زن در اسلام!

بحث پیرامون حقوق زن در اسلام!

زن در اسلام!

بحث پیرامون حقوق زن در اسلام!

دانلود کتاب «غلبه بر شک» تألیف اندیشه خدابنده

  خیلی از ما در امور اعتقادی دچار شک و تردید می شویم. کتاب «غلبه بر شک»، در وسع خود، کمک زیادی به حل این شک و تردیدها می کند:


لینک دانلود از سایت پیگو فایل


لینک دانلود از سایت گفتگوی دینی





دختر ایرانی - زن ایرانی

تذکّر مهم: مطلب زیر تعلقی به نگارندۀ این سطور ندارد، سازندۀ حقیقی آن کسانی هستند که در این مطلب از آنها نام برده می شود. پس همه حق دارند بدون ذکر منبع، این مطلب را در وبلاگ، سایت یا مجله های خود مطرح نمایند.

 

  وقتی نام «دختر ایرانی» یا «زن ایرانی» را می شنوید، چه مفهومی در ذهن شما متبادر می شود؟ تحت این عنوان چه چهره ای را در تلویزیون و سینمای ایران به یاد می آورید؟ اگر این عنوان را در اینترنت جستجو کنید، چه می بینید؟ تا جایی که من دیده ام، معمولاً این عنوان، یادآور یک دختر مذهبی یا یک زن مذهبی نیست. معمولاً زنان بدحجاب یا بی حجاب را به یاد می آورد. در واقع یک تحریف خواسته یا ناخواسته، در ایران رخ داده است، که باعث می شود، که چهرۀ دختر یا زن ایرانی، در اینترنت، سینما و تلویزیون، چهره ای مذهبی نباشد و در واقع هیچ سهمی از مفهوم «دختر ایرانی» یا «زن ایرانی» برای دختران و زنان مذهبی ما قائل نشوند. می خواهم به خوانندگان این مقاله نشان بدهم، که شاید بزرگترین و بااخلاقترین شخصیتهای زن ما، را باید از بین مذهبیها جستجو کرد:



 

 

  زن ایرانی یعنی طیبه واعظی دهنوی. او متولّد سال 1336، بود. از کودکی قالیبافی می کرد و برای جهیزیه اش پول جمع می نمود، ولی وقتی بزرگ شد، با آن پولها یا برای افراد فقیر جهیزیه ، یا برای شاگردان بی بضاعت دفتر و قلم می خرید. مادرش نقل می کند که طیبه می گفت من می خواهم مثل آسیه با فرعون زمانم بجنگم، دوست دارم مثل سمیّه(نخستین شهید اسلام)، شهید بشوم. صاحبخانه اش می گوید: «این دختر به خانه ما آمد، سرمان برهنه بود، بی حجاب بودیم، اینقدر پند و نصیحت کرد و از قرآن و دعا گفت که ما دیگر یک تار مویمان را نمیگذاشتیم بیرون بماند.» به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد. ساواک که او را گرفته بود، چادرش را برداشته بود، او گفته بود: «بکشیدم ولی حجابم را برندارید.» در نهایت چنانکه آرزو داشت مانند سمیه شهید شود، روز 3 خرداد 1356، در سنّ 20 سالگی زیر شکنجه ساواک جان داد.



 

 

  دختر ایرانی یعنی محبوبه دانش آشتیانی. او در بهمن سال 40 به دنیا آمد. بسیار اهل مطالعه و جدی بود و کودکی و نوجوانی دیگران را نداشت. اهل ورزش و جنب و جوش بود، اما یک جور استعداد مدیریت و رهبری بقیه را داشت. همه چیز را خیلی عمیق می فهمید. به خاطر مبارزات سیاسی باید دقّت بیشتری می کرد، پس یک چادر رنگی داشت که هر وقت می دید شرایط مشکوک است، چادر سیاهش را در می آورد و در کیفش می گذاشت و چادر رنگی سر می کرد. در بحثها عصبانی که نمی شد، ولی نهایت سعی خودش را می کرد که طرف مقابل را متقاعد کند. آراستگی، نظم و مهربانی اش فوق العاده بود. در اوج مبارزات، لباس هایش مرتب و آراسته بودند. چادرش را که در می آورد، حتما به شکل بسیار منظمی تا می کرد. لباس هایش همیشه بسیار ساده بودند، اما در نهایت تمیزی و آراستگی. شعارش تزکیه قبل از تعلیم بود و همیشه به این آیه قرآن اشاره می کرد که: «یزکیهم و یعلمهم الکتاب». برای بچه های محروم جنوب شهر کتاب می برد. سعی می کرد همه را به میدان بکشد، با بچه هایی که مذهبی به نظر نمی رسیدند، به شکل هدفدار ارتباط برقرار می کرد. حتی با خودش به دبیرستان راکت تنیس می آورد. در نهایت در تظاهرات 17 شهریور 1357، در حالی که هنوز به هفده سالگی نرسیده بود، در اثر تیری که به قلبش اصابت کرده بود، شهید شد.

 



 

  زن ایرانی یعنی زهره بنیانیان. او متولّد دیماه 1336 بود. خیلی قرآن می خواند، از هر فرصتی برای دعا و نیایش استفاده می کرد. در دبیرستان به خاطر حفظ حجاب، دو هفته از رفتن به مدرسه محروم شد. پس از یک ازدواج ناموفق و زندگی موقت در آلمان، ابتدا در لبنان یک دورۀ آموزش نظامی می بیند و در سال 1356 به ایران باز می گردد و فعالیتهای فرهنگی انقلابی خود را به اوج می رساند و حتی توسط ساواک هم دستگیر می شود. در همین دوران با یکی از همرزمانش ازدواج می کند؛ زندگی جدید او شامل مهر السنه حضرت زهرا بود و یک اتاق کوچک برای زندگی و یک چمدان کوچک لباس با یک فرش و چند پتو. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، زهره در ادامه راه خویش به عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به فعالیت خود ادامه داد. سرانجام روز بیست و نهم اردیبهشت ماه سال 58 در حین انجام مأموریت به عنوان سرپرست گروه ضربت که برای خنثی کردن توطئه ضدانقلاب راهی شده بودند، هدف اصابت گلوله ضد انقلاب قرار گرفت و در سن 22 سالگی روحش به سوی ملکوت اعلی پرواز نمود.

 



 

    دختر ایرانی یعنی فوزیه شیردل. او در سال 1338 متولّد شد. سال اول دبیرستان مجبور به ترک تحصیل شد و آرزویش را که همان کمک به درمان بیماران و رنج دیدگان بود در لباس بهیاری اعضای هلال احمر جامه عمل پوشاند. درآمدش را  نصف کرده بود بخشی را در خانه و بخشی را برای مستمندان خرج می کرد. برای اقامه نماز اول وقت همیشه داد سخن داشت و روزه های مستحبی اش ترک نمی شد. به خاطر حمایت از انقلاب، بارها با رئیس بیمارستان درگیر شد. سرانجام وی در روز بیست و پنجم مرداد 1358 در جریان حمله گروهک ضد انقلاب دموکرات به بهداری پاوه و محاصره آن محل و در حالی که گروه دکتر شهید چمران در صحنه حاضر بود ، مورد اصابت گلوله دموکراتها قرار گرفت و پهلویش به شدت مجروح شد و در آن محل بعد از 16 ساعت جان به جان آفرین تسلیم کرد.

 



 

  دختر ایرانی، یعنی صدیقه رودباری. او در در هجدهم اسفند ماه سال 1340 به دنیا آمد. هم زمان با آغاز انقلاب، صدیقه به خیل خروشان انقلابیون پیوست و تمام سخنان امام را به صورت نوار و اعلامیه تکثیر و پخش می کرد. جمعه خونین 17 شهریور 1357 نقطه عطفی در زندگی او بود. او آن روز، دوشادوش سایر خواهرانش در ابتدای صف، در جلوی گلوله دژخیمان ایستاد و تا شامگاه همان روز به مداوا و جمع آوری زخمیان پرداخت. در شرایط انقلابی نیز، به فعالیتهای خیریه و امدادی اجتماعی توجه داشت. آخر هفته صدیقه را در آسایشگاه سالمندان و معلولین یا در بیمارستان معلولین ذهنی پیدا می کردند. صدیقه می رفت آن ها را شست و شو می داد و به امورشان می رسید. هر شب پس از اقامه نماز شب، ساعت ها با خدا راز و نیاز می کرد. دستی هم در شعر داشت. زندگی ساده ای داشت، در عوض، با استفاده از حقوقش به خانواده های مستحق کمک می کرد. پس از پیروزی انقلاب، با صدور فرمان امام وتشویق جوانان جهت شرکت در جهاد سازندگی  به رغم آنکه بیش از 18 سال نداشت به همکاری با جهاد سازندگی پرداخت و در شهرهای مختلف کشور  همچون خرمشهر، اهواز، بهشهر، سنندج، سقز و بانه به فعالیت پرداخت. می گفت: "نباید در خانه بنشینیم بگوییم که انقلاب کردیم. باید بین مردم باشیم و پیام انقلاب را به همه برسانیم." در تابستان 59 به کردستان رفت و آنجا را مرکز فعالیتهای گوناگون خود از قبیل تشکیل کلاس های عقیدتی، آموزش قرآن، آموزش نظامی، زندانبانی زندان زنان ضد انقلاب و فعالیت در مرکز مخابرات سنندج قرار داد. یکی ـ دو بار منافقین برایش پیغام فرستادند که اگر دستمان به تو برسد، پوستت را پر از کاه می کنیم. 28 مردادماه 59،  صدیقه، خسته از مداوای مجروحین و پابه پای پاسداران دویدن، پس از برگزاری کلاس آموزش قرآن و تعلیم سلاح به خواهران، با دوستانش نشسته بود. بعد از سحری مختصری که خورده بود تا موقع افطار سخت مشغول به کار بود. دختر دیگری(از نفوذیهای ضدانقلاب) وارد شد؛ چند دقیقه بیشتر نشد که به بهانه ای، اسلحۀ صدیقه را برداشت و مستقیم گلوله ای به سینه اش شلیک کرد. صدیقه سه ساعت بیشتر زنده نماند و در این روز، در سن 18 سالگی، از دنیا رفت.

 



 

    دختر ایرانی، یعنی شهناز حاجی شاه. او متولد 1338 بود. شهناز کاری را شروع نمی کرد، مگر آنکه آن را به بهترین نحو ممکن تمام کند. با آن سن کم، خیاطی، گلسازی، گلدوزی و تمام این هنرها را به شکل بسیار کاملی بلد بود. نسبت به زمان خودش، همیشه خیلی جلوتر بود. دیپلمش را که گرفت درس حوزه را شروع کرد. وقتی هنوز نهضت سوادآموزی تشکیل نشده بود، به همراه چند تن دیگر، به شکلی کاملا خودجوش، گروهی را تشکیل داده بودند و به روستاها می رفتند و به بچه ها درس می دادند. در کتابخانه فعالیت می کرد و در عین حال دوره های مختلف آموزشی، مذهبی و رزمی را دیده بود و یک سال قبل از شروع جنگ برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر، مسلح شده بود. او فوق العاده دلسوز و فوق العاده هنرمند بود. سرانجام، در خرمشهر، در حال مقاومت در برابر دشمن بعثی، در 8 مهر 1359، در اثر اصابت ترکش، به همراه همرزمش شهناز محمّدی زاده، در سنّ 21 سالگی به شهادت رسید.

 



 

  دختر ایرانی، یعنی فهیمه سیّاری. در 1339 زاده شد. فهیمه سراپا نظم، آراستگی، قناعت، وقت شناسی و احساس مسئولیت بود. وقتش را تلف نمی کرد. تمام کارهایش با برنامه بود و در هیچ کاری سهل انگاری نمی کرد و در کارهای اجتماعی و انجام امور خیریه و رسیدگی به دیگران هم در صف مقدم بود. با وجود آنکه نهایت ساده پوشی و قناعت در طرز لباس پوشیدنش معلوم بود، اما حتی یک بار نشد که رنگ های نامتناسب را با هم بپوشد  و یا لباسش بدون اتو و چروک باشد. بسیار صبور و آرام بود و هیچ وقت نشد که عصبانی بشود و صدایش را بالا ببرد. هیچ وقت خنده از روی لب هایش محو نمی شد. تابستان 1357، اولین تظاهرات زنان زنجان از مسجد «خانم» در بازار شروع شد که فهیمه پرچم آن را به دست گرفت. هر جا می رفت خدا را یاد می کرد. امر به معروف را به شکلی انجام می داد که احدی از او دلگیر نمی شد و حرفش تأثیر داشت. وقتی می خواستند غذایی چیزی بخورند از مادرش می پرسید که «آیا از این غذا سهمی به فقیری یا مستمندی داده اید؟» و تا نمی برد و آن سهم را نمی داد، غذا نمی خورد. فهیمه، وقتی از سوی حوزه علمیه که در آن مشغول تحصیل بود، برای تبلیغ به کردستان رفت، در ساعت 16 روز 12 آذرماه 1359 در پی به رگبار بسته شدن ماشین حامل ایشان از سوی ضدّانقلاب، با اصابت گلوله به سرش به شهادت رسید.

 



 

  دختر ایرانی، یعنی نوشین امیدی. او در اول آذر سال 1341، چشم به جهان گشود. در فعالیتهایش، بیشتر به سرکشی و کمک رسانی به خانواده های بی بضاعت می پرداخت. هم چنین به امور زندگی خانواده های شهدا و رزمندگان رسیدگی می کرد؛ حتی به درس و مشق فرزندان آنها. رسیدگی به محرومان برای نوشین زمستان و تابستان نداشت. در بحثها اختلاف سنی برایش مهم نبود؛ با رعایت کمال احترام و ادب حرف خودش را می زد. در عین رعایت حجاب و حفظ حریم، در فعالیتهای اجتماعی شرکت می کرد. تقوا را در حدی رعایت می کرد که وقت خواب از رختخواب مناسب استفاده نمی کرد؛ می گفت: خانواده هایی که به آن ها سر می زنم، به جز چادرشب چیزی ندارند؛ چیزی که حتی زیر پاهایشان پهن کنند؛ شما توقع دارید من چه طور الآن راحت در رختخواب بخوابم؟ اول در خودش مسائل مذهبی را پیاده می کرد: در گفتارش، رفتارش، عملش و حتی در روابطش. زیاد مطالعه می کرد و خیلی از نظر علمی پر بود. جنگ که شروع شد، چند بار به جبهه رفت. در نهایت در یک مانور آموزشی، هم زمان با اذان ظهر هفتم تیر سال 1360 در حالی که روزه بود، تیری به سرش اصابت کرد، و دعوت حق را لبیک گفت.

 



 

  زن ایرانی، یعنی نسرین افضل. او که در 1338 به دنیا آمده بود، از پیش از انقلاب، فعّالیتهای دینی و سیاسی خود را آغاز کرد. پس از انقلاب به جهاد سازندگی پیوست و برای کمک به مستمندان، به روستاهای مناطق محروم اعزام شد. با آغاز جنگ او به شهر خود بازگشت و به یاری آوارگان پرداخت و پس از مدّتی در دبیرستان عشایری مشغول گردید. او سپس به عنوان معلّم به مهاباد اعزام شد. در سال 1361، در کمال سادگی، با یکی از پاسداران ازدواج کرد. همیشه آرزو داشت مانند شهید مطهری به شهادت برسد، پس از یک سال حضور در مهاباد، در شامگاه 10 تیر 61، به آرزوی دیرین خود ‌رسید و در پی به رگبار بسته شدن ماشین حامل ایشان از سوی ضدّانقلاب، تیری به سرش اصابت کرد.

 



 

  دختر ایرانی، یعنی ناهید فاتحی کرجو. ناهید در 4 تیرماه 1344 متولّد شد. درسش خوب بود و به کتاب علاقه داشت. دو سه روز بعد از پایان امتحانات کتاب غیردرسی دستش می گرفت تا بخواند. خیلی تودار بود، اما اگر کسی را می دید که در فکر فرو رفته و ناراحت است، جلو می رفت تا ناراحتی او را برطرف کند. از وقتی کوچک بود، با چادر و روسری به مجالس مختلف می رفت و بر حجاب خود تاکید خاصی داشت. در واقع آن چه در او ممتاز بود، شور و نشاط نوجوانی اش نبود، بلکه وقار و متانت و حجاب او بود. در راهپیمایی های انقلاب شرکت می کرد و با دیدن عکس و پوستر شهدا غمگین و ناراحت می شد. خیلی زیبا دعا و قرآن را می‌خواند. دعاهای ائمه را با حزن خاصی می‌خواند. می گفت: « اگر در مورد چیزی ناراحت یا دلتنگ باشم و زیاد گریه کنم، چشم هایم سرخ می شود و سردرد می گیرم. ولی هروقت با خدا راز و نیاز می کنم و به درگاه او گریه می کنم، بعد از آن اصلاً احساس خستگی، سردرد و ناراحتی جسمی ندارم.» کومله ها به خاطر گرایش او به امام خمینی در دیماه 1360 او را دزدیدند و تحت شکنجه قرار دادند، و در روستاهای تحت سیطرۀ خود او را در حالی که سرش را تراشیده بودند، می چرخاندند. شرط آزادی او را توهین به امام خمینی قرار داده بودند، که او هرگز قبول نکرد، چنین کاری بکند. در نهایت بعد از ماهها شکنجه، کومله ها در آذرماه 1361، او را در حالی که تنها 14 سال سن داشت، زنده به گور نمودند. برادرش می گوید: «او را به شدت شکنجه کرده بودند. موهای سرش را تراشیده بودند. هیچ ناخنی در دست و پا نداشت. جای جای سرش کبود و شکسته بود.»

 



 

  دختر ایرانی، یعنی مریم فرهانیان. مریم در 24 دیماه 1342، در آبادان به دنیا آمد. خانواده اش به دلیل جنگ مجبور به ترک آبادان شدند، ولی مریم با اصرار زیاد به آبادان بازگشت و همراه با خواهرانش، در بیمارستان مشغول کمک شد، و پس اینکه بیمارستان نیروهای کافی یافت، به بنیاد شهید پیوست تا در آنجا خدمت رسانی کند. ذره ای بخل و حسادت در وجود او نبود. هر چیز خوبی که داشت، دلش می خواست با بقیه قسمت کند. همیشه قانع بود. فطرتاً هم خواسته هایش بلند و والا بودند. خودش را سرگرم خواسته های پیش پا افتاده نمی کرد. هر کاری را که به عهده اش می گذاشتی، خیالت راحت بود که کامل و دقیق انجام می دهد. مریم، هم دنیایش را داشت هم آخرتش را. همیشه تمیز و آراسته بود. در آن اوضاعی که سر و کار با زخمی ها بود و آب هم یافت نمی شد، یک بار هم نشد که لباس کثیف یا چروک به تن داشته باشد. همیشه اسپورت و شیک بود و تناسب رنگ را رعایت می کرد. در عروسی خواهرش، ساده ترین لباسش را پوشیده بود. اصلاً اهل ظاهرسازی نبود. مریم همیشه در کارهای خیر پیشقدم بود. تقید بسیار زیادی به نماز اول وقت داشت و غالباً روزه می گرفت. موقع نماز حتماً عطر می زد و بسیار مقید بود. همین طور نسبت به حجابش. همیشه یک مثلث کوچک از صورتش پیدا بود. شب ها غالباً هیچ جا نمی ماند، چون اهل نماز شب بود و در عین حال نمی خواست کسی از این مسئله خبردار شود. ادای کلمات نمازش و تمرکزش روی نماز با دیگران فرق داشت. مریم مدت ها سر سجاده می نشست و فکر می کرد. همیشه احساس می کرد نسبت به انجام وظایفش کوتاهی کرده است، در حالی که نسبت به همه چیز تقید عجیبی داشت. خیلی احساس مسئولیت می کرد. خیلی تقید داشت که پدر و مادرش از او راضی باشند. از غیبت متنفّر بود و اگر کسی غیبت می کرد، یا فوراً آن محل را ترک می کرد یا به او تذکّر می داد که جلوی خودش بگوید. مریم هیچ وقت تابع شرایط نمی شد، بلکه شرایط را خودش برای خودش مهیا می کرد. بسیار اهل مدارا بود. ابداً مثل دیگران به صورت واکنشی عمل نمی کرد. از لحاظ اخلاقی بسیار خوشرو و آستانه صبرش بسیار بالا بود. امکان نداشت کسی دست یاری به طرفش دراز کند و از هر لحاظ، چه روحی و چه مادی از او کمکی بخواهد و او کمک نکند. اگر در حد توانش بود، حتماً دریغ نمی کرد. مریم، در 13 مردادماه 1363، وقتی برای بزرگداشت یکی از شهدا به گلزار شهدای آبادان رفته بود، قلبش مورد اصابت ترکش قرار گرفت و در سن 20 سالگی شهید شد.

 



 

  دختر ایرانی، یعنی رقیه محمودی اصل. در سال 1359 به دنیا آمد. پدرش می گوید: «کم حرف، کم خرج، زحمتکش و قانع بود. نه اهل لباس خریدن زینت آلات بود و نه اهل مهمانی رفتن. ندیده بودم کسی مثل او به مادّیات بی اعتنا باشد» هرگز اجازه نمی داد عمرش به بیهودگی و بطالت بگذرد. رقیه به کلاسهای بسیج پیوست، ابتدا ناصح و سپس ضابط قوه قضائیه شد. وقتی مراقبت متهمی به او سپرده می شد، آنقدر با اخلاق خوب و محبت با او برخورد می کرد که گویی آنها به مهمانی آمده اند؛ می گفت: «اینها مهمان ما هستند. همانطور که با مهمان خانه خودمان ترشرویی نمی کنیم، به اینها هم نباید بدخلقی نشان بدهیم. شاید با دیدن رفتار ما به فکر اصلاح خودشان بیفتند.» بارها دیده می شد که به متهمین چای می داد، مراقب بود بی غذا نمانند و اتاقشان را رفت و روب می کرد. هیچوقت در برخورد با متهم، متوسّل به خشونت نمی شد و همیشه توصیه به عطوفت با آنها می کرد. در کنار خدمت و محبّتی که به متّهمان می کرد، به آنها کتابهای مفید برای مطالعه می داد و رسم و راه عبادت کردن را به آنها می آموخت. روز قبل از شهادتش، به مناسبت ولادت امام زمان(عج) شیرینی خرید و بین همان متهمانی که جانش را گرفتند، پخش کرد. قاتلش، در مورد او می گوید: «از روزی که محافظت ما به عهدۀ آن خدابیامرز افتاد، از در که وارد شد و من چشمم به چادر سیاه و رو گرفتنش افتاد، فکر نمی کردم آنقدر مهربان و بااخلاق باشد. به آب و غذایمان می رسید. اتاقمان را با دست خودش جارو می زد. هیچوقت بد و بیراه و کنایه بارمان نکرد. درباره خدا و بخشایش و توبه برایمان می گفت.»  چندین بار موقع تذکّر دادن به بدحجابها، توسط آنها زخمی شد. صورتش را با ناخن می خراشیدند، ولی او هرگز عصبانی نمی شد. تلافی نمی کرد و باز هم با روی خوش، نصیحت می کرد. هیچ چیز را مهمتر از نماز اوّل وقت نمی دانست، تا می توانست در نماز جماعت شرکت می کرد. همیشه در نمازها و دعاهایش از خداوند طلب توفیق شهادت را می کرد. در نیمه شب 24 مهر 1376، که او مسئول مراقب متهمین بود، متهمین که دو نگهبان دیگر را بیهوش کرده بودند، تصمیم به فرار می گیرند، ولی هر چه منتظر می مانند که او بخوابد، این اتفاق نمی افتد و مدام او را در حال نماز می بینند، در نهایت به طرف او می روند و بر سرش می ریزند و در حین درگیری او را که فقط هفده سال سن داشت، خفه می کنند.

 


***

 


  در کنار این نامهای پاک، لیست بلند بالایی از هفت هزار زن و دختر شهیده، و دختران و زنان زنده و گمنامی که مثل اسمهای فوق نمی شناسیمشان، وجود دارند. به راستی چرا رسانه ها، تلویزیون، سینما و مطبوعات ما، این چهره ما را نشان نمی دهند؟ من نمی گویم تمام مردم حزب الله هستند، ولی چرا مذهبیهایی که حتی در تهران، به عنوان غیرمذهبی ترین شهر کشور، می بینیم، از مذهبیهایی که در تلویزیون و سینما می بینیم، به مراتب بیشتر هستند؟ چرا در سینما و تلویزیون ما دخترهای چادری وجود ندارند و اگر فیلمی اقتضا کند که چادر بر سر دختری بکنند، این چادر را بر سر دختری می کنند که در اصل چادری نیست، بلکه بدحجاب است؟ به راستی چرا در اکثر فیلمها، زنان فقیر و بدبخت را چادری نشان می دهند یا سعی می کنند چادر و حجاب را وسیله ای برای تظاهر و دورویی نشان بدهند؟ به راستی، آیا تمام اینها غیرعمدی و سهوی است؟


 

 


 

  چرا باید به خودمان و تمام دنیا، از «دختر ایرانی» و «زن ایرانی» چهره ای بدحجاب را نشان بدهیم در حالی که حتی در تهران هم تعداد دخترها و زنهای چادری و حتی مانتوییهایی که حجابشان کامل است، بسیار زیاد است؟ آیا این ستم به مذهبیها نیست که هیچ سهمی از نام دختر یا زن ایرانی، به آنها نمی دهند؟

 




منبع: http://zahradust.blogfa.com/cat-87.aspx

آیا دستور به عفاف و حجاب باعث عقده می شود؟!

 

  سلام. پیش از شروع بحث، یادآوری این نکته بسیار مهم است که این بحث اساساً ارتباطی به آزادی یا اجباری بودن حجاب ندارد و به شبهه ای که در بند بعد میاید، میپردازد.

  یکی از شبهاتی که در زمینه حجاب مطرح میشود، اینستکه فرمان حجاب و نگه داشتن چشم از نگاه به نامحرم و پاکدامن بودن، باعث ایجاد تحریک جنسی بیشتر افراد و عطش بیشتر آنان میشود، زیرا انسان از هر چیز منع شود، به سوی آن تحریک میشود و به قول برخی از افراد پیرو این اندیشه، دستور حجاب و حفظ چشم، باعث ایجاد «عقده» در جوانان ما شده است، در حالی که این مسائل در غرب عادی است!!

  بیایید به بررسی این شبهه بپردازیم:

 

 

اولاً این ادعا که «منع از هر چیز باعث حریص شدن و تحریک شدن انسان نسبت به آن چیز میشود» ادعای باطلی است. برای مثال شما از اینکه سیانور بخورید، منع شده اید، آیا هیچگونه میل و رغبتی به خوردن سیانور دارید؟ در واقع کسانی که با فوران میل جنسی روبرو شده اند، همه شاهد بوده اند که این میل زمانی بیدار میشود که به شکلی تحریک شود، آنگاه هر چه بیشتر منع شوند، نسبت به آن حریصتر میشوند، البته باید توجه کرد، که منع نشدن و آزاد گذاشتن آن نیز بهتر از منع شدن از آن نیست، زیرا باعث میشود که این میل میدان بیشتری را طلب کند و تمایل داشته باشد، موارد جدیدی را برای ارضای خود تجربه نماید. حجاب مانع از این تحریک شدنهای بی موقع است، و کمک میکند که انسان بعد از ازدواج با این میل روبرو شود.

 

 

ثانیاً با نگاهی واقع بینانه، متوجه میشویم که آنچه که اسم آن سوی بعضی «عقده» گذاشته شده است و من با این عنوان مخالفم، در قرون پیشین به این شکل در جامعه وجود نداشته است. قرنها زنان مسلمان با حجاب کامل در جامعه میگشتند، و چنین حرصی که به قول این افراد «عقده» است، در مردان برای دیدن بدن زنها و در زنها برای نشان دادن بخشهایی از بدنشان دیده نشده است. وقتی جنبش بابیت، حجاب را آزاد دانست، و خانم قرة العین از اوّلین پیروان علی محمّد باب، بعد از سخنرانی در حمّام و در جمع مردان حجاب از سر برداشت، طبق گزارشهای خود بهائیان، اکثر مردها دست بر چشم گذاشتند و از حمّام بیرون آمدند. در عصرهایی مثل عصر مغولان، که اساساً حکومت به جهت اجرای دستورات دینی فشاری به جامعه نمیاورد، زنان مسلمان حجاب را از سر برنداشتند. پس چه شد که در عصر پهلوی و با مبارزۀ فیزیکی رضاخان و مبارزۀ فرهنگی محمدرضا پهلوی، بی حجابی در جامعۀ شهری ما عمومی شد؟

  پاسخ این سؤال بسیار مهم است. پاسخ این است: در این عصر مردم ایران و کشورهای اسلامی، در برابر غرب احساس ضعف داشتند و به همین جهت تحت تأثیر فرهنگ آنان بودند. همانطور که مردم ایران در زمان مغول احساس ضعف کردند و گروهی از افراد ضعیف سعی کردند مثل آنان شوند(به نقّاشیهای ایرانی عصر مغول که بنگرید میبینید که ایرانیان چقدر تمایل داشتند که چشمهای بادامی مثل مغولان داشته باشند)، حال در زمان رژیم پهلوی نیز کشورهای غربی به استیلای جهانی رسیده بودند، و فرهنگشان، فرهنگ برهنگی بود، گروهی از ایرانیان به شدّت در برابر آنها احساس ضعف کردند. در واقع بی حجابی را پهلویها عمومی کردند، نه اینکه استارت آنرا آنها بزنند، جوانان غربزده و فرنگی مآب، آمادۀ پذیرش فرهنگ برهنگی بودند و همین احساس حقارت در برابر فرهنگ بیگانه، نیز به عمومی شدن بی حجابی در جامعۀ شهری کمک شایان ذکری کرد. مردمان ایران، در برابر کشورهایی احساس ضعف میکردند که فرهنگشان، فرهنگ برهنگی بود، زنان بدون هیچ حجابی در انظار عموم حاضر میشدند و هنجارها پیاپی در هم میشکست، فیلمهایی که حاوی نمایش مردان و زنان بدون حجاب، بود و زنان را در برخی صحنه ها به صورت عریان نمایش میداد، باعث شد نه فقط به لحاظ احساس عطش غریزه، بلکه بخاطر احساس ضعفی که در برابر این افراد بود، به راحتی میتوانستند این را بپذیرند. به همین شکل، فرهنگ برهنگی و هنجارشکنی در جامعۀ ایران باب شد و در عصر پهلوی سینمای ایران با فیلم-فارسی به خدمت این صنعت آمد، فیلمهای عجیبی که از یک طرف میخواهد زنانی رقّاصه یا بدکاره را نمایش بدهد که در طول فیلم با نشان دادن اندامشان، بیننده را جذب کنند و از یک طرف سعی میکردند نشان بدهند که این زنان نمیخواهند اینگونه زندگی کنند، که مثلاً ارزش زن ایرانی را نیز حفظ کرده باشند!!! این بود که طیف غیرمذهبی مردم ایران نه بخاطر اینکه از حجاب بدشان میامد، بلکه بخاطر احساس ضعف و در واقع حقارت در برابر فرهنگ غرب و همچنین کار فرهنگی رژیم پهلوی بود که بی حجابی را پذیرفتند.

  همین الان را ببینید. آیا آن دسته از زنان ما که به بی حجابی تمایل دارند، دوست دارند، بدون حجاب مثل زنان هندی در جامعه حاضر بشوند؟ خیر! آیا دوست دارند بدون حجاب با لباس زنان تایلندی در جامعه حاضر شوند؟ خیر! آیا میل دارند که بدون حجاب مثل زنان ژاپنی یا چینی در جامعه حاضر شوند؟ البته که نه!! آنها فقط دوست دارند، تیپ و تاپشان مثل زنان غربی و آمریکایی باشد. مثل سوپراستارها و اکترسهای آمریکایی.

  زنان ایرانی، در عصرهای پیشین نیز زنان بی حجاب را میدیدند. اهل کتاب در ادواری از تاریخ موظّف به حفظ حجاب نبودند و زنان مسلمان آنان را میدیدند، ولی هیچ تمایلی نداشتند مثل آنان باشند، چرا؟ زیرا برای بیش از هزار و صد سال، مسلمانان ابرقدرتهای جهان بودند. قدرت را در دست داشتند. در برابر کسی احساس حقارت نمیکردند که حال بخواهند از او الگوبرداری کنند.

  پس در یک کلام اگر بخواهیم جوانان عزیز جامعۀ خود را به داشتن عقده محکوم کنیم، که البته من اصلاً با چنین انگی موافق نیستم، این عقده مربوط به غربزدگی است و نه اینکه منع از عریانی باعث ایجاد عقده شده است.

 

 

ثالثاً بر اساس این ادعا دستور حجاب باعث عقده ای شدن یا حریص شدن جوانان ما میشود! ولی این ادعا زمانی باطل بودنش ثابت میشود که به غرب نگاه کنیم. آیا در غرب کوچکترین اشاره ای به حجاب میشود؟ خیر! آیا از پسرها میخواهند که به دخترها نگاه نکنند؟ نه! ولی در غرب چه خبر است؟

  در فیلمهای سینمایی غربی، در تبلیغاتشان، بر روی صفحات مجلّات، میتوانید زنان عریان و نیمه عریان را ببینید. زنانی که با نمایش بدنشان، برای پرفروش شدن یک محصول به کار میروند: بردۀ جنسی. اگر این چیزها برای غربیها عادی شده است، پس چرا همچنان کاربرد خوبشان را بر روی پرفروش شدن محصولات و مجلات و فیلمها نشان میدهند؟ اگر دیدن بدن عریان یک زن، برای یک یا دو بار میتواند، حرص انسان را از بین ببرد، پس چرا اینها مدام در فیلمهای خود آنرا تکرار میکنند؟ چرا روز به روز این برهنگیها را بیشتر میکنند؟ چرا فیلمهای یک دهه پیش آمریکا، نسبت به فیلمهای فعلی ساخت آمریکا، بیشتر اخلاقی هستند؟ چرا این همه در ایجاد هیجان جنسی برای جذابیت فیلمهایشان تلاش میکنند؟

  دوستان خارج رفته به ما میگویند وقتی ما به اروپا میرویم در پارکها میبنیم دختر و پسرها یکدیگر را میبوسند و تنها کسی که نگاهشان میکند و برایش جالب است، ما ایرانیهای تازه به خارج رفته هستیم!!! پاسخ میدهم: آری، زیرا دختر و پسری که در پارک نشسته و یکدیگر را میبوسند، ظاهر چندان جذابی ندارند، کسی وقت خود را برای دیدن آنان حرام نمیکند، بلکه یک غربی هر وقت بخواهد چنین چیزی ببیند، پشت تلویزیون یا کامپیوتر میرود و یک صحنۀ بسیار مهیّج از زنانی که پیش از اجرای یک کلیپ پنج دقیقه ای چند ماه بدنسازی کار کرده اند و ساعتها روی سر و صورتشان کار شده است و چند عمل زیبایی را پشت سر گذاشته اند و برای هر چه هیجان انگیزتر شدن کلیپ، ساعتها روی نوع بازی کردن آن کار شده است، را مینگرند و بدون شک لذّت بیشتری میبرند. شاید مشکل «شما ایرانیان تازه به خارج رفته» این است که مثل مردم عادی غرب، از صحنه هایی مهیّجتر خبر ندارید.

  در غرب زن یک برده است. زنان جوان برای بازی در فیلمها باید، سختیهای زیادی را ببینند، که البته با غریزۀ آنها سازگار است ولی با فطرت آنها ناسازگار است. این مسئله در فیلم سینمایی آمریکایی «رانندگی در مولهالند» به خوبی نمایش داده شده است. دو زن به طور جداگانه برای بازیگری تحت آزمون قرار میگیرند و اوّلین سکانسی که به طور آزمایشی باید بازی کنند، حاوی یک دیالوگ با بوسیدن مردی که در برابرشان باز میکند، است. زنی دیگر که قبول میشود، سر میز شام، به طور عادی باید به کارگردان و حتی به گریمور بوسه بدهد، جالب این است که بدانید، این مسئله در کلّ ماجرای فیلم یک امر حاشیه ای است و در واقع قصد فیلم این نیست که بگوید برای اینکه یک زن بازیگر شود، باید چه کند، و داستانی دیگر را دنبال میکند، ولی به خوبی نشان میدهد که یک زن در هالیوود، چگونه بازیگر میشود، و در واقع، فقط یک وسیله است برای تحریک میل جنسی بیننده، در جهت فروش بهتر فیلم.

  پس من میپرسم، اگر این مسائل برای غربیها حل شده است و دیگر تحریکشان نمیکند، پس چگونه است که  هنوز هم به کار بردن تصاویر نیمه عریان و عریان زنان، میتواند در فروش فیلم و مجلّه و تأثیرگذاری بهتر تبلیغات اثر مثبت داشته باشد؟ چگونه است که هنوز هم مجلّاتی که تصاویر زنان عریان را چاپ میکنند، مشتریان بسیاری دارند، و شاید پرطرفدارترین مجلّات هم باشند؟! چگونه است که این همه زن در سیستم سینمایی غرب در حال بازی کردن در فیلمهایی با موضوعیت جنسی هستند؟ چگونه است که دیگر امروزه بین بازیگران زن آمریکایی، اکثرشان حتی در بین معروفترینهایشان مثل آنجلینا جولی و شارون استون، در کارنامۀ بازیگری خود، فیلمهایی حاوی صحنه های «همجنسبازی» را دارند؟ چگونه است که تا سال 2010 بازیگر زن معروفی مثل جنیفر لوپز، تنها 31 بازی در کارنامه دارد، ولی بازیگر زن دیگر مانند ژول والمونت، که در فیلمهای مستهجن و حاوی صحنه های جنسی بازی میکند، در کارنامۀ بازیگری خود، 214 بازی دارد؟ میدانید این یعنی چه؟ یعنی در غرب هنوز که هنوز است، بعد از سالها آزادی روابط جنسی، تمایل به دیدن صحنه های جنسی بسیار بسیار زیاد است، و ساخت فیلمهای جنسی خیلی بیشتر است.

آنچه حقیقت است، این است، که غربیها با آزاد گذاشتن میل جنسی، فقط عطش خود را افزایش داده اند. ما آب دریا را نمینوشیم و تشنه میمانیم، ولی آنها آب دریا را مینوشند و تشنه تر میشوند. دیگر در فیلمهای سینمایی آمریکایی صحنه های معاشقۀ مرد و زن، عطش شهوت را خاموش نمیکند، و سازندگان برای اینکه بتوانند صحنه ها را شهوانی تر کنند، همجنسبازی را نیز به کار خود اضافه کرده اند، و به همین خاطر امروز درصد بالایی از فیلمهای سینمایی آمریکایی حاوی صحنه هایی از همجنسبازی زن با زن، است.

  نکتۀ آخر اینکه برخی میگویند اگر اینطور است، چرا در غرب فساد کمتر است!!! پاسخ اینستکه در غرب، زنا و لواط و همجنسبازی، به طور عادی فساد اخلاقی به حساب نمیاید که بخواهد وارد آمار شود، فقط در شرایطی خاص است که این اعمال فساد به حساب میایند. دختران دبیرستانی در همان دوران دبیرستان، با پسران دبیرستانی دوست شده، و اوّلین تجربۀ جنسی خویش را به دست میاورند، و حتی در آمریکا، برای تشویق آنها، فیلمهای زیادی برای ردّۀ نوجوان ساخته میشود، تا این امر را برایشان عادی کند و حتی الامکان، آموزشهای لازم جهت دلبری از جنس مخالف را نیز آموزش بدهد! خب این مسائل در آمریکا، به هیچ وجه، فساد به حساب نمیایند! به نگر من، تعداد زناها و همجنسبازیهایی که در فیلمهای مستهجن غرب رخ میدهد نیز در جای خود، رقم قابل توجّهی دارد، چه برسد به اینکه روابط دوستانه و مخفی که هیچگونه پیگردی ندارد که بخواهد به آمار وارد شود، به آمارهای موجود افزوده شوند.

 

***

 

پس ادعای مطروحه در شبهه بسیار بی پایه و اساس بوده، و حجاب نه تنها باعث عقده ای شدن و عطش ما نیست، بلکه تجربه نشان داده است که در کشورهای غربی، این عطش در اثر آزاد بودن میل جنسی رو به افزایش است. البته بیماران جنسی در هر جایی از دنیا حضور دارند، و این مسئله ربطی به حجاب ندارد. امیدوارم پاسخ این شبهه کاری و مفید بوده باشد.

 


مسئولیّت های زنان در جامعه منتظر

پدید آورنده : فاطمه زهرا ستار


چکیده


در عصر غیبت که دوره پنهان زیستی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، معتقدان به مهدویت برای زمینه سازی و نیل به جامعه موعود جهانی، دارای رسالت ها و مسئولیت های خطیری هستند که با پای بندی و اجرای آنها می توانند زمینه ساز ظهور آن حضرت باشند.


در این میان، نقش زنان که پنجاه درصد جمعیت بشر را به خود اختصاص داده اند، نقشی مهم و تأثیرگذار است، زیرا زنان منتظر، علاوه بر این که نسبت به خویشتن مسئولیت دارند و باید خود را جزء منتظران واقعی قرار دهند، هم چنین باید به دیگرسازی، یعنی تربیت و تعالی نسل منتظر نیز همت گمارند. از این رو زنان دارای دو مسئولیت، جهت زمینه سازی ظهور (خودسازی و دیگرسازی) می باشند. بر این اساس در این نوشتار به مسئولیت زنان منتظر در دو حوزة فردی و اجتماعی پرداخته شده است.


الف: حوزه فردی؛ در حوزه فردی، زنان منتظر با پاک سازی روح و روان خود از پلیدی های اخلاقی و مزین شدن به شاخصه نیک، آمادگی لازم جهت یاری رساندن به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را پیدا می کنند.


و در مرحله بعد با شناخت دین و دین داری کامل نسبت به امام و مقتدای خود ابراز علاقه و معرفت می کنند و خود را در صف منتظران واقعی قرار می دهند.


ب: حوزه اجتماعی؛ در حوزه اجتماعی زنان منتظر، دارای رسالت های خطیری نظیر تربیت نسل منتظر، امر به معروف و نهی از منکر، ورود در عرصه های جامعه، نظیر: مدرسه، خانواده و پرورش یاران خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و ترویج عدالت در میان جامعه منتظران می باشند که به صورت تفصیل در این نوشتار، آمده است.


واژه های کلیدی: منتظران، زن، رسالت، آمادگی، دین داری، معرفت و محبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.



مقدمه


جامعة منتظر با شاخصه های خدا محوری، عدالت محوری، دین محوری، و در یک کلام، معنویت محوری، از جوامع دیگر متمایز می شود. در جامعه منتظر، برای اجرایی شدن شاخصه های فوق، همة آحاد مردم، اعم از زن و مرد، رسالت خطیری دارند؛ زیرا هر چه، جامعه منتظِر، خود را در راستای جامعة منتظَر قرار دهد، بیشتر به مقصود و هدف، نزدیک می شود. از این رو باید زن و مرد، با مشارکت، و هم سویی، به اجرای شاخصه های جامعة منتظَر، در جامعة منتظِر همت گمارند. دو مسئولیت خطیر، بر دوش زنان منتظِر که باید به انجام آنها مبادرت ورزند: نخست، خودسازی؛ افرادی که می خواهند در جامعة منتظران، مثمر ثمر باشند و دیگران را در راستای اهداف جامعة منتظر بسازند، ابتدا باید خودساخته و مزین به شاخصه های نیکو باشند. از این رو مسئولیت دوم زنان منتظر، مشخص می شود که همان دیگرسازی است که در این رسالت، زنان، مسئولیت بس خطیری بر دوش دارند؛ زیرا در نقش سازنده و مفید آنان در خانواده، یعنی پدر و فرزندان، جای هیچ گونه، شکی نیست؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که مردان بیشتر تک مسئولیتی بوده، یعنی تنها به ساختن خویشتن می پردازند، ولی زنان علاوه بر خودسازی به دگرسازی که همان پرورش فرزندان و نسل منتظر باشد، نیز می پردازند.


در این نوشتار سعی شده است تا به برخی از وظایف و رسالت های زنان در دوران غیبت، در جامعة منتظر اشاره شود تا زنان با آگاهی و شناخت کامل به انجام مسئولیت های خود بپردازند.


با توجه به آیات و روایات فراوانی که به جایگاه و مقام زن پرداخته است[1]، به ارزش زن در اسلام پی می بریم و می فهمیم که اسلام از زن به منزلة یک انسان، توقع پیشرفت فردی و اجتماعی دارد و از او به عنوان یک مکلّف در جامعه، انتظار مسئولیت پذیری دارد. درجامعة کنونی، که جامعه ای منتظر است می خواهد خود را برای آمدن منتظر و حکومت جهانی او آماده کند؛ بنابراین وظایف خطیر و سنگینی دارد، که با توکل به خداوند و با تلاش و همّت خود می تواند به انجام آن بپردازد. از جمله مسئولیت های زنان، وظایف فردی و اجتماعی است که به ترتیب به شرح آن پرداخته می شود:



الف: وظایف

1.پاک سازی درون از صفات پلید و زیور دادن آن به اخلاق نیک؛ این امر در هر زمان واجب است، اما در زمان غیبت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بیشتر مورد توجه قرار می گیرد؛ چون درک فضیلت و قرار گرفتن در عداد اصحاب آن حضرت، بستگی به این خصوصیات اخلاقی (خودسازی) دارد.

تهذیب نفس و خودسازی از مسائلی است که یک سالک الی الله باید به آن توجه داشته باشد؛ چرا که اهمیت و ارزش آن به قدری زیاد است که خداوند می فرماید:

هرکس نفس خود را تزکیه کند، به یقین رستگار شده است و نومید و محروم گشت آن که نفس خود را به گناه آلوده ساخت.[2]


امام صادق علیه السلام در همین سوره به مردم دوران غیبت، اعم از زن و مرد می فرماید: «هرکس دوست می دارد که از اصحاب حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد باید منتظر باشد و دراین حال (انتظار) به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید.»[3]


پس یکی از چیزهایی که هر انسانی، اعم از زن و مرد را به رستگاری و کمال حقیقی می رساند، پاک سازی روح و جان از صفات رذیله و جای گزین نمودن صفات پسندیده است. پس یک زن اولاً، به عنوان یک شخصیت انسانی (زن)، ثانیاً، به منزلة یک مادر و همسر و ثالثاً، به مثابه تربیت کننده و منتظرساز، روحی سلحشور و جهادگر می خواهد. منتظر مسلح، وقتی می تواند در رکاب امام، نقش آفرینی کند که برای او پیروزی یا شهادت یکسان باشد و این روح مجاهدت وسلحشوری، مربوط به تمام افراد، از جمله زنان بوده که از ابتدا تا کنون، اثرات زیادی از خود به جا گذاشته اند.


2.آمادگی؛ آمادگی همیشگی، جوهر اصلی انتظار و وظیفة حتمی منتظران است. کسی که منتظر ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است، باید آمادگی داشته باشد، نظیر: پیراستگی و پاک زندگی کردن، صادق بودن در اعتقاد وعمل، توانایی روحی و جسمی برای جهاد و مبارزه در رکاب مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف. کسی که بخواهد جزء یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد، باید روح جهاد و مبارزه با باطل را در زمان غیبت تجربه کند. در احادیث، منتظر و یاور امام عجل الله تعالی فرجه الشریف کسی است، که در زندگی منتظرانة خود، آماده و به مرتبة ایثار جان و مال در راه خدا رسیده باشد. هم چنین، در راه استقرار دین و نجات مظلومان، گام بردارد و برای یاری کردن نهضتی که می خواهد ریشة ظلم را در جهان بر کند و عدل را جای گزین کند، بی صبرانه منتظر جهاد باشد.


امام صادق علیه السلام می فرماید:


باید هر یک از شما برای خروج قائم، اسلحه آماده کند. چون وقتی خداوند ببیند کسی به نیت یاری مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، اسلحه تهیه کرده است، امید می رود خداوند عمر او را دراز کند، تا ظهور را درک کند، و از یاوران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد.[4]


بنابراین همه عاشقان (زن و مرد) باید خود را آمادة ظهورش کنند و دیگران را نیز آماده پذیرش دولت او کنند، و این مسئولیت خطیر و بزرگ بر دوش همة عاشقان، از جمله زنان است. طبق آن چه که خداوند از زن سخن گفته و در روایات به میان آمده است، او می تواند با حفظ ارزش های دینی و اخلاقی، خود را برای حضور در دولت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، مهیا سازد و با نقش خود در خانه و جامعه، تمام انسان های عاشق را آماده و مهیا برای ظهور دولت یار کند.



3. دین داری؛ پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: ای علی بدان که شگفت انگیزترین مردم از جهت ایمان و عظیم ترین آنها از روی یقین مردمی اند که در آخرالزمان خواهند بود. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را ندیده اند و محبت امام عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز از آنان محجوب است، اما به سیاهی که بر سفیدی رقم خورده است، ایمان آورده اند.[5]


موفقیت در این آزمایش، احتیاج به بینشی دارد که انسان دین دار می تواند در پرتو آن در برابر تحریف ها و شبهه ها و تردیدها، خود را حفظ نماید و با هیچ یک از عوامل منحرف کننده خلوص در دین و دین داری به بیراهه نرود.


پایداری در دین، در روزگار غیبت، فقط در سختی های جسمی و فشارهای مادی، خلاصه نمی شود، بلکه فشارهای روحی و معنوی را هم، باید تحمل کرد تا بتوان جزء منتظران واقعی آن امام شد. در انتظار، زیستن و منتظرانه دین داشتن، وظیفه ای است که شریعت اسلام از مؤمنان خواسته است. چشم داشتن به ظهور منجی و حاکمیت دوازدهمین امام، باور به قوام امامت و غیبت رهبری دینی، در پایان زندگی است.


عالمان دین بر پایه احادیث معصومین علیهم السلام، انتظار فرج را شاخص بزرگ انسان دین دار، در عصر غیبت دانسته اند و همواره دین داران را به داشتن و دانستن این مهم فرا خوانده اند.

امام صادق علیه السلام می فرماید:


خبر دهم شما را به چیزی که خداوند، عمل بندگان را جز با آن نمی پذیرد؟ گفتم آری. امام فرمود: باور به خدای یکتا و بندگی و پیامبری محمّد صل الله علیه و آله و سلم.....و چشم داشتن به ظهور قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف.[6]


دین و دین داری در عصر غیبت به گونه ای است که دین داران در این روزگار به مقام والایی می رسند؛ چون انسان دین دار، در صدر اسلام، عقاید و باورهای دینی را از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم می گرفت، و تعالیم خالص دین را مستقیماً از مفسّر واقعی وحی، دریافت می کرد.


رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم را می دید، و از راه و روش او الهام می گرفت و حق را به آسانی می پذیرفت، اما انسان دین دار در این عصر (غیبت) از تمامی دریافت های حسّی به دور است و تنها براساس درک عقلی و تاریخی، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و امامان علیهم السلام را می شناسد و به رسالت آنها ایمان می آورد.


پیامبر صل الله علیه و آله و سلم می فرماید:


برادران من کسانی هستند که پس از شما [اصحاب] زندگی می کنند. به من ایمان می آورند و مرا دوست می دارند و یاری می رسانند و مرا تصدیق می کنند؛ درحالی که مرا ندیده اند.[7]


پس دین دار بودن در روزگار غیبت، ایمان بیشتری می خواهد؛ همان طور که ایمان به مبدأ و معاد، نیازمند تعقّل و تفکّر است. باور این بصیرت، براساس آیات و روایات، مخصوص افراد به خصوصی نیست، بلکه شامل تمام انسان ها، اعم از زن و مرد است که در این میان، زنان هم می توانند در پرتو بینشی که از دین و ایمان به غیب دارند، در برابر تحریف ها، و شبهه ها و سرکوفت ها از درون و بیرون حوزه دین، هم چنان دین خود را نگاه دارند و با هیچ یک از این عوامل، خلوص دینی و دین داری در فکر و عمل خود را از دست ندهند.


4. معرفت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ؛ آشکار است که اقبال قلبی، از شناخت و احساس محبّت، مایه می گیرد؛ از این رو مهم ترین وظیفه ای که هر شیعة منتظری بر عهده دارد، کسب معرفت نسبت به وجود مقدّس امام و حجّت زمان خویش است. و در روایات تأکید فراوانی شده است که باید معرفت امام را جدّی گرفت.


امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند، زمین را لحظه ای خالی از حجت قرار نداد.


به سبب حضور حجت است که انسان، مکلف به شناخت امام است و به همین دلیل در حدیث آمده است که: هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است.[8]


و این نشان گر اهمیت شناخت امام است. پس هر انسانی اعم از زن و مرد با شناخت خود از امام، و منزلت و هدف او، خود را مقید می سازد؛ به تربیت در راه آن امام و رسیدن به کمال نهایی، یعنی یاری آن امام و ساختن یاران واقعی.


یک زن به منزلة یک فرد مسلمان و انسانی که در تربیت و ساختن انسان های با معرفت، مؤثر است، باید در شناخت، حضرت زهرا علیها السلام را الگوی خود قرار دهد؛ چرا که بالاترین و بهترین زن نمونه ـ که تمام زن ها و شخصیت های مسلمان باید از او درس بگیرند ـ فاطمه زهرا علیها السلام است. از نظر معرفت، شخصیتی آگاه است نه عامی.


پس اگر یک زن در شناخت امام و هدف و راه او مستحکم باشد و به معرفت اصلی رسیده باشد، در شناخت و معرفت فرزند و جامعه تأثیرگذار خواهد بود و می تواند یکی از رسالت های خود را به انجام رساند. پیمودن جادة انتظار برای یک فرد، بدون شناخت امام منتظر، ممکن نیست. استقامت و پایداری، در وادی انتظار، وابسته به درک صحیح از پیشوای موعود است.


اگر معرفت امام برای منتظر حاصل شود، او خود را در جبهة امام می بیند و احساس می کند که در خیمة امام و کنار او قرار گرفته است؛ بنابراین لحظه ای در تلاش برای تقویت جبهة امام خویش کوتاهی نمی کند.


5. محبّت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف؛ محبّت، حالتی است، میان محبّ و محبوب که سرچشمة آن، قلب و درون است، لکن نمود آن، در ظاهر و در افعال و اعمال محبّ، به روشنی پیداست؛ محبتی که جلوة عینی پیدا می کند و به محب جهت می بخشد؛ محبت، امری طرفینی است، محب می سوزد و محبوب جذب می کند. محب، تمنّا می کند و محبوب، دامان خویش را برای تمنّای محب می گستراند.


انسان، فطرتاً کمال جو است و همواره در پی یافتن فرد اکمل می باشد و سعی در نزدیک شدن به او دارد. محبت انسان در پی شناخت دقیق او از محبوب است. خداوند، حجتی برای ما و در سر راه زندگی مان نهاده که وجودش، مطابق با خواست ها و نیازهای فطری ماست. اگر طالب جمالیم و صاحبان جمال را دوست می داریم و می خواهیم دیگران را نیز در پی شناخت و محبت جمال قرار دهیم و یاوران جمال را افزون کنیم، جلوة جمال حق، اوست که همه زیبایی ها را در خود جمع کرده است. همان طور که جدّ گرامی اش فرمود: مهدی، طاووس اهل بهشت است.[9]


چهرة مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مثل ماه تابان است.[10]


چهرة مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مثل ستاره درخشان است. [11]


هنگامی که قلب، مملو ازعشق می شود، همّت عاشق به تمامی در جهت دیدار معشوق است و از هر فرصتی، استفاده می کند تا زمینة دیدار و حضورش را فراهم نماید. پس تمام انسان ها چه زن و چه مرد، وقتی محبت واقعی در قلب شان رسوخ کند، در انجام رسالت، کوشا خواهند بود. یک زن به منزلة حامی و یاور فرزند و همسر خود، با شناختی که از امام خود دارد و محبتی که از او بر دلش مانده است، سعی دارد تا در تربیت فرزندان و کمک به همسر خود در جهت رسیدن به اهداف الهی – که همان ساختن یاوران راستین مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و زمینه سازان ظهور است – تلاش کند تا بتواند رسالت الهی خود را به خوبی انجام دهد؛ زیرا حکومت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، یارانی با صلابت، باایمان و شجاع می خواهد و این مهیّا نمی شود، مگر با وجود مادران و همسران شجاع، فداکار، باایمان و خودساخته که هدف اصلی آنها رضای حق و رسیدن به کمال مطلوب است.


6. اخلاق اسلامی؛ خُلق، عبارت است از سیمای باطنی و هیئت راسخ نفسانی که به موجب آن، افعال نیک و بد، اختیاری و بدون تکلّف و تأمّل از انسان صادر می شود که این حالت بر اثر تعلیم و تربیت و تمرین برای نفس پدید می آید؛ به گونه ای که رفتارهای پسندیده و یا ناپسند به طور طبیعی و بدون آن که به فکر کردن، نیاز باشد از انسان سرمی زند. پس باید سعی کرد که در حالت نفسانی، اخلاق و رفتار اسلامی شود و رفتارهای پسندیده، همراه با تأمّل ازانسان سر زند؛ چون پرورش فضایل اخلاقی، یکی از مهم ترین اهداف رسالت پیامبران خدا بوده است تا انسان در مسیر کمال که علّت غایی آفرینش است، قرار گیرد و پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با اشاره به فلسفة بعثت خویش، در حدیث معروف: همانا مبعوث شدم تا تمام کنم مکارم اخلاق را.[12] بدان تصریح فرموده اند.


اخلاق اسلامی با ویژگی خاص و بُعد متعالی خود، تضمین کنندة سعادت انسان ها در همة عصرها، و ره توشة همة ره پویان راه کمال است. رعایت اخلاق نیک نسبت به یک دیگر در برخوردها و تمام ابعاد زندگی و رعایت حقوق جانی و مالی و...که عالی ترین نقش را در جذب دیگران و نفوذ در دل ها دارد، از عوامل مهم گسترش اسلام، بوده است.


انسان جزء اصلی تشکیل جامعة صالح و سالم است. انسان برای اصلاح جامعه و تشکیل اجتماعی سالم، نخست باید اصلاحات و تحولات را از درون خود، آغاز کند؛ زیرا مسائل اجتماعی، زشتی، فساد و...در اجتماع، مربوط به انسان است.


پس او می تواند با ایجاد انقلابی در درون خود، در جامعه نیز انقلاب و تحول به وجود آورد و سمت و سوی همه چیز را به سوی هدف و مقصود اصلی، یعنی خداوند قرار دهد؛ امری که خلقت جهان براساس آن بنا شده است. و این انسان شامل همه می شود (زن و مرد). زن هم در این امر اصلاحی شرکت دارد و با اصلاح درون خود و داشتن اخلاق اسلامی، می تواند به منزلة یک منتظر در دوران انتظار، نقش مهمی را در سازندگی جامعه و منتظران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ایفا کند.


روایات مختلفی به خصوص حدیث «اکمل به اخلاقهم» دلالت بر اهمیت و محوریت اخلاق، کمال و رشد معنوی انسان ها در دولت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد.


امام باقر علیه السلام می فرماید: «چون قائم ما قیام کند دستش را بر سر بندگان می گذارد و عقول آنها را متحرک می سازد و اخلاق شان را به کمال می رساند.»[13]


دولت اخلاقی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بدین معنا است که هم خود، جامعِ تمام فضایل و محاسن اخلاقی و عقلی است و هم در مقام عمل و اجرا، همة آنها را در جامعه محقق می سازد. پس با داشتن چنین روایاتی و دانستن، وجود حکومت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بر مبنای اخلاق اسلامی متوجه می شود که زنان در جامعة فعلی بیش از هر دوره ای، در معرض آزمایش هستند و بیش از هر عصری، امکان سازندگی خود و نسل جامعة منتظر را دارا هستند.


امروز، روزی است که زن به مثابة یک منتظر می تواند به تکوین شخصیت اخلاقی خود بپردازد. او باید بداند که افتخار در وجود شخصیت اوست که دارای شعور، شناخت، آگاهی و تقوا باشد. افتخار در وجود صفات مثبت و فضایل انسانی و شرم و حیای اسلامی اوست که به منزلة مسئولیتی بزرگ در زمان غیبت، در جامعة منتظر بر دوش اوست. او وظیفه دارد بکوشد که خود را براساس مکتب بسازد و شخصیت خود را براساس آن رنگ دهد تا بتواند در سازندگی نسل منتظر، سهم بزرگی داشته باشد. چون یک منتظر واقعی، باید خود را چنان آماده کند که لیاقت حضور در حکومت منتظر را که شاخصة آن بر مبنای اخلاق اسلامی و دینی است، داشته باشد.


همان طور که امام صادق علیه السلام فرمودند: هرکس از این که جزء یاران حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد، شاد و خوشحال می شود، باید منتظر باشد و در حال انتظار، اهل ورع و عمل به نیکی های اخلاقی باشد.[14]


پس زنان با انتقال اخلاق اسلامی به فرزندان و آماده کردن آنان برای حضور در دولت یار، بهترین زمینه ساز معنوی برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهند بود.



ب: وظایف اجتماعی


تا این جا سخن از وظایف و رسالت فردی زنان در جامعة منتظر بود، اما چون زنان جزء گروهی از منتظران حکومت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند، و زمینه سازان ظهور علاوه بر رسالت فردی، در جامعه رسالتی دیگر نیز دارند باید در جهت دگرسازی تلاش کنند. آنها با تبلیغ دین و اصلاح جامعه و با ترویج اخلاق و فضایل درصدد مهیا کردن یک جامعة ایده آل مهدی پسند می باشند و با دعوت به دین خدا، و توجه دادن به مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و انجام وظایفی که در ذیل خواهد آمد، روح امید را در جامعة بشری، زنده می کنند.


1. تربیت نسل منتظر؛ در مسیر تربیت نسل منتظر، زنان که نیمی از جامعه را تشکیل می دهند، باید نقش سازنده ای، داشته باشند و بدانند که آنها نیز موظفند دوش به دوش مردان برای تربیت زمینه سازان ظهور، تلاشی خستگی ناپذیر داشته باشند.


هیچ انقلاب و نهضتی، بدون مقدمه و زمینه سازی به پیروزی نخواهد رسید. انقلاب جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز از این قانون مستثنا نیست؛ چون انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مهم ترین و عمیق ترین انقلاب ها جهانی است، و مربوط به همة جهان می باشد. یکی از موارد زمینه سازی برای این نهضت عظیم، تربیت نسل منتظر است که مهم ترین وظیفه بر دوش زنان باایمان است؛ زنانی که تنها به آماده شدن خود برای استقبال از امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف راضی نمی شوند، بلکه خود را موظف می دانند که این آمادگی را در سایرین هم ایجاد کنند و به تربیت منتظران واقعی بپردازند و در این مسیر حساس و بزرگ، نسبت به این وظیفة عظیم، احساس تکلیف کنند و از زیر مسئولیت شانه، خالی نکنند. منتظران راستین با ادای چنین تکلیفی ـ که همان پرورش نسل منتظر است ـ راهی برای یاری رساندن به امام خویش در زمان غیبت پیدا می کنند. اگر همة انسان ها در انجام چنین هدفی، کوشا و پرتلاش باشند، علاوه بر اینکه خود جزء یاران امام علیه السلام قرار می گیرند، بلکه صف یاران امام علیه السلام را هم افزایش می دهند.

در دعای منسوب به امام رضا علیه السلام به این مطلب اشاره شده است:


و ما را از کسانی قرار ده که دین خود را به وسیلة آنها غلبه می دهی و به سبب ایشان یاری ولی خود را عزّت می بخشی و غیر ما را «در این مقام» جای گزین ما قرار مده که همانا جای گزین کردن غیر ما به جای ما بر تو آسان است، ولی بر ما سخت (ناگوار) می باشد.[15]


کسانی که به نحوی در مسیر تربیت منتظران راستین امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف قدم برمی دارند، اگر با نیت خالص و برای جلب رضای الهی، عمل کنند، جزء تقویت کنندگان سلطة ایشان قرار می گیرند و در قیامت در زمرة ایشان محشور می شوند.


و در همین دعا فرمود: و ما را جزء حزب ایشان قرار ده....تا آن جا که ما را در قیامت در زمرة یاران و یاوران و تقویت کنندگان سلطة ایشان محشور فرمایی.[16]


پس زنان باید این مقام را به منزلة یک رسالت الهی ـ که خداوند بر دوش آنها قرار داده است ـ حفظ کنند و از خداوند در انجام چنین مسئولیت خطیری، کمک و یاری بخواهند و با تربیت و آماده کردن نسل منتظر، زمینه را برای ظهور و حکومت امام عجل الله تعالی فرجه الشریف آماده کنند و بر نیروهای توان مند امام علیه السلام بیفزایند و خود نیز با انجام چنین امر بزرگی در زمرة یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، در زمان غیبت، و رزمندگان راه او در زمان ظهور باشند.


2. امربه معروف و نهی از منکر؛ عظمت و ارزش بی بدیل امربه معروف و نهی از منکر به اندازه ای است که خدای تعالی خود را نیز امرکنندة به معروف و نهی کنندة از منکر می شمارد و با تعبیر ویژه در قرآن کریم، امربه معروف و نهی از منکر را صفت مستمر و مداوم خود ذکر می کند.


همانا خداوند به عدالت و نیکوکاری و رسیدگی مالی به خویشاوندان فرمان می دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم گری بازمی دارد. به شما اندرز می دهد، باشد که متذکر شوید.[17]


پس هر بنده ای به هر میزان که در مسیر امر به معروف و نهی از منکر، تلاش پی گیر داشته باشد، می تواند درجه ای از درجات بی پایان تخلق به اخلاق الله را کسب نماید.


در حقیقت، راز خدا گونگی انسان های پیش از ظهور و عصر ظهور در ویژگی های آنان نهفته است.در قرآن کریم نیز امر به معروف و نهی ازمنکر، رمز رستگاری شمرده شده و دلیل برتری و شرافت امت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به شمار آمده است.


شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمده اید؛ (از آن رو) که امر به معروف و نهی ازمنکرمی کنید و ایمان به خدا دارید.[18]


در عصر غیبت به سبب حاضر نبودن امام علیه السلام، باید شرایط امربه معروف تحقق یابد.


امام سجاد علیه السلام می فرماید: «معتقدان به مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و منتظران ظهور او در عصر غیبت....در پنهان و آشکار، مردمان را به دین خدا فرا می خوانند.»[19]


انتظار، باوری نیست که با آن تعهد انسان منتظر، نفی شود. تکلیف و تعهد دینی، در هر زمانی، باقی و جاوید است. پس در دوران غیبت کبری، داشتن روحیة اصلاح گری، در سطح جامعه از وظایف مهم زنان و مردان است.


امام باقر علیه السلام می فرماید: «امر به معروف و نهی از منکر، واجبی است که به سبب آن همة واجبات اقامه می گردد.»[20]


اگر این امر مهم، کنار گذاشته شود، باعث هلاکت و نابودی خوبی ها و رشد زیاد بدی ها در جامعه می شود. از مهم ترین و ارزش مندترین مراتب امربه معروف و نهی ازمنکر، آن است که رئیس حکومت و کارگزاران او امرکنندة به خوبی ها و نهی کنندة از بدی ها و زشتی ها هستند.


امام باقر علیه السلام فرمود: مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و یاران او...امر به معروف و نهی از منکر می کنند.[21]


3. مسئولیت پذیری در عرصه های مختلف اجتماعی؛ قرآن کریم، زن نمونه را انسان نمونه برشمرده است که با مسئولیت پذیری در عرصه های مختلف اجتماعی می تواند مقتدای مردان و زنان در جامعه باشد؛ همان گونه که مرد نمونه، انسان نمونه، برای مردان و زنان است. همان گونه که انسان در زندگی خود از مردان نمونه، الگو می گیرد و در رفتار و گفتار خود و اجتماع به آن اقتدا می کند، زنان نمونه و دارای مسئولیت اجتماعی نیز دارای چنین جایگاهی هستند. سخنان آنان برای مردان حجت است؛ زیرا در رسیدن به مقام عصمت، پاکی، اجتناب از لغزش و خطا و انجام رسالت های اجتماعی، فرقی میان زن و مرد نیست.


طبری ضمن ذکر حدیثی از امام باقر علیه السلام می فرماید: فرمان بری از حضرت زهرا علیها السلام بر همة مخلوقات خدا از جن و انس و پرنده و پیامبران و فرشتگان واجب بود.[22]


عرصه هایی که زنان در آنها ایفای نقش کرده اند و قابلیت خدا دادی خود را به منصة ظهور رسانده اند به شرح ذیل است:


الف: خانواده؛ اگر بنا باشد که مردم به حال خود رها شوند وهرکس به دنبال خواسته ها و هوس های خود برود، اجتماع به صورت ناموزون و ناهم آهنگ درمی آید که هرج و مرج و بی بند و باری برآن حاکم خواهد شد؛ چون اجتماع، وابسته به خانواده و تربیت خانواده است و تربیت خانواده هم مرهون زحمات و تلاش و فداکاری ما در و زن خانواده است که بتواند رسالت خود را به عنوان یک مادر به سرانجام برساند. از آن جا که اصلاح جامعه، به اصلاح فرد وابسته است؛ تا فرد، اصلاح نشود جامعه هم اصلاح نمی شود و در این اصلاح، نقش خانواده و زن، اهمیت بسزایی دارد. به طور کلی، اجتماع همان خصوصیاتی را به خود می گیرد که افراد آن را دارند و وقتی محیط، سالم می شود که افراد آن جامعه، مردمانی متقی و پرهیزگار باشند و پیوسته در راه اصلاح قدم بردارند. این حرکت تربیتی و اخلاقی در جامعه نشان گر وجود زنان و مادرانی است که مردانی باایمان و باتقوا را در خانواده و در دامان پر مهر خود پرورش می دهند.


بنابراین، انسان موجودی فوق العاده توانا است، و دارای چنان اراده ای که به وسیلة آن به آن چه می خواهد، دست می یابد. قدرت اراده در او اساس و پایة هر ترقی و تکامل است. هر جا اراده قوی باشد، در آن جا نشاط، زندگی عالی و با سعادت نیز وجود دارد. اراده به منزلة آبشاری است که راه خود را، از میان سنگلاخ ها و کوهستان های بسیار صعب العبور باز می کند و به جلو می راند. همان طور که در قرآن کریم آمده است:


این که هیچ نتیجه ای برای انسان نیست مگر آن چه را به کوشش و تلاش خود به دست آورده است.[23]


پس هرکس در هر راهی کوشش و جدیت نماید و هدفی را دنبال کند، دیر یا زود به مقصد خود خواهد رسید. و یک زن به منزلة موجودی که خداوند او را بدون هدف خلق نکرده و در آفریدنش هدفی را دنبال کرده است، از ابتدا در کانون گرم خانواده با تأسی از حضرت زهرا علیها السلام نمونه های اخلاقی و دینی را تحویل جامعه می دهد تا به هدف اصلی خود که پرورش نسل منتظر است، برسد.


زن، رکن اساسی و عنصر اصلی خانواده است و اسلام برای نقش زن در خانواده، اهمیت فراوانی قائل است؛ زیرا با پای بندی زن به خانواده و تربیت فرزندان در آغوش پر مهر مادر، نسل ها در آن جامعه، بالنده و رشید خواهند شد.


زنان مسلمان در زندگی شخصی و اجتماعی، باید فاطمه زهرا علیها السلام را از جهت خردمندی، فرزانگی و معرفت، الگو و سرمشق خود قرار دهند و از بُعد عبادت، مجاهدت، حضور در صحنه، تصمیم گیری های عظیم اجتماعی، خانه داری و تربیت فرزندان صالح، از زهرای اطهر علیها السلام پیروی کنند.


جنبة مادری یک زن طوری است که شخصیت فرزندان نمی تواند جدا از شخصیت مادر باشد. همة زن ها باید به دنبال چنین ارزش هایی حرکت کنند که فرزندانی صالح و با شخصیت و منتظران راستین، تحویل جامعه دهند. زن به منزلة مادر باید در محیط خانه، مایة آرامش و آسایش محیط خانواده باشد و در دامان پر مهر و عطوفت خود با سخنان پر نکته و پندآموز، فرزندان صالحی را از لحاظ روانی، تربیت کند و انسان هایی پاک و سالم را پرورش دهد.


مادر از هر سازنده ای، سازنده تر و باارزش تر است؛ چون می تواند یک انسان والا و با روحیه و ایمانی پاک، تحویل جامعه دهد، ولی دیگران قابلیت چنین کاری را ندارند. مادر می تواند با رعایت و دقت در تربیت، موجودی را تحویل جامعه دهد که از لحاظ روحی، یک انسان سالم و بدون عقده باشد.


همان طور که در زمان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم، زنانی شجاع، با تشویق فرزندان خود به جنگ و شهادت، آنها را برای یاری پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آماده می کردند.


امروزه اندیشوران مسائل انسانی به اهمیت خانواده و نقش آن در سلامت جامعه، پی برده اند. آنها معتقدند که اجتماع سالم، تنها با داشتن خانوادة سالم، امکان پذیر است؛ چرا که شخصیت روحی انسان، در دامان مادر به رشد و بالندگی می رسد. چون رابطة صمیمی بین مادر و فرزندان، محیط خانه را به پناه گاهی امن تبدیل می کند که فرزندان در آن به آرامش می رسند و احساس امنیت می کنند. و اگر چنین رابطه و پناه گاهی نباشد، باعث دوستی های نامناسب و از بین رفتن امنیت خانواده و جامعه می شود و رسالت زنان در دوران انتظار برای زمینه سازی ظهور نیمه تمام می ماند.


ب: مدرسه؛ این مرحله از سن انسان، زمانی است که تربیت و پرورش به دست والدین و مربیان است. یک زن به منزلة مادر نمونه در مرحلة اول و حال به عنوان معلم و مربی نمونه و در مرحلة دوم، مسئولیت خطیری برعهده دارد تا بتواند رسالت خود را به نحو احسن به انجام برساند. در این سن، فرزند (کودک) آن قدر رشد کرده است، که بتواند مفاهیم را درک کند و برای یادگیری مطالب از هر جهت آمادگی دارد. پس به او مفاهیم خوب بیاموزیم و آینده ای روشن، همراه با حرکت صحیح به او نشان دهیم. به سبب همین اسلام مقرر می دارد که برای تربیت و پرورش افراد در جهت شکوفایی استعدادها و جلوگیری از هرز رفتن توانایی هایشان بایستی محیطی سالم به وجود آید و این محیط سالم ایجاد نمی شود مگر با افرادی، چون زنان و مردان باایمان، و باتقوا که در زندگی، فرزندانی صالح پرورش می دهند و در جامعه و محیط مدرسه، آینده سازانی صالح و زمینه سازان ظهور می سازند.


در قرآن مجید آمده است:


ای کسانی که ایمان آورده اید خود و فرزندان تان را از (عذاب) آتش حفظ کنید، یعنی برای فرزندان و وابستگان خود محیطی سالم به وجود آورید تا از فساد و تبهکاری برکنار باشند و در نتیجه از آثار آن که عذاب الهی است حفظ شوید.[24]


پس بر زنان است که کودکان و فرزندان جامعه را در محیط سالم مدرسه، با روحی پاک و اخلاقی نیکو پرورش دهند تا با تربیت و آمادگی این انسان های پاک، در آینده بر یاران و زمینه سازان ظهور افزوده گردد.


ج: جامعه؛ زن، سازندة زیربنای اخلاقی جامعه است. زن، پایه های اخلاقی را در ذهن فرزندان، استوار می سازد و با تربیت اخلاقی خود، انسان هایی را تحویل جامعه می دهد که بتوانند در آیندة جامعه، نقش مهمی را ایفا کنند و جزء گروه منتظران راستین باشند.


پس یک زن، یا یک مادر واقعی در جامعه ریاست می کند و پایه های خوشبختی یا بدبختی مردان دنیا را بنا می گذارد. او رئیس اصلی جامعه است. سرنوشت جامعه به دست او رقم می خورد. او می تواند جامعه ای پاک با افرادی صالح پدید آورد. زن در نظام اجتماعی با پذیرش پایگاه اجتماعی یا مشاغل اعتباری، نقش های گوناگونی را برعهده می گیرد که اگر تمامی این نقش ها در مجموع، یک مفهوم را داشته باشند و آن کمک به انسانیت انسان باشد فرد، آماده برای کمک به ظهور می شود.


از جمله مسئولیت های زنان در جامعه ی اسلامی و منتظر، ایجاد انگیزه و امید در جوان منتظر است که زمینة تلاش و ایثارگری را در او به وجود خواهد آورد؛ ایجاد زمینه برای خودسازی و رشد معنوی جوانان است. زنان می توانند با برنامه های مناسبی که ایجاد می کنند سمبلی برای ایجاد تحول فرهنگ، اتحاد، پایداری در زمان، اتصال به رهبر و حضور در صحنه های اجتماعی برای جوانان در جامعه باشند. زنان باحجاب اسلامی خود – که نمونة بارز یک زن مسلمان و باایمان است – می توانند در جامعه، الگویی برای دختران، زنان و منتظران ظهور باشند. چون انتظار به منزلة دیدگاهی جامع و فراگیر می تواند تمامی انگیزه های افراد را تحت پوشش قرار دهد و زمینة رشد آنها را فراهم سازد. حجاب یک زن مسلمان، لباس این انتظار است که او با انتخاب ظاهری معنوی، هم چون سربازی لبیک گو به ندای مذهب پاسخ می دهد و با این کار خود و جامعه را در تحولی بزرگ، سهیم و آماده می داند.

حرکت زنان در توسعة تفکر دینی، نقش تعیین کننده ای دارد؛ به گونه ای که قدرت تصمیم گیری فرهنگی آنان در درجة بالاتری از مردان مؤمن قرار دارد. زن مسلمان، علاوه بر خانه و مدرسه، در جامعه هم نقش عظیمی بر عهده دارد. از جمله نقش های او حجاب اسلامی است که در این راه، با تحکیم بخشیدن به این امر مهم و امربه معروف و نهی از منکر می تواند جامعه را به بهترین نحو، آمادة ظهور کند.


چون معنای امربه معروف و نهی ازمنکر این است که:


ای انسان، تو تنها از نظر شخصی و فردی در برابر ذات پروردگار، مسئول و متعهّد نیستی؛ تو در مقابل اجتماع خود هم مسئولیت و تعهد داری.


پس حرکت های زنان در عصر غیبت، در حقیقت به مفهوم آماده سازی جامعه برای تحول آفرینی و نشانه های قدرت فرهنگی زنان منتظر است.[25]


رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: افراد باایمان نسبت به یک دیگر همانند اجزای یک ساختمان هستند که هر جزئی از آن، جزء دیگر را محکم نگه می دارد.[26]


پس در دوران غیبت، یاران و منتظران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از جمله زنان منتظر، باید بدانند که همیشه و در همه حال در صحنه های اجتماعی حضور داشته باشند و در راه اصلاح جامعه بکوشند.


4. پرورش یاران خاص؛ کلیة قیام ها و نهضت ها به دلیل ایجاد حرکت بنیادین و نو در سطح جامعه، نیاز به نیروی فعال، کارآمد و پرانرژی دارند و بدون نیروی انسانی، خصوصاً نیروی جوان – که دارای نیرویی متراکم و قوی است – حرکت و سیر نهضت، کند و در نهایت به رکود می انجامد. پس در میان عوامل حرکت آفرین، نیروی جوان در مرتبة اول قرار دارد. چون:


الف: در حرکت رو بنایی، جوان دارای قدرت بدنی و صلابت جسمی است که از پس کارهای سخت و مهم برمی آید.


ب: در حرکت زیربنایی، جوان دارای روح لطیف و صیقل داده شده است که به منزلة آیینة بدون زنگار است. حق را بدون درنگ می پذیرد، تبعیت و فرمان برداری او از رهبر و مولای خود بیشتر است و این شاخصه، رمز موفقیت هر قیام و نهضتی شمرده می شود.


نهضت مهدوی نیز با مؤلفه های یاد شده، از این قاعده، مستثنا نیست، بلکه به نیروی کارآمد و جوان در آن بیشتر احساس می شود و این نیروی فعال و کارآمد و جوان، فقط تحت تأثیر حضور مادرانی، پرشور و فعال و مسئولیت پذیر مهیا می شود.


حکومت و قیام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، یارانی خاص می خواهد که بتوانند در زمان ظهور امام عجل الله تعالی فرجه الشریف در رکابش جان فشانی، و در اعتدال حکومت مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف تلاش کنند. پرورش این یاران، نیاز به زنانی پاک و سلحشور دارد که فرزندانی بپرورانند؛ پاک و دارای قدرت بدنی و صلابت جسمی و تابع رهبر و مولای خود. که با این کار، سهم بسزایی در تجلی حکومت عدل الهی و قیام آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهند داشت. به همین دلیل در روایات مختلف به جوان بودن اکثریت یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اشاره شده است.


امام علی علیه السلام فرمود: یاران قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف، همه جوان هستند. در میان آنها پیرمرد، یافت نمی شود، مگر به مثل سرمه در چشم و نمک در طعام که کمتر از هر ماده ای در طعام، نمک است.[27]


پس هر جنبش و انقلابی به یاران و همراهانی نیاز دارد که ستون های انقلاب اند و سنگینی آن را به دوش می کشند. سستی و استواری هر یک از این دو با یک دیگر ارتباط دارد، یعنی هر اندازه حجم بنای انقلاب کمتر باشد، (یاران خاص کمتر باشند) پایه های آن از استحکام کمتری برخوردار خواهد بود و به هر میزان که بنا بلندتر و گسترده تر باشد به ستون های محکم تری نیاز خواهد داشت؛ یارانی خاص، استوار و شجاع. که این یاران خاص، بیشتر جوانان هستند؛ چون از فطرت هایی پاک و بی آلایش برخوردارند و وابستگی ها و تعلقات در عمق جان شان ریشه دوانده است. پرورش این یاران خاص بر عهدة بانوانی جسور و شجاع و با ایمان است که در دامان پاک خود، چنین یارانی را برای انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پرورش می دهند و زمینه را برای ظهور فراهم می سازند.


5. ترویج عدالت و عدالت خواهی در جامعه؛ در ابتدا وقتی به جهان کنونی و مردم ستم دیده و مظلوم می نگریم، چنین به نظر می رسد که پاک ساختن زمین از ظلم و ستم و برچیدن بساط طاغوت، ناممکن است و مظلومان عالم، فریادرسی ندارند تا حق آنان را از طاغوتیان بگیرد. و از سویی دیگر حکمت خداوند بر این تعلق گرفته که زندگانی انسان براساس فطرت خدادادی جاری شده و شالودة آن که عدالت و عدالت خواهی و ظلم ستیزی است، بدون پاسخ نماند. و از طرفی دیگر، مسئله عدل در اسلام از روز نخست در تمام زمینه ها از بُعد عقیدتی و دینی گرفته تا بُعد فقهی و اجتماعی، مورد توجه و عنایت بوده است.


آیات و روایات رسیده در مورد عدل، نشان از پسندیده بودن آن در نزد خداوند است و این وقتی میسّر می شود که مردم از نظر رشد معنوی و کمال روحی به درجة بالایی برسند و خود، خواهان عدل و اجرای آن باشند.


قرآن کریم می فرماید: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.[28]


این آیه نشان گر این است که از گذشته، پیامبران می خواستند مردم به گونه ای تربیت و تعلیم شوند که بتوانند خود، قیام به قسط نمایند و عدل را اجرا کنند.


بشر در طول زمان، همیشه منتظر روزی بوده است که عدالت در جوامع حاکم گردد و هم چنان در آرزوی آن لحظه شماری می کند تا آن رؤیای دیرینة بشر با ظهور عدل مشتهر به وقوع بپیوندد.


رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم می فرماید: مژده می دهم شما را به مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که او در امت من به هنگام اختلاف و سختی ها برانگیخته می شود. پس زمین را پر از قسط و عدل می سازد؛ همان طور که از جور و ستم پر شده باشد. ساکنان آسمان و زمین از او راضی می شوند...[29]


با رستاخیز مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ظلم و ستم به دیار عدم سفر می کند و جای خود را به عدل و داد می سپارد و عدالت اجتماعی فراگیر می شود و ثمرة تلاش و کوشش انبیا و اولیا به پا می نشیند و همه طعم شیرین عدالت را می چشند.


بنابر آن چه که در این نوشتار ذکر شد، می توان چنین نتیجه گرفت که زنان در برپایی عدل و قسط و برکناری ظلم و ستم می توانند با شناساندن امام و موقعیت ایشان برای فرزندان در خانواده و جوانان و نوجوانان در مدرسه و جامعه نقش بسزایی را ایفا کنند.


حضور زنان در اولین روز ظهور به همراه 313 نفر از مردان بزرگ عالم در مکه در کنار امام علیه السلام نشان از نقش عظیمی است که زنان در انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دارند. همان طور که در انقلاب اسلامی ایران، نمونه های فراوانی از زنان بافضیلت را داشتیم که در کنار همسران و فرزندان خود، سربلند ایستادند. آنان جوانانی را تحویل جامعه دادند که از طفولیت تا جوانی با ارزش ها و معیارهای دینی آشنا شده بودند و در نظام خانواده، اجتماع و جامعه، با گفتار و رفتار نیک و پسندیده با لفظ شیرین عدالت مأنوس شده بودند.


نتیجه گیری


منتظران، اعم از زن و مرد در دوران غیبت کبری که دوران پنهان زیستی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، به دلیل عدم ظهور امام و رهبر جامعه، مسئولیت های خطیر و سنگینی دارند. از یک سو باید دغدغه های خودسازی و خود اندیشی، جهت اصلاح خویشتن داشته باشند تا از جمله منتظران راستین و واقعی امام علیه السلام باشند و از طرف دیگر، نسبت به افراد جامعه، احساس مسئولیت کنند، یعنی دگراندیشی و دگرسازی داشته باشند تا آحاد مردم به صورت کلی و فراگیر در راستای ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تلاش نمایند.


در عرصه زمینه سازی برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، همة مردم (اعم از زن و مرد) دارای مسئولیت و رسالت می باشند و شاید با یک نگاه دقیق تر در این عرصه، زنان را پرمسئولیت تر ببینیم؛ زیرا برای شرکت در رخداد مهم ظهور؛ پرورش و تربیت نسل منتظر و نیز یاران خاص و عام امام علیه السلام را برعهده دارند.


صحنه های جامعه، خانواده، مدرسه و… عرصه هایی هستند که زنان در آنها نقش سازنده ای دارند و قابلیت و توان مندی آنان در آن عرصه ها به منصة ظهور می رسد.


پی نوشت:

[1]. عبدا... جوادی آملی، زن در آئینه جمال و جلال (قم: نشرأسراء)، ص26.


[2]. (قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زکّیها، وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ) شمس، آیات 10 و9.


[3].«من سرهُ اَن یکون من أصحاب القائم فلینتظر والیعمل بالورع و محاسن الاخلاق،...».محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، ترجمه جواد غفاری (تهران: کتابخانه صدوق، 1363) ص292، ب11، ج16؛ لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، (قم: مؤسسه سیدة المعصومه، 1419ق) ص210.


[4]. «لیعدَّنَّ أَحدکُم لخروج القائم ولو سهماً فَانَّ الله إذا علِم ذلکَ من نیّته رجوتُ لأن یُنسی فی عمره حتّی یدرکه و یکونَ من اعوانه و أنصاره. محمد باقر، مجلسی، بحارالانوار، (بیروت: دارالمعارف للمطبوعات، 1421ق). ج52، ص366.


[5]. یا علیُّ واعلم اَنَّ اَعجب النّاس ایماناً و اعظمهُم یقیناً قَومُ یکونون فی آخرالزّمان لَم یلحقُوا النّبیّ وحجب عنهم الحجّة فآمنوا بسوادٍ علی بیاضٍ. مجلسی، پیشین، ج21، ص366؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه (تهران: کتاب فروشی اسلامیه، 1377)، ج1، ص288، باب26، ح8.


[6]. اَلا أخبرکم بما لا یقبل الله عزوجل من العباد عملاً الاّ به؟ فقلت بلی، فقال: «شهادة ان لا اِله اِلاّ الله و انّ محمداً عبده و رسوله....والانتظار للقائم عجل الله تعالی فرجه الشریف». نعمانی، پیشین، ص200، باب11، ج16؛ صافی گلپایگانی، پیشین، ج3، ص210.


[7]. «ولکن إخوانی الّذین یأتون مِنْ بَعدکم یؤمنون بی و یحبّونی و ینصرونی و یصّدقُونی و ما رأونی؛ مجلسی، پیشین، ج52، ص132.


[8]. «من مات ولا یعرف امامه مات میتةً جاهلیة». محمد کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، انتشارات گلگشت، ص377، روایت 3؛ نعمانی، پیشین، ص130: از امام صادق علیه السلام به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم.


[9]. «المهدیّ طاووس اهل الجنّه». صافی گلپایگانی، پیشین، منتخب الاثر، ص185.


[10]. وَجهه کالقمر الدّریّ.معجم احادیث الامام مهدی (قم: مؤسسة معارف اسلامی 1411ق)، ج1، ش72.


[11]. کاَنَّ وجهه الکوکب الدّری. صافی گلپایگانی، پیشین، ص185.


[12]. «انَّما بُعثت لأتمّم مکارم الاخلاق. شیخ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، (قم: ناصرخسرو، 1376) ج10، ص333.


[13]. «اذ اقام قائمنا، وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم واکمل به اخلاقهم. مجلسی، پیشین، ج52، ص336؛ صافی گلپایگانی، پیشین، ص482.


[14]. «مَنْ سَرَّه اَن یکونَ مِن اَصحابِ القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف فَلینتظرْ وَلْیَعملْ بِالوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الاَخلاقِ. نعمانی، پیشین، باب11، ج16.


[15]. «وَاجعلنا مِمّن تنتصر به لدینک و تعِزُّ به نَصْر‍ ولیّکَ. ولا تَسْتَبْدل بنا غیرَنَا فَاِنَّ استبدالک بِنا غَیرَ نَا عَلیکَ یَسیرُ وَ هُوَ عَلَیْنَا عَسیرُ.


[16] . «وَاجعْلنا فی حزبه....حَتّی تَحشُرنَا یَوْمَ القیامة فی انصاره و اعوانِهِ ومقوّیة سلطانِهِ، همان.


[17]. (اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بالعدلِ والإحسان وَایتاءِ ذِی القُربی وَیَنْهَی عَنِ الْفَحْشاءِ والمُنْکَرِ وَالبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ) نحل، آیه 90.


[18]. (کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأمُرُونَ بِالمَعْروُفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر و تُؤمِنُونَ بِااللهِ ). آل عمران، آیه 110.


[19].«اِنَّ اهل زمان غیبته، القائلین بِإمامته والمنتظرین لظهوره....الدّعاة الی دین الله ع‍‍َزّوجل سرّاً وجهراً». شیخ صدوق، ص320.


[20]. اِنّ الامر بالمعروف والنّهی عن المنکر....فریضة عظیمة بها تقام الفرائض. محمدی ری شهری محمد، میزان الحکمة، ترجمة حمیدرضا شیخی (قم: دارالحدیث، 1377) جلد8، ص3706.


[21].اَلمهدی واصحابُهُ...یأمروُنَ بالمعروف و یَنْهونَ عَنِ المنکر. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج51، ص47.


[22]. «وَلقد کانت طاعتُها مفروضة علی جمیع من خلق الله من الجنّ والانس والطّیر والبهائم والأنبیاء والملائکة...». محمد طبری، دلائل الامامة (قم: موسسة البعثه، 1412ق)، ص106، ج34.


[23]. (وَاَنْ لَیْسَ لِلاِنْسانِ إِلاّ ما سَعَی ). نجم، آیه 30.


[24]. (یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُواَنْفُسَکُمْ وَ اَهْلیِکُمْ نَاراً ) تحریم، آیه 6.


[25]. مرتضی مطهری، حماسة حسینی، جلد2، انتشارات صدرا، صص45 و 76.


[26].المومن للمومن کالبنیان یشید بعضه بعضاً.


[27]. اَصحاب القائم شباب لاکهول فیهم اِلاّ مثل الکُحْل فی الْعین والملح فی الزّاد واقلُّ الزّاد اَلملح؛ نعمانی، پیشین، ص170 و مجلسی، پیشین، ج52، ص333.


[28]. (وَلَقَدْ اَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّناتِ وَاَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ) . حدید، آیه 25.


[29].«اُبشرکم بالمهدی یبعث فی اُمّتی عَلَی اختلافٍ من النّاس و زلازلِ فَیَملأ الارضَ قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً، یرضی عنه ساکن السّماء و ساکن الاَرض....». معجم احادیث امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، جلد 1، ص92، ح53.


منبع: مجله انتظار، پاییز 1386 - شماره 22، صفحه 79

پیام های مهدوی به زن مسلمان

پدید آورنده : علی اصغر رضوانی

چکیده


امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آن گونه که از قرآن و روایات نبوی و اهل بیت علیهم السلام استفاده می شود دارای اهداف و آرمان های بسیار بلندی است که قرار است در عصر ظهور آنها را در سطح جهان پیاده نماید،آرمان هایی که فقط با امدادهای غیبی و به توسط مردی الهی هم چون او قابل پیاده شدن است. ولی این به آن معنا نیست که در عصر غیبت هیچ مرتبة از آن آرمان ها قابل پیاده شدن نیست، ما می توانیم در سطوح مختلف جامعه و در قشرهای مختلف جلوه هایی از آنها را با الگو گرفتن از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و یارانش پیاده کنیم تا زمینه ساز ظهور او گردیم. یک قشر مهم از اقشار جامعه بانوان هستند که می توانند با الگو گرفتن از آرمان های بلند مهدوی، جامعه ای مهدوی در حد خود و در عصر غیبت پیاده کنند، و این با برداشت پیام هایی است که از فرهنگ مهدویت به دست می آید، موضوعی که ما در این مقاله در حدّ وسع و توان مان به آن می پردازیم.


مقدمه

گاهی این سؤال در ذهن انسان، تداعی می شود که آیا بحث از مهدویت و فرهنگ مهدوی، صرفاً جنبة تاریخی دارد؛ یا می توان مباحث مهدویت را به روز کرده، و جنبة کاربردی به آن داد. باید اشاره کرد که می توان، در عصر پیش از ظهور، پرتویی از جامعة مهدوی را با اجرای درصدی از اهداف ظهور ایجاد کرد؛ چرا که رسیدن به اهداف عالی ظهور، تنها در هنگام ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ممکن است. این مطلب را با چند مقدمه می توان اثبات نمود:


1. زمینه سازی برای ظهور


از آن جا که غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از ناحیة ما بوده[1]؛ ما نیز در ظهور او مؤثر خواهیم بود، و این امر تنها با به کار بردن اهداف حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف – گرچه در سطح محدود ـ تحقق خواهد یافت. بنابراین در روایتی از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمده است: « قومی از مشرق زمین، خروج می کنند که زمینه ساز سلطنت و حکومت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهند بود»[2] . این آماده سازی می تواند در زمینة فرهنگ و عقلانیت مردم باشد، که در صورت بالا رفتن سطح آن، زمینه برای ظهور حضرت، فراهم خواهد شد. از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود: « چون قائم ما، قیام کند؛ دستش را بر سر بندگان می گذارد و عقول آنها را متمرکز ساخته و اخلاق را به کمال می رساند»[3] . از این حدیث استفاده می شود که کار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، تکمیل نقص عقول و اخلاق مردم است تا از معارف الهی بهره مند شوند. در نتیجه این مردم هستند که با تلاش خود و بالا بردن سطح علم، اخلاق و فرهنگ جامعه می توانند زمینه ساز ظهور کلی حضرت شوند تا به واسطة آن به کمال عقلانی نهایی برسند.


2. الگوگیری از حکومت مهدوی


امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، رهبر و الگوی کامل برای شیعیان است و لذا مردو زن وظیفه دارند تا در حد امکان، از اهداف بلند آن حضرت بهره برده و خود را به او نزدیک نمایند. بنابراین ما می توانیم با سرمشق قرار دادن اهداف عالی آن بزرگوار، جامعه ای مهدوی ـ هرچند محدود ـ ایجاد نماییم.


3. منتظران مصلح، خود صالح اند.


کسانی که در انتظار مصلح جهانی به سر می برند، خود باید صالح باشند و این با پیاده کردن اهداف قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در جامعه ـ هر چند در سطح محدود ـ میسر می شود.


وجود زنان در میان اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف


در رابطه با اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریفکه راجع به زنان است، دو روایت وجود دارد که در یکی از آنها اشاره به وجود سیزده زن در بین اصحاب حضرت دارد و در دیگری پنجاه زن. ممکن است که جمع بین دو دسته، این گونه باشد که مجموع اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از زنان، پنجاه نفر است که سیزده نفر آنها، کسانی هستند که رجعت کرده و از قبر، سر بر می آورند و در حکومت حضرت، سهیم خواهند بود.


1. مفضل بن عمر می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:« همراه قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف سیزده زن وجود دارد. عرض کردم، از آنها در چه کاری بهره می گیرد؟ فرمود: آنان مجروحان را مداوا کرده و از آنها پرستاری می کنند؛ همان گونه که زنان همراه رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم، چنین می کردند. عرض کردم: نام آنها را برای من بگو! حضرت فرمود: قنواء دختر رُشَید، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه مادر عمار بن یاسر، زبیده، ام خالد احمسیه، ام سعید حنفیه، وصبانه ما شطه و ام خالد جهنیه»[4].


2. جابر بن یزید جعفی از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که فرمود: « به خدا سوگند! سیصد و بیشتر از ده نفر می آیند که در میان آنها، پنجاه نفر زن وجود دارد. آنان در مکه بدون وقت مقرر، اجتماع می کنند؛ دسته هایی همانند ابرهای پاییز، بعضی پشت سر بعضی دیگر. و این همان آیه ای است که خداوند فرمود: هر کجا باشید خداوند تمام شما را خواهد آورد؛ زیرا او بر هر چیزی قادر است.»[5]


اگر چه این روایت را عیاشی، مرسلا نقل کرده است، ولی نعمانی و دیگران، آن را با چند طریق که برخی از آنها صحیح است نقل کرده اند[6].


پیام های مهدوی


از آن جا که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، امام، رهبر و ولی هر زن و مرد مسلمان شیعی است؛ لذا عصر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و رفتار آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف می تواند، الگودهی برای زنان نیز باشد و آنان نیز می توانند با اجرای آن اهداف، جامعه ای مهدوی را در این عصر ـ که عصر غیبت است ـ پیاده نمایند. اینک به برخی از این پیام ها که از روایات استفاده می شود اشاره می کنیم:


1. شرکت در مسائل اجتماعی


هر گاه جامعه به حدی رسید که زنان و مردان به تکامل عقلانی و اخلاقی رسیدند؛ زنان نیز می توانند در مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه با حفظ شئونات اسلامی شرکت کنند و همانند مردها سهمی را ایفا نمایند. این معنا با جمع بین دو دسته روایات، به دست می آید:


الف: روایاتی که دلالت بر تکامل عقلانی و اخلاقی انسان ها در عصر ظهور دارد[7].


ب: روایاتی که دلالت بر وجود زنان در بین 313 نفر اصحاب حضرت دارد[8].


2. مشارکت در انسجام اسلامی


یکی از اهداف حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ایجاد وفاق و انسجام اسلامی است. لذا در دعای ندبه می خوانیم: « کجاست آن کسی که گفتار را بر تقوا جمع می کند[9] ». زنان جامعة اسلامی نیز با الگو گرفتن از امام خود در حدّ توان خود می توانند در این هدف مهم در عصر غیبت سهیم باشند.


3. احیای سنت های فراموش شده


زنان نیز می توانند، سنت های فراموش شده را احیا کنند؛ همان گونه که دربارة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می خوانیم: « ... او دستورات فراموش شدة قرآن و سنت را احیا می کند[10] ».


4. تعلیم قرآن


زنان نیز می توانند همانند حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف معلم قرآن باشند؛ همان که دربارة حضرت آمده است: « ... آن گونه که قرآن نازل شده، به مردم می آموزد ...[11]».


5. تربیت افراد


یکی از کارهایی که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بعد از ظهور، انجام می دهد، تکمیل اخلاقیات مردم است. بنابراین در روایتی که از امام باقر علیه السلام نقل شده است می خوانیم: « خداوند متعال، به واسطة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اخلاق مردم را کامل می کند[12] ».


زنان نیز می توانند فرزندان خود و نیز خود را، با تعلیمات اخلاقی تربیت کرده و آنان را به کمال برسانند.


6. تلاش در جهت رفع گرفتاری های مردم


یکی از اسامی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف « غوث» است. در حدیثی می خوانیم: « مهدی در میان امت من، خروج می کند و خداوند او را به فریاد مردم می رساند[13] ». زنان نیز می توانند با اقتدا به الگوی خود، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فریاد رس گرفتاران، در حد امکان باشند.


7. اصلاح جامعه


زنان نیز می توانند با الگوگیری از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در حد وسع خود، در اصلاح جامعه کوشا باشند؛ همان طور که درباره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است: « خداوند متعال، به واسطة او هر آن چه قبل از او فساد بوده، اصلاح خواهد کرد[14]».


8. اهل عمل بودن


زنان برای تربیت اولاد و افراد جامعه باید خود اهل عمل باشند، و تنها به خیر و تقوا اشاره نمایند؛ همان گونه که سیرة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در دعوت به حق، این گونه است. لذا از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: « ... او به تقوا اشاره کرده و خود عمل به هدایت می کند...[15] ».


9. ایجاد عشق، در عبادت افراد


زنان باید همانند حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اولاد و افراد جامعه را عاشق عبادت کرده و کاری کنند که افراد تحت تربیت آنها عبادت را دوست دارند. از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرموند: « ... حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دل های بندگان را، عاشق عبادت می کند ...[16] ».


10. آزادی مردم از بندگی هوای نفس


زنان باید سعی کنند تا افراد تحت تربیت خود را از بندگی هوای نفس برهانند؛ همان گونه که در مورد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می خوانیم: « ... خداوند به واسطة او، ذلت بردگی ( هوای نفس) را از گردن های شما، بر می دارد[17] ».


11. گسترش عدل


زنان نیز با الگوگیری از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می توانند در گسترش عدل کوشا باشند؛ چنان که در روایات آمده است: « آگاه باشید! به خدا سوگند، به طور حتم، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف عدالتش را داخل خانه های شما خواهد کرد؛ همان گونه که گرما و سرما داخل خانه های شما خواهد شد[18] ».


12. برپایی نماز


زنان باید در حد توانایی خود، در برپایی نماز کوشا باشند؛ همان طور که از اهداف حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، برپایی نماز است. از زیدبن علی، نقل شده است: « هنگامی که قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف، قیام کند، می فرماید: ای مردم! ما کسانی هستیم که خداوند در قرآن وعدة آنان را به شما داده است؛ آن جا که فرمود: کسانی که اگر ما در روی زمین به آنان امکانات دهیم نماز را به پا، می دارند...[19] ».


13. امر به معروف و نهی از منکر


در روایتی دربارة اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از زنان و مردان آمده است: « آنان، امر به معروف و نهی از منکر می کنند[20] ». بنابراین اگر زنان جامعة اسلامی می خواهند در راه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و اصحاب او باشند، باید این دو فریضه را احیا نمایند.


14. اهل تلاش بودن


زنان باید از اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف الگو گرفته و اهل کوشش و تلاش باشند؛ همان گونه که از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نقل شده است که دربارة اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: « خداوند برای او از دورترین کشورها به تعداد اهل بدر ( 313 نفر) جمع می کند، که همگی اهل کوشش و تلاش در راه اطاعت خدا هستند[21] ».


15. سعی در گسترش علم


زنان نیز می توانند در گسترش علم در سطح جامعه در حد امکان، کوشا باشند، همان طور که از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نقل شده که دربارة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: « ... خداوند عزوجل، به واسطة او زمین را بعد از تاریکی، پر از نور کرده و پس از ظلم، پر از عدل نموده و پس از جهل، پر از علم خواهد کرد[22] ».


16. تواضع و فروتنی نسبت به دیگران


بانوان باید نسبت به هم نوعان دینی خود، متواضع باشند. همان طور که دربارة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: « در برابر مومنان، ذلیل و در مقابل کافران، عزیزند[23] ».


17. از تنهایی نهراسیدن


هر گاه انسان، حق را یافت؛ گرچه پیروان آن کم است، نباید از تنهایی یا کمی افراد، به خود ترس راه دهد. دربارة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می خوانیم: « حق با ماست، هر کس از ما کناره گیرد ما را به وحشت نمی اندازد[24] ».


18. همکاری با مصلحان


امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف گرچه به تنهایی می تواند جهان را اداره کند، ولی اهداف عالی خود را با همکاری با مصلح بزرگ، حضرت مسیح، دنبال می کند. بنابراین در حدیثی از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم آمده است: « ... عیسی بن مریم، فرود می آید و پشت سر او نماز می گذارد...[25] ». و این عملکرد بسیار آموزنده ای است که بانوان ما نیز می توانند از آن درس گرفته و در این جهت به حضرت، اقتدا کنند.


19. صله رحم


دربارة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از امام علی علیه السلام نقل شده که از همه بیشتر صله رحم می کند؛ آن جا که فرمود: « او از همه بیشتر صله رحم خواهد کرد[26] ». زن مسلمان نیز با الگوگیری از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باید این سنت مهدوی، بلکه سنت همة امامان و انبیا را احیا کند.


20. اهل شب زنده داری


دربارة اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از امام صادق علیه السلام نقل شده که اهل شب زنده داری هستند: « آنان مردانی هستند که شب را نمی خوابند، در نمازشان زمزمه ای چون زنبور دارند، شب ها در حال قیام بر روی پاهای خود می ایستند ...[27] ». از آن جا که در میان اصحاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف زن نیز وجود دارد، این صفت شامل آنها نیز می شود و پیام آن به زن مسلمان آن است که اگر می خواهیم در عصر غیبت از یاوران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم شب زنده داری را هرگز فراموش نکنیم.


21. امانت داری


بانوان شیعه باید با الگوگیری از امام خود، امانت دار باشند؛ همان گونه که دربارة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است: « او نگه دار هر چیزی است که نزد او به امانت گذاشته شده است[28] ». زن مسلمان نیز باید با الگو قرار دادن امامان سعی خود را در شناخت خداوند به کار بسته و خداشناس حقیقی گردد.


22. خداشناس حقیقی


اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که از آن جمله 50 زن هستند ـ همگی خداشناس و اهل توحیدند ـ دربارة آنها از امام علی علیه السلام نقل شده است: « ... و آنان کسانی هستند که خداشناس حقیقی بوده و اهل توحید می باشند[29] ».


23. استفاده از روزهای مهم


بانوان با الگوگیری از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف کارهای مهم را در روزهای مهم انجام دهند؛ همان طور که دربارة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می خوانیم که امام باقر علیه السلام فرمود: « گویا قائم را در روز عاشورا، روز شنبه، مشاهده می کنم که بین رکن و مقام ایستاده و در مقابل او کسی ندا می دهد: برای خدا بیعت کنید. در آن هنگام است که خداوند زمین را پر از عدل می کند؛ همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد[30] ».


24. اخلاص در عمل


بانوان شیعی و پیروان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باید اهل اخلاص در عمل باشند؛ همان گونه که در بارة اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از امام جواد علیه السلام نقل شده که فرمودند: « ... چون برای حضرت، این تعداد از مخلصین فراهم شود؛ خداوند امر او را ظاهر خواهد نمود ...[31] ».


25. نترسیدن از ملامت افراد


بانوان شیعی نباید از ملامت افراد ملامت گر، بهراسند. آنها باید در راه حقی که تشخیص داده اند، ثابت قدم باشند؛ همان گونه که دربارة امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است که فرمود: « ... در راه خدا از ملامت هیچ ملامت کننده ای نمی هراسد[32] ».


26. توجیه قبل از اقدام عملی


از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «یقول القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف لأصحابه: یا قوم! انّ اهل مکة لایریدوننی، و لکنّی مُرْسل الیهم لأحتجّ علیهم بما ینبغی لمثلی ان یحتجّ علیهم. فیدعو رجلاً من اصحابه فیقول له: امض الی اهل مکة فقل: یا اهل مکة! انا رسول فلان الیکم…»[33]؛ «قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف به اصحاب خود می گوید: ای قوم! همانا اهل مکه مرا نمی خواهند، ولی من کسی را به سوی آنان می فرستم تا بر آنها آن گونه که سزاوار من است احتجاج نماید. لذا یکی از اصحابش را می خواهد و به او می گوید: به سوی اهل مکه برو و بگو: ای اهل مکه! من فرستادة فلان (حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سوی شمایم…».


وظیفة زنان جامعة اسلامی نیز آن است که هنگام تربیت فرزندان خود یا دیگران، ابتدا آنها را توجیه کنند و در صورتی که توجیه آنان جواب نداد با ملاحظة مراحل دست به اقدام عملی بزنند.


27. مقابله با انحرافات


از امام علی علیه السلام نقل شده که دربارة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: « در آخر زمان او خروج می کند و انحرافاتی که در حق پدید آمده اصلاح خواهد کرد…»[34].


زنان نیز در جامعة اسلامی باید به مولای خود اقتدا کرده و در حدّ توان خود در راستای این هدف گرچه در سطحی محدود کوشا باشند تا زمینه ساز ظهور گردند.


28. هتک حرمت افراد ممنوع


از امام علی علیه السلام نقل شده که از جمله اموری که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بر آن با اصحاب خود که از آن جمله بانوان هستند پیمان می بندد هتک حرمت نکردن افراد است، آن جا که می فرماید: «آنان بر اصولی با حضرت بیعت می کنند که از آن جمله این است که هتک حرمت فرد آبرومندی را نکنند و کسی را سبّ و دشنام ندهند و به منزلی هجوم نیاورند و کسی را به جز به حقّ نزنند…».[35]


بانوان نیز باید مواظب رفتار و گفتار خود بوده و هتک حرمت شخص آبرومندی را ننمایند و بی جهت به کسی ناسزا نگویند و… .


29. نخوردن مال یتیم


از امام علی علیه السلام نقل شده که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از جمله پیمان هایی را که با کارگزارانش از جمله بانوان برای بیعت می بندد نخوردن مال یتیم است، آن جا که می فرماید: «… من با شما هستم در صورتی که مال یتیم را [بی جهت] نخورید…».[36]


این وظیفه نیز می تواند برای یاوران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و پیروان او آموزندگی داشته و با پیروی از آن از اصحاب آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر غیبت باشند.


30. گواهی با علم


از امام علی علیه السلام نقل شده که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از جمله پیمان هایی را که با کارگزارانش از جمله بانوان برای بیعت می بندد گواهی ندادن بدون علم است، آن جا که می فرماید: «من با شما هستم در صورتی که … بر چیزهایی که به آن علم ندارید گواهی ندهید…».[37]


همه از آن جمله بانوان اسلامی وظیفه دارند تا چیزی را که ندانسته و از آن اطلاعی ندارند گواهی ندهند.


31. دشنام دادن ممنوع


از امام علی علیه السلام نقل شده که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از جمله پیمان هایی را که با کارگزارانش از جمله بانوان برای بیعت می بندد دشمنان ندادن به مردم است، آن جا که می فرماید: «من با شما هستم در صورتی که … کسی را دشنام ندهید…».[38]


بانوان مهدوی باید با الگو گرفتن از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مواظب زبان خود بوده و بی جهت کسی را دشنام نداده و ناسزا نگویند.


32. اطعام به مساکین


از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نقل شده که دربارة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: «گویا مهدی با دستان خود به مساکین کره می دهد».[39]


و نیز نقل شده که فرمود: «نشانة مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، آن است که او بر کارگزاران خود سخت گرفته و با مال خود جود خواهد کرد و به مساکین رحم خواهد نمود».[40]


بانوان اسلامی نیز می توانند با الگو گرفتن از سیرة مهدوی در حدّ توان خود به مساکین اطعام داده و حتی به مستمندان با دستان خود غذا دهند تا به جامعة خود رنگ و بوی مهدوی دهند.


33. آبادی معنوی جامعه


از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نقل شده که دربارة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: «… به قائم از شما زمین خود را به تسبیح و تحلیل و تقدیس و تکبیر و تمجیدم آباد خواهم کرد…».[41]


از دامن زن است که مرد به معراج می رود. زنان جامعه می توانند با تربیت معنوی فرزندان و اعضای خانوادة خود در تشکیل جامعه ای معنوی در حدّ و محدودیت خود سهیم باشند، گرچه حدّ کامل آن اختصاص به عصر ظهور دارد.


34. شرکت نهضت سوادآموزی


از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نقل شده که دربارة عصر غیبت فرمود: «زود است که فتنه هایی پیدا شود به حدّی که انسان صبح هنگام مؤمن است ولی عصر هنگام کافر می شود مگر کسی که خداوند او را با علم زنده کرده است».[42]


زنان جامعه نیز می توانند در راستای زنده کردن جامعه از راه سوادآموزی و فراگیری دانش و معرفت، سهم بسزایی داشته باشند.


35. خلف وعده ممنوع


از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نقل شده که دربارة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: «… اگر از دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از اهل بیتم مالک زمین گشته و کارهای مهم به دست او انجام گردد. او اسلام را ظاهر کرده و خلف وعده نمی کند…».[43]


بانوان جامعة اسلامی باید با الگو گرفتن از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و آرمان های بلند او و در راستای زمینه سازی ظهور اهل وفای به عهد باشند تا از یاران حضرت در عصر ظهور باشند.


36. رفع اختلاف از بین شیعیان


از امام حسین علیه السلام نقل شده که فرمود: «آن امری که انتظارش را می کشید تحقق نمی یابد تا این که شما از یکدیگر بیزاری جسته و در صورت یک دیگر آب دهان بیندازید و بر ضد هم دیگر گواهی داده و یک دیگر را لعن کنید». به حضرت عرض کردم: آیا در آن زمان خیری نیست؟ امام حسین علیه السلام فرمود: «تمام خیر در آن زمان است؛ چرا که قائم ما قیام کرده و تمام این امور را دفع خواهد کرد».[44]


نتیجه

انسان ها در سطوح مختلف جامعه می توانند با الگو گرفتن از سیرة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و کارگزاران او و عمل کردن به آرمان های بلند مهدوی جامعه ای با رنگ و بوی عصر ظهور در حدّ و توان خود ایجاد نماییم و از آن جا که زنان و بانوان یکی از ارکان مهم و اساسی جامعه اند، لذا می توانند در تحقق این جامعة مهدوی در عصر غیبت سهم بسزایی داشته باشند.


پاورقی:


[1]. خواجه نصیر الدین طوسی رحمه الله علیه می فرماید: « وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا» ؛ وجود او لطف و تصرف او لطفی دیگر و نبود تصرف از ناحیة ماست. (کشف المراد، ص490- 491)


[2]. « یخرج قوم من المشرق یوطئون للمهدی سلطانه» سنن ابن ماجه، ج2، ح 4088 و…


[3]. « اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم و اکمل به اخلاقهم» بحار الانوار، ج52، ص336، ح71.


[4]. «سمعت ابا عبد الله (ع) یقول: یکون مع القائم ثلاث عشر إمرأة. قلت: و ما یصنع بهن؟ قال: یداوین الجرحی و یقمن علی المرضی، کما کنّ مع رسول الله (ص). قلت: فسمهن لی! قال: القنواء بنت رشید، و ام ایمن، و حبابة الوالبیة، و سمیة ام عمار بن یاسر، و زبیدة، و ام خالد الأحمسیة، و ام سعید الحنفیة، و صبانة الماشطة و ام خالد الجهنیة» دلائل الامامة، ص259 و اثبات الهداة، ج3، ص575.


[5]. «یا جابر!… و یجئ والله ثلاثمائةو بضعة عشر رجلا فیهم خمسون امراة، یجتمعون بمکة علی غیر میعاد، قَزَعا کقزع الخریف یتبع بعضهم بعضا، و هی الآیة التی قال الله: این ما تکونوا یأت بکم الله جمیعا ان الله علی کل شیئ قدیر» تفسیر عیاشی، ج1، ص65.


[6]. الاختصاص، ص255؛ الارشاد، ص359؛ غیبت طوسی، ص269؛ اعلام الوری، ص427؛ الخرائج، ج3، ص1156؛ عقد الدرر، ص49؛ اثبات الهداة، ج3، ص548 و بحار الانوار، ج51، ص56 و ج52، ص212.


[7]. بحار الانوار، ج52، ص 336، ح71.


[8]. تفسیر عیاشی، ج1، ص65.


[9]. «این جامع الکلمة علی التقوی»مفاتیح الجنان، دعای ندبه.


[10]. «… و یحیی میت الکتاب و السنة»نهج البلاغه، خطبه 138.


[11]. «… یعلمون الناس القرآن کما انزل… »بحار الانوار، ج52، ص 362، ح139.


[12]. «… و اکمل به اخلاقهم »بحار الانوار، ج52، ص336، ح71.


[13]. «یخرج المهدی (عج) فی امتی، یبعثه الله غیاثا للناس»کشف الغمه، ج2، ص470.


[14]. «یصلح الله تعالی به کل ما افسد قبله» البرهان، متقی هندی، ص132.


[15]. «… یشیر بالتقی و یعمل بالهدی… »بحار الانوار، ج52، ص269، ح158.


[16]. «… یملأ قلوب العباد عبادة… »بحار الانوار، ج51، ص74، ح24.


[17]. «… به یخرج ذل الرق من اعناقکم»بحار الانوار، ج51، ص75، ح29.


[18]. «أما والله! لیدخلن عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحر و البرد»بحار الانوار، ج52، ص362، ح131.


[19]. «اذا قام القائم من آل محمد یقول: ایها الناس! نحن الذین وعدکم الله فی کتابه : الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاة…»بحار الانوار، ج52، ص373، ح166.


[20]. «و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»منتخب الأثر، ص581، ح4


[21]. «یجمع الله له من اقاصی البلاد علی عدة اهل بدر، کدّادون، مجدون فی طاعته»بحار الانوار، ج52، ص310


[22]. «… یملأ الله عزوجل به الارض نورا بعد ظلمتها و عدلا بعد جورها و علما بعد جهلها» اکمال الدین، ص260.


[23]. «اذلة علی المومنین، اعزة علی الکافرین» نعمانی، غیبت، ص316، باب 21، ح12.


[24]. «الحق معنا، فلن یوحشنا من قعد عنا»بحار الانوار، ج53، ص178، ح9.


[25]. «… فینزل عیسی بن مریم فیصلی خلفه… »فرائد السمطین، ج2، ص312.


[26]. «… و اوصلکم رحما» نعمانی، غیبت، ص212، باب 13، ح1.


[27]. «… رجال لا ینامون اللیل، لهم دوی فی صلاتهم کدوی النحل یبیتون قیاما علی اطرافهم… »بحار الانوار، ج52، ص308.


[28]. « الحافظ لما استودع»بحار الانوار، ج52، ص 269، 158.


[29]. «… و هم الذین و حدوا الله حق توحیده…»بشارة الاسلام، ص259.


[30]. «کانی بالقائم یوم عاشوراء یوم السبت قائما بین الرکن و المقام ینادی البیعة لله، فیملأها عدلا کما ملئت ظلما و جورا» طوسی، غیبت، ص453، ح459.


[31]. «… فاذا اجتمعت له هذه العدة من اهل الاخلاص اظهر الله امره…»کمال الدین، ج2، ص377.


[32]. «… ولایأخذه فی الله لومة لائم»بحار الانوار، ج52، ص354، ح114.


[33].بحارالانوار، ج52، ص307، باب26، ح81.


[34].«یخرج فی آخرالزمان، یقیم اعوجاج الحق…»بحارالانوار، ج42، ص215، ح16.


[35]. «یبایعون علی الاّ… یهتکوا حریماً محرماً و لایسبّوا مسلماً و لایهجموا منزلاً و لایضربوا احداً الاّ بالحق…»منتخب الأثر، ص183، باب3، ح5.


[36].«… انا معکم علی ان … لاتأکلوا مال الیتیم…»منتخب الأثر، ص154.


[37].«… انا معکم علی ان … لاتشهدوا بغیر ماتعلمون…»منتخب الأثر، ص154.


[38]. «… انا معکم علی ان … لاتشتمون…»منتخب الأثر، ص154.


[39].«المهدیّ کانّما یُلْعِق المساکین الزُّبْد»منتخب الأثر، ص36، عقد الدرر، ص36.


[40].«علامة المهدی: ان یکون شدیداً علی العمّال، جواداً بالمال، رحیماً بالمساکین» مصنف ابن ابی شیبة، ج15، ص199، ح19498.


[41].«… و بالقائم منکم أعمر أرض بتسبیحی و تهلیلی و تقدیسی و تکبیری و تمجیدی…»بحارالانوار، ج18، ص341، ح49، امالی صدوق، ص504، مجلس92، ح4.


[42].ستکون فِتَن؛ صبح الرجل فیها مؤمناً و یمسی کافراً، الاّ من احیاه الله بالعلم»المعجم الکبیر، طبرانی، ج8، ص278، ح7910.


[43].«… لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یملک رجل من اهل بیتی تجری الملاحم علی یدیه، و یظهر الاسلام، لایخلف وعده…»بحارالانوار، ج51، ص83، ح28، عقدالدرر، ص62.


[44].«لایکون الأمر الذی تنتظرونه حتی یبرأ بعضکم من بعض و یتفل بعضکم فی وجوه بعض، و یشهد بعضکم علی بعض بالکفر و یلعن بعضکم بعضاً.فقلت له: ما فی ذلک الزمان من خیر؟ فقال الحسین علیه السلام: الخیر کلّه فی ذلک الزمان، یقوم قائمنا و یدفع ذلک کله»غیبت، نعمانی، ص206.


منبع: مجله انتظار - پاییز 1386 - شماره 22 صفحه 61

زن منتظر و منتظر پروری

پدید آورنده : مریم معین الاسلام ،

چکیده

آن چه این نوشتار در پی آن است، تبیین نقش مادر در تربیت نسل ولایی با بهره گیری از آداب و دستورات وارد شده در مضامین دینی است. برای تبیین این مسئله، نویسنده به ساز و کارهای تربیت نسل مهدوی و ضرورت بهره گیری از این ساز و کارها پرداخته است.

در این مقاله، نگارنده به هشت گام اساسی اشاره می کند که مادران باید بردارند تا محصول تربیت آنان، تربیت نسلی مهدی باور و مهدی یاور باشد. این گام ها عمدتاً از زمان انتخاب همسر آغاز و نهایتاً تا پایان دوره نوجوانی ادامه می یابد.

نگارنده، در این نوشتار در پی اثبات این مهم است که غفلت از آداب اسلامی و دستورات وارده در این زمینه، موجب ناکامی خانواده ها در تربیت نسل ولایت مدار در عصر حاضر شده است.

واژه های کلیدی: زن منتظر، منتظر پروری، نسل مهدوی، نقش مادر، تربیت نسل.

مقدمه

در طول تاریخ تشیع، یکی از نقش های بی بدیل زنان، دفاع از ولایت و تلاش برای حفظ این ارزش الهی بوده است، به ویژه در عصر غیبت که تقریباً امکان ایفای نقش مردان برای دفاع از ولایت، به سبب اختناق شدید، کم رنگ بوده است، زنان، فعالانه برای حفظ فرهنگ مهدویت در جامعه نقش آفرینی کرده اند. بین تمام نقش های مختلف زنان در حفظ این ارزش، تربیت نسل ولایی و زنده نگه داشتن محبت اهل بیت علیهم السلام ـ به ویژه یاد و اندیشه مهدوی ـ نقشی بسیار مؤثر و غیرقابل انکار بوده است.

زنان، در راستای همان رسالتی ایفای وظیفه می کنند که خالق انسان ها برای آنان قرار داده است و معمار انقلاب، حضرت امام خمینی رحمه الله علیه آن را به خوبی تبیین کرد و فرمود: «شغل اصلی زن شغل مادری و همسری است و مهم ترین کار زن مادری است.»

و در جای دیگری فرمودند: «انبیاء آمدند انسان بسازند، شغل مادرها همین است».[1]

هم چنین بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام فرمود: «آن گاه که زن، در منزل به امور خانه و تربیت فرزند می پردازد، به خدا نزدیک تر است».[2]

به هر حال، حرکت در صراط مستقیم و تقرب زن به سوی پروردگار، جز از طریق ایفای نقش بسیار کلیدی و مؤثر مادری و تربیت فرزندان نیست.

همان طور که ذکر شد، زنان شیعه، با بهره گیری از آموزه های دینی در طول تاریخ تشیع، با پرداختن به اساسی ترین کار که همان مادری است، بلندترین گام ها را برای حفظ ولایت برداشتند. آنان، با نقش آفرینی خود، ارزش ولایت و دوستی ولی خدا را به فرزندان خود منتقل کردند؛ به ویژه در عصر غیبت که امام معصوم حضور ظاهری نداشت، این مادران بودند که با فضا سازی مناسب در خانه و با پای بندی به امام زمان خود و با ابراز علاقه ای که به آن امام، نشان می دادند، این علقه و عاطفه را به فرزندان خود هم منتقل کردند و از این طریق، در حفظ و احیای این مهم کوشیدند.

اما در عصر حاضر، تربیت انسان دین دار، پویا، کارآمد و عاشق ولایت، از اهمیت و جایگاه والایی برخوردار است؛ چرا که ما با جریان ناتوی فرهنگی مواجه هستیم که بنا دارد از نسل جوان ما یک نسل بی هویت و بی ریشه بسازد، همان طور که مقام معظم رهبری در جمع دانشگاهیان و دانشجویان استان سمنان، فرمود:

باندهای بین المللی زر و زور، برای تسلط بر منافع ملت ها، سازمان های نظامی ناتو را تشکیل داده بودند. اکنون در پی تشکیل ناتوی فرهنگی هستند و با استفاده از امکانات زنجیره ای متنوع و بسیار گسترده رسانه ای ... در پی تخریب هویت ملی جوامع بشری هستند.

این جاست که نقش مادران در دفاع از هویت ملی و دینی و انتقال ارزش ها، بسیار پررنگ می شود؛ چرا که تمام ارزش های دینی، اخلاقی، ملی و... در درون خانواده شکل می گیرد، نهادینه می شود و به جامعه منتقل می گردد؛ به ویژه ارزش های ولایت مداری که از ارزش هایی است که، دشمن نوک تیز حمله خود را متوجه آن کرده است، توسط خانواده از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.

مادران منتظر، باید بدانند یکی از مسئولیت هایی که از سوی شارع مقدس بر عهده آنها گذاشته شده است، تلاش برای تربیت یک نسل ولایی است؛ همانطور که در روایات متعدد، آمده است که ولایت اهل بیت علیهم السلام از فرایض الهی است و ملاک قبول اعمال و عبادات به شمار آمده است. در زیارت جامعه کبیره آمده است: «به سبب ولایت شما طاعت واجب پذیرفته می شود و دوستی واجب برای شما است».[3]

پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به سلمان فرمود: «دوستی اهل بیت من، بر هر مرد و زن با ایمان، واجب است.»[4]

پیامبر صل الله علیه و آله و سلم راز و رمز رسیدن به سعادت را تمسک به اهل بیت بیان فرمود: «هر کس پس از من، به خاندانم تمسک جوید، از رستگاران خواهد بود.»[5]

از این رو آن حضرت، به والدین سفارش کرد: «فرزندانتان را با محبت من و محبت اهل بیت من تربیت و تأدیب کنید».[6]

مادر منتظر، برای پرورش یک نسل منتظر، باید با ساز و کارهای تربیت نسل ولایی آگاه باشد و با بصیرت و آگاهی و ایجاد زمینه های لازم و از بین بردن موانع و با استعانت از پروردگار، برای تربیت نسل منتظر تلاش کند؛ از این رو عمده ترین نقش آفرینی های زن منتظر، منتظرپروری است. امید است همان طور که در طول تاریخ تشیع، زنان، افتخار آفرینی های زیادی در این راستا داشته اند، در این عصر هم بتوانند با تربیت نسل منتظر، دِین خود را به جامعه دینی ادا کنند.

تبیین ضرورت مسئله

مهدی باوری و مهدی یاوری دو شاخصه اصلی نسلی است که باید زمینه ساز حکومت مهدوی باشد. این دو شاخصه در شاکله نسلی جدید که با سهمگین ترین طوفان های بنیان برانداز دین و دین داری مواجه می باشند، شکل نمی گیرد، مگر با تربیت دینی اصولی و همراه بینش و آگاهی که سکاندار این مهم هم مادران و زنان هستند.

در عصر حاضر، نسلی می تواند از تهاجم بی امان مهاجمان فرهنگی مصون باشند که وابستگی های عاطفی و قلبی عمیقی به دین و مظاهر مکتب و مذهب داشته باشد. تنها علاقه مندان اهل بیت علیهم السلام و پای بندان به سنن مذهبی و شعائر دینی هستند که کمتر در معرض انحراف و گناه و مفاسد و آلودگی های اخلاقی قرار می گیرند؛ همان طور که مولای متقیان حضرت علی علیه السلام فرمودند: «حفظ شدن انسان [در مقابل آسیب های دشمنان] به اندازه دیانت او است».[7]

در جای دیگر فرمود: «دین، انسان را از گناهان باز می دارد».[8]

آن حضرت بزرگ ترین روزی دنیا و آخرت را دین می دانسته و می فرماید: «هر کس، دین روزی او شد، همانا خیر دنیا و آخرت روزی او شده است.»[9]

آن سرور موحدان، دین را نوری می داند که در جهان ظلمانی، برای تشخیص راه از بیراه، به کار می رود.[10]

در ارزش دین و دین داری، به کلام نورانی حضرت امام رضا علیه السلام بسنده می کنیم. هنگامی که از آن حضرت پرسیدند: «فلسفه عقیده به خدا و پیغمبران و امامان و آن چه از جانب او آمده است چیست؟» فرمود:

علت های بسیاری دارد؛ یکی از آنها این است که کسی که به خدا معتقد نیست، از گناهان اجتناب نمی کند و در ارتکاب معصیت های بزرگ توقف نمی کند و در انجام هر ظلم و فسادی که میل دارد و برایش لذت بخش است، از هیچ کس حساب نمی برد.[11]

طبیعی است کسی که به خدا و قیامت، اعتقاد ندارد، عدالت، برابری، ایثار، از خودگذشتگی و به طور کلی، همه مسائل اخلاقی از نظر او پوچ و خالی از مفهوم است. برای چنین فردی، فرقی بین ظالم و عادل و نیکوکار و جنایت کار نیست؛ زیرا در نظر او، همه با مرگ، به یک نقطه می رسند؛ پس چه چیزی می تواند مانع این انسان از فساد و هوسرانی باشد؟ در نتیجه، اعتقاد به خدا و قیامت، باعث می شود انسان خود را برابر هر حرکتی مسئول بداند. انسان معتقد، باور دارد که کوچک ترین عمل زشت و زیبای او حساب دارد: «هر کس به اندازه ذره ای خوبی یا بدی کند، آن را خواهد دید.» [12]

براساس آن چه گذشت دین است که به زندگی محتوا می دهد و آن را ازامپراطوری قدرت مند تکنولوژی که به اذعان اندیشوران، یکی از ثمرات منفی آن، پوچی و بی محتوایی زندگی و بی معنا کردن آن است، نجات می دهد. هم چنین از تحیر و سرگردانی ناشی از گرفتار شدن در دریایی از اطلاعات بی حد و مرز نجات می دهد. دین است که آرامش بخش انسان در دنیای پر از تنش و اضطراب امروزی است.

نظر به اهمیت و نقش بی بدیل حضور دین در زندگی، به نظر می رسد مهم ترین رسالت زنان منتظر، توجه به تقویت بنیان های دین داری در فرزندان خود می باشد؛ چرا که نسل بدون دین، با اعتقادات سست و بی اساس، هرگز نمی تواند در آینده، پرچم دار حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد.

از آن جا که به گواهی تجربه و تاریخ، عواطف پاک و مقدس در ارتباط با معصومان علیهم السلام عامل ثبات قدم بیشتر در دین داری است و از آن جا که عشق و محبت به اهل بیت علیهم السلام تا حد زیادی بیمه کننده افراد برابر گناه و فساد است، از مهم ترین رسالت های دیگر زنان مسلمان در عصر فعلی، ایجاد محبت و عشق به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در وجود فرزندان می باشد. به بیان دیگر، تربیت نسل مهدی باور و مهدی یاور، یکی از مهم ترین و اساسی ترین کارهایی است که زنان می توانند برای حفظ دین داری فرزندان شان انجام دهند. از سوی دیگر، با این عمل، زمینه ظهور حضرت را با تأمین نیروی انسانی مؤمن و معتقد به وجود مبارک حضرت، فراهم کنند.

پرداختن به ابعاد گوناگون این مسئله، از عمده ترین مباحثی است که اربابان خرد و اندیشه باید با طرح آن در مجامع علمی و مکتوبات فرهنگی، نظر جامعه، به ویژه زنان را متوجه آن کنند.

ساز و کارهای تربیت نسل منتظر

تربیت نسل مهدی باور از جمله دغدغه های والدین ولایت مدار در جایگاه متولیان اصلی تربیت است. در سده حاضر، والدین برای تربیت معنوی فرزندان خود با چالش های جدی روبه رو هستند؛ چرا که مدعیان جهانی سازی، حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را تنها معارض تحقق همسان سازی فرهنگی جهان با فرهنگ غرب می دانند و با بهره گیری از هنر و تبلیغات، سعی در تخریب این فرهنگ دارند، از این رو صهیونیست ها با سیطره کامل بر صنعت سینما و رسانه ها و با بهره گیری از هنر و تبلیغات، یکی از محورهای اساسی فعالیت خود را مبارزه با اعتقاد به ظهور منجی الهی قرار داده اند.آن ها در محاسبات خود به این نتیجه رسیده اند که اعتقاد به ظهور منجی الهی، همواره موجب امید برای مقابله با ستم گران است.از سوی دیگر، آنان به خوبی دریافته اند تا زمانی که فرهنگ انتظار زنده است، شیعه که قوام دین به او است، پابرجا است و گره خوردن نسل جدید با فرهنگ مهدویت، خط بطلان بر تمام دسیسه های مهاجمان ناتوی فرهنگی است؛از این رو است که برای تخریب فرهنگ انتظار در منظر نسل جدید، از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند. آنان در تلاش اند مهدویت را به گونه ای به تصویر بکشند که جز تخریب، دلهره و نابودی برای دنیا به ارمغان نخواهد آورد.سفارش تهیه فیلم هایی به هالیوود ـ مانند فیلم معروف پیش گویی های نوستر داموس، چهار پَر (محصول 2001 آمریکا)، ارباب حلقه ها ـ و تهیه نرم افزارها و بازی های رایانه ای از تلاش هایی است که برای تخریب فرهنگ مهدویت تدارک دیده اند.

همان طور که گفته شد، مجموعه این تلاش ها برای تخریب فرهنگ مهدوی در اذهان فرزندان ما، تربیت مهدوی را با چالش مواجه کرده است. از سوی دیگر، پیچیدگی امر تربیت دینی در عصر حاضر ـ به سبب اقتضائات خاص زمانی ـ امر تربیت را از صعوبت خاصی برخوردار کرده است. همه این عوامل، ضرورت اهتمام همراه بینش و بصیرت، برای تقویت بنیان های اعتقادی مهدی باوری و مهدی یاوری را آشکار می کند.

ناگفته نماند که برخلاف همه این چالش ها، مبانی تربیت ولایی و هم چنین نظام تربیتی آن که از آبشخور مبانی غنی و ناب وحیانی سرچشمه می گیرد، می تواند بهترین سرمایه برای متولیان امر تربیت دینی ـ به ویژه مادران ـ باشد. مادران، باید با به کارگیری اصول و شیوه های صحیح تربیت ولایی و شکوفایی فطرت، درصدد تقویت عواطف و احساسات فرزندان خود درباره امام زمان شان باشند؛ چرا که آنها در درون خود، از گرایش به سوی انسان کامل برخوردارند.

در این نوشتار مختصر، سعی بر این است که به پاره ای از ساز و کارهای تربیت مهدوی در عصر حاضر اشاره شود. امید است این مختصر بتواند برای همه کسانی که دغدغه تربیت نسل مهدی باور را دارند، راهگشا باشد؛ اگر چه به دلیل مجال محدود، امکان اشاره به دستورالعمل های دینی نمی باشد و فقط به بررسی اجمالی گام هایی که باید برداشته شود، بسنده می کنیم. امیدواریم علاقه مندان، با مراجعه به منابع و متون اصیل دینی، دستورالعمل های جزئی و دقیق را به دست آورند.

پیش از بیان گام هایی که مادران باید بردارند تا توفیق تربیت نسل منتظر را بیابند، جا دارد توجه عزیزان را به چند نکته جلب کنیم:

یکی از عوامل مهم عدم توفیق ما در دین داری و پرورش نسل دین دار، عدم توجه به آموزه های دینی و آدابی است که در شرع مقدس برای پرورش یک نسل دین دار آمده است. برخلاف این که از مکتبی غنی برخوردار هستیم که برای تمام مراحل زندگی ما دستورالعمل های ریز و جزئی دارد، متأسفانه غالب ما مسلمانان یا از آنها آگاهی نداریم یا اگر آگاهی داشته باشیم، برای عمل به آنها اهتمامی نداریم؛ از این رو به هر صورت که خود دوست داریم، همسر برمی گزینیم و تمام مراحل مختلف فرزند داری را پشت سر می گذاریم. با این وجود انتظار داریم نسلی ولایی، مؤمن و صالح داشته باشیم. به هر حال، عدم اهتمام ما به آداب اسلامی فرزند پروری که از لحظه انتخاب همسر تا 21 سالگی فرزند را شامل می شود، موجب شده است توفیق چندانی در تربیت فرزند صالح نداشته باشیم.

نکته دیگر، توجه به سن آغاز تربیت نسل ولایی است. از دیدگاه دانش تعلیم و تربیت، آموزش مفاهیم ارزشی و اخلاقی، مانند ولایت و حب ولی خدا، باید در زمانی صورت گیرد که قوای ادراکی و شناختی برای دریافت این مطالب آماده باشد.هنجار تمسک به ولی خدا را باید هنگامی به متربی منتقل ساخت که توانایی التزام به آن را دارا باشد. از دیدگاه اخلاقی، نظر علمای تعلیم و تربیت در مورد متربی، مورد قبول است؛ ولی درباره مربی، نکته ای مورد توجه قرار گرفته و آن این است که او وظیفه دارد زمینه های مناسب را برای ارتباط با ولی خدا فراهم آورد؛ بنابراین؛ مربی باید تمهیداتی را که به کسب مهارت های لازم برای ارتباط با ولی خدا لازم است، پیش از رسیدن به مرحله ادراک و التزام، فراهم نماید؛ از این رو برخی از گام هایی که برمی شماریم، جنبة زمینه سازی دارد.

نکته دیگر آن که اولیای تربیتی ـ به ویژه مادران ـ باید بدانند که خود، نیازمند یادگیری در حوزه ارزش ها و اخلاقیات هستند؛ زیرا باید در جایگاه یک مدیر و تسهیل کننده در این گونه امور عمل کنند. امروزه برخی تئوری های تربیت اخلاقی، مثل پست مدرن ها حرکت هایی را برای حذف منابع اصیل و الگوآغاز کرده اند؛ ولی برخلاف آنها، اسلام برای منابع مقتدر (قرآن و سنت) و الگوهای دینی جایگاه خاصی را قائل می باشد که باید اولیای تربیتی هم علم نسبت به این منابع مقتدر و شناخت نسبت به الگوهای دینی را داشته باشند.[13]

گام اول: انتخاب شایسته

براساس آموزه های تربیتی دین اسلام، پدر، از ارکان اساسی تربیت مهدی باور می باشد. در فرهنگ قرآنی و طبق آیه (قوا أنفسکم و أهلیکم ناراً... )[14]پدر متولی و مسئول اصلی تربیت فرزندان می باشد؛ از این رو می بینیم آن گاه که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم می خواهد وضعیت اسف بار تربیت دوره آخرالزمان را مطرح کند، می فرماید: «وای بر فرزندان آخرالزمان که پدران هیچ اقدام مؤثری برای آموزش واجبات دینی به آنها انجام نمی دهند.»[15]

با توجه به تأثیر پدر در تربیت فرزند، مادرانی که طالب تربیت یک نسل مهدی باور هستند، باید هنگام انتخاب همسر، به این مسئولیت تربیتی توجه داشته باشند و فردی را برگزینند که ولایت مدار و از خانواده ای اصیل باشد که عشق و محبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در او نهادینه شده باشد؛ زیرا پدری که خود برخوردار از عشق و محبت به امام زمانش نباشد، نمی تواند در ایفای رسالت تربیت نسل مهدی باور توفیقی داشته باشد از سوی دیگر، تقید پدر در رعایت حلال و حرام الهی ـ به ویژه تقید به تهیه روزی حلال برای خانواده ـ در دین دار کردن فرزندان و تربیت نسل ولایی، فوق العاده مؤثر است.

بدین سبب، اولین گام برای تربیت نسل ولایی، انتخاب همسری ولایت مدار است که در آینده بتواند پدری موفق در تربیت نسل ولایی باشد.

در مجموع، در رهنمودهایی که از سوی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام در این باره رسیده، معیارهایی بسیار اساسی برای انتخاب همسر مطرح شده است که توجه و عمل به آن، هنگام انتخاب همسر، بسیار راهگشاست. به امید آن که در هنگام انتخاب با توجه به این معیارها دست به مهم ترین انتخاب در زندگی بزنیم.

گام دوم: توجه به آموزه های دینی هنگام انعقاد نطفه

زندگی یک موجود جاندار از لحظه لقاح آغاز می شود. از همین لحظه است که مرد و زن، عنوان پدر و مادر یافته و ایفای نقش حساس و جدیدی را بر عهده می گیرند. این دوره نه ماهه در حیات آدمی، بسیار مهم و تعیین کننده است. هر گونه کوتاهی والدین ـ به ویژه مادر ـ گاهی عواقبی غیرقابل جبران دارد.

حالت هیجانی و عاطفی در لحظه انعقاد نطفه، رؤیاها و خیال پردازی های مادری در جنین تأثیر مستقیم دارد.[16]

براساس آموزه های دینی، یکی از مراحلی که می تواند در تکون شخصیت دینی و ولایی فرزندان مؤثر باشد، مرحله انعقاد نطفه است؛ از این رو در شرع دستور های زیادی برای این مرحله صادر شده است که توجه به آنها می تواند گامی مؤثر برای تربیت نسل ولایی باشد.

انتخاب زمان و شرایط روحی و روانی مناسب و توجه به خدا هنگام انعقاد نطفه، از دستوراتی است که وارد شده است؛ از این رو جا دارد پدران و مادران، در این باره مطالعه و بررسی کنند و با توجه به این آموزه های دینی، به انعقاد نطفه فرزند خود اقدام نمایند.

روایاتی که تأکید می کند هنگام خستگی زیاد یا در ساعات اولیه شب و با شکم پر، آمیزش انجام نگیرد.[17] هم چنین ذکر مکروهات و مستحبات زیادی که در روایات برای آمیزش وارد شده است، همه دلالت بر اهمیت و نقش این لحظه در حیات مادی و معنوی فرد دارد.[18]

در اهمیت این مسئله، توجه به کیفیت انعقاد نطفه حضرت زهرا علیها السلام که طراحی آن، از سوی خداوند صورت گرفته است، کفایت می کند.وقتی قرار شد نطفه آن حضرت، منعقد شود، پدرش، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم چهل شبانه روز به تهجد و عبادت می پردازد. سپس از غذای بهشتی تناول می کند و آن گاه اجازه انعقاد نطفه صادر می شود.

گام سوم: رعایت های دوران بارداری

یکی دیگر از مقاطع و مراحل تأثیرگذار در تربیت نسل مهدی باور، دوران بارداری مادر است.

همه حالات و رفتار و حتی خطورات فکری مادر در فرزند، تأثیرگذار است. مادری که خود علقه عاطفی و فکری با مولای خود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داشته و این علقه، نمود عملی در زندگی او دارد، قطعاً این عاطفه را به فرزند هم منتقل خواهد کرد.

تجربه نشان می دهد خواندن دعاهایی که تقویت کننده ارتباط با امامان معصوم علیهم السلام است، می تواند در تربیت نسل مهدی باور مؤثر باشد. اگر در آموزه های دینی، بر خواندن دعاها و زیاراتی چون زیارت جامعه کبیره، زیارت عاشورا، دعای عهد و دعای فرج تأکید شده است، بدین سبب است که ارتباط مستدام مادر با این مضامین، به طور مستقیم در جنین تأثیرگذار است و نسلی عاشق ولایت را می پروراند.[19]

روان شناسان بر این باورند که حالات روانی و هیجانی و حتی فعالیت های جسمانی مادر در شخصیت کودک تأثیر دارد.تراوش هورمون هایی که در شرایط فشارهای هیجانی یا روانی صورت می گیرد، از طریق جفت، بر جنین تأثیر می گذارد.[20]

ذکر و یاد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف توسط مادر باردار و نیز انجام عباراتی در این باره می تواند در تربیت نسل منتظر مؤثر باشد. علاوه بر آن چه ذکر شد، ارتزاق مادر از لقمه حلال در طول بارداری از مسائل مؤثر در تربیت نسل دین دار و ولایی است.

گام چهارم: تحنیک

آن چه از مضامین روایی فهمیده می شود، این است که برخی مسائل ممکن است در نظر ما کوچک باشد؛ ولی اثرات بزرگی در سرنوشت و شاکله دینی انسان داشته باشد؛ از جمله این مسائل که در دین، مورد تأکید قرار گرفته، مسئله تحنیک یا باز کردن کام نوزاد هنگام تولد است. این که کام نوزاد با چه چیز باز شود، در علایق و گرایش های او در بزرگی تأثیرگذار است.

در روایات متعددی، برای باز کردن کام فرزند آدابی بیان شده است که از اهمیت این مسئله حکایت دارد. امام صادق علیه السلام به سلیمان بن هارون بجلی فرمود:

گمان نمی کنم کام کسی با آب فرات برداشته شود مگر آن که ما اهل بیت را دوست بدارد.[21]

گام پنجم: دوران شیردهی

مادرانی که توفیق دارند از شیری که محصول لقمه حلال است به فرزند خود بنوشانند، هم چنین مادرانی که با وضو به فرزند خود شیر می دهند و با ذکر و یاد خدا سینه بر دهان فرزند قرار می دهند، قطعاً در تربیت نسل مهدی باور و مهدی یاور توفیق بیشتری خواهند داشت.

تأثیر شیر مادر در پرورش شخصیت معنوی فرزندان، امری مسلم و غیرقابل انکار است. حکایات زیبایی که از زندگی برخی علمای بزرگ و مفاخر دینی ما ذکر شده، به خوبی بیان گر نقش شیر مادر در شکل گیری شخصیت معنوی فرزندان است. مادر شیخ انصاری که فرزندش، از مفاخر بزرگ عالم تشیع است وی می گوید: «من دربارة پسرم، توقع بیشتری داشتم؛ زیرا در دو سالی که او را شیر دادم، هیچ وقت بدون وضو نبودم. حتی در نیمه شب بلند زمستان، یخ حوض را می شکستم و وضو می گرفتم، سپس بچه ام را شیر می دادم. هیچ گاه بدون بسم الله سینه بر دهان فرزندم نگذاشتم».[22]

هم چنین مادر مرحوم آیت الله مقدس اردبیلی می گوید: «هرگز لقمه ای شبهه ناک نخوردم. قبل از شیر دادن، وضو می گرفتم. هرگز چشم به نامحرم نینداختم و در تربیت او کوشیدم».

والدین حضرت امام خمینی رحمه الله علیه نیز بسیار کوشیدند برای شیردهی فرزند بزرگوار خود دایه ای بیابند که از روزی کاملاً حلال استفاده کند. آنان پس از یأس از یافتن چنین دایه ای با خانمی قرار گذاشتند در طول شیردهی این فرزند، حتی یک لقمه از غذای خود استفاده نکند و تمام ارتزاق وی از غذایی باشد که برای او می آورند.[23]

همه این حکایات زیبا، بر اهمیت دوره شیردهی و تأثیر آن بر شخصیت فرزندان دلالت دارد.

مادری که شیر او آمیخته با ذکر و یاد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و در طول شیردهی، ذکر و یاد امام زمان خود را بر دل و زبان دارد، قطعاً عشق و علاقه اش به فرزند، منتقل می شود، چرا که تحقیقات روان شناسان حاکی از این مسئله است که کلیه عواطف، علقه ها و دل بستگی های مادر؛ هنگام شیر دادن به فرزند هم منتقل می گردد.

گام ششم: القای محبت به ولی خدا در دوران کودکی

در نظام تربیتی اسلام، این نکته مورد تأکید قرار گرفته است که دوران کودکی، دوران شکل گیری شخصیت دینی، عاطفی، عقلی و... کودک است. روایات در این زمینه دلالت دارند که در دوران کودکی (هفت سال اول) عنایت خاصی بر مؤانست کودک با مقوله های مذهبی و اخلاقی است.

نظر به محدودیت قدرت درک و فهم کودک از ارزش های اخلاقی و به لحاظ رشد نایافتگی او از لحاظ اجتماعی، بیشترین تلاش مربیان در این مرحله، باید در جهت ایجاد رغبت، علاقه و انس در کودک به ارزش ها و مفاهیم اخلاقی ـ از جمله ارتباط با ولی خدا ـ باشد؛[24] از این رو کلیه رفتار پدر و مادر ـ به ویژه مادر که در این دوره، بیشترین ارتباط را با فرزند دارد ـ در شکل گیری شاکله شخصیتی فرزند مؤثر است. به تعبیر متخصصان تعلیم و تربیت، کودک، بسان یک دوربین فیلم برداری بسیار دقیق، مشغول فیلمبرداری هوش مندانه از رفتار مادر است و مادر، بدون این که درصدد آموزش مفاهیم به فرزند خود باشد، با رفتار و کردار خود، در حال آموزش غیررسمی به فرزند خود است.

در نظام تربیتی اسلام، بر تلفیق جنبه های نظری (گفتاری) و عملی (کرداری) در عرصه تربیت تأکید شده است. تأکید بر یگانگی گفتار و کردار، در همین راستا می باشد.

فرایند تربیت در اسلام، فقط به کارگیری الفاظ و عبارات و قاعده های دستور زبانی که مورد نظر پست مدرنیست ها (نظریه گفتمان) بوده است، محدود نیست؛ بلکه عرصه عمل نیز دارای اهمیت ویژه ای است. چه بسا فهم دقیق دستورات اخلاقی، در ابتدا نیازمند عمل آدمی است. اگر انسان به بعضی دستورات اخلاقی عمل نکند، نمی تواند معنای حقیقی آن را دریابد.این که پیامبر گرامی اسلام در بسیاری موارد، ابتدا عمل می کرد و از مردم نیز قبل از درک معنای واقعی یک عمل، تقاضای انجام آن عمل را نمی نمود، دلیل اهمیت عمل است.

بنابراین، حقیقت اعمال و رفتار اخلاقی ما، نه به وسیله گفتار و گفتمان که به واسطه عمل، آشکار می شود. گفتمان و به کارگیری قواعد زبان شناختی، زمینه عمل را بهتر فراهم می نماید؛ اما تربیت ولایی به ـ آن گونه که فلاسفه تحلیلی به آن اعتقاد دارند – به گفتار محدود نمی شود. رویکردی که گفتمان را منبع نهایی رفتار اخلاقی معرفی می کند، اخلاق را حقیقتی ناشی از عمل گفتمان و محاوره می داند و اساساً هیچ حقیقتی را در جایگاه حقیقت اخلاقی موجود نمی پذیرد؛ از این رو در این دیدگاه، هیچ گاه اصول اعمال اخلاقی عام و کلی که هدایت کننده رفتار عام باشد، وجود ندارد و این، چیزی است که پست مدرنیست ها بر آن تأکید می ورزند.[25]

مادر، باید فرصت طلایی شکل گیری شخصیت فرزند را غنیمت شمرده و پایه ها و بنیان های اعتقادی فرزندش را با ارائه رفتارهای برگرفته از مبانی دینی و اخلاقی، تقویت نماید. او، اگر بنا دارد فرزندی مهدی باور تربیت کند، باید بداند هر چه محبت و دل باختگی و ارتباط قلبی خود او با آن حضرت بیشتر باشد و این علقه، در رفتار وی که فرزند، شاهد آن است، نمود عینی داشته باشد، به همان میزان می تواند این محبت را بدون آموزش رسمی به فرزند خود انتقال دهد. وقتی فرزند، عشق سرشار مادر به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را مشاهده می کند وقتی مادر، فضای خانه را به یاد و ذکر حضرت عطرآگین می کند، این فضای آکنده از عشق و محبت، در ساختن شخصیتی محب و عاشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مؤثر خواهد بود.مادر می تواند با رفتار سرشار از عشق و محبت به امام زمان، ایجاد این محبت را از مراحل بسیط و عاطفی در کودک خود شروع کند و زمینه روحی و آمادگی قلبی ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در دوره کودکی برای فرزند خود فراهم نماید.

والدین باید برای موفقیت در امر تربیت ولایی به این مهم توجه داشته باشند که خود آنان، در جایگاه اولین مربی باید، واجد صفات و ویژگی های فکری و رفتاری مشخص باشند؛ چرا که بخش عظیمی از تربیت ولایی به حوزه های رفتاری عینی و عمل مربوط می شود. باید برنامه تربیتی مادر، متوجه ویژگی ها و رفتارهای عینی و عملی مشخص، مفروض و پذیرفته شده عام باشد، تا بتواند زمینه های لازم را در فرزندان خود برای پذیرش و قبول آن صفات و ویژگی ها فراهم کند.[26]

به بیان دیگر، مادر باید خود به اصول و مبانی تعلیم و تربیت و تربیت یک نسل ولایی، علاوه بر شناخت، التزام داشته باشد.[27]

در حقیقت، فرد به اعتقادات خود، ایمان بیاورد؛ زیرا ایمان، تلفیقی از اعتقاد قلبی و التزام عملی است؛ چرا که دین، مجموعه ای از گزاره های توصیفی و تجویزی است و گزاره های تجویزی، همان التزام عملی است. در مجموع، مادر باید هم به مبانی و اصول تربیت نسل ولایی معتقد باشد و هم به آن چه معتقد است، التزام عملی داشته باشد. باید توجه داشت که جنبه التزام عملی در دوران کودکی، بیش از جنبه های دیگر، تأثیر تربیتی دارد.مادر، در جایگاه مدیر داخلی خانواده، می تواند فضای داخلی خانه را به گونه ای مدیریت کند، که این فضا، از طریق ارائه برنامه های عینی و عملی، سرشار از یاد و عشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد.

گام هفتم: تعمیق محبت به ولی خدا در دوران نوجوانی

در نظام تربیتی اسلام، دوران نوجوانی، دوران اطاعت است. در این دوره، باید آموزه های دینی، به صورت آمیزه ای از احساس و عقل به فرزندان ارائه شود؛ زیرا در این دوره، فرزندان، نه احساس و عواطف محض هستند و نه برخوردار از قدرت عقلانی کامل؛ از این رو متولیان تربیت باید هنرمندانه با آمیختن عقل و احساس و گره زدن اندیشه و عاطفه و محبت، در پی تعمیق محبت نوجوانان به امام زمان شان باشند.

اگر پدران و مادران توفیق یابند که در این دوره، عشق همراه با معرفت را در فرزندان خود ایجاد کنند، تا حدود زیادی توانسته اند به رسالت خود در تربیت نسل ولایی عمل نمایند.

یکی از راهکارهای مؤثر برای ایجاد عشق و محبت به ولی خدا در نوجوانان، استفاده از صناعات ادبی، مانند مجاز، تشبیه و استعاره و آرایه های ادبی است؛ چرا که تأثیر کلام ادبی، موزون و فصیح در نوجوان، بسیار زیاد است. نوجوان در این دوره، به کلام بلیغ و آراسته به زیورهای ادبی، بسیار علاقه مند است.

به ویژه تأثیر عنصر خیال انگیزی ادبی در نوجوان، تأثیر بسیار شگفت و مرموزی دارد. خیال انگیزی، سبب تحریک عاطفه و احساس نوجوان است و موجب افزایش درجه اثرپذیری در او می شود. پاسکال می گوید: «اعتقاد اکثر مردم، تحت تأثیر عاطفه است، نه دلیل و برهان»[28]. می توان این نکته را به سخن پاسکال افزود که حتی عقایدی که انسان براساس دلیل و برهان می پذیرد، در صورتی از نفوذ و ثبات در روحیه اش برخوردار خواهد شد که با عاطفه و احساس او آمیخته شود. علامه مظفر تصریح می کند: «تخیل، از مهم ترین عوامل مؤثر بر نفوس است»[29].

طبق نامة31 نهج البلاغه که منشور تربیتی دین است، آن گاه که مولای متقیان قصد دارد فرزند خود، امام حسن مجتبی علیه السلام را ـ که در سنین نوجوانی بود[30]ـ مورد خطاب قرار داده و سفارشات خویش را به فرزندش برساند، به زیبایی از صناعات ادبی اعم از مجاز، تشبیه، استعاره و کنایه استفاده می کند، تا با بهره گیری از فصاحت و بلاغت، حکمت های ژرف و معارف ناب را در قالب های بیانی خیال انگیز، به فرزندش القاء نماید.

به هر حال، از بهترین وسیله ها برای بیدارسازی عواطف نوجوان و تحریک عشق و علاقه او به ولی خدا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف استفاده از فنون فصاحت و بلاغت و صناعات ادبی است؛ ادبیاتی که در این دوره بسیار مورد توجه نوجوان است و ضمیر و باطن او را تحت تأثیر قرار می دهد گفتارهای تربیتی آراسته به آرایه های ادبی و زیور فصاحت و بلاغت، غوغایی در درون نوجوان برپا می کند که هیچ ابزاری به این اندازه، برای بیدارسازی فطرت پاک نوجوان مؤثر نمی باشد.

در آموزه های دینی، ضمن این که محبت اهل بیت علیهم السلام را اساس دین دانسته اند، به محبان آن خاندان نویدهای بسیاری داده اند؛ نویدهایی چون:

هرکس با محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است؛[31] آمرزیده می میرد؛[32] با ایمان کامل می میرد؛[33] فرشته مرگ او را به بهشت مژده می دهد؛[34] در قبرش دو در به روی بهشت گشوده می شود[35] و قبر او زیارتگاه فرشتگان رحمت الهی می شود.[36]

هم چنین آثار دیگری در روایات مطرح شده است؛از جمله:

ـ کمال دین است؛[37]

ـ نور در قیامت است؛[38]

ـ ایمنی در قیامت است؛[39]

ـ موجب ثبات در صراط است؛[40]

ـ انسان را بهشتی می سازد؛[41]

ـ موجب محشور شدن با اهل بیت علیه السلام است؛[42]

ـ و در نهایت، سبب خیر دنیا و آخرت و نجات از عذاب قبر است.[43]

بیان این آثار و برکات، با بهره گیری از فنون فصاحت و بلاغت و صناعات ادبی برای تقویت گرایش به ولی زمان در نوجوانان بسیار تأثیر گذار است. نکته آخر این که حب اهل بیت علیه السلام زمانی عمق می یابد که همراه معرفت باشد. امام صادق علیه السلام فرمود:«محبت، فرع معرفت است».[44]

گام هشتم: ترویج محبت به ولی خدا در دوران جوانی

دوره جوانی در نظام تربیتی اسلام، دوره وزارت و همراهی است. اگر پدر و مادر و متولیان تربیتی توفیق یافته باشند تمام گام های مذکور را با موفقیت طی کنند، جوان آنان، در این دوره به بالاترین مرحله تکامل اخلاقی می رسد که مرحله اخلاق مستقل و خود پیرو می باشد. در این مرحلة تکامل، قوانین حاکم بر رفتار اخلاقی از درون فرد سرچشمه می گیرد؛ در حالی که در مراحل کودکی و نوجوانی، جامعه بیرونی غالب است و متربی، بیشتر، از بیرون دستور می گیرد. در مرحله اخلاق مستقل و خودپیرو، جهت دهنده، وجدان و درون فرد است.[45]

جوانی که تحت تربیت اصول صحیح قرار گرفته است، به مرحله ای می رسد که به صورت خودجوش و با الهام درونی، به دنبال ولی خدا حرکت می کند؛ زیرا وجود صفات پسندیده، مانند مهربانی با ضعیفان و هم چنین دانش در دین و اصالت شخصیت و قدرت معنوی ... جاذبه و کششی درونی به سوی انسان کامل در او ایجاد می کند.[46] عقربه وجود او به سمت انسان کامل به صورت درونی حرکت می کند و نه تنها خود جذب وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می گردد و تمام وجود او سرشار از عشق و محبت، همراه با معرفت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خود می باشد، می تواند ترویج دهنده فرهنگ مهدویت بین هم سالان خود باشد و خود، به سربازی فداکار و پیاده نظامی آماده برای دفاع از ارزش های مهدوی تبدیل شود.

امام صادق علیه السلام فرمود: «جوانان را دریابید که آنان، به سوی هر خیری شتابان ترند.»[47]

هیچ چیزی به اندازه وجود مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و برپایی حکومت جهانی آن حضرت برای جوان پاک طینت جاذبه ندارد؛ زیرا تحقق تمام آرمان ها و آرزوهای بلند خود را در پناه برپایی حکومت جهانی حضرت می بیند؛ از این رو اگر صحیح تربیت شده باشد، به یک جریان قدرت مند برای زمینه سازی حکومت حضرت تبدیل می شود. زیرا جوان از سرمایه و امکاناتی برخوردار است؛مانند:

ـ قدرت بدن و رشد آن، عضلات مناسب و نیرومند و اعصاب پولادین که به آنها امکان هر گونه کار و تلاش بدنی را می دهد.

ـ درجه بالای هوش.

ـ بیداری وجدان و بیداری احساس مذهبی.

ـ استعداد فراوان و ابتکار فوق العاده.

ـ میل و رغبت به تزکیه نفس و احیای شخصیت معنوی خود.[48]

ـ و بالأخره نیروی ایمان و آزادی خواهی و ظلم ستیزی.

این ها از سرمایه های مادی و معنوی فراوانی است که در این دوره در اختیار جوان قرار دارد. با بهره گیری از این سرمایه ها و جهت دهی مناسب آن، در راستای حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می توان در اشاعة این فرهنگ، به خوبی کوشید.

لازم به ذکر است جهت دهی این سرمایه ها و استفاده از این نیروی شگفت، کاری بسیار حساس و مشکل است. مربی باید با شناخت و ایمان و با هم فکری و هم گامی با جوانان و با ادبیاتی جوان پسند و صبر بسیار... و نیز با حفظ جنبه الگویی خود، به رسالت خطیر خود عمل کند. او باید به دستورهای رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم دربارة جوانان توجه داشته باشد؛ آن جا که فرمود: «به همه شما توصیه می کنم با جوانان، با نیکی و نیکوکاری رفتار کنید، شخصیت آنان را محترم بدارید.»[49]

آن حضرت، در جای دیگر فرمود: «آنان را چون وزیر و مشاوری برای خود برگزینید و در امور و حوادث، آنها را همراه خویش قرار دهید.»[50]

ضمناً متولیان تربیتی جوانان، باید به این نکته توجه داشته باشند که کوچک ترین اشتباه و بی توجهی آنها می تواند سبب خارج کردن آنها از مسیر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شود؛ به ویژه در دنیای امروز که دشمن در کمین آنان است. وقتی جوانی به 21 سالگی می رسد و براساس آموزه های دینی تربیت شده است، بنابر مضامین روایی، خداوند تبارک و تعالی فرشتگان را مأمور می کند به مادر او خسته نباشید بگویند و به پاس این تلاش، برای تربیت آگاهانه به او نوید آغاز زندگی نو و آمرزش همه گناهان می دهند.

در این صورت است که مادر منتظر می تواند سربلند و با افتخار ادعا کند توفیق یافته است نسل منتظر تربیت کرده و به رسالت خود که توسط پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم به دوش والدین گذاشته شده است عمل نماید.

امید است خداوند همه ما را در تربیت نسل ولایی که مهم ترین رسالت ما در عصر حاضر، است یاری کند و به زنان چنان بصیرت و آگاهی عنایت کند که پرداختن به هیچ امری را به اندازه تربیت نسل صالح و شایسته و مطیع ولی خدا اصیل و اساسی نداند و با مددخواهی از ذات الهی و با تأسی به امام سجاد علیه السلام که فرمود:

اللهم اعنی علی تربیة اولادی...؛[51]

خدایا! مرا در پرورش فرزندانم یاری کن.

به تربیت نیروی انسانی جامعه مهدوی اقدام کند.

نتیجه گیری

در مجموع با توجه به مباحث مطرح شده می توان نتیجه گرفت پیچیدگی تربیت در عصر حاضر و هم چنین تلاش بی وقفه مهاجمان فرهنگی برای تخریب فرهنگ مهدوی و جلوگیری از اشاعه این فرهنگ، بیش از گذشته اهتمام جدی مادران و آشنایی با ساز و کار مهدوی را می طلبد. بدون بهره گیری از آداب و دستورات دین نمی توان در تربیت نسل ولایی که یکی از بهترین رسالت های یک مادر منتظر است، موفق بود.

[1] . جایگاه و نقش زن در نظام های مختلف از دیدگاه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، گردآوری و تنظیم: دفتر پژوهش اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران، ص147و148.

[2] . محمد دشتی، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهراء، ح91، ص146، سازمان تبلیغات اسلامی.

[3]. «بموالاتکم تقبل الطاعة المفترضة و لکم المودة الواجبة».

[4]. هادی نجفی، موسوعه احادیث اهل بیت، ج1، ص234.«ان مودة اهل بیتی مفروضة واجبة علی کل مؤمن و مؤمنة…».

[5]. خزاز قمی، کفایة الاثر، ص23.«من تمسک بعترتی من بعدی کان من الفائزین».

[6]. «ادبّوا أولادکم علی ثلاث خصال: حب نبیکم و حب اهل بیته و قرائة القرآن» (خلاصة عبقات الانوار، ج4، ص255).

[7]. «صیانة المرء علی قدر دیانته» (غررالحکم، ج7، واژه دین، 5).

[8]. «الدین یصد عن المحارم» (غررالحکم، ج7، واژه دین).

[9]. «من رزق الدین فقد رزق خیر الدنیا و الاخره» (غررالحکم، ج7، واژه دین).

[10]. همان.

[11]. «لعلل کثیرة منها ان من لم یقر بالله عزوجل لم یجتنب معاصیه و لم ینته عن ارتکاب الکبائر و لم یراقب أحدا فیما یشتهی و یستلذ من الفساد و الظلم..»بحارالانوار، ج69، ص68.

[12]. (فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرّة شرا یره ) (زلزال، 7).ر.ک: ، محمد فتحعلی خانی، آموزه های بنیادین علم اخلاق، ج1، قم، 1378ش.

[13]. سید محمد سجادی، تربیت اخلاقی از منظر پست مدرنیسم و اسلام، کتاب دوم: تربیت اسلامی، مرکز مطالعات و تربیت اسلامی، تابستان1379.

.[14] تحریم:6.

[15] . «ویل لاولاد آخرالزمان من آبائهم...» (خلاصه عبقات الانوار، ج2، ص255).

.[16] علی اکبر شعاری نژاد، روان شناسی رشد، ص181.

[17]. تفسیرصافی، ج2، چاپ تهران، ص20.

[18]. علاقه مندان می توانند مجموعه این روایات را با مراجعه به منابعی، مثل: تهذیب الاحکام، ج7، ص407؛ بحارالانوار، ج76، ص327؛ وسایل الشیعه، کتاب النکاح، ج7، باب105 و کافی، ج5، ص500 به دست آورند.

[19]. دکترحسن احدی، روان شناسی رشد (مفاهیم بنیادی در روان شناسی کودک)، تهران، 1370.

[20]. سیما مخبر، ریحانه بهشتی، با همکاری جمعی از خواهران حوزه علمیه، نورالزهراء، چاپ پنجم، 1383.

[21]. «ما اظن احداً یحنک بماء الفرات الا احبنا اهل البیت» (تهذیب الاحکام، ج6، ص39).

[22] . ریحانه بهشتی، ص177.

[23] . همان.

[24]. محمد رضا شرفی، مراحل رشد و تحول انسان، سوم، ص205.

[25]. تربیت اخلاقی از منظر پست مدرن و اسلام، ص89 .

[26]. تاجیک (1378)، فرامدرنیسم و تحلیل گفتمان، مؤسسه توسعه دانش .

[27]. کتاب دوم تربیت اسلامی، متن سخنرانی دکتر خسرو باقری، ص223.

[28]. غلامحسین رضانژاد، اصول علم بلاغت، ص128 .

[29]. المنطق، ص406، به نقل از مقاله نقش و تأثیر فصاحت و بلاغت، حمید حسن زاده، کتاب چهارم تربیت اسلامی، مرکز مطالعات تربیت اسلامی .

[30] . حضرت در همین نامه می فرمایند: «پیش از آنکه دگرگونی های دنیا به تو هجوم آورند و پذیرش و اطاعت مشکل شود، (در دوره نوجوانی برای تو این نامه را نوشتم)، زیرا قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود».

[31]. «الا و من مات علی حب آل محمد مات شهیداً…»العمدة ابن بطریق، ص54.

[32]. همان، «الا و من مات علی حب آل محمد مات مغفوراً له…».

[33]. الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص159 «الا و من مات علی حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان…».

[34]. همان، «الا و من مات علی حب آل محمد مات بشره ملک الموت بالجنه…».

[35]. الاربعین، ص468 «الا و من مات علی حب آل محمد مات فتح له بابان الی الجنة…».

[36]. همان، «الا و من مات علی حب آل محمد مات جعل الله فی قبره مزار ملائکة الرحمة…».

[37]. شرح احقاق الحق، ج24، ص560.

[38]. امالی صدوق، ص161.

[39]. شواهد التنزیل، ج2، ص311.

[40]. فضائل الشیعة، ص48، ح3.

[41]. عیون اخبارالرضا، ج2، ص58.

[42]. همان.

[43]. همان.

[44] . مصباح الشریعة، ص119، مؤسسه علوی، بیروت، اول، 1400ق: «الحب فرع المعرفة».

[45]. ر.ک: پرورش اخلاقی(Moral Education) تألیف ترمن.ج.بال (Norman J.Bull).

[46]. محمد سعید مبیض، اخلاق المسلم و کیف تربی ابناءنا علیها، سوریه، مکتبة الغزالی، 1991م.

[47] . «علیکم بالاحداث فأنّهم اسرع الی کل خیر»کافی، ج8، ص93.

[48]. علی قائمی، شناخت، هدایت، تربیت نوجوانان و جوانان، امیری، بهار1378.

[49]. محمد محمدی ری شهری، حکمت نامه جوان، ص52، دارالحدیث، 1384ش.

[50]. همان.

[51] . صحیفه سجادیه، دعای 25.

منبع: مجله انتظار   پاییز 1386 - شماره 22 صفحه 37

زن و جامعه مهدوی؛وظایف و مسئولیّت ها


اشاره


به دنبال برگزاری میزگردهای علمی با حضور کارشناسان مباحث مهدویت، در این شماره به بررسی موضوع زن و مهدویت پرداخته­ایم. عمده سوالاتی که در این زمینه مطرح است، عبارتند از:


1. وجوه ارتباط مباحث مهدویت با زنان در کدام عرصه ها ممکن و قابل طرح است؟


2. وجوه تمایز و تشابه نقش زنان در عرصه مباحث مهدویت با مردان در جامعه امروز چیست؟


3. وظایف خاص زنان در باب مباحث مهدویت در شرایط کنونی کدام است؟


4. زنان جامعه اسلامی برای ایفای بهینه وظایف و مسئولیت های خود می بایست دارای چه صفات و ویژگی هایی باشند؟


5. مهم ترین وظایف تربیتی زنان به عنوان مادر در ترویج فرهنگ مهدوی چیست؟


6. مهم ترین وظایف زنان جامعه اسلامی امروز به عنوان یک همسر در جامعه مهدوی امروز چیست؟


7. مهم ترین وظایف زنان به عنوان یک عضو جامعه مهدوی چیست؟


8. ایفای وظایف مربوط به مهدویت چه تأثیرات و کارکردهایی را برای زن امروز به همراه دارد؟


9. مباحث مهدویت چگونه می تواند چالش ها و ضعف های جریانات فکری موجود در فمنیسم رایج را پاسخ دهد؟


10. راهکارهای بهینه سازی ایفای نقش و وظایف زنان در جامعه مهدوی امروزی چیست؟


در این میزگرد با حضور کارشناسان محترم، صرفاً به بررسی برخی از این مباحث پرداخته­ایم. امیدواریم در فرصت های آتی، دیگر محور ها نیز مورد بحث و بررسی قرار گیرد.


دکتر بهروزلک: بحثی که ابعاد و زوایای آن در این جا مطرح خواهد شد، زن و مهدویت و نقش زنان در ارتباط با مباحث مهدویت است، به عبارت دقیق تر: «زن و جامعه مهدوی؛ وظایف و مسئولیت ها». از کارشناسان محترم، آقای دکتر سید رضی موسوی و خواهران محترم، سرکار خانم مریم معین الاسلام و سرکار خانم شیده صادقی که در این جلسه حضور یافته­اند، سپاس گزارم.


در آغاز، چند تذکر لازم است. بحث ما صرفاً درباره نقش زنان در جامعه مهدوی در عصر غیبت است. بدون تردید، زنان در عصر ظهور و فرایند ظهور نیز نقش های مهمی دارند. در روایات آمده است که حداقل 50 نفر از زنان جزء 313 نفر یاران خاص حضرت خواهند بود. ما در این جلسه به عصر ظهور نخواهیم پرداخت. آن بحث را طبعاً در فرصتی دیگر می توان دنبال کرد. آن چه برای ما ـ و شاید برای جامعه امروز ـ مهم است، این می باشد که درباره عصر غیبت تمرکز کنیم و نقش زنان را در جامعه مهدوی منتظر و در عصر غیبت مطرح کنیم. دومین نکته این است که مباحث را از منظر نقش و مسئولیت های زنان مرور کنیم. بنابراین محور نخست بحث ما، ترسیم ارتباط کلی مباحث مهدویت با زنان است.


خانم صادقی: یکی از مباحث مقدماتی، بحث وجوه تمایز و تشابه نقش زنان در مباحث مهدویت با مردان است و این که وظایف خاص زنان چیست؟ مهم ترین وظایفی که بانوان به عنوان عضو جامعة مهدویت دارند چه اموری می تواند باشد؟ فکر می کنم اینها برای شروع بحث، مناسب تر باشد.


خانم معین الاسلام: در ارتباط با مسئله زنان و ارتباط شان با مباحث مهدویت، بر این باور هستم که کسانی که به نوعی، مرتبط با مباحث مهدویت هستند و می خواهند گامی را در این راستا بردارند، اولین بحثی را که باید مورد مداقه و بررسی قرار دهند، اهمیت نقش زنان در ارتباط با مباحث مهدویت است. غالباً، متولیان فرهنگی، ناباورانه به این مباحثی که در ارتباط با زنان هست، نگاه می کنند؛ چرا که فکر می کنم هنوز جایگاه واقعی زنان در عرصه فرهنگ، برای دین داران ما مشخص و معلوم نشده است؛ حداقل برای کسانی که متولیان فرهنگی جامعة ما هستند. اگر متولیان فرهنگ، این جایگاه را باور کنند، جدی تر به مسائل زنان می پردازند و گام های اساسی تر و اصولی تری را برمی دارند. بعضاً مشاهده می شود که مباحث، مقداری حالت مقطعی دارد و گاهی مواقع هم براساس این که اقتضای جامعة ما این است که نیم نگاهی هم به مسئله زنان داشته باشیم، به مباحث فرهنگی زنان می پردازیم. لذا فکر می کنم نقش زنان در مهدویت و جایگاه شایسته آنان باید مورد شناسایی و باور قرار گیرد.


البته این که فرمودید بحث ظهور و غیبت را از هم جدا کنیم، اینها خیلی تفکیک پذیر نیست. چون به هرحال، عصر غیبت، زمینه ساز ظهور است و نمی توانیم اینها را از هم جدا کنیم. اگر واقعاً ما به این باور برسیم که روایات متعددی داریم که جناب عالی هم به آن اشاره کردید؛ از جمله آنها این که امام باقر علیه السلام فرمودند که در میان 313 نفر از اصحاب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، از یاران امام زمان 50 نفر زن هستند، پس به نظر می رسد که خداوند به عنوان طراح حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای زنان، یک جایگاه بسیار رفیع و بلندی را در این حکومت قائل شده اند و قطعاً برای زمینه سازی ظهور هم می توانند نقش های بی بدیلی داشته باشند.


به نظر من برای متولیانی که می خواهند در زمینه زن و مهدویت قدم بردارند، این نگاه باید پررنگ تر شود. از طرف دیگر نمی توانیم طراحی و برنامه ریزی برای مسئله زن و مهدویت را بدون توجه به نگاهی که معارضان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به زن دارند، داشته باشیم. آنها در فرایند جهانی سازی خویش به این نتیجه رسیده اند که در جنگ تمدن ها از تمامی ابزارها باید استفاده کنند. به ویژه زنان. آنها نوک تیز حملات خود را در جنگ تمدن ها متوجه زنان کرده اند؛ چرا که در محاسبات دقیق خود به این نتیجه رسیدند که بدون توجه و تأکید بر مسئله زنان نمی توانند به اهداف شان برسند. بنده بحثی را از یک جاسوس انگلیسی که راه هایی برای نابودسازی عوامل نیرومند اسلامی در 22 بند مطرح کرده بود، می دیدم که هفت، هشت بندش را که بندهای مهمی است، برای زنان نقش جدی قائل شده اند. یکی دیگر از اهداف شوم دشمن، تخریب خانواده است؛ چرا که بدون تخریب خانواده ها نمی توانند به اهداف شان برسند. محور در خانواده، زن است. من احساس می کنم که نقش زنان، آن چنان که در طرف مخالف ما جدی گرفته شده است، در میان ما جدی نیست. از این رو مؤثرترین کار فرهنگی که در عرصه زنان، بایستی انجام داد، تقویت خودباوری نسبت به نقش بسیار کلیدی و مهمی که در جامعه به عهده دارند است؛ هم در حوزه مهدویت و هم در عصر حاضر.


دکتر بهروزلک: ان شاءالله که این جلسه، نشان گر اهتمام جدی جامعه علمی به این بحث است که اگر طبعاً در جامعه مهدوی امروز بخواهیم وارد بحث شویم باید زن ها هم دخیل باشند.


دکتر موسوی: به نظر می رسد نخستین نکته درباره مباحث مهدوی این باشد که اصلاً بخشی از مباحث مهدویت، فرا جنسیتی است و ربطی به شرایط جنسی زن و مرد ندارد. یک بخش از آن مباحث هم که در رابطه با نقش و وظایف جنس زن و مرد است شاید لزوماً اختصاص به جامعه مهدوی نداشته باشد و طبعاً یک دسته مباحثی را هم می توان در عرصه مهدویت مطرح کرد که شاید این دسته از بحث ها با جنسیت هم گره خورده است، مثل همان حدیثی که اشاره شد که 50 نفر از اصحاب ویژه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از زنان هستند که در واقع یک ششم از اصحاب خاص ایشان می شود. یا تفسیری که خانم معین الاسلام داشتند مبنی بر این که گاهی می توانیم برای زنان، نقش سلبی و گاه، ایجابی داشته باشیم که خانم معین الاسلام اشاره ای به نقش زنان در عصر قبل از ظهور داشتند و این که از زن در ترویج فساد استفاده می شود.


نکته دوم، این است که در سدة بیستم گفته شده که دو جنبش بزرگ تحقق یافته است؛ نخست پست مدرنیسم و دوم فمینیسم که جبنش دوم، یک بحث جنسیتی است و مبتنی بر این ادعا ست. مدعیاتی دارد که در حوزه اجتماعی زنان باید به یک نوع تساوی حقوقی با مردان برسند. البته بدون در نظر گرفتن بحث مبنایی، که در این رابطه، تساوی حقوقی لازم است یا نه؛ این پرسش در ضمیر ناخودآگاه افراد متدین مخصوصاً خانم ها وجود دارد که آیا این یک نگاه ارزشی مبتنی بر جنیست است؟ و این که آیا این نگاه، زن سالارانه است یا مردسالارانه؟ پس مهم است که قبل از عصر ظهور به مسئله جنسیت زن یک اهتمام ویژه شود. به طوری که در روایات ما گفته شده است یک زن می تواند جامعه را به فساد بکشاند یا مقدمه پرورش جامعه باشد، پس این هم می تواند یک نکته کلیدی باشد که اهتمام به زن را مورد توجه قرار دهیم.


خانم صادقی: بنده ترجیح می دهم که نگاه کلی به مجموعه بحثی که لازم است مطرح شود و سؤالاتی که وجود دارد داشته باشم و بعد به صورت جزئی تر به بحث بپردازم. در ادامه صحبتی که خانم معین الاسلام فرمودند و در اشاره به مطلبی که آقای دکتر موسوی گفتند، طرح چند مقدمه، ضروری است. مقدمه اول، این که به نظر می رسد که موضوع مهدویت را نمی توان از هیچ زمانی جدا کرد و بگوییم که مهدویت، مخصوص زمان خاصی است یا در یک زمانی وجود نداشته یا ممکن است وجود نداشته باشد. بحث ظهور منجی و بحث مهدویت همواره مطرح بوده و در طول تاریخ حرکت به سوی این نظام موعود وجود داشته و دارد. حداقل در دوران ما تفکیک پذیر نیست و از آن جا که حکومت اسلامی ما با شعار تشکیل تمدن اسلامی ایجاد شد و در حقیقت، زمینه ساز آن نظام مهدوی محسوب می شود، مباحث مهدویت مستقیماً به مباحث حکومت اسلامی ما گره می خورد و یک ارتباط کاملاً مستقیمی با هم دارند.


مقدمة دیگر این که زنان، بخش مهمی از نظام هستند؛ چه این نظام، الهی باشد یا الحادی. زنان بخش مهمی از نظام ها را تشکیل می دهند که اگر نادیده گرفته شوند یا توجه کمی به آنان شود، همان طور که استاد معین الاسلام اشاره کردند چالش های زیادی برای هر نظام ایجاد خواهد شد.


با توجه به این دو مقدمه می خواهم عرض کنم که موضوعات زنان، جدای از دیگر موضوعات نظام نیست. یعنی اگر بخواهیم مسئله زنان را در باب مهدویت یا هر موضوع دیگری بیان کنیم، در درجه اول باید ببینیم موضوعات اصلی نظام چیست تا بعد بتوان جایگاه یا کارکرد و آن نقش و سهم و تأثیری را که اقشار مختلف در نظام می توانند داشته باشند، مورد بررسی قرار داد و تفکیک کرد. اگر بخواهیم در مرحله اول بررسی موضوعات اصلی نظام، مبنایی و ریشه ای به موضوع نگاه کنیم و به تشکیل این حکومت اسلامی توجه داشته باشیم که ساخت یک جامعه مهدوی و حداقل زمینه سازی برای ظهور را در دستور کار خود دارد، می توان گفت در حال حاضر موضوع اصلی نظام موضوع درگیری حق با باطل است؛ محوری ترین موضوعی که اگر توجه داشته باشیم در فرمایشات مقام عظمای ولایت ـ چه حضرت امام رحمه الله علیه و چه مقام معظم رهبری (حفظه الله) ـ در تمام فرمایشاتشان به نوعی و به شکل خاصی اشاره به این صحنه مبارزه و درگیری دارند و بر دشمن شناسی و هوشیاری در مقابل دشمن تأکید دارند و عبارات دیگری که در این زمینه به کار می برند. پس وقتی که موضوع اصلی نظام، مسئله درگیری و مبارزه با باطل است؛ پس حضور در این مبارزه و درگیری و مؤثر بودن، نه متأثر بودن و فعال بودن و نه منفعل بودن در این درگیری برای پیروزی، وظیفه آحاد جامعه محسوب می شود که زن و مرد را شامل می شود. در حقیقت این یک وظیفه مشترکی است که اگر به عنوان اصلی ترین وظیفه آحاد جامعه اسلامی تعریف شود؛ این که حضور در درگیری و مبارزة حق با باطل برای اقامه کلمه توحید و برای برافراشته شدن و توسعه پرچم اسلام در جهان امری ضروری است، و بعد بر این اساس می شود وظایف را طبقه بندی و اولویت بندی کرد و کارکردهای خاصی را برای هر قشر، مشخص نمود.


در صورت پذیرفته شدن این سخن، بایستی به شناسایی لوازم این حضور پرداخت: مهم ترین لازمه این حضور، داشتن تقواست. در آیات و روایات اشاره می شود که ملاک برتری و ملاک امتیاز افراد در جامعه، داشتن تقوا ست. اما مهم است توجه داشته باشیم که تقوا یعنی چه و به چه کسانی با تقوا گفته می شود؟ آن چه از منابع دینی استنباط می شود، آن عهد و میثاقی که در بدو خلقت از انسان گرفته شده است، که آن عبارت است از عبودیت و پذیرش عبودیت الهی و از طرفی مجرای این عبادت و ولایت الهی هم تولی داشتن به ولایت اولیای الهی معرفی شده است. اولیای محوری، ائمه معصومین علیه السلام هستند و در رأس آنها وجود مقدس نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم است. در حقیقت، باطن دین و دین داری، تولی به ولی الله است و براساس میزان تولی که افراد به ولی الهی دارند می شود آنها را ارزش گزاری کرد؛ پس هر چه میزان تولی بالا می رود درجه تقوا هم بالاتر می رود. در عصر غیبت به سر می بریم. امام عصر حاضر نیستند و طبیعتاً میزان تولی به نایب ایشان، ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می تواند میزان معبودیت باشد.


برای حرکت در مسیر این مبارزه ای که مطرح شد، طبیعتاً مراحل و اصول خاصی را باید پشت سر گذاشت که مسیر حرکت و مراحل حرکت آن را مقام عظمای ولایت، معین کرده و اقشار را به واسطه آن مراحلی که ترسیم شده است هدایت می کنند. در عمل در یک نگاه کوتاه می بینیم که ابتدا ایجاد تحول سیاسی در نظام صورت پذیرفت که این تحول سیاسی به واسطه انقلاب اسلامی رخ داد. بلافاصله بعد از آن، امام رحمه الله علیه بحث انقلاب فرهنگی و ضرورت ایجاد تحول فرهنگی را مطرح کردند و طبیعتاً بعد از آن هم لازم است که یک تحول اقتصادی رخ دهد. پس وقتی در شرایط غیبت، موضوع اول نظام، مسئله درگیری حق با باطل است و مرحله ای هم که الان در آن به سر می بریم مرحله ایجاد تحول فرهنگی در نظام است؛ پس وظیفه همة اقشار، حضور در روند ایجاد این تحول فرهنگی است؛ چه زن و چه مرد، بایستی در هر پست و منصب و شغل و سلیقه و... هر کاری که هستند فعالیت خود را به منظور تحقق انقلاب فرهنگی انجام دهند. وقتی که نوع وظیفه مشخص شود، می­توان تفکیک کرد که زنان چگونه می توانند در سیر ایجاد این تحول و در این روند حضور و مشارکت داشته باشند و مردان چگونه؟ می دانید زنان مظهر عاطفه هستند و البته لازم است که این عاطفه خود را با عقلانیت، مدیریت کنند. عاطفه و عقلانیت دو بازویی هستند که در خلقت در کنار هم آفریده شده­اند و نمی شود عاطفه، بی عقلانیت و عقلانیت، بی عاطفه باشد. قطعاً با چالش مواجه خواهد شد؛ یعنی در حقیقت زن باید عاطفه لازم برای این تحول را تأمین کند و مرد هم باید عقلانیت لازم را برای ایجاد این تحول تأمین کند. نمی شود عقلانیت صرف به کار برد، یعنی همان طور که اشاره می شود و خانم معین الاسلام هم اشاره فرمودند، نمی شود نقش زنان را کم رنگ کرد یا نادیده گرفت یا محدود نمود. در شرایط امروز نمی توان گفت خانم ها در خانه بنشینند، وظیفه آنها شوهر داری و تربیت فرزند است و آقایان، امور اجتماع و حضور در عرصه تصمیم سازی و تصمیم گیری و اجرا را به عهده بگیرند. باید تفکیک، قائل شد که این تفکیک برای جامعه مطلوب است؛ برای نظام مطلوبی که با ظهور موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف محقق خواهد شد. ولی در جامعه کنونی در عصر غیبت قطعاً یک موقعیت هایی پیش می آید که دیگر از عقلانیت کاری بر نمی آید؛ یعنی فضاها آن قدر برای عقلانیت بسته می شود که فقط حضور عاطفه می تواند تحول ساز و حادثه ساز باشد.


دلیل دیگر هم می تواند بحث مکملیت عقلانیت و عاطفیت باشد، یعنی می خواهم بگویم که اگر حضور مستقیم عاطفه و مظاهر آن ـ که زنان هستند ـ را در روند توسعه پرچم توحید، حذف و یا کم رنگ کنیم، قطعاً نظام ما در روند توسعه خود با چالش هایی روبه رو خواهد شد و چه بسا به همان سمتی کشیده می شود که نظام غرب کشیده شده است. از آسیب های مهمی که نظام غرب دارد، این است که زنانگی در این نظام مرده است، حیات زنانگی صرفاً به این است که زن، شئ باشد؛ اگر به صورت شئ و کالا باشد حیات دارد والا موجودیت او زیر سؤال است؛ لذا تلاش جنبش فمینیسم در جهت کنار گذاشتن قدرت اصلی خود زن، یعنی عاطفه و احساسات، و خود را شبیه به مردان کردن است و حرکت به سوی عقلانیت صرف. ثمره آن هم این شده که خود فمینیست ها اشاره می کنند که تنها چیزی که فمینیست به ما داد این بود که زنانگی ما را گرفت. پس ما در جامعة مهدوی معتقدیم که زنان باید حضور مستقیم در توسعه نظام ولایت اجتماعی داشته باشند. لازم نیست حضور آنها به شکل حضور آقایان باشد، بلکه باید با همان قدرت عاطفه خودشان حضور داشته باشند؛ منتها یک اصل مهم وجود دارد که زنان ما باید یاد بگیرند که قدرت عاطفه خودشان را مدیریت و سازمان دهی کنند که متأسفانه این حلقة گم شده ای که الان وجود دارد این است که بانوان ما حضور در عرصه اجتماعی پیدا کردند؛ ولی از طرفی ساختارهای اجتماعی مناسب برای حضور زنان وجود ندارد و از طرف دیگر آنها قدرت مدیریت عاطفة خودشان را هنوز به دست نیاورده اند و به سبب همین، غالباً نتوانستند سطح فکری خودشان را از سطح مسائل خرد به سطح مسائل توسعه ای ارتقا و رشد دهند.


دکتر بهروز لک: من هم دیدگاهی دارم که عرض می کنم. یکی از بحث هایی که می توانیم درباره زن و مهدویت در عصر غیبت داشته باشیم، توجه به این نکته است که نظام اعتقادی، همواره به صورت شبکه ای و نظام است و نمی شود بخشی از آن را گرفت و بخش دیگر را نادیده گرفت. در واقع، آن چیزی که می خواهم بگویم، این است که زن و مهدویت را اگر مستقلاً هم مورد توجه قرار بدهیم، نمی توانیم آن را در خلا مورد بررسی قرار دهیم. زن، بخشی از نظام خلقت و اجتماع انسانی است، مرد هم بخشی از این نظام است و یک رابطه تعاملی در بین آنها وجود دارد و اگر خداوند در قرآن می فرماید که (یا ایها الذین آمنو استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم ) به این معناست که انسان ها همه باید به سوی آن حیات، قدم بردارند و حرکت کنند؛ آن حیات هم در واقع اجابت خدا است. اگر این کانون نظام توحیدی ماست، هر کدام از زن و مرد به عنوان عناصر اجتماعی باید جایگاهی پیدا کنند که در تعامل با یک دیگر باشند. پس اگر ما مسئله زن و مهدویت را مورد مطالعه قرار بدهیم باید به این توجه کنیم که در این امر، زن و مرد جدای از هم نیستند و یک نوع تعامل و مکملیت نسبت به هم دارند.


اگر می بینیم پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم وظایفی را برای حضرت فاطمه علیها السلام معین می کند و وظایفی را برای حضرت علی علیه السلام، اما هنگامی که نوبت دفاع از ولایت می رسد، حضرت فاطمه علیها السلام در مسجد حاضر می شود و از حریم ولایت دفاع می­کنند. پس نکته اول این است که باید نقش زن و مرد در زمینه مهدویت، مکمل یک دیگر باشد. حتی اگر آنها وظایف مستقلی در این زمینه دارند، اما در مجموع، این وظایف و نقش ها مکمل یک دیگر است.


نکته دیگر، وجود همین نقش های اختصاصی زن و مرد در زمینه مهدویت است. لذا باید در بحث خود بر این محور تمرکز بکنیم. باید نقش های مختلف زنان را در ارتباط با آموزه مهدویت اسلامی، شناسایی و بررسی کنیم. این نقش ها خود در ابعاد و عرصه­های مختلفی مطرح است. در زندگی فردی، مباحث خاصی مطرح است. در زندگی اجتماعی، مباحث دیگر. حتی در زندگی خانوادگی نیز می­توان نقش ها و وظایف خاصی را شناسایی کرد. هم چنین می­توان این نقش ها و وظایف خاص زن را از منظر زمانی و مقاطع مختلف تاریخی بررسی کرد. زن مسلمان، نقش ها و وظایف خاصی در عصر حضور معصومین علیهم السلام داشته است؛ وظایفی در فرایند تولد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، وظایفی در عصر غیبت ـ چه غیبت صغری و چه غیبت کبری ـ و وظایف و نقشهای خاصی را برای زن مسلمان می­توانیم در عصر ظهور و فرایند انقلاب و آرمان شهر مهدوی شناسایی کنیم. هر چند هر کدام از این ابعاد مهم بوده و نیازمند بحث و گفت وگو است، اما به نظر می­رسد با توجه به وضعیت جامعه ما که در عصر غیبت امام زمان خویش به سر می­برد، مقتضی است که اولویتی به این بحث بدهیم و وظایف و نقش های زنان را در عصر غیبت و زمان کنونی بررسی کنیم. طبعاً این جا مباحث گسترده­ای وجود دارد که باید تلاش کنیم آنها را در حد امکان مطرح نماییم.


نکته سوم این است که فکر می کنم که نقش های ویژه اساسی زن را در مهدویت در سه عرصه مختلف و در واقع در سه برش مورد توجه قرار بدهیم. البته شاید در برخی از آنها هنوز تفکیک جنسیتی مشکل باشد. اولین مسئله، نقش فردی زن مسلمان است. در عرصه فردی لازم است که تمامی انسان ها براساس فرمایش حضرت علی علیه السلام، «رحم الله امرءاً عرف قدره»؛ خودشناسی کنند و بفهمند که چه کسی هستند و چه کار باید بکنند؟ البته این وظیفه مشترک زن و مرد است، اما هر کدام از زن و مرد باید خود را در موقعیت خاص خویش مورد توجه قرار بدهند. عرصه دوم، عرصه خانواده است. وقتی زن و مرد خودشان را شناختند و در تعامل با یک دیگر زندگی مشترک را شروع کردند، نقش خانوادگی آنها شکل می­گیرد. زن و مرد در این جا وظایف خاصی را برعهده می گیرند. طبیعت و جهان خلقت بدون این که انتخاب بکنیم، وظایفی را بر عهدة زن و مرد قرار داده است. تفاوت در نوع اندام خلقت، در قوای وجودی طبیعی است که تفاوت هایی را در نقش ها برای ما ایجاد نمایند. این تفاوت برای خودش یک سری وظایفی را هم برای ما ایجاد می کند که اختصاصی می شود. من فکر می کنم وظایف زن و مرد را در ارتباط با مباحث مهدویت از این منظر خانوادگی هم باید مورد توجه قرار بدهیم.


یک سری عرصه هایی وجود دارد که عرصه اجتماعی هستند. مثلاً درست است که زن در خانواده متولی پرورش اصلی کودک است؛ اما مرد هم آن جا مکمل است. هرچند زن مباشرت بیشتری دارد، مرد هم این جا نقشش را ایفا می کند، اما در عرصه اجتماعی می توانیم این نقش ها را جدی تر بگیریم و بالفرض اگر تنها فرزند خودمان را و فرزندان جامعه را در واقع تربیت می کنیم، زن ها و مردها هریک وظیفه ای دارند که فکر می کنم این سه تا برش را اگر به صورت مجزا از هم در رابطه با مهدویت مد نظر قرار بدهیم می توانیم نقش های متمایز زن و مرد را در عرصه مطالعات زن و مهدویت با توجه به نقشی که در رابطه با غیبت خواهیم داشت، شناسایی بکنیم.


خوب با توجه به این که کلیاتی از مباحث مطرح شد و بحث را می توانیم پیش ببریم، بهتر است که پس از سؤال اول با تمرکزی، سؤال دوم و یا سوم را یک جا بیان کنید و در این جا هم تمایز میان زن و مرد را بگویید و هم آن وظایف خاصی که هریک ایفا می کنند بیان کنید.


خانم معین الاسلام: فکر می کنم اگر سؤال سوم مطرح بشود و تمایزش هم مشخص بشود و بعد سؤال دوم، که وظایف زنان در مباحث مهدویت در شرایط کنونی مشخص خواهد شد. حال در تکمیل مباحث گذشته که مطرح شد ضروری است به این نکته اشاره شود که در تفکر مهدویت، نگاه به زن، همان نگاهی است که در سیره علوی و نبوی وجود داشته؛ یعنی هیچ تفاوتی نمی کند. چون در روایات ما آمده که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در واقع سیره نبوی را احیا و ادامه خواهند داد و تحقق بخش اهداف رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم خواهند بود. در جاهلیت اول در زمان جاهلیت قبل از بعثت حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم انسانیت را از زن گرفتند و در جاهلیت مدرن همان طور که خانم صادقی اشاره کردند، زن بودن را از زن می گیرند؛ ولی در تفکر نبوی و مهدوی در واقع هم حفظ انسانیت زن مطرح است و هم حفظ زن بودنِ زن مطرح است. زن به عنوان یک انسان در جامعه مهدوی و هم چنین زن به عنوان یک زن در جامعة مهدوی، وظایفی را عهده دار می باشد که برخی از آنها با مردان مشترک می باشد و اما به عنوان یک زن عضو جامعه مهدوی، مسئولیت ها و رسالت های خاص خودش را هم دارد، اما اگر بخواهیم بیشتر روی آن وظایف خاص زنان متمرکز بشویم باید ببینیم که چه جایگاهی در نظام تربیتی اسلام برای زن قائل شده اند. مسئولیت انسان سازی، بهترین رسالت زن در نظام تربیتی اسلام است. همان نقشی که معمار انقلاب حضرت امام خمینی رحمه الله علیه هم به زیبایی به آن اشاره نموده اند که همان طور که قرآن انسان ساز است. زن هم انسان ساز است؛ اصیل ترین نقشی را که زن در جامعة کنونی می تواند به عنوان یک زن داشته باشد در این جامعه گویی پرداختن به همین نقش است، یعنی نقش انسان سازی است. اکنون، عمده ترین خلأیی که در جامعة کنونی داریم این است که دچار یک نوع انفعال در مسئله انسان سازی شدیم، یعنی در عرصه تربیت فعالانه برخورد نمی کنیم. در مقابل کلیه فعالیت ها و فعل و انفعالاتی که از طرف بیگانه صورت می گیرد منفعل شده ایم. ما باید این نقش فعال را که نقش انسان سازی است را اصالت بدهیم. آیت الله جوادی آملی در یکی از مباحث شان مطرح می کردند که اگر زن، اصالت را به شغل مادری و همسری ندهد از صراط مستقیم خارج است؛ یعنی برخلاف دیدگاه فمینیستی که مادری را و همسری را یک نوع بردگی می بینند و یک شغل منفعل می دانند، در نظام مهدوی، مادری و همسری یک شغل کاملاً اصیل است. عمده ترین نقشی که زن می تواند ایفا کند این نقش است؛ نقش انسان سازی و تأمین نیروی انسانی جامعة مهدوی که این می تواند بزرگ ترین خدمت فرهنگی به یک جامعة مهدوی در عصر حاضر باشد. مسئله بعد نقشی است که زن به عنوان نیمی از پیکرة جامعه منتظر و تأثیرگذار در نیمی دیگر از جامعه می تواند داشته باشد. پس در واقع، زن می تواند با هنرنمایی، تمامی جامعه را تحت تأثیر قرار دهد و می تواند در احیای فرهنگ مهدوی در جامعه یا تخریب آن به عنوان یک عنصر فعال و مؤثر نقش آفرینی نماید. حضرت امام می گویند: زن، نقش رهبری را دارد، نقش پیش تازی را دارد. نهایتاً زن می تواند در عرصه فرهنگ جامعه ما بیشترین تأثیر را داشته باشد؛ لذا این نقش فرهنگ سازی زنان در عرصه های فرهنگی در جامعة کنونی را نباید فراموش کنیم؛ چرا که زنان با توجه به ویژگی های خاص خودشان، وقتی به عنوان یک معلم، یک مربی و یک عنصر فرهنگی در جامعه نقش آفرینی می کنند، تحول آفرین می شوند و می توانند یک جامعه را به سوی تعالی و رشد و یا یک جامعه را به سوی انحطاط ببرند. زنان، آمیزه ای از عقل و احساس اند که اگر از این دو ابزار به خوبی بهره جویند، می توانند حرکت های خوبی در جامعه ایجاد نمایند. حالا البته به این شدت که سرکارخانم صادقی گفتند که مردان، عقلانیت محض اند و زنان عواطف محض هستند را به این شکل نمی پذیرم. حتی اگر بخواهیم زن را به عنوان یک انسان بپذیریم، یک انسان هم مظهر عقلانیت و هم مظهر عواطف است. نمی تواند این دوتا را نداشته باشد.


خانم صادقی: محض بودن را من عرض نکردم؛ بلکه مظهر عاطفه هستند.


خانم معین الاسلام: اگر زن را به عنوان یک انسان بپذیریم، یک انسان کامل هم مظهر عقلانیت است و هم مظهر عواطف.


خانم صادقی: هر دو در وجود هر دو جنس است، ولی آن چه را که می بینیم و علما نیز می فرمایند: زن مظهر جمال است و مرد مظهر جلال. این به این معنا نیست که در زن جلال نیست و در مرد جمال نیست. ضمن این که وقتی صحبت از مدیریت عاطفه توسط خود زنان می شود به این معناست که لازم است عاطفه شان را با عقلانیت خود، سازمان دهی کنند و در خدمت مسائل مختلف زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و جهانی قرار دهند.


خانم معین الاسلام: بنده از سوء برداشتم عذر می خواهم؛ ولی به هر حال، فکر می کنم که یک زن هم با عقلانیت، یعنی با کمال عقلانی خود و هم با بهره گیری از عواطف سرشار انسانی می تواند یک تأثیر پایدارتر و ماندگارتری در جامعه داشته باشد. به همین جهت است که مهاجمان فرهنگی ما برای تخریب فرهنگی جامعه از زنان استفاده می کنند؛ به سبب این که زنان، نقش خیلی جدی در مسئله فرهنگ سازی دارند؛ لذا عمده ترین وظایفی که زنان بعد از مسئله پرورش نیروی انسانی و تأمین نیروی انسانی در شرایط فعلی دارند، تأثیر گذاری بسیار بالای آنهاست. زن می تواند در عرصه فرهنگ، اخلاق، معنویت و سیاست که از عناصر اصلی تمدن است، تأثیرگذار باشد. به نظر بنده، ارتباط تنگاتنگی بین فرهنگ عاشورا با فرهنگ مهدویت وجود دارد. می بینیم که امام حسین علیه السلام بعد از این که مورد سؤال قرار می گیرد که چرا زنان را با خودتان می برید، جواب می دهند که خداوند اراده کردند که این زنان با ما باشند، این اراده الهی در دخیل کردن زنان در تکمیل و به هر حال به سامان رساندن جریان عاشورا نشان دهنده آن نقش بسیار حساس و کلیدی و محوری است که زنان می توانند داشته باشند و گویا بیان گر این مسئله است که اگر زنان در جریان عاشورا نباشند نهایتاً تمامی اهداف بلند مکتب عاشورا تحقق پیدا نخواهد کرد. در جامعه کنونی ما زنان می توانند خیلی مؤثر باشند و نقش جدی در مباحث مهدویت داشته باشند و برای این که بتوانند رسالت های خودشان را هم در زمینه تأمین نیروی انسانی به عنوان مادری و همسری و هم به عنوان یک انسان در جامعه مهدوی ایفا بکنند، چند وظیفه را باید انجام بدهند؛ یکی از مهم ترین وظایف شان این است که همان طور که هر انسانی در جامعه مهدوی می خواهد ثبات قدم در دین داشته باشد و دین مداری خودش را بتواند در این عرصه حفظ بکند باید مهدی شناسی کند؛ یعنی شناخت نسبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در دعای معروف «اللهم عرفنی حجتک…» تا آن جا که می فرمایند که اگر حجت خودت را به ما نشناسانی؛ از دین خودم، من گمراه می شوم. واقعاً یک واقعیتی است که ما بدون شناخت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در این عرصه نمی توانیم دین خودمان را حفظ بکنیم؛ لذا یکی از مهم ترین وظایف زنان و رسالت های آنان منتظرپروری است و برای انجام این رسالت باید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را خوب بشناسند تا بتوانند فرهنگ مهدوی را و عشق به حضرت را در نهاد فرزندان خود نهادینه کنند و اگر قرار است به عنوان یک انسان در جامعه مهدوی ایفای نقش کنند شناخت نسبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یکی از عمده ترین وظایف زنان است که البته من بحث دیگری را در این رابطه داشتم که از آن فاکتور می گیرم.


بحث دیگری که زنان در جامعة فعلی، باید به عنوان یک وظیفه انجام بدهند، افزایش خردورزی و خردمندی زنان است؛ همان طور که حضرت علی علیه السلام فرمودند، در عرصه عقل، زنان از نوعی نقصان عقلی به سبب غلبه عواطف برخوردارند که باید این نقصان جبران گردد و به کمال عقلی برسند. آن جایی که مسئله مشورت زنان با حضرت مطرح می شود، حضرت علی علیه السلام می گویند: «با زنان مشورت نکنید مگر این که مطمئن باشید که اینها به آن کمال عقلانی رسیده اند»، فکر می کنم زنان باید به هر حال در ارتباط با افزایش خردمندی و آن تکامل عقلانی خودشان بیشتر کار کنند؛ مخصوصاً در عرصه فعلی که برای تثبیت دین داری و دین مداری و انجام رسالت دینی، مسئله عقلانیت از جایگاه مهمی برخوردار است. مسئله دیگر، فهم تحول جهانی است؛ یعنی خانم ها هم به عنوان یک مادر و هم به عنوان یک همسر و هم به عنوان یک انسان در جامعة مهدوی واقعاً باید تحولات جهانی را منتها در چهارچوب اندیشه الهی کاملاً خوب بشناسند، یعنی زمان شناس باشند. همان طور که حضرت علی علیه السلام فرمودند که «هر کس که زمان را خوب بشناسد خودش را آماده می کند». واقعاً زنان باید یک آمادگی در خودشان برای هم منتظرپروری و هم انجام رسالت های مهدوی، ایجاد کنند و این آمادگی ایجاد نمی شود، الا این که ما فهم خوبی نسبت به تحولات جهانی داشته باشیم؛ منتها یک فهم همراه با درد؛ البته اگر فهم خوبی نسبت به تحولات جهانی داشته باشیم درد هم به دنبال این فهم خواهد بود. زنان نمی توانند خودشان را از برنامه هایی که در ارتباط با ظهور و افول تمدن ها و تلاش هایی که الان صورت می گیرد خودشان را منفک از این قضایا بکنند. در جریان عاشورا این مسئله را مکرر شنیدیم که حضرت زینب علیها السلام در حادثه عاشورا ضمن تأمین نیازهای عاطفی اطرافیان و انجام رسالت های مخصوص خود دقیقاً در جریان فعل و انفعالات دشمن و حالات یاران امام حسین علیه السلام بودند و حتی به موقع سعی می کردند با دقت نظر در احوالات یاران امام حسین علیه السلام به حضرت، ضرورت اعتماد پیدا کردن به میزان وفاداری یاران را گوشزد کنند و به هرحال، ایشان در طول جریان عاشورا ـ چه قبل از عاشورا و چه در زمان اسارت ـ با نگاه دقیق و ژرف بین خود، کاملاً متوجه مسائل پیرامونی خود و تحرکات دشمن بودند و با درایت، برنامه های دشمن را خنثی می کردند و حتی از فرصت ها بیشترین بهره را می بردند. الان بحث جدیدی داریم، بحث ناتوی فرهنگی که این همه مقام معظم رهبری، آن را مطرح می کنند؛ اگر زن به عنوان یک مربی در جامعة مهدوی، ناتوی فرهنگی را نشناسد و اگر ابزار ناتوی فرهنگی را نشناسد و اگر راهکارها و راهبردهای مقابله با ناتوی فرهنگی را نشناسد، واقعاً نمی تواند در منتظرپروری موفق باشد و نمی تواند در ایفای رسالت های خودش موفق باشد؛ لذا این بحث آگاهی به زمان و تهدیدات زمان و فرصت هایی که الان است آگاهی های جدی است که واقعاً باید زنان ما این آگاهی را پیدا کنند؛ هر چه این آگاهی ها بیشتر بشود حساسیت شان نسبت به مسئولیت ها و رسالت هایشان بیشتر می شود و دقت نظرهایشان نسبت به مسئولیت هایشان بیشتر می شود…


یکی از مسائل آسیب زا در حوزه خانواده و استحاله فرهنگی زنان در جامعه ما رشد افکار فمینیستی در بین زنان، بالاخص دختران جوان است. باید آن مدینه فاضله ای که دختران در ذهن خودشان در جایگاه زن در مکتب فمینیستی ساخته اند را با تبلیغات اصولی و صحیح خنثی نماییم. جا دارد که یک نقد جدی پیرامون مسئله فمینیست از منظر زنان آمریکا صورت پذیرد. در حال حاضر منابع بسیار خوبی در دسترس است که نمایان گر اعلام عدم رضایت و اعتراض شدید زنان فرهیخته غرب نسبت به آثار سوء تفکرات فمینیستی در جامعه است. خانم دایان پاسنو نویسنده کتاب فمینیسم راز زنانگی یا اشتباه مدیر مؤسسه مطالعات خانواده در آمریکا می نویسد: من به آن چه فمینیست ها ارائه می دهند اعتراض دارم. سعادت و شادمانی حقیقی انسان جز از طریق ارتباط با خداوند میسر نیست. امروز روز نبرد زنان مؤمن است. اگر خدا را بخوانید، به شما پاسخ خواهد داد…


و در جای دیگر کتاب خود می نویسد: اگر برای کسب شأن به نهضت فمینیسم متوسل شوید جز ناامیدی بهره ای دیگر نخواهید برد. او بر این باور است که فمینیسم، ارزش های اخلاقی ما را از بین برده است.

فمینیسم، زنان ما را مخدوش کرده است، هم جنس گرایی را افزایش داده و به شدت تحت تأثیر سلطه آن قرار گرفته است. و نهایتاً فمینیسم، نهاد خانه و خانواده را تضعیف کرده است.


دکتر بهروزلک: متشکر. پیشنهاد من این است که وظائف و مسئولیت ها با تمرکز بر نقش زنان نسبت به مادری، محوری و کنش گر اجتماعی اش را مورد بحث قرار دهیم.


دکتر موسوی: به نظر بنده باید وضعیت زنان را از دو جنبة سلبی و ایجابی بررسی کنیم و این که آسیب ها و یا کارکردهای مثبتی از ناحیه زن، متوجه جامعه می گردد.


هرکدام از اینها دارای یک تقسیم دوگانه است: قبل از ظهور و عصر ظهور.


اولین قسمتی را که عرض می کنم، آسیب شناسی زنان قبل از عصرظهور است. برای مثال، بعد از عصر رنسانس یا عصر مدرن، ویژگی های عصر مدرن موجب شد که زنان نتوانند نقشی را که ادیان به صورت وظایف بر دوش آنان گذاشته اند ایفا کنند؛ به طوری که فمینیسم نتیجه منطقی عصر مدرن است. از جمله کسانی که به آسیب شناسی عصر مدرن ـ فراتر از جنسیت ـ پرداخت، گنون است. وی در زمانی که در کشورهایی مثل ایران، افراد زیادی از روشن فکران، جزء طرف داران تکنولوژی و مدرنیته بودند به نقد و آسیب شناسی مدرنیته پرداخت؛ به طوری که در زمان وی، در هفتاد سال پیش در فرانسه کسانی که اسم رنه گنون را می بردند از دانشگاه اخراج می کردند. وی در آثار خود نکته ای را بیان می کند که شاید بی ارتباط با بحث ما درباره زنان نباشد. وی معتقد است، عصر مدرن، ویژگی هایی دارد که به تعبیر ما باعث فطرت گریزی زنان شده است؛ ویژگی هایی مثل اصالت فردگرایی یا انسان مداری، علم گرایی افراطی و عقل گرایی افراطی. وی می گوید، درست است که انسان به تکنولوژی و علم دست یافت؛ ولی هویت خود را از دست داد. از جمله این که یکی از ویژگی های آسیب شناسانه در عصر ما این است که زنان از فطرت خویش که همان زن بودن است، خروج پیدا کرده اند. به نظر می رسد که اگر بخواهیم رابطه زن را با دین و مهدویت در پیش از عصر ظهور، بیان کنیم، باید عرض کنیم که زنان در عصر ما به عنوان مصداق قبل از ظهور از آن فطرت زن بودن خارج شده اند هرچند فمینیسم، امروزه ادعا می کندکه ما به تساوی حقوق رسیدیم؛ اما امروزه هم همان جاهلیت پیشین را به گونه هایی دیگر شاهد هستیم. این که در روایات گفته شده است که از علائم آخرالزمان این است که زنان بر مردان مسلط می شوندیا قبله مردانند، در واقع نوعی آسیب شناسی زنان در متون روایی است.


دکتر بهروزلک: البته مراد از سلبی، یعنی نقش های منفی زن.


دکتر موسوی: جنبه سلبی ویژگی های زنان، یعنی این که موقعیت زنان را از جنبه آسیب شناسی بررسی کنیم که بعضی از روایات درباره عصر پیش از ظهور، معطوف به وضعیت زنان در این دوره است که شاید این دسته از روایات در آسیب شناسی زنان در قبل از ظهور، قابل توجه باشد.


دکتر بهروزلک: خانم صادقی، شما یک تفکیکی بین عقلانیت و عاطفه کرده اید که در جای خودش روشن است و روشن شد که هیچ کدام یک از اینها محض نیستند. بلکه دارای شدت و ضعف هستند. حال به هر تقسیمی که خود صلاح می دانید بگویید که منظور از این نقش ها چیست؟ یعنی اگر نقش را به معنای ایفای یک سری عملکردها و کنش ها و کارکردها بگیریم، زن به صورت ایجابی در جامعه مهدوی با توجه به فاکتور عقلانیت به صورت خاص چه چیزهایی دارد که مال مرد نیست؟


خانم صادقی: بله، البته جهت تکمیل بحث دربارة این که امروز وظایف زنان چیست، لازم است ذکر شود این که در نظام دینی ما معمولاً این گونه مطرح می کنند که وظیفه زن، انسان سازی است و در حقیقت، وظیفه زن را فردسازی مطرح می کنند و این در جای خودش صحیح است و نقش اساسی به حساب می آید. منتها اکنون بحث را نسبت به جامعه کنونی مطرح می کنیم. جامعه مهدوی کنونی و جامعه جهانی کنونی. یک وقت نسبت به آرمان ها حرف می زنیم، یک وقت نسبت به وضع موجود. اگر در وضعیت موجود به دنیا نگاه کنیم که انسان سازی چگونه صورت می گیرد، آیا انسان سازی در محیط خانواده صورت می گیرد یا درمحیط های فرهنگی، توسط مساجد، دانشگاه ها، مدارس و رسانه ها و... صورت می گیرد؟ چگونه صورت می گیرد؟ فرهنگ سازی امروزه در دنیا توسط چه کسانی صورت می پذیرد؟ اگر نگاه واقعی داشته باشیم، می بینیم که امروزه در دنیا وضعیت به گونه ای است که این ساختارهای اجتماعی هستند که انسان ها را تربیت می کنند و می سازند. این یک واقعیت است چه بخواهیم و چه نخواهیم. شما اطراف خودمان را ببینید. پدر و مادر، متدین و مهدوی؛ ولی فرزند جور دیگری است چرا؟!. آیا این پدر و مادر مؤمن نبودند؟ خیر، امروزه در دنیا به گونه ای است که وقتی یک ساختار اجتماعی حاکم می شود، سیستم ادارة یک جامعه، این یک اخلاق و یک فرهنگ خاص را بر جامعه حاکم می کند و حرکت آحاد جامعه را براساس آن شکل می دهد.


اصل در نظام سرمایه داری تلذذ است و رفاه و رسیدن به مادیات بیشتر؛ لذا این فرهنگ، حرص، حسد، تنوع گرایی، تجمل گرایی و غیره را هم به همراه خود دارد. وقتی الگوی اقتصادی سرمایه داری را در یک جامعه پیاده می کنید حتی اگر جامعه، اسلامی باشد آن اقتصاد سرمایه داری، فرهنگ خود را هم بر جامعه حاکم می کند.


دکتر بهروزلک: آیا این بحث ها به ساختارگرایی و جبر اجتماعی منتهی نمی شود؟ چون ما در اسلام قبول نداریم که هر چیزی به جبر منتهی شود و ساختار جامعه باشد.


خانم صادقی: خیر، من عرضم این است که امروزه می بینیم جامعه سهم مؤثر بسیاری در تربیت افراد و حتی شکل گیری، پایداری یا عدم پایداری خانواده ها دارد و به این معنا نیست که خانواده نقش ندارد، بلکه سهم تأثیر آن نسبت به این بیشتر شده است؛ لذا با توجه به این واقعیت باید حرف زد نه شعارها و آرمان هایی که فعلاً دست نیافتنی است. وقتی که جامعه، حرف اول را در فرهنگ سازی می زند شاید در چنین شرایطی وظیفه اصلی، جامعه سازی باشد؛ یعنی حرکت زنان و مردان ما در نظام مهدوی باید به سوی جامعه سازی و ایجاد انقلاب فرهنگی باشد؛ برای ساخت آن مدل ها و برنامه های اجتماعی و سیستم مدیریت و برنامه ریزی که کاملاً اسلامی باشد.


زن باید وظیفه اصلی خود را اقامة پرچم توحید بداند. برای این منظور نیاز به جامعه سازی است و نیاز به تولید الگوهای دینی واسلامی در جامعه مهدوی است. اگر زن این دو اولویت را در نظر داشته باشد همه کارها و برنامه های خود را براساس این هدف برنامه ریزی می کند. وقتی که هدف زن اقامه پرچم توحید باشد، یعنی سطح فکر خود را از اهداف ریز حیات مادی و خرد رها کرده و به سطح کلان و توسعه رسانده و اصلی ترین موضوع فکر او موضوعات توسعه نظام باشد در شوهرداری، در تربیت فرزند، در درس خواندن و ... لجستیک و پشتیبان مقام ولایت بوده و تولی به او داشته باشد؛ وقتی این گونه باشد اصلاً شکل زندگی متفاوت می شود. مصداق آن را هم در زمان جنگ دیدیم. زمانی بود که زنان ما همه برنامه ها و حرکات شان در مسیر جریان جنگ شکل می گرفت، حتی اموال و زینت آلات خودشان را بر محور لجستیک جبهه حق مصرف می کردند. منتها باید این شکل تفکر و زندگی را نهادینه کنیم و آن را به شکل مدل به بانوان امروز عرضه نماییم. زن مسلمان ایرانی به جای این که به مسائل مصرفی و تجملی و .... فکر کند باید تفکر کند که چه سهمی در بالا بردن قدرت اسلام و نظام اسلامی در جهان می تواند داشته باشد. هر خانم در هر موقعیتی که است چگونه می تواند به توسعه نفوذ نظام اسلامی کمک نماید و…. لازم است زنان ما قدرت بزرگ خدادادی خود را بشناسند و سعی کنند این قدرت را با عقلانیت، مدیریت کرده و در جهت لجستیک نظام مهدوی به کار بندند.


حضرت زهرا علیها السلام با شناخت دقیق از موقعیت زمان و مکان در هر شرایطی، متناسب با آن شرایط و با قدرت زنانگی خود به دفاع از اسلام و ولایت می پردازند. گاهی با اشک شان غوغا و حادثه سازی می کنند، گاهی در جبهه ها، گاهی در راه مسجد، گاهی پشت درِ خانة انصار و وقتی هم در پشت در خانة خود…. قدرت عاطفه این است. یک واقعیت هایی است که در خلقت قرار داده شده؛ منتها باید برای آنها ساختار سازی کنیم تا از اینها استفاده صحیح شود. نه این که به همان شکلی که الآن وجود دارد که ساختار های مردانه است و از زنان هم خواسته می شود در همین ساختارها حضور پیدا می کنند؛ لذا چالش های زیادی برای آنها پیدا می شود. به طور خلاصه، زنان در درجه اول قدرت عاطفه خود را بشناسند و سیاست یا تدبیر به خرج دادن این عاطفه را به دست بیاورند و آن را در هر موضوعی خرج نکنند. زن، مظهر هنر و سیاست است. فقط کافی است که چگونگی بهره گیری مفید و مؤثر از این توانایی های خود را بیاموزد. بتواند سیاست به کار بردن عاطفه را داشته باشد که هم بر مرد و هم بر فرزندش اثر داشته باشد وهم در ساختارهای اجتماعی حضور فعال داشته باشد. در این صورت ما شاهد فروپاشی خانواده ها به دلیل ناآشنایی با تدبیر منزل نخواهیم بود. این مطلب را بدین جهت گفتم که در موضوع عوامل فروپاشی خانواده گفته می شود که اصلی ترین عوامل دو چیز است: اول، اعتیاد همسر و دوم، نا آشنایی با عملکرد در خانواده (تدبیر منزل یا چگونگی رفتار و برخورد با همسر در منزل) که خیلی نکته مهمی است که باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد. زنان باید بدانند که سیاست به کار بردن عاطفه چیست. خرج کردن عاطفه باید کجا باشد که نیاز به برنامه ریزی و سیاست دهی خاصی دارد که خود زنان باید در این راه گام بردارند، البته بحث های امام شناسی، خودشناسی، مدیریت عواطف، فرهنگ سازی نسبت به مهدویت، ایجاد تحول فکری در خانواده و اجتماع و این که زنان یاد بگیرند که استقلال فکری داشته باشند و… نیز از موضوعات مهم در روند مهدوی سازی جامعه است.


دکتر بهروزلک: نکته ای راجع به گفته های خانم صادقی عرض کنم که مد نظر ایشان بوده است و برای فهم بهتر مطالب ایشان یکی از اندیشوران غربی ـ که اشکالی بر جوامع اسلامی وارد کرده ـ می گوید: به اینها می گوییم بالاخره باید برای جامعه سازی، افراد لایق را تربیت کنیم و افراد لایق در جامعه سالم، محقق می شوند. ایشان اشکال می کند که ما می گوییم این طور نیست. اگر این طور باشد که هیچ جامعه ای نمی تواند جامعه سالم را بسازد. فقط می خواستم عرض کنم که آن چیزی که از فرمایشات خانم صادقی فهمیده می شوداین است که اگر ایشان به ساختارهای اجتماعی توجه می کند، یعنی افرادی را که ما می خواهیم بسازیم، در راستای همین جامعه سازی ما باید کلیت جامعه را بسازیم، اما کلیت افراد همین تک تک افراد است و لذا همین فرد را هم باید با نگاه اجتماعی باشد.


خانم صادقی: بحث جامعه و فرد ورابطه آنها با یک دیگر، بحث مستقلی است که باید در جای خود به آن پرداخت. منظورمن این است که فرد و جامعه نسبت به هم رابطه تقومی دارند. یعنی نمی شود گفت که فرد، اصل است یا جامعه. هر دو تأثیر و تأثری از هم دارند؛ منتها فرض این است که در جامعه کنونی ما افراد وعقول به یک حدی از رشد رسیده اند و لازم است که نرم افزارهای اجتماعی آن تولید شود.


دکتر بهروزلک: تلقی ام این است که اگر بخواهیم وظیفه زن را در امر ایجاد جامعه مهدوی مطرح کنیم باید از بحث هویت سازی مطرح کنیم .


خانم صادقی از منظر جامعه سازی مطرح کرده اند. خانم معین الاسلام از منظر این که انسان سازی را برجسته کرده اند. دکتر موسوی هم از منظر عوامل سلبی بررسی کرده اند. من فکر می کنم یک منظر دیگر هویت سازی که در واقع از فردسازی شروع می شودتا به جامعه سازی می رسد. اگر بخواهیم هویت را معنا کنیم، هویت عبارت است از چیستی انسان و این که چه کسی هست و چه کسی نیست. در جامعه شناسی هویت عبارت است از وجه همسانی انسان ها در حکومت اسلامی. مسلمانان خود را پیرو وحی پیامبر معرفی می کردند. و این عشق و علاقه آن قدر بود که یثرب، تعبیر به مدینه النبی و شهر پیامبرشد، اما اگرچه ما در جامعه توحیدی زندگی می کنیم، ولی این هویت سازی در زندگی ما با یک نمادهایی ساخته می شوند. نقش پیامبر در مدینه، اساسی و بنیان گذار بود. نقش امام هم پس از پیامبر تأثیر گذار است که «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» و دعای «اللهم عرفنی نفسک» که خانم معین الاسلام فرمودند تا این جا که می فرماید: «اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی» معرفت امام نقش کاملی دارد. مرد و زن در هویت سازی خود، تنها کافی نیست که بگویند بنده خداییم؛ بلکه بنا بر تفکر شیعی، باید یک حجت حی و زنده داشته باشد؛ لذا نقش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف این طور نیست که خارج از وجود ما تصور شود. پس اولین مسئله، این که امام زمان را باید در وجود خودمان بیابیم. پس اگر معرفت امام در خودشناسی و خداشناسی من اثر دارد در این زمینه زن و مرد هر دو مساوی اند؛ اما وقتی در مرحله عمل، نقش های زن و مرد می آید، زن به ویژه این هویت سازی را در فرزند خودش ایجاد کند، یعنی فضاسازی می کند که این هویت شکل بگیرد؛ لذاباید راه هایی را پیدا کنیم که براساس آن چطور این سرشت فرزند ما با نام مبارک حضرت عجین شود. اگر می بینیم زنان بزرگی مثل مادر سید مرتضی وسید رضی با داشتن وضو فرزندان خود را تربیت می کنند یک نوع هویت سازی است. در عصر غیبت باید با قصه، داستان و تذکر، این زن، بچه را ـ چون در درون خانواده، محور زن است ـ هویت سازی بکند.


دیگری، تواصی است. سوره والعصر که بعضی تفسیر به حضرت کرده اند را برای فرزند تفسیر کند و این هویت را به فرزندش منتقل کند. در اعیاد شعبانیه با نشست و برخاست ها و زنده نگه داشتن یاد حضرت هویت سازی را تجلی می دهد.


اما عرصه سومی که باید هویت سازی را جدی گرفت، جامعه مهدوی است که نقش زن این است که اگر جامعه ای را می بیند که نام مهدی در آن زنده نیست خودش را حرکت دهد تا هویت انسان ها شکل بگیرد. یک مثال در شهر قم بگویم که کودکان به شیوه قمی ها اعیاد شعبانیه را تکریم می کنند، نقش مادر در همین که شرایط را فراهم کند و فرزندش را تشویق کند به این که این کار را انجام دهد، فکر می کنم اگر این را مدنظر قرار دهیم که زن چگونه در نظام جامعه و اجتماع هویت سازی کند، می توانیم یک نقش جدی را برای ایفای نقش زنان نسبت به عرصه مهدوی ارائه کنیم.


خب، حال می خواهید سؤال های دیگری را مطرح کنیم یا بحث را باز بگذاریم تا هر کس بحث مورد نظر خودش را مطرح بنماید.


خانم معین الاسلام: مباحث مطرح شده، افق های جدیدی را باز کرده که نشان می دهد جای کار بسیاری وجود دارد و لذا از برگزاری این جلسات باید تشکر کرد. اما باید نسبت به بحثی که خانم صادقی مطرح کردند که کسی انسان ها را تربیت بکند، باید نکته ای عرض کنم که الان جامعه غرب قصد دارد خانواده را خلع سلاح کند و اعتماد به نفس خانواده را در تربیت فرزندان از بین می برد؛ به سبب این که اینها در تحقیقات خودشان به این نتیجه رسیده اند که تا خانواده است و از ثبات کافی برخوردار است طبیعتاً تمام نقشه های دشمن، نقش بر آب است؛ چون نقطه ثقل جامعه، خانواده است. ویلیام کاردنر در کتاب خود به نام جنگ، علیه خانواده خیلی زیبا این مسئله را مطرح می کند. ایشان می گوید خانواده، موتور مولد همه ارزش های حیاتی جامعه است. ولی با کمال تأسف، امروزه با مسائلی چون آزادی جنسی، ازدواج کمتر، طلاق آسان، هم جنس بازی بیشتر، چند همسری، افزایش خانواده های تک سرپرست، فرزندان تنها در خانواده و تمام اینها که با هم مرتبط هستند به جنگ علیه خانواده رفته ایم. و تافلر هم در کتاب «موج سوم» مطرح می کند که اگر می خواهیم بچه ها احساس گناه نکنند باید نسبت به کار زشتی که انجام می دهند خانواده را دچار ویرانی نماییم. نقش خانواده بسیار مهم است تجربه هم نشان می دهد که بچه ها وقتی وارد اجتماع بزرگ تری می شوند، مثلاً در دانشگاه ها منفعل می شوند و تأثیر می پذیرند که نشان می دهد در خانواده مستحکم و با تربیت اصولی بزرگ نشده اند. تجربه نشان می دهد به میزانی که خانواده سعی و تلاش خردمندانه و آگاهی و بینش دینی داشته باشد می تواند در تربیت نسل ولایی موفق باشد. در آموزه های دین از لحظه انتخاب همسر، انعقاد نطفه و شیر دادن و … دستور داریم. چند درصد از جامعه ما چنین قدم هایی را برمی دارد و براساس آنها تربیت می کند تا هم انتظار داشته باشیم که نسل ولایی داشته باشیم و این را در خانواده ها می توانیم به خوبی مشاهده کنیم. واقعاً اگر خانواده ها آن اهتمام جدی را نسبت به تربیت فرزندان داشته باشند قطعاً الان هم علیرغم تمام تدابیر دشمن می توانند مؤثر باشند و این که بگوییم خانواده نقشی ندارد و این جامعه است که تربیت می کند چیزی است که دشمن می خواهد و می خواهد ما را منفعل کند و بچه ها را بسپاریم به دست جامعه. در حالی که اگر پدر و مادر، مقید به رعایت آداب اسلامی باشد؛ به طوری که ازدواج و انعقاد نطفه و شیر دادن و… همه براساس آداب الهی باشد و هم چنین آشنا به تحولات جامعه و ساز و کارهای تربیتی باشد قطعاً می تواند حرف اول را در تربیت بزند. لذا باید خانواده را تقویت کنیم. به نظر می رسد در یک برنامه فرهنگی گسترده باید روی توان مندسازی خانواده، بالاخص خانواده، سرمایه گذاری شود و راهکارهای مقابله با تدابیر دشمن برای تخریب هویت دینی فرزندان را به آنان نشان دهیم. به خانم ها باید اعتماد به نفس داد. تجربه نشان می دهد که هر وقت به آنها آگاهی دادیم چنان اعتماد به نفس بالایی پیدا کرده اند که در عرصه تبلیغ و تربیت و … احساس توان مندی می کنند. ما باید آموزه های دینی را در جامعه احیا کنیم. الان واقعاً عملکردمان در زندگی و تربیت براساس میل و هوای خودمان است نه آموزه های دینی.


خانم صادقی: بحث خانواده، بحث مفصلی است که در جای خود نیاز به بحث دارد. منتها در پاسخ خانم معین الاسلام، چند سؤال مطرح می کنم؛ ما خانواده را اصل می دانیم و در قانون اساسی مان نیز از خانواده به عنوان هسته اولیه یاد کرده ایم. این صحیح، اما داریم نسبت به جامعه کنونی و واقعیت هایی که وجود دارد حرف می زنیم. سؤال داریم که اگر اصل است ـ که هست ـ در جامعه کنونی ما در بین اهداف نظام برای تحکیم بنیان خانواده و برای ساخته شدن بنیان خانواده چه برنامه ریزی هایی صورت می گیرد. می گویید در دنیا می فرمایید دارند خانواده را نابود می کنند و برای این منظور، قانون درست می کنند، هم جنس گرایی را ترویج می کنند و برای از بین بردن بنیان خانواده، بستر سازی می کنند؛ یعنی خود خانواده هم متأثر از قوانین و برنامه های اجتماعی است. البته این بحث بسیار عظیمی است که دنیای غرب برای ما ایجاد کرده؛ ولی ما بستر سازی مناسبی نکرده ایم. واقعیت های دیگر را هم باید ببینیم. فرزندان ماوقتی وارد جامعه می شوند واقعاً نهادهایی که در شکل گیری فرزند و خانواده تأثیر دارند و بسیار متعدد هستند؛ مثل مدرسه، دانشگاه ها، فرهنگستان ها و... امروزه نمی توان ثابت کرد که تأثیر گذاری خانواده بر فرزندان قوی تر از تأثیرگذاری جامعه بر فرزندان است. در واقعیت امر، خانواده، محل تولید اخلاق و فرهنگ است؛ لذا این خانواده باید در ساختارهای اجتماعی محور قرار گیرد و برای محوریت یافتن آن برنامه ریزی و بسترسازی شود.


دکتر بهروزلک: از حضور اساتید دردفتر فصلنامه بسیار سپاس گزاریم.


یکی از عرصه های مهم در بحث مهدویّت، موضوع زن و مهدویت است و یقیناً چنین گفت وگویی، فتح باب است و نه ختم بحث. و مخاطبان ما هم باید در آینده ـ انشاءا... ـ بحث را همراهی کنند تا با اصلاح جامعه همراه شود و زمینه ساز جامعه زیبای مهدوی باشد.


مجلات > مهدویت > انتظار > پاییز 1386 - شماره 22 ، صفحه 7

سخنرانی زیبای زن ،سیاست ،تمدن به مناسبت شهادت حضرت زهرا

نام سخنرانی:زن ،سیاست ،تمدن

فرمت:MP3

حجم:۵مگابایت۴۳۰کیلوبایت

مدت زمان:۴۷دقیقه۳۱ثانیه

کیفیت:خوب

دانلود از مدیا فایر


چرا حضرت علی (ع) می‌فرمایند: زن ناقص العقل و الایمان است‌؟

گاهی حادثه یا موضوعی در اثر یک سلسله عوامل تاریخی‌، زمان‌، مکان و... ستایش یا نکوهش می‌شود، اما نه به این معنی که اصل طبیعت آن شی‌ء قابل ستایش یا مستحق نکوهش باشد; بلکه احتمال دارد زمینه یا دلیل خاصی باعث این ستایش یا نکوهش شده باشد.


بخشی از نکوهش‌های نهج البلاغه راجع به زن‌، ظاهراً به جریان جنگ جمل بر می‌گردد; یعنی جنگی که به شهادت تاریخ‌، زمینة دو جنگ صفین و نهروان را فراهم آورد و در نهایت منجر به شهادت مظلومانة حضرت علی‌(ع) و پایان حکومت عادلانه‌اش گردید; بنابراین می‌توان گفت‌: انگیزة حضرت (ع) در بیان آن خطبه‌، انگشت گذاردن روی نقاط ضعفی است که در نوع زنان موجود بوده و می‌توانسته خطرساز باشد. آری اگر بنا باشد زنی رهبری سیاسی و زمام مسائل حکومتی را در دست گیرد، نباید چنان نقاط ضعفی را در وی نادیده گرفت‌، چنان که مردان هم بدون داشتن لیاقت و قابلیت‌های لازم‌، نمی‌توانند مسئولیت‌های رهبری و حکومتی را به عهده گیرند.


 در واقع حضرت (ع) خواسته‌اند با اشاره به نقاط ضعف موجود در نوع زنان‌، به انبوه مردمی که چشم و گوش بسته به دنبال یک زن راه افتاده و علیه امام عادل خویش فتنه‌ای برپا ساخته‌اند، هشدار داده و آنان را از ادامة حرکت در مسیر باطل و خطرساز باز دارند.


 البته حضرت علی (ع) در مواضعی دیگر از نهج البلاغه‌، آن جا که لازم بوده‌، از مردان نیز انتقاد نموده و معایب اخلاقی و عملی آنها را تذکر داده‌اند. یا در جای دیگر، ضمن بیانات کوبنده‌ای‌، مردم بصره و کوفه را با تعبیرات تندی همچون سبک عقلی و سفاهت مورد انتقاد قرار می‌دهند; یعنی درست همان خصلتی که به عنوان سومین صفت مذموم زنان در خطبة 79، بیان شده است‌. این مطلب رهنمودی است که نشان می‌دهد: تعبیر «هن نواقص العقول‌» همة زنان را در همة طبقات و همة اعصار و قرون در بر نمی‌گیرد; بلکه مشارالیه سخن حضرت‌(ع)در مرحلة اول‌، زنی است که طوفان جنگ را علیه حق و حقیقت بر انگیخت‌، و در مرحلة بعد متوجه زنانی است که در تمام اعصار و قرون در فکر و عمل‌، مشابه این زن هستند. البته این شیوه‌، شیوة قرآن کریم است که در بعضی مواقع‌، به انگیزة هدایت مردم‌، نقاط ضعف نوع انسان را تذکر می‌دهد. مثلاً وقتی انسان را موجودی «هلوع‌» معرفی می‌کند (که اگر گزندی به او برسد، بی‌تابی می‌کند و اگر چیزی به او رسد، بسیار منع کننده و باز دارنده از رسیدن خیرات به دیگران است‌)، انسان را وا می‌دارد تا با شناسایی نقاط ضعف‌، به اصلاح خود پرداخته و در زمرة نماز گزارانی درآید که قرآن کریم آنها را از خطر انحراف‌، خارج ساخته است‌. از سوی دیگر می‌دانیم که حضرت مفسر قرآن کریم و مبین احکام وحی بوده‌اند. حال اگر منطق قرآن را در مورد نوع زن بشناسیم‌، اندیشه‌های حضرت را نیز شناخته‌ایم‌. قرآن کریم‌، ارزش انسان‌ها را به تقوای آنها می‌داند و زن و مرد بودن را در رسیدن به کمال‌، دخیل نمی‌داند. مثلاً وقتی از حضرت مریم (س)، آسیه همسر فرعون‌، خواهر حضرت موسی (ع)، مادر حضرت مریم و بعضی زنان برجسته‌، چنان به نیکی یاد کرده و کمالاتشان را تصریحاً یا تلویحاً ذکر می‌نماید و به استعداد و لیاقت‌های آن‌ها در راه کسب کرامت‌های انسانی‌، اعتراف می‌نماید، آیا می‌توان پذیرفت حضرت علی (ع) که آشناترین انسان‌ها به منطق قرآن است‌، در صدد تحقیر زن برآمده و او را موجودی پست و خوار معرفی نماید؟


از سوی دیگر آن همه بزرگداشت و تعظیم حضرت (ع) نسبت به حضرت زهرا (س) یا دختر گرامیشان حضرت زینب (س) (که نام او را چون زینت پدر است زینب می‌نهد او که با نقش‌آفرینی در حادثة عاشورا، توانست نمونة بی‌بدیل و نسخه‌ای مجرد در تاریخ باقی بماند) هرگز با اعتقاد به نقصان ذاتی و فطری زن هماهنگ نیست‌. حال دلیل فرمایش حضرت (ع) را از ادامة کلام مبارک خودشان می‌توان بدست آورد. از آن جا که در عرصة قضاوت و داوری‌، گاه نیاز به شهادت شهود هست و شهادت دو زن (طبق فرمودة خدای تعالی‌) برابر است با شهادت یک مرد، از سوی دیگر یکی از شرایط شاهد، دارا بودن قوای عقلانی است و به شهادت سفیه‌، نادان‌، ساهی یا غافل اهمّـیّت داده نمی‌شود، می‌توان نتیجه گرفت که مقصود حضرت از نقص عقل‌، سفاهت و کم عقلی نیست‌; زیرا شهادت شاهد سفیه اصلاً پذیرفته نیست و مرد و زن با تعداد بیشتر و کمتر تفاوتی ندارند. از طرفی علت کافی نبودن شهادت یک زن‌، نبودن مستمر و دائمی زنان در عرصة حوادث اجتماعی است‌. زنان به علت اشتغال شدید به امور خانه‌داری و تربیت اولاد که بزرگترین مسئولیت طبیعی و مطلوب آنهاست‌، غالباً در متن وقایع و امور جاری اشخاص و اصناف قرار نمی‌گیرند و کمتر اتفاق می‌افتد که احاطة لازم را که صحت شهادت مبتنی بر آن است‌، بدست آورند و گاه ممکن است مطلبی را فراموش نمایند.


افزون بر این‌، غلیان عواطف و احساسات که با تدبیر خالق حکیم در وجود زن سرشته شده‌، محتمل بلکه متیقّن است که در پاره‌ای اوقات از کارآیی قوة تفکر او بکاهد; که البته این مطلب هم در جای خود نوعی ارزش تلقی می‌شود.

 

سوء استفاده از احساسات بانوان

 یکی از کاراترین ترفندهای شبهه افکنها سوء استفاده از احساسات بانوان است؛ بدین شکل که سعی میکنند به بانوان اینگونه تلقین نمایند که اسلام در حقّ آنها جفا کرده است!

 این ترفند از آنجایی روی بانوان مؤثرتر است که بانوان موجوداتی حسّاسترند. بسیاری از بانوان به لحاظ روانی از اینکه خود را در شرایطی ببینند که بدانها ظلم شده است احساس آرامش پیدا میکنند و حس میکنند که موجوداتی بی‌آزار و در نیتیجه نیکویی هستند. در مقابل جنس مرد نیز در این زمینه حساسیت مشابهی دارد؛ یعنی در شرایطی که یک زن را مظلوم ببیند نسبت به او احساس ترحّم شدیدتری پیدا میکند تا شرایطی که یک مرد را مظلوم ببیند(جالب اینکه بانوان هم از دیدن ظلم به یک زن بیشتر متأثر میشوند تا دیدن ظلم به یک مرد!!!) پس بدیهی است که نگرش انسانها به زن با نگرششان به یک مرد فرق دارد. از همین رو است که اسلامستیزان به بیان بخشی از احکام زنان یا سخنان قرآن و سخنان معصومین که گاها جعلی یا نقل قول ناقص است، شرایط را طوری نشان میدهند که گویی در اسلام به زن ظلم میشود و این مظلوم نشان دادن زن روی مخاطبینشان اثر فراوان دارد. خب بیایید قضیه را موشکافی کنیم:

۱) اسلامستیزان به بانوان تلقین میکنند که در احکام نسبت بدانها ظلم شده است و اسلام مساوات را رعایت نکرده است. این زبانبازی است! ظلم مخالف مساوات نیست بلکه مخالف عدالت است. اسلام طرفدار عدالت است و نه مساوات. مساوات زمانی عادلانه خواهد بود که نیازهای و خواستهای زن و مرد با هم فرقی نداشته باشد؛ حال آنکه زن و مرد با هم تفاوتهایی جسمی و روحی دارند و نیازها و خواستهایشان هم متفاوت است. احکام اسلام هم تعادل را بین آنها برقرار کرده است. همانطور که برخی احکام بر زن فشار بیشتری میاورد، برخی احکام هم بر مرد فشاری طاقت فرسا میاورد. به موارد زیر توجه کنید:

- از دیدگاه اسلام، زن هیچ وظیفه‌ای در قبال دفاع از مملکت اسلامی ندارد. برعکس مرد موظف است که اگر عذر موجّهی(یعنی نقص عضو اساسی) نداشته باشد، در جنگ شرکت کند و اگر شرکت نکند وعدۀ عذاب اخروی به او داده شده است. اینجا زن کاملا مصونیت دارد و مرد باید جان خود را به خطر بیندازد.

- از دیدگاه اسلام، مرد موظف است که مهریۀ زنش را بپردازد. حتی اگر قصدش این باشد که مهریه را بپذیرد ولی نپردازد، عقد باطل است. در مقابل زن به هیچ وجه موظف نیست که برای اثبات عشق خود یا هر چیز دیگر مبلغی را به شوهر بپردازد.

- از دیدگاه اسلام، زن در خانواده هیچ وظیفه‌ای در مورد پختن غذا، شستن ظرفها و لباسها و خانه، کسب درآمد و حتی بچه‌داری ندارد. زن حتی موظف نیست که به کودک خود شیر بدهد. در مقابل مرد موظف است که برای زنش به تهیۀ مسکن بپردازد و به او خرجی بدهد؛ بدیهی است که کمکاری مرد در این زمینه برخورد محکم قانون و همچنین مجازات اخروی را در پی خواهد داشت.

این مرد است که باید از خواب و استراحت بزند و برای دادن خرج زن و کودکش عرق بریزد. خانمها اگر در محل کار نامناسبی قرار بگیرد از آنجا که موظف به انجام کار و کسب درآمد نیستند به راحتی میتوانند کارشان را رها کنند ولی مرد از آنجا که موظف به کسب درآمد است مجبور است که بسوزد و بسازد(فکر نمیکنم لازم به توضیح باشد که تغییر دادن شغل با چه مصائبی همراه است.)

- از دیدگاه اسلام، اگر طلاق صورت بگیرد زن نه تنها حق مهریه را از دست نمیدهد، بلکه در ایام عده هم مرد موظف به پرداختن خرجی به زنش میباشد و همچنین زن جهیزیه را با خود میبرد.

خب چنانکه در بالا میبینید بسیاری از فشارها در احکام به مرد میاید. اسلام با توجه به شرایطی که انسان در آن قرار دارد برایش احکام را تعریف میکند.

۲) شبهه افکن معمولا به راحتی حقایق را تحریف میکند. شاید باور نکنید که در وبلاگی دیدم که میگفت این «مهریه» که حق عندالمطالبۀ زن است، را به منزلۀ پولی میدانست که برای خریدن کنیزان داده میشد!!!! این سخن آنقدر مضحک است که ارزش پاسخ را ندارد، فقط همینقدر میگویم که هرگز پول خرید کنیزان به خودشان داده نمیشد ولی زن مهریه را خودش دریافت میکند!

 از این دست تحریفات به میزان فراوان توسط اسلامستیزان نشر میابد.

۳) بسیاری از سخنان اسلامستیزان برمبنای احادیث جعلی است. برای مثال این حدیث را ببینید:

"رسول خدا بر گروهی از زنان عبور کرد. فرمود: ای زنان صدقه بدهید، بدرستی که بسیاری از اهل دوزخ زن هستند. پرسیدند: چرا ای پیامبر خدا؟ فرمود: زیرا دین زنان ناقص است. پرسیدند: چرا ای پیامبر خدا؟ فرمود: بخاطر ایام حیض "!!!

اسلامستیزان سعی میکنند با نمایش این حدیث تلقین کنند که از دید اسلام زن ذاتا دین کاملی ندارد! اما آیا واقعا این سخن از دهان رسول خدا(ص) خارج شده است؟ میدانیم که احادیث جعلی را از راههای مختلف میتوان تشخیص داد. یکی از این راهها تضاد حدیث با قرآن است؛ این حدیث با قرآن در تعارض است، زیرا اگر دین زنان ، ناقص است، چگونه قران برای مؤمنین یک زن را مثال میزند؟(تحریم:11) همچنین قرآن میفرماید که هر کس را به اندازه وسعش مکلّف میکند(بقره 286) پس اگر زنان ذاتا دین ناقصی داشته باشند هم باید تکالیف کمتری داشته باشند تا اکثرشان جهنمی نباشند. نکته دیگر سخن غیرعقلانی آخر حدیث است یعنی اینکه دلیل نقص دین زنان بخاطر ایام حیض است؛ حال آنکه حیض یکی از مسائل زنان است که خدا در آنها ایجاد کرده است و به هیچوجه نمیتواند باعث نقص دین شود!

 به لحاظ سلسله روایان نیز، این حدیث را ابوهریره از پیامبر نقل کرده است که از دیدگاه شیعه ،بنا به دلایلی، این فرد یک مسلمان واقعی نبوده است و به احادیث او هم نمیتوان اعتماد کرد.

پس این حدیث جعلی است

۴)اسلامستیزان سعی میکنند بسیاری از حقایق اسلام را تفسیربرأی کنند. در مورد ارث، شهادت، احکام عبادی زن و ... هم مرتکب همین عمل میشوند و مسئله را طوری تفسیر میکنند که به اهداف خودشان برسند. بر خردمندان واجب است که با تحقیق در سخنان این افراد پی به حقیقت ببرند.

۵)اسلامستیزان سعی میکنند، مقام زن در اسلام را پایین بیاورند تا بدانها بگویند که اسلام برایشان هیچ ارزشی قائل نیست. باعث تأسف است که زنانی هم پیدا میشوند که با سخنان این افراد منحرف میشوند. در این مورد هم بد نیست که به تحقیقات بیشتری بپردازیم تا به مقام زن در اسلام پی ببریم.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۱۰):کتک زدن زن

کتک زدن زنان

سوره النساء (زنان) آیه ۳۴

... وَ اللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا.

... و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید و بزنیدشان. اگر فرمانبرداری کردند، از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید. و خدا بلند پایه و بزرگ است. 

شبهه: (1) مردان درصورتی که "بیم" نافرمانی (و نه حتی در حالتی که این نافرمانی واقعاً رخ دهد) باید زنان را با سه روشی که آمده است تنبیه کنند، یکی از این تنبیهات این است که باید آنها را کتک بزنند. (2) بعد از آن نباید به آنها ظلم کنند، یعنی در صورتی که بیم نافرمانی دارند، مردها باید به آنها ظلم کنند.

پاسخ:

شبهه افکن مرتکب سفسطۀ تفسیر ناصحیح شده است.

۱) آیا اسلام به مرد حق کتک زدن زنش را داده است؟


محل نزول


این آیه در مدینه نازل شد.(۱) پیشتر و در مکه، زنان کتک می خوردند و شکایتی نداشتند و آن را توهین به خود و خارج از عرف و فرهنگ مردمان نمی دانستند. چگونه توهین شمرده می شد، در صورتی که دختران را زنده به گور می کردند؟! نیز نذر میکردند پسران را قربانی خدایان کنند!(۲)

 

سه سال پیش از نزول آیه بنابر اسناد تاریخی، زنان مدینه شهرنشین بودند و از آزادی افزونتری نسبت به زنان مکه برخوردار بودند. پیامبر مایل بود فرهنگ زنان مکه را همچون فرهنگ بانوان مدینه کند و تنبیه بدنی توسط شوهران را از میان بردارد، از این رو مردان را از کتک زدن زنان منع می کرد (۳) و می فرمود: «اینان را کتک نزنید».(۴)نیز درباره مردانی که همسران خود را می زدند، می فرمود: «این مردان، نیکان نیستند».(۵)حتی پیامبر فرمان قصاص برای مردانی صادر می کرد که زنان خود را کتک می زدند.

آیا به راستی در قرآن حکم به تنبیه شده است؟

قرآن رابطه دو زوج را از آیات الهی و نشان رحمت و مودت می داند و عفو و گذشت را سرمایه بزرگ انسان دانسته و فرمان می دهد که حتی بدی را به نیکی پاسخ دهید: «ادفع بالحسنة السیئة» نیز به مردان فرمان می دهد که با زنان خود به نیکی رفتار نمائید: «و عاشروهن بالمعروف.» روایات بسیار از پیامبر اسلام در مورد مهربانی و عطوفت به زنان وارد شده و مردان را از زدن زنان باز داشته ، مانند این روایت که پیامبر فرمود: «ایضرب‌ احدکم‌ المرأة‌ ثم‌ یظل‌ معانقها(۶) آیا زن‌ را کتک‌ می‌زنید، سپس‌ می‌خواهید با او همآغوش‌ باشید؟!» حتی در احکام فقهی برای زدن زنان که منجر به آسیب مانند کبودی بدن شود، دیه تعیین شده است و گویا برتری در میان نیست.(۷)


نزول آیه به هنگام جنگ اُحد

گفتیم فرهنگ زنان مدینه متفاوت از زنان مکه بود، از این رو زنان بر ضد شوهران می شوریدند و نافرمانی می‌کردند. این وضع جامعۀ مسلمانان را دچار نابسامانی کرده بود. دگرگونی حکم در شب اُحد پیش آمد. اینان گرفتار ترس و بحران بودند. بیم آن میرفت اسلام توسط مشرکان از بین برود. در چنین وضعی، کنار گذاشتن اختلافات داخلی میان مسلمانان و اتحاد زن و مرد بسیار لازم بود. خداوند به منظور وحدت و سلامت امت، آیه ۳۴ و ۳۵ نساء را فرود فرستاد. پس خداوند بدین مصلحت بسیار مهم (واقعیت و شرایط زمانه) حکم را عوض کرد و از گسست امت (با توجه به تهدیدات) جلوگیری کرد اما تغییر حکم بدان معنا نبود که بر زنان ، ستم و جفایی شود، بلکه زن فقط در برابر تعهدی که با ازدواج ، آن را پذیرفته، بازخواست می شود، یعنی اعمال زناشویی ، نه خانه و بچه داری.



احکام فقهی

به رغم آن که فقیهان ( با توجه به فهم و فرهنگ مردم و جامعه) حکم به تنبیه بدنی همسر کردند اما آن را مقید ساختند که «خون آلود» نباشد و «عضوی را نشکند و اثری به جا نگذارد».(۸) از نظر برخی اسلام شناسان کتک زدن می باید با پارچه بهم تنیده و یا با دست باشد، نه با تازیانه و عصا.(۹)در آیه ۴۴ سوره ص آمده است: «و خذ بیدک ضغثاً و لا تَحنَث؛ به ایوب گفتیم: بسته ای از ساقه های گندم ( یا مانند آن مثل شاخۀ نازک خرما) را برگیر و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن.» زدن همسر توسط حضرت ایوب ، خطا و جرمی بر ضد زن شمرده نمی شد چون اذیت و آزاری ندید و تحقیر نشد، گرچه همسرش کارناپسندی انجام داده بود، از این رو اگر در جامعه ای ، زدن اهانت و آزار به شمار آید و فرهنگ مردمان آن را نپذیرد، نباید صورت گیرد.

نپذیرفتن تنبیه بدنی


برخی اسلام پژوهان تنبیه را روا نمی دانند و آن را انکار کرده اند.(۱۰) این گروه از اسلام پژوهان ضرب مورد اشاره در آیه را به معنای زدن نمی دانند، بلکه می گویند: به معنای جدایی شوهر و ترک خانه است، چنان که وقتی میان پیامبر و همسرانش اختلاف پیش آمد و اینان به نصیحت رسول خدا عمل نکردند، پیامبر برای یک ماه از آنان جدا شد و پیامبر هیچ گونه آزار جسمانی به آنان نرسانده، کتکشان نزد. اگر زدن و آزار جسمی و روحی خواستۀ خدا و راه حلی ثمربخش بود، پیامبر نخستین کسی بود که به دستور خدا عمل می کرد اما کسی را نزد و بدان اجازه یا دستور نداد. هرگاه قرآن خواست «زدن» را تجویز کند، تعبیر به «ضرب» نکرده ، بلکه «جَلد» آورده ، مانند : «الزانیة و الزانی فاجلدوا کلَّ واحد...»(۱۱)


تنها مورد تنبیه، نشوز است.


نشوز آن است که زن در مقابل تکلیف اختصاصى‏اش نسبت به شوهر بدون هیچ عذر موجهى سرپیچى نماید.

جالب این است که اگر زنى از انجام کارهاى خانه، بچه‏دارى و... سرباز زند شارع مقدس هیچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده است.

برای حل مسأله نشوز خداوند از ملایمترین راه‏ها شروع نموده و در صورت تأثیرگذارى آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است. از این رو در مرتبه اول سفارش به اندرز نموده لیکن اگر زنى در برابر نصایح شوهر سر تسلیم فرود نیاورد راه دوم از حد برخورد منفى عاطفى بالاتر نمى‏رود و آن خوددارى از همبستر شدن با وى مى‏باشد اگر زن در چنین وضعیتى نیز حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید فرمان قرآن با بکار بردن فعل "ضرب" آمده است. البته این فرمان فرمانی موقتی است و اگر زن پشیمان شد طبق بخش آخر آیه دیگر نباید تنبیه شود و اگر باز هم نافرمانی کرد طبق آیۀ بعد باید داورانی از خانواده مرد و زن انتخاب شوند که مشکل را حل کنند.

 


خلاصه در این حکم شرایط زیر دیده مى‏شود:

۱.اختصاص به مورد سرپیچى زن از تکلیف خود و حقوق مسلّم مرد دارد؛ حقوقى که با پیمان ازدواج، زن وفادارى خود نسبت به آن را متعهد شده است؛


۲.در راستاى حل مشکل در داخل خانه و خوددارى از بروز آن در خارج از منزل وضع شده؛


۳. سومین مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست.


۴.حد آن نازل‌ترین مرتبه ضرب است و نباید موجب کمترین آسیبى بر بدن زن شود؛


۵.موقتى است و چه داراى نتیجه مثبت و چه منفى باشد باید به زودى از آن دست کشید.

۲)آیا اینکه قرآن میگوید بعد از آن نباید به آنها ظلم کنند، یعنی اینکه در صورتی که بیم نافرمانی دارند، مردها باید به آنها ظلم کنند؟

این هم ادعا نیز یک تفسیر ناصحیح از آیه است. آیه میفرماید اگر زن وظایف خود را درست انجام داد آنها را تنبیه نکنید زیرا ظلم است نه اینکه بگوید اگر وظایفش را انجام نداد حق ظلم دارید! اینگونه تفسیرها را معلوم نیست این افراد از کجا میاورند!!


پی نوشت ها :
۱.تاریخ یعقوبی ، ج۱، ص ۲۵۰

۲.ابوالأعلی مودودی، روح المعانی، ج۵، ص ۲۵

۳.المنار، ج۵، ص 76؛ روح المعانی، ج۵، ص ۲۵

۴.تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص ۵۰۴

۵.همان؛ المنار، ج۵، ص ۷۶

۶.وسائل الشیعه ، ج۱۴، ص۱۱۹

۷.فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص ۸۲
۸.تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص ۵۰۴

۹.تفسیر الکبیر، ج۱۰، ص ۸۷

۱۰.التحریر و التنویر، ج۵، ص ۴۳. اینان می گویند ضرب به معنای دوری و ترک زن برای مدتی محدود است
.۱۱.نور آیه ۲

پاسخ های مرتبط :


تنیبه بدنی زن از دیدگاه دو قرآن پژوه معاصر

چرا در قرآن ، اجازه تنبیه بدنی زنان داده شده است؟

 

توجه: بخش اعظم مطالب فوق از سایت پاسخگو برداشته شده است.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۹):سرپرستی مرد بر زن

سرپرستی مرد بر زن

 

سوره النساء (زنان) آیه ۳۴

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ...

مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است. و از آن جهت که از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند. پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت شوی عفیفند و فرمان خدای را نگاه میدارند...

شبهه:(1) مردان برتر از زنان خوانده شده اند (2) یک دلیل برتری مردان به زنان برتری ذاتی آنها است که خداوند به آنها داده است (3) دلیل دیگر این برتری آن است که مردان به زنان نفقه (پول) میدهند (4) رابطه زن و مرد رابطه ای نابرابر است که به رابطه بین فرمانده و فرمانبردار تشبیه شده است و زنان مجبورند از مردان فرمانبرداری کنند

پاسخ:

 

نویسندۀ شبهه در ایجاد این شبهه به شدت مرتکب دروغگویی و سفسطه است. پاسخ را به چند قسمت تقسیم میکنیم:

۱)آیا این آیه میگوید مردان برتر از زنانند؟

خیر. این یک دروغ است. معنی واژۀ "قوّام" طبق آنچه در لغتنامۀ المنجد(معتبرترین لغتنامۀ عربی) آمده است برابر است با متعهد، سرپرست، متکفل کار، نیرومند برای انجام کار، امیر و حاکم. در هیچ یک از این معانی سخن از برتری نیست.

۲)منظور آیه از "قوّام" نامیدن مردان بر زنان چیست؟

معانی کلمۀ قوّام را در بالا آوردیم. مسلّم است که تنها معنای ممکن برای سرپرست است. نظام خانوادگی اسلامی هم مرد را سرپرست زن و فرزند میداند. علّامه طباطبایی، در تفسیر المیزان، میگوید که قوّام از قیام میاید و به معنای اداره امور زندگی است(تفسیر المیزان،جلد چهارم، صفحۀ ۲۱۵) آیت الله مکارم شیرازی نیز از آن تعبیر به سرپرست و خدمتگزار میکند.(تفسیر نمونه،جلد سوم، صفحۀ ۳۶۹)

۳)آیا قرآن میگوید مرد ذاتا از زن برتر است؟

نویسندۀ شبهه از عبارت" بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ " نتیجه گرفته است که از دیدگاه قران مرد از زن برتری دارد!! این عمل نمونۀ بارز نوعی از سفسطه است که در علم منطق به "تفسیر ناصحیح" معروف است.

از بسیاری از آیات قرآن، آشکار است که از دیدگاه اسلام، زن و مرد از یک جنس خلق شده‌اند و هیچگونه تقدم رتبی و منزلتی نسبت به هم ندارند. قرآن خلقت زن و مرد را برای یکدیگر(روم:۲۱) و آن دو را پوشش یکدیگر به حساب می‌آورد(بقره:۱۸۷) تا هر یک از آن دو دیگری را از دنبال شرو فساد رفتن و اشاعه آن باز دارد. هر کدام برای دیگری لباسی است که به وسیله او پلیدی از او آشکار نگردد.» (المیزان ج۲ ص۴۴)

از آیات مختلفی از قرآن کریم(بقره / ۳۰، ۳۵-۳۴ و ۳۷، حجر / ۳۱-۲۸، طه۱۱۵/، یس /۶، طه / ۱۲۱، اعراف ۲۳ و ۱۸۹، نساء /۱، زمر /۶، روم / ۲۱ ، نحل ۷۲/، شوری / ۱۱.) بر می‌آید:

 

ـ زن چون مرد خلیفه خدا است.(بقره:۳۰)

 

- هنگام خلقت هم از زن و هم از مرد پیمان گرفته شده است که شیطان را پرستشگر نباشند.(بقره:۳۴ و یس:۶)

 

ـ زنان و مردان دیگر نیز از جنس یکدیگر خلق شده‌اند.(نساء:۱ ، اعراف:۱۸۹)

 

برای توضیحات بیشتر به پست آیا قرآن زن ستیز است؟(۱):برتری مرد نگاه بیندازید. چنانکه در آنجا هم عرض شد مرد در برخی مسائل از زن برتر و زن نیز در برخی مسائل از مرد برتر است.

 

۴)آیا علّت این سرپرستی که شبهه افکن از آن به تعبیر به برتری میکند بخاطر اینستکه مرد به زن نفقه میدهد؟

 

خیر. در اینجا نیز این فرد مرتکب همان سفسطۀ تفسیر ناصحیح شده است. مسلم است که مرد پیش از اینکه سرپرست خانواده باشد موظّف به دادن نفقه نیست(!) که حالا بخواهد بخاطر نفقه دادن سرپرست خانواده شود. فلسفه این حکم آن است که به طور طبیعی مرد، توانایی بهتری برای اداره خانواده و تأمین نیازمندی های آن دارد زیرا هم از لحاظ بنیۀ جسمی از زن قویتر است و هم کمتر از زن تحت تأثیر احساسات وعواطف قرار میگیرد. از طرف دیگر زن نیازمند محیطی امن همراه با آسایش کافی است تا در پرتو آن ، بتواند به انجام وظایف دیگری که در نظام آفرینش بر عهده او قرار داده شده است(مانند حمل ، رشد وتربیت فرزند و ...) بپردازد .بنابراین ریاست و مسوولیت مرد و در راستای آن تلاش برای اداره و تامین نیازهای خانواده ، نه تنها امری شرعی ؛ بلکه حقیقتی تکوینی و متناسب با نظام خلقت زن و مرد است.

 

لازم به ذکر است که گسترۀ این حکم محدود به روابط خانوادگی است. به عبارت دیگر این آیه، بیانگر برتری مطلق مرد نسبت به زن نیست و تنها مسوولیت مرد درسرپرستی کانون خانواده را بیان نموده و به دنبال آن ، به برخی از توابع این مسوولیت ( مانند لزوم تامین نیازهای اقتصادی خانواده ) اشاره می کند.

 

۵)آیا این آیه تأییدگر زورگویی مرد به زن نیست؟ آیا این آیه رابطه مرد و زن را به رابطۀ فرمانده و فرمانبردار تبدیل نمیکند؟

 

البته که نه! این برداشت یک تفسیر غلط است. منظور رهبری واحد منظم با توجه به مسئولیتها و مشورتهای لازم است. میدانیم که اسلام حدود وظایف زن و مرد را مشخص کرده است لذا مرد نمیتواند چیزی خارج از وظایف زن را از او بخواهد. این سرپرستی فقط برای اینستکه خانواده یک واحد اجتماعی کوچک است و مانند یک اجتماع بزرگ نیاز به رهبر دارد.(تفسیر نمونه، جلد سوم، صفحۀ ۳۷۰)

تذکر: بخش اعظم مطلب این پست به نقل سایت پاسخگو میباشد.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۸): مسئله حجاب

مسئله حجاب

 سوره نور آیه ۳۱

وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.

و به زنان مومن بگو که چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهای خود را جز آن مقدار که پیداست آشکار نکنند و مقنعه های خود را تا گریبان فرو گذارند و زینتهای خود را آشکار نکنند، جز برای شوهر خود یا پدر خود یا پدر شوهر خود یا پسر خود یا پسر شوهر خود یا برادر خود یا پسر بردار خود یا پسر خواهر خود یا زنان همکیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود که رغبت به زن ندارند، یا کودکانی که از شرمگاه زنان بیخبرند و نیز چنان پای بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کرده اند دانسته شود. ای مومنان همگان به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار گردید.

سوره احزاب آیه ۵۹

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا.

ای پیامبر، به زنان و دختران خود و زنان مومنان بگو که چادر خود را برخود فروپشونند. این مناسب تر است، تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند و خدا آمرزنده و مهربان است.

 

شبهه: در آیه 31 سوره نور به زنان دستور داده میشود که حجاب را رعایت کنند و زینتهای خود را پنهان کنند. چنین حکمی در مورد مردان وجود ندارد. بر اساس احادیث معتبر اسلامی مسئله حجاب به پیشنهاد عمر وارد اسلام شد زیرا برخی از زنان محمد با مردان غریبه سخت میگفتند و محمد این آیات را برای کنترل زنان خودش سرایید.

آیه 59 سوره احزاب از زنان میخواهد که حجاب را بگونه ای رعایت کنند تا شناخته نشوند، این بدان معنی است که صورت آنها نیز همچون حجاب فعلی زنان عرب و افغان باید پوشیده باشد در مورد حجاب میان زنان و مردان برابری وجود ندارد و این نابرابری ظالمانه با اصل 1 ام اعلامیه حقوق بشر است

 

پاسخ:

برای پاسخ به این شبهه، آنرا به چند قسمت تقسیم میکنیم:

۱) آیا عمر حکم حجاب در آیه ۳۱ سورۀ نور، را پیشنهاد کرده است؟

شبهه‌افکن، اقدام به ادعای فاقد سند میکند. او ادعا میکند که این آیۀ قرآن را محمّد(ص) به پیشنهاد عمر بن خطاب، از خودش سروده است!! در مورد اینکه قرآن را پیامبر از نزد خود آورده که شبهه‌افکن مصادره به مطلوب میکند چون خودش خیال میکند قرآن را پیامبر خودش سروده است انتظار دارد همه قبول داشته باشند که این آیه را خود پیامبر سروده است!! این در حالی است که در بخش پاسخ به شبهات قرآنی تمام استدلالات اسلامستیزان در مورد بشری بودن قرآن را پاسخ دادیم.

باری، این ادعا که عمر این پیشنهاد این حکم را کرده است نیز یک دروغ بزرگ است. در اصول کافی به نقل از امام باقر(ع) در مورد شأن نزول این آیه میفرماید:جوانی از انصار در مسیر خود با زنی روبرو شد، چهرۀ زن توجه جوان را به خود جلب کرد و چشم خود را به او دوخت، زمانی که زن گذشت جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه میکرد، در حالی که راه خود را ادامه میداد، تا اینکه وارد کوچۀ تنگی شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه میکرد.ناگهان صورتش به دیوار خورد تیزی استخوان یا تکه شیشه ای که در دیوار فرو رفته، صورتش را شکافت. هنگامی که زن گذشت زن به خود آمد و دید خون از صورتش جاریست و به صورت و لباسش ریخته! با خود گفت به خدا سوگند من خدمت پیامبر میروم و ماجرا را بازگو میکنم. هنگامی که چشم پیامبر خدا به او افتاد فرمود چه شده است؟ و جوان ماجرا را نقل کرد. در این هنگام جبرئیل پیک وحی خدا نازل شد و آیۀ ۳۱ سورۀ نور را نازل کرد.(نگاه کنید به تفسیر نمونه، جلد ۱۴، صفحۀ ۴۳۵) شاید این نکته لازم به ذکر باشد که احکام قرآن در زمانی نازل میشد که زمینۀ مناسب به وجود آمده باشد و خداوند نیز فرمان حجاب را زمانی نازل کرد که این ماجرا پیش آمده بود و برای مردم، بحث نگاه به جنس مخالف مطرح شده بود. اگر این فرمان زمانی نازل میشد که چنین زمینه ای در کار نبود، مورد اعتراض قرار میگرفت پس خدا زمانی این فرمان را نازل فرمود که چنین شرایطی وجود داشته است.

 

۲)آیا زنان محمّد(ص) با مردان غریبه سخن میگفتند و این مسئله باعث این حکم است؟

این ادعا یک دروغ دیگر است. نخست اینکه هیچ روایت معتبری که نشان دهد، که زنان پیامبر با مردان غریبه سخن میگفتند در کار نیست و از این گذشته اگر این دستور بخاطر مسئلۀ زنان پیامبر میخواست نازل شود مثل آیۀ بیست و هشتم از سورۀ احزاب، فرمان را به طور مستقیم در مورد زنان پیامبر صادر میفرمود.

۳)حکم حجاب در مورد مردان نیست!

 

نکتۀ نخست اینستکه فرمان حجاب برای همه هست و هر کس که احساس کند که نپوشاندن بخشی از بدنش باعث نگاه شهوت آمیز دیگران(به غیر از همسرش) میشود باید ان بخش را بپوشاند. یک مرد هم اگر ببیند نوع لباس پوشیدنش باعث جلب نگاه شهوت آلود از سوی زنان است باید لباس و پوشش خود را اصلاح کند. قرآن در مورد زنان تنها این مسئله را تبیین کرده است. وگرنه به مردها نیز در جاهای مختلف قرآن در مورد پوشاندن اعضا اخطار داده شده است.

نکتۀ دوم این است که حجاب در مورد زنها بدان علّت صفت و سختتر است که این زنان هستند که میل به تنازّی دارند و مرد چنین میلی ندارد و در مقابل مرد بیشتر میل به نگاه کردن دارد این تمایل در زنان کمتر است. پس برای زنان تأکید بر حجاب است و برای مردان بر غضّ بصر، هر چند زنان نیز به غضّ بصر و مردان نیز به پشاندن اعضای خود در صورتی که خطر افتادن به شهوات حرام وجود داشته باشد توصیه میشوند. همانگونه که گفته شد اسلام احکام را به صورت متعدل بیان میدارد و نه بصورت مساوی. مسلّم است که وقتی زن بیشتر از مرد میل به جلوه کردن دارد باید بیشتر به او فرمان به پوشش داده شود تا مرد.

۴)حجاب باید در چه شکلی باشد؟

استخراج احکام که کار فقها است را جناب شبهه‌افکن برای خودش انجام داده میگوید حجاب باید طوری باشد که اکنون در افغانستان باب است! در حالی که این یک ادعای پوچ است. از دید اسلام، پوشاندن صورت و مچ دست برای زنان، در برابرنامحرم الزامی نیست و پوشش ایندو فقط در دو صورت واجب است، یکی اینکه صورت زن آرایش داشته باشد دوم اینکه افراد چشمچران وبیماردل به او نگاه کنند.

۵)عدم تطابق با اصل نخست حقوق بشر و تساوی انسانها!

پیش از این نیز گفته شد که حقوق بشر یک قانون خشک و غیرقابل انعطاف است و به هیچ وجه به نیازهای انسانها بر مبنای جنسیت نمینگرد بلکه تمام انسانها را با هم یکی حساب میکند و همین میشود که وظایف زن و مرد با هم یکی میشود حال انکه نگرش ایندو به جهان با هم خیلی متفاوت است. در مورد حجاب هم همانگونه که در بالا گفتیم بر اساس همین نیازها و روح زن است که این حکم برای زن میاید.

در مورد حکمت فرمان خدا به حجاب به دوستان توصیه میکنم مقالۀ فلسفه حجاب را بخوانند تا در ذهنشان تصویر بدی از حجاب باقی نماند.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۷):شهادت شوهر علیه زن - دشمن نامیدن زن

شهادت شوهر علیه زن

 

 سوره نور آیه ۶

وَالَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ یَکُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ.

و کسانیکه زنان خود را به زنا متهم میکنند، اگر نتوانند 4 شاهد پیدا کنند میتوانند خود چهار بار شهادت بدهند در راه خدا که او از راستگویان است

شبهه: یک مرد میتواند با 4 بار شهادت دادن در راه خدا زنش را متهم به زنا کند.

پاسخ:

شبهه‌افکن، در اینجا مرتکب، سفسطۀ دروغ و نقل قول ناقص میشود. در این نوع از سفسطه، سفسطه‌گر، بخشی از سخن را نقل میکند و بخش دیگر را بیان نمیکند، تا با این نقل قول ناقص خود بتواند طرف مقابل را محکوم کند.

بیایید این آیه را با آیات قبل و بعد از آن بررسی کنیم:

وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ{۴} إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِکَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ{۵} وَالَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ یَکُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ{۶} وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَیْهِ إِن کَانَ مِنَ الْکَاذِبِینَ{۷}وَیَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکَاذِبِینَ{۸} وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْهَا إِن کَانَ مِنَ الصَّادِقِینَ{۹}

ترجمه(از آیت الله مکارم شیرازی):

کسانی که زنان پاکدامن را متهم میکنند،سپس چهار شاهد(بر مدعای خود) نمیاورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید و آنها همان فاسقانند(۴) مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند(که خدا آنها را میبخشد) زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است(۵) و کسانی که همسران خود را (به عمل منافی عفّت) محکوم میکنند و گواهانی جز خودشان ندارند، هر یک از آنها باید به نام خدا چهار مرتبه شهادت دهد که از راستگویان است(۶) و در پنجمین بار بگوید که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد(۷) و آن زن نیز میتواند کیفر(زنا) را از خود دور کند، به این طریق که چهار بار خدا را به شهادت طلبد که آن مرد(در این نسبتی که به او میدهد) از دروغگویان است(۸) و بار پنجم بگوید غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگویان باشد(۹)

خب میبینیم که در آیۀ چهارم سورۀ نور میفرماید کسانی که زنی را متهم کنند چهار شاهد نداشته باشند، باید هشتاد ضربۀ تازیانه بخورند. در آیۀ ششم، میفرماید مردانی که به زن خود اتهامی را وارد میکنند و شاهدی ندارند(مثلا مردی که را فرض کنید که وقتی وارد خانه میشود زنش را مشغول زنا با مرد دیگری میبیند. در این حالت او شاهدی جز خودش ندارد) میتوانند پنج مرتبه شهادت دهند و در مرتبه آخر  لعنت خدا را،در صورت دروغگو بودن، بر خود بطلبند. در این حالت زن محکوم میشود ولی او هم میتواند به پنج شهادت و در مرتبه آخر لعنت خدا را ،در صورت دروغگو بودن، بر خود بطلبد که از مرتکب گناهی نشده است. در این حالت هیچ اتهامی متوجه زن نیست و در صورتی که دروغ گفته باشد لعنت خدا در دنیا و آخرت متوجه اوست و اگر شوهر دروغ گفته باشد نیز لعنت خدا در دنیا و اخرت متوجه اوست.

پس شبهه‌افکن، کلام خدا را ناقص نقل کرده و نگفته است که زن نیز میتواند با شهادتهای مشابه اتهام را از خود بردارد.

همچنین شبهه‌افکن مرتکب دروغگویی نیز شده است زیرا قرآن از پنج شهادت سخن گفته است و نه چهار شهادت.

  در اینگونه شبهه‌افکنیها اسلامستیزان، با ادعای دروغ و سفسطه سعی در گمراه کردن افرادی میکنند که حاضر نیتند زحمت تحقیق را به خودشان بدهند.

دشمن نامیدن زن و فرزند

سوره التغابن آیه 14

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ .

ای کسانی که ایمان آورده اید ، در میان زنان و دشمنانتان دشمنی برای شما وجود دارد از آنها حذر کنید و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و گناهشان پوشیده دارید ، خدا آمرزنده و مهربان است.

شبهه: زنان و فرزندان دشمان مردان هستند.

پاسخ:

  شبهه‌افکن در اینجا نیز مرتکب سفسطه های دروغ و تفسیرناصحیح شده است.

باعث تأسف است که شبهه‌افکن حتی در آوردن ترجمۀ آیه هم دشمنی خود را بروز داده است و "ازواجکم و اولادکم" را به "زنان و دشمنان" ترجمه کرده است؛ حال آنکه ترجمۀ صحیح بخشی که با فونت قرمز نوشته است این است: «در میان همسران وفرزندانتان دشمنی برای شما وجود دارد پس شبهه‌افکن مرتکب دروغ شده است.

   امّا شبهه‌افکن در جای دیگری هم دروغ میگوید. قرآن نفرموده است که زنان و فرزندان شما هستند بلکه میفرماید در زن و فرزند دشمنی برای شما هست. این سخن بدان معنا نیست که زن و فرزند دشمن شما هستند. چگونه ممکن است قرآن که زن و مرد را لباس یگدیگر میداند(بقره آیه ۱۸۷) و در جای دیگر زنان را مایۀ آرامش مرد میداند آنها را دشمن بخواند؟

 بحث این آیه این نیست که زن و فرزند دشمن هستند بلکه بحث سر این است که گاهی زن و فرزند باعث گناه انسان میشوند. مثلا مرد برای اینکه زن و فرزندش در آسایش باشند به کسب روزی حرام تن میدهد. پس این آیه هیچ توهینی به زن نکرده است.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۶): ارث زنان

ارث زنان

 

 سوره نساء آیه۱۱

یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ فَإِن کُنَّ نِسَاء فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ وَإِن کَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَیْهِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِن کَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَّمْ یَکُن لَّهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن کