، اطاعت کنیم؟

 

احکام قصاص و اعدام قاتل،حد و شلاق، قطع دست دزد و سنگسار در اسلام

 

نقد و بررسی حکم ارتداد در اسلام

 

تجزیه و تحلیل نگرش اسلام به همجنسگرایی

 

نقد و بررسی برده داری در اسلام(۱): مقدمات

 

نقد و بررسی برده داری در اسلام(۲): پاسخ به شبهات

 

نقد و بررسی برده داری در اسلام(۳): کنیزان

 

 

پی نوشت:

۱.البته برخی کلیساها همجنس بازی را مجاز شمرده اند!!

 

ترفندهای شبهه افکنها(۶)

سفسطه و مغلطه

این روش نیز یک روش همیشگی برای دین ستیزان است و از آن مانند سلاحی قدرتمند استفاده میکنند.

سفسطه به نوعی متضاد فلسفه است و به معنای زبان بازی است. در واقع فرد سعی میکند با استفاده از روده درازی و با کمک گرفتن از بی دقتی مخاطب، ادعای گزاف خود را اثبات کند.به یک مثال ریاضی دقت کنید:

مثال:ثابت کنید 2=1!

پاسخ:

بصورت پیشفرض x را برابر با عدد 1 میگیریم:

x=1

پس رابطه زیر هم صحیح است:

x²-1= x²-x

حالا از (x-1) فاکتور میگیریم:

(x-1)(x+1)=x(x-1)

و (x-1) را از دو طرف ساده میکنیم:

x+1=x

حالا مقدار x را به آن میدهیم:

x=1 , x+1=x ---> 2=1

میتوانید تشخیص دهید در کجا از بی دقتی مخاطب سوءاستفاده میشود؟ با استدلالات مشابهی میتوان ثابت کرد هر مثلثی متساوی الساقین است و ...

حالا یک سفسطه را در حوزۀ شبهه افکنی و اسلام ستیزی ببینیم:

شبهه: پیامبر اسلام معصوم بود یا نه؟

اگر بگویید معصوم بوده است جنایات او به اسم اسلام تمام میشود پس اسلام، دین صحیحی نیست!

اگر بگویید معصوم نبوده است پس جنایات او به اسم خودش خواهد بود و کسی که از خود چنین جنایاتی را انجام دهد لیاقت عنوان پیامبری را ندارد پس باز هم دینی که او ادعا میکند(اسلام) یک دین واقعی نیست زیرا پیامبرش پیامبر واقعی نیست!

پاسخ:

این شبهه منرا به یاد این آیه از قرآن می اندازد:

مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ عنکبوت ۴۱

حرفهای این شبهه افکنها هم درست مثل خانۀ یک عنکبوت سست و ناپایدار است!

شبهه افکن سعی دارد با پرسیدن یک سؤال ما را در شرایطی قرار دهد که هر جوابی دهیم به این نتیجه برسیم که دین اسلام، به حق نیست!

بله، شبهه افکن در اینجا از سفسطه بهره جسته است و در بین سخنان خود کلمه ای را گنجانده که ممکن است اگر دقت نکنیم واقعا" حرفش را باور کنیم!میتوانید نکتۀ انحرافی حرف او را تشخیص دهید؟

شبهه افکن در هر دو بند نتیجه گیریش از «جنایات پیامبر» سخن میراند! و این همان بخش انحرافی این شبهۀ سفسطه گونه است. پیامبر اسلام در طول زندگی خود مرتکب هیچ جرمی نشده است چه رسد به «جنایت»!

شبهه افکن بصورت پیشفرض پیامبر را جنایتکار فرض میکند و بعد این سؤال را میپرسد حال آنکه این پیشفرض یک تهمت است. البته وقتی به شبهه افکن بگوییم دلیلت چیست فورا" سراغ جعل سند میرود و یک حقیقت تاریخی را بصورت وارونه برای ما جلوه میدهد!

حال سراغ مثال دیگری برویم:

شبهه: به آیه زیر توجه کنید:

سوره نور آیه ۳۳


... وَلَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَن یُکْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدإِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

ترجمه آیت الله مکارم شیرازی:


...و کنیزان خود را برای دستیابی متاع ناپایدار زندگی دنیا مجبور به خود فروشی نکنید اگر خودشان میخواهند پاک بمانند! و هر کس آنها را (بر این کار) اجبار کند، (سپس پشیمان گردد،) خداوند بعد از این اجبار آنها غفور و رحیم است! (توبه کنید و بازگردید، تا خدا شما را ببخشد!)


عزیزان دلبند اگر توجه کنید این آیه میگوید:کنیزانتان را اگر خودشان میخواهند پاک بمانند به زنا مجبور نکنید. این جمله دارای یک قید و شرط است، شرط آن این است که کنیز خودش بخواهد پاک بماند، استنباط منطقی این است که اگر خودش نمیخواهد پاک بماند (مایل به تن فروشی است) اجبار وی به تن فروشی مجاز است، یا دستکم منع نشده است!

شبهه افکن این آیه را یک جواز برای ایجاد خانۀ فساد میداند!!!

پاسخ:

دوستان عزیز مستحضرید که شبهه افکن در این مطلب با یک استدلال به ظاهر درست سعی کرده است به قرآن مجید، تهمتی بزرگ بزند. حال نکتۀ انحرافی کجاست؟ کمی فکر کنید.

نکتۀ انحرافی اینجاست که عبارت "إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا" (اگر میخواهند پاکدامن باشند) یک عبارت شرطی نیست بلکه برای تأکید آمده است. بهترین گواه این ادعا ادامۀ آیه است:"عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا" (برای زندگی دنیا) سخن قرآن کاملا" مشخص است: کنیزانتان را برای متاع دنیا وادار به خودفروشی نکنید،آنهم در شرایطی که خود میخواهند پاکدامن بمانند.از سوی دیگر فرمان حد زنا نیز که پیش از این آیه نازل شده است، مؤید این امر است چراکه قرآن وقتی فرمان به حد زنا میدهد هرگز نمیگوید که این حد از کنیزان برداشته شده است:

الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ سورۀ نور آیۀ ۲

حال شبهه افکن باید توضیح دهد که چگونه فردی اگر مایل بود میتواند تن به فحشا دهد ولی حد زنا هم باید بر او جاری شود؟!!!! فرض بگیریم اسلام به جرم این دلالی کردن به ارباب حد نزند(که البته میزند)، آیا کنیز دیوانه است که در شرایطی که میداند صد ضربۀ تازیانه انتظارش را میکشد تن به خودفروشی بدهد؟!(توجه دارید که آیۀ دوم سورۀ نور که حد زنا را مشخص کرده است پیش از آیۀ ۳۳ سورۀ نور نازل شده است پس زمانی که آیه ۳۳ نازل شده بود مسلما" مجازات خودفروشی هم مشخص بوده است.)

در ادامۀ شبهه افکنی، شبهه افکن میگوید:

ادامۀ شبهه: جالب اینجاست که اگر هم مجبور کردید خوب حالا بعد از این اجبار غفور و رحیم است و میبخشه!

ادامۀ پاسخ: اینجا نیز شبهه افکن مغلطه میکند. عبارت "وَمَن یُکْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدإِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ " چنانکه آیت الله مکارم میفرمایند: «بعضى از مفسران در شأن نزول این جمله گفته‏اند:" عبد اللَّه بن ابى" شش کنیز داشت که آنها را مجبور به کسب در آمد براى او از طریق خودفروشى مى‏کرد! هنگامى که حکم اسلام درباره مبارزه با اعمال منافى با عفت (در این سوره) صادر شد آنها به خدمت پیامبر(ص) آمدند و از این ماجرا شکایت کردند، آیه فوق نازل شد و از این کار نهى کرد"»(" مجمع البیان" ذیل آیه مورد بحث و" تفسیر قرطبى" [با مختصر تفاوت].)

«...تعبیر این آیه براى این است که اگر صاحبان این کنیزان مختصر غیرتى داشته باشند به غیرت آنها بر خورد مفهوم آیه این است این کنیزان که ظاهرا در سطح پائینترى قرار دارند مایل به این آلودگى نیستند شما که آن همه ادعا دارید چرا تن به چنین پستى در مى‏دهید؟! در پایان آیه- چنان که روش قرآن است- براى اینکه راه بازگشت را به روى گنهکاران نبندد بلکه آنها را تشویق به توبه و اصلاح کند مى‏گوید:" و هر کس آنها را بر این کار اکراه کند (سپس پشیمان گردد) خداوند بعد از اکراه آنها غفور و رحیم است" (وَ مَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ).


این جمله چنان که گفتیم ممکن است اشاره به وضع صاحبان آن کنیزان باشد که از گذشته تاریک و ننگین خود پشیمان و آماده توبه و اصلاح خویشتن هستند، و یا اشاره به آن زنانى است که تحت فشار و اجبار تن به این کار مى‏دادند.»

پس میبینیم که منظور قرآن در اینجا این نبوده است که بگوید آنها را وادار به اینکار بکنید و بعد توبه کنید تا خدا ببخشد!! اگر منظور از بخشش صاحبان باشند هم منظور اینستکه کسانی که پیش از این، مرتکب این عمل میشدند را خدا میبخشد و همانطور که گفتیم بنا بر آیات سورۀ نور اساسا" اسلام اینکار را مجاز نمیداند که صاحبان بخواهند بدان ادامه دهند. از این گذشته برخی هم معتقدند بخشی از آیه که سخن از بخشش میراند، کنیزانی که اکراه داشتند را مد نظر قرار داده است.

ترفندهای شبهه افکنها(۶)

سفسطه و مغلطه

این روش نیز یک روش همیشگی برای دین ستیزان است و از آن مانند سلاحی قدرتمند استفاده میکنند.

سفسطه به نوعی متضاد فلسفه است و به معنای زبان بازی است. در واقع فرد سعی میکند با استفاده از روده درازی و با کمک گرفتن از بی دقتی مخاطب، ادعای گزاف خود را اثبات کند.به یک مثال ریاضی دقت کنید:

مثال:ثابت کنید 2=1!

پاسخ:

بصورت پیشفرض x را برابر با عدد 1 میگیریم:

x=1

پس رابطه زیر هم صحیح است:

x²-1= x²-x

حالا از (x-1) فاکتور میگیریم:

(x-1)(x+1)=x(x-1)

و (x-1) را از دو طرف ساده میکنیم:

x+1=x

حالا مقدار x را به آن میدهیم:

x=1 , x+1=x ---> 2=1

میتوانید تشخیص دهید در کجا از بی دقتی مخاطب سوءاستفاده میشود؟ با استدلالات مشابهی میتوان ثابت کرد هر مثلثی متساوی الساقین است و ...

حالا یک سفسطه را در حوزۀ شبهه افکنی و اسلام ستیزی ببینیم:

شبهه: پیامبر اسلام معصوم بود یا نه؟

اگر بگویید معصوم بوده است جنایات او به اسم اسلام تمام میشود پس اسلام، دین صحیحی نیست!

اگر بگویید معصوم نبوده است پس جنایات او به اسم خودش خواهد بود و کسی که از خود چنین جنایاتی را انجام دهد لیاقت عنوان پیامبری را ندارد پس باز هم دینی که او ادعا میکند(اسلام) یک دین واقعی نیست زیرا پیامبرش پیامبر واقعی نیست!

پاسخ:

این شبهه منرا به یاد این آیه از قرآن می اندازد:

مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ عنکبوت ۴۱

حرفهای این شبهه افکنها هم درست مثل خانۀ یک عنکبوت سست و ناپایدار است!

شبهه افکن سعی دارد با پرسیدن یک سؤال ما را در شرایطی قرار دهد که هر جوابی دهیم به این نتیجه برسیم که دین اسلام، به حق نیست!

بله، شبهه افکن در اینجا از سفسطه بهره جسته است و در بین سخنان خود کلمه ای را گنجانده که ممکن است اگر دقت نکنیم واقعا" حرفش را باور کنیم!میتوانید نکتۀ انحرافی حرف او را تشخیص دهید؟

شبهه افکن در هر دو بند نتیجه گیریش از «جنایات پیامبر» سخن میراند! و این همان بخش انحرافی این شبهۀ سفسطه گونه است. پیامبر اسلام در طول زندگی خود مرتکب هیچ جرمی نشده است چه رسد به «جنایت»!

شبهه افکن بصورت پیشفرض پیامبر را جنایتکار فرض میکند و بعد این سؤال را میپرسد حال آنکه این پیشفرض یک تهمت است. البته وقتی به شبهه افکن بگوییم دلیلت چیست فورا" سراغ جعل سند میرود و یک حقیقت تاریخی را بصورت وارونه برای ما جلوه میدهد!

حال سراغ مثال دیگری برویم:

شبهه: به آیه زیر توجه کنید:

سوره نور آیه ۳۳


... وَلَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَن یُکْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدإِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

ترجمه آیت الله مکارم شیرازی:


...و کنیزان خود را برای دستیابی متاع ناپایدار زندگی دنیا مجبور به خود فروشی نکنید اگر خودشان میخواهند پاک بمانند! و هر کس آنها را (بر این کار) اجبار کند، (سپس پشیمان گردد،) خداوند بعد از این اجبار آنها غفور و رحیم است! (توبه کنید و بازگردید، تا خدا شما را ببخشد!)


عزیزان دلبند اگر توجه کنید این آیه میگوید:کنیزانتان را اگر خودشان میخواهند پاک بمانند به زنا مجبور نکنید.این جمله دارای یک قید و شرط است، شرط آن این است که کنیز خودش بخواهد پاک بماند، استنباط منطقی این است که اگر خودش نمیخواهد پاک بماند (مایل به تن فروشی است) اجبار وی به تن فروشی مجاز است، یا دستکم منع نشده است!

شبهه افکن این آیه را یک جواز برای ایجاد خانۀ فساد میداند!!!

پاسخ:

دوستان عزیز مستحضرید که شبهه افکن در این مطلب با یک استدلال به ظاهر درست سعی کرده است به قرآن مجید، تهمتی بزرگ بزند. حال نکتۀ انحرافی کجاست؟ کمی فکر کنید.

نکتۀ انحرافی اینجاست که عبارت "إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا" (اگر میخواهند پاکدامن باشند) یک عبارت شرطی نیست بلکه برای تأکید آمده است. بهترین گواه این ادعا ادامۀ آیه است:"عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا" (برای زندگی دنیا) سخن قرآن کاملا" مشخص است: کنیزانتان را برای متاع دنیا وادار به خودفروشی نکنید،آنهم در شرایطی که خود میخواهند پاکدامن بمانند.از سوی دیگر فرمان حد زنا نیز مؤید این امر است چه قرآن وقتی فرمان به حد زنا میدهد هرگز نمیگوید که این حد از کنیزان برداشته شده است:

الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ سورۀ نور آیۀ ۲

حال شبهه افکن باید توضیح دهد که چگونه فردی اگر مایل بود میتواند تن به فحشا دهد ولی حد زنا هم باید بر او جاری شود؟!!!! فرض بگیریم اسلام به جرم این دلالی کردن به ارباب حد نزند(که البته میزند)، آیا کنیز دیوانه است که در شرایطی که میداند صد ضربۀ تازیانه انتظارش را میکشد تن به خودفروشی بدهد؟!(توجه دارید که آیۀ دوم سورۀ نور که حد زنا را مشخص کرده است پیش از آیۀ ۳۳ سورۀ نور نازل شده است پس زمانی که آیه ۳۳ نازل شده بود مسلما" مجازات خودفروشی هم مشخص بوده است.)

در ادامۀ شبهه افکنی، شبهه افکن میگوید:

ادامۀ شبهه: جالب اینجاست که اگر هم مجبور کردید خوب حالا بعد از این اجبار غفور و رحیم است و میبخشه!

ادامۀ پاسخ: اینجا نیز شبهه افکن مغلطه میکند. عبارت " وَمَن یُکْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدإِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ " چنانکه آیت الله مکارم میفرمایند: «بعضى از مفسران در شان نزول این جمله گفته‏اند:" عبد اللَّه بن ابى" شش کنیز داشت که آنها را مجبور به کسب در آمد براى او از طریق خودفروشى مى‏کرد! هنگامى که حکم اسلام درباره مبارزه با اعمال منافى با عفت (در این سوره) صادر شد آنها به خدمت پیامبر ص آمدند و از این ماجرا شکایت کردند آیه فوق نازل شد و از این کار نهى کرد"»(" مجمع البیان" ذیل آیه مورد بحث و" تفسیر قرطبى" [با مختصر تفاوت].)

«...تعبیر این آیه براى این است که اگر صاحبان این کنیزان مختصر غیرتى داشته باشند به غیرت آنها بر خورد مفهوم آیه این است این کنیزان که ظاهرا در سطح پائینترى قرار دارند مایل به این آلودگى نیستند شما که آن همه ادعا دارید چرا تن به چنین پستى در مى‏دهید؟! در پایان آیه- چنان که روش قرآن است- براى اینکه راه بازگشت را به روى گنهکاران نبندد بلکه آنها را تشویق به توبه و اصلاح کند مى‏گوید:" و هر کس آنها را بر این کار اکراه کند (سپس پشیمان گردد) خداوند بعد از اکراه آنها غفور و رحیم است" (وَ مَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ).


این جمله چنان که گفتیم ممکن است اشاره به وضع صاحبان آن کنیزان باشد که از گذشته تاریک و ننگین خود پشیمان و آماده توبه و اصلاح خویشتن هستند، و یا اشاره به آن زنانى است که تحت فشار و اجبار تن به این کار مى‏دادند.»

پس میبینیم که منظور قرآن در اینجا این نبوده است که بگوید آنها را وادار به اینکار بکنید و بعد توبه کنید تا خدا ببخشد!! اگر منظور از بخشش صاحبان باشند هم منظور اینستکه کسانی که پیش از این، مرتکب این عمل میشدند را خدا میبخشد و همانطور که گفتیم بنا بر آیات سورۀ نور اساسا" اسلام اینکار را مجاز نمیداند که صاحبان بخواهند بدان ادامه دهند. از این گذشته برخی هم معتقدند بخشی از آیه که سخن از بخشش میراند کنیزانی که اکراه داشتند را مد نظر قرار داده است.

ترفندهای شبهه افکنها(۵)

بهانه کردن عملکرد گروهی از مسلمانان و حکومتهای مسلمین
 


 

  
 

یکی از مهمترین تکنیکهایی که توسط شبهه افکنها بکار برده میشود اینستکه وضع امروز مسلمین را به رخ بکشند و بگویند اسلام باعث بدبختی انسانهاست! پاسخ این سخن پوچ را همراه با یک شبهه میدهم:

 

 یکی از این افراد، در یکی از تالارهای گفتگوی سایتش در بحثی پیرامون «نجاست سگ و خوک» در بخشی از بحثش این شبهه را بار دیگر مطرح کرده است:

 

شبهه: غربیها هم که از نظر لاابالیگری در جهان مشهورن من فقط موندم چرا اینقدر اختراع میکنند و پیشرفت میکنند و مسلمانها که لاابالیگری نمیکنند در جهان شده اند یک مشت آدم مصرف کننده بی عرضه بی خاصیت تروریست!

 زمان ارسال: 08-23-2007, 09:44 AM

 

پاسخ(این پاسخ در آن سایت مطرح نشده است):

 

۱. شبهه افکن، فراموش کرده است که آنچه باعث پیشرفت غرب و اختراعات فراوانشان شده است، افراد لاابالی و اراذل و اوباش آمریکا نیستند؛ بلکه فرزانگان و دانشمندان غرب است. بد نیست بدانیم که دانشمندان هیچیک افرادی «لاابالی» نیستند!

 

۲. افرادی که ترور میکنند یا بی خاصیت هستند، در همه جای دنیا وجود دارند اتفاقا تعدادشان در بین گانگسترهای آمریکایی خیلی بیشتر است!

 

 در ضمن به همفکران این آقا عرض میکنم که آن افرادی که به اسم اسلام دست به ترور میزنند، خود ناقض اسلامند، چرا که اسلام مخالف ترور و قتل انسانهاست:

 

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: مؤمن با ترور کسی را نمیکشد. (طبری، جلد7، 248)

 

به خاطر همین بود که مسلم بن عقیل حاضر نشد از پشت سر به ابن زیاد حمله کند؛ اما امثال تو شب و روز از پشت سر بر پیکر اسلام خنجر میزنید.

 

این آیه از قرآن را ببینید:

 

مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً مائده ۳۲

 

هر کس، کسی را که قتل نفس نکرده یا بر زمین فساد نکرده است، بکشد، گویی تمام مردم را کشته است.

 

حالا جناب شبهه افکن بگو اربابانت روزی چند نفر را در سراسر دنیا بدون هیچ گناهی به عالم دیگر میفرستند؟

 

در نهایت این را نیز اضافه میکنم که تروریستهای القاعدة، در طول حکومت سیاهشان بر افغانستان بارها و بارها احکام اسلام را زیر پا نهادند و اکنون هم از منفورترین گروهها نزد مسلمین هستند.

 

۳.اگر شرایط امروز مسلمین اینچنین است از نتایج فریبکاریهای اربابان همین آرش است!

 اسلام اگر بد بود از روز اول باعث پسرفت انسانها میشد حال آنکه تا سال هزارم بعد از هجرت حکومتهایی که اسم اسلام را یدک میکشیدند، امپراتوری عظیمی را تشکیل میدادند که از غرب تا وین و مراکش و الجزایر، از شرق تا شرقی ترین نقاط هند از شمال غرب تا گرجستان و لهستان و از شمال شرقی تا دریاچۀ آرال و از جنوب تا یمن و مصر پیشرفته بود.

 

آقای شبهه افکن در تاریخ نخواندی که مسلمانان در ابتدای قرن دوم تا جنوب فرانسه نیز پیش رفتند؟ نخواندی قسطنطنیه را که ایران فقط یکبار توانست محاصره اش کند را بارها به محاصره انداختند؟

 

چگونه است که اسلام برای اقوام ناتوان عرب و ترک باعث پیشرفتهای شگفت شد؟ فراموش کردی که بعد از آمدن اسلام به ایران بود که کودکان بی بضاعت هم حق تحصیل یافتند؟ فراموش کردی که این اسلام بود که سنت زشت ازدواج با محارم را در ایران منسوخ کرد؟ در تاریخ نخواندی که اسلام بود که نظام طبقاتی را از ایران برداشت؟

 

 ندیدی آن همه آثار زیبای سرامیکی و بناهای زیبای اسلامی را در کشورهای مختلف؟ نمیدانی که وقتی که کشیشهای اروپایی شپش را مرواریدهای خدا بر زمین میخواندند، پیامبر اسلام فرمود: النظافت من الایمان .

اینرا هم اضافه کنم که یکی از عوامل مهم پیشرفت غرب این بود که در جنگهای صلیبی با فرهنگ و دانش مسلمین آشنا شدند و همین امر باعث بیداری آنان شد.

 

 آری اگر امروز جهان اسلام نسبت به غرب فقیرتر شده است، نتیجۀ استعمار است؛ نتیجۀ بیفکری سران کشورهای اسلامیست و اینها هیچ ربطی به اسلام ندارد. روزی هم خواهد رسید که باز مسلمانها کمر راست کنند و بساط استعمار نو را برچیندند. پس از اربابانت بخواه تا بیشتر به تو پول بدهند که بیشتر به تبلیغات پوچت ادامه دهی.

 

۴.صحیح است که وضع امروز مسلمین از غرب بدتر است، ولی همین امروز هم بسیاری از دانشمندان، محققان و فیلسوفان جهان مسلمان هستند. از شانس بدت اسلام در غرب هم در حال نفوذ است و تبلیغات عبث امثال تو هیچ اثری ندارد!

 

پس ای دشمن خدا در همین حال بمان تا زمانی که آگاهت کنند!( حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ مدثر:۴۷)

ترفندهای شبهه افکنها(۴)

جعل اسناد

 

 در این روش شبهه افکن سعی میکند با ادعای وجود چیزی در یک سند تاریخی یا دینی ادعای دروغ خود را بر کرسی بنشاند.نمونۀ زیر را از کتاب «آئین اوستا» تألیف سیاوش اوستا ببینید:

 

«لوط» با دو دختر خود همخوابه شده بود و ملت او هجنسگرا بودند که حتی مایل به دست اندازی به میهمان زیبا و جوان او بودند(تورات تکوین-اصحاح ۱۹ و قرآن) – آئین اوستا صفحۀ ۷

 

شبهه افکن قصد تحقیر شخصیت لوط(ع) را با استناد به کتب دینی دارد و در این راه به دو کتاب تورات و قرآن استناد میکند! هر چند در تورات این ادعای آمده است ولی در هیچ کجای قرآن چنین ادعای گزافی نیامده است و نویسنده برای تحقیر مقام یک پیامبر اینگونه جعل سند میکند.(البته در متن کتاب نویسندۀ مکار بعد از آوردن متن بالا خیلی سریع بحث را روی مهمانان آن شب لوط(ع) میچرخاند و رفتن فرشتگان به جلد انسان را غیرضروری(!) میخواند ... و خلاصه بحث را سریع جمع میکند تا خواننده متوجه این جعل سند نشود.) این نکته را نیز اضافه میکنم که این داستان جاهلانه در تورات تحریف شده آمده است و نه در تورات اصلی.

 

  در واقع شبهه افکنها با عباراتی مثل «تحقیقات اخیر نشان میدهد»، «بعد از سالها تحقیق به این نتیجه رسیدم که ...» و امثال اینها سعی در خوراندن حرف دروغ خود به مردم دارند تا آنها را از دین، زده کنند.

 

 این «تحقیقات اخیر(!!)» گاهی نشانگر این میشود که ماجراهای صد و بیست و چهار هزار پیامبر الهی افسانۀ بابلی ها بوده و گاهی نشان میدهد که کعبه، آتشکده بوده است!!!!!! نویسنده خیلی راحت از کتیبه ای سخن میگوید که مطمئن است شما تا آخر عمرتان هم آنرا نخواهید دید(زیرا وجود ندارد!) یا اگر (در صورتی که واقعا" وجود داشته باشد) آنرا ببینید از کجا میتوانید تشخیص دهید که جعلیست؟ برای آشنایی با صدها کتیبۀ جعلی میتوانید به کتابهای «دوازده قرن سکوت» مراجعه کنید تا بدانید هر چیزی که روی یک کتیبه بود الزاما" مربوط به عصر باستان نیست.(برای ساختن یک کتیبۀ جعلی به این اقلام نیاز دارید: چکش، میخ، یک سنگ تخت و نسبتا" کهنه(!) و نیز آشنایی با زبان و خط مردم باستان!)

 

یادمان باشد وقتی شبهه افکن برای ادعای دروغش سندی را ذکر کرد حتما" دقت کنیم که آیا واقعا" ادعایی که میکند در سند آمده است؟ و  همچنین آیا سندی که آورده است، «معتبر» میباشد؟

 

ارزش ایمان به همین تشخیص حق از باطل است.اگر قرار باشد ما به این ترفندها برخورد نکنیم و ایمانمان به بوتۀ آزمایش نیفتد؛ دیندار بودنمان به هیچ دردی نخواهد خورد.

 

اگر منوی نظرات باز اینجا کلیک کنید.

 

ترفندهای شبهه افکنها(۳)

 

الحاد

 با سلام.این روش که تقریبا" توسط تمام شبهه افکنها مورد استفاده است به این شکل است که شبهه افکن در ابتدای ادعاهای سخیف خود ادعا میکند که زمانی مسلمانی بوده است بسیار متعصب و دوآتشه ولی بعد از اینکه مدتی به تفکر(!!) پرداخته است پی به غیر عقلانی بودن و بیرحمی دین اسلام برده است و در نتیجه نه تنها خود از این دین دست کشیده است بلکه اکنون میخواهد دیگران را نیز از گمراهی نجات دهد!!این روش توسط کلیۀ شبهه افکنانی که من میشناسم: سیاوش اوستا،فرشاد،منطق،خدرزاده و لردهادی مورد استفاده قرار گرفته است و واقعا" هم جوانان ما را به لحاظ روانی تحت تأثیر قرار میدهد.

 

 دوستان من، گول این دروغگوها را نخورید. من خودم خیلی از متعصبین را دیده ام که دست از تعصبات برداشته اند ولی هرگز ندیده ام که دست یرداشتن از تعصب برایشان به منزلۀ بیدین شدن یا نامسلمان شدن باشد.معمولا" متعصبین و افراد دوآتشه پس از پشیمانی از تعصبات پیشین به مسلمانانی میانه رو یا در بدترین شرایط به افرادی غیرمذهبی و نه لامذهب تبدیل میشوند؛ یعنی به ارکان و اصول اسلام کمال احترام را میگذارند ولی به احکام و فروع بی توجه میشوند این میشود غیرمذهبی بودن.پس میبینید که این ادعا که توسط تمام شبهه افکنها مطرح میشود درست مثل ادعاهای دروغشان مبنی بر روشنفکر و دکتر و مهندس بودنشان(!!) هیچ پایه و اساسی ندارد.به قول یکی از دوستان اینها هم که تمامشان دکترند و مهندس!پس اینهمه دکتر و مهندسی که ایمان دارند چه میشوند؟

 

 من به شما عزیزان فقط این توصیه را میکنم که فریب ادعاهای پوچ شبهه افکنها را نخورید.سعی کنید اگر قصد تحقیق هم دارید یا میخواهید عقاید افراد ضددین را بشناسید تحت تأثیر ادعاهای نابخردانۀ این افراد قرار نگیرید.

اگر منوی نظرات باز نشد اینجا کلیک کنید.

ترفندهای شبهه افکنها(۲)

استفاده از احادیث جعلی و بی اعتبار

 در این روش شبه افکنها سعی میکنند با تکیه بر کتب حدیث و تفاسیر کم اعتبار احادیث و تفاسیر ضعیف را بدیهی جلوه دهند. در این زمینه باید مد نظر داشت:

 اول از همه باز هم مثل تفسیر تشخیص اینکه چه حدیثی صحیح است و چه حدیثی نه؛ کار راحتی نیست و دانشجویان علوم حدیث اقلا چهار سال باید برای درک اولیۀ آن درس بخوانند. پس یک شبهه افکن که حتی خواندن کتاب آسمانی را ننگ میداند چگونه میخواهد برای ما حدیث نقل کند؟!! ما چطور میخواهیم بدان اطمینان کنیم؟

دوم اینکه با وجود دشوار بودن ولی باز ما روشهایی را داریم که مای کم سواد هم بتوانیم گروهی از احادیث جعلی را بازشناسیم (و نه اینکه احادیث درست را تشخیص دهیم) مهترین این روشها تطبیق آیه با قرآن است مثلا این حدیث را به صورتهای مختلف در کتب گوناگون از پیامبر(ص) شنیده اید که:

 زن زیباروی نازا را رها کنید و (به جای او) کنیز سیاهی که بچه میاورد بگیرید!

این حدیث که باعث انزجار خیلی از دخترها از اسلام است موضوع را طوری جلوه میدهد که گویی از نظر اسلام زن دستگاه تولید کودک است!! در حالی که این حدیث نه تنها مصداق قرآنی ندارد بلکه در تضاد کامل با برخی آیات قرآن است: پیامبر خدا زکریا(ع) زنی نازا داشت ولی تا آخر عمر با او زندگی کرد. همسر بزرگوار پیامبر بت شکن ابراهیم(ع) یعنی بانو ساره(س) دقیقا طبق آیات و روایات «زیبارویی نازا» بود ولی حضرت ابراهیم او را رها نکرد تا در نهایت خداوند در سن پیری گوهری چون اسحاق(ع) را از همین «زیباروی نازا» به آن پیامبر همام اعطا کرد. نمونۀ مؤمنین در قرآن یعنی آسیه(س) زنی نازا بود  ولی این مسئله هیچ اثری در اسوه بودن آن بانوی بزرگوار برای ما نداشته است.

 

 سوم اینکه شما روزی چند دروغ از دیگران میشنوید؟ افراد دروغگو را ندیده اید؟ افراد بیدین بدترین دروغگویانی هستند که شما میتوانید ببینید و این را من با چشمان خودم دیده ام . نگاهی به پست کتاب آیین اوستا  که نویسندۀ این کتاب فردی بیدین است، بیندازید و ببینید که این آقا تا چه حد دروغ و افترا نوشته و نیز در آرشیو مردادماه پست دیگری از نوشته های این آقا دارم(خانمها اینیکی رو نخونن! چون جواب توهیناشو با توهین دادم!!) که میتوانید ببینید که تا چه حد دروغگوست.پس واقعا چرا برخی جوانها دروغ هر دروغگویی را باور میکنند؟

 

یادمان باشد شبهه افکنها چیزی برای از دست دادن ندارند پس هر دروغی میگویند در نهایت هم اگر قبول نکنید از آنها چیزی کم نمیشود پس راحت دروغ میگویند.

محل دریافت نظرات

ترفندهای شبهه افکنها(۱)

ترجمۀ غلط از قرآن و تفسیر به رأی

 در این راه آیات قرآن را به نفع خود ترجمه میکنند:

برای مثال این ترجمه ایست که یک شبهه افکن دروغگو از آیۀ 28 سورۀ آل عمران آورده است:

 مؤمنین نباید غیر مؤمن به اسلام را به دوستی بگیرند مگر از روی ترس و خدا شما را از خودش بر حذر میکند(!) تا از غیر مؤمنین نترسید و از خدا بترسید.

 میبینیم که شبهه افکن سعی کرده با ترجمۀ غلط قرآن را به خودخواهی و دعوت به دورو بودن محکوم کند و همچنین با بکار بردن واژۀ «غیر مؤمن به اسلام» خواسته بگوید روی سخن قرآن در این کلام مسیحیان و یهودیان و زرتشتیها است و اما معنی حقیقی آیه اینست: 

 مؤمنین «کافران» را «به جای مؤمنین» به دوستی «نمیگیرند» و هر کس چنین کند به هیچ وجه از (بندگان) خدا نیست مگر آنکه از (دشمنی و شکنجۀ) آنها بسیار بترسند و خدای یگانه «مواظب» شماست و بازگشت به سوی خداست.

 اختلاف ترجمه را دیدید؟ کلماتی را که این شبهه افکن غلط ترجمه کرده را با گیومه مشخص کردم تا بیشتر دقت کنید. میبینید که اینجا هیچ حرفی از اهل کتاب و ترسیدن از خدا نیست. متأسفانه ترجمۀ غلط و تفسیرمآبانۀ آقای الهی قمشه ای هم به این قماش از ملحدین خیلی کمک کرده است به طوری که ایشان در برخی موارد به جای ترجمه کردن آیه تفسیر خودشان از آیه را بیان میکنند. من به جوانان توصیه میکنم تا آنجا که میتوانند عربی یاد بگیرند تا خود بتوانند به درستی ترجمۀ آیات اطمینان یابند.

 از سوی دیگر الحادگرایان سعی دارند با تفسیر به رأی مفهوم اسلام را در ذهن جهانیان مخدوش کنند و بارزترین نمونه اش هم تفسیرشان از این آیه است:

 هر جا کفّار را یافتید آنها را بکشید.

که از آن تفسیر به جنگ طلب بودن اسلام میکنند در جواب این تفسیرها باید بدانیم که:

 اول از همه تفسیر قرآن کار هر کسی نیست و وقتی علما پس از دهها سال تحصیل علم ، کتاب تفسیر مینویسند معلوم میشود که چقدر اینکار دشوار است.

 دوم اینکه هر آیه شأن نزولی دارد این آیه زمانی نازل شد که کفّار عهد صلح دهسالۀ خود با پیامبر را زیر پا نهادند و گروهی از مؤمنین را به قتل رساندند بد نیست بدانیم که بعد از این آیه بود که مکه توسط مسلمین تسخیر شد ولی با این وجود هیچ خونی ریخته نشد.

سوم اینکه برخی آیات محکمات و بعضی متشابهاتند ؛ برخی ناسخ و گروهی منسوخند آیا این آیات را تشخیص میدهید که به تفسیر قرآن میپردازید؟ بد نیست بدانید نظر قرآن در مورد کافران فقط با آن آیه مشخص نمیشود و آیاتی مثل آیات سورۀ کافرون نیز باید مد نظر قرار گیرند:

 بگو ای کافران آنچه میپرستید را نمیپرستم ... دینتان برای خودتان و دین من برای خودم

 که نشان میدهد که قرآن کفار را به حال خود رها کرده و بخواطر دین غلطشان حکم به اعدامشان نمیدهد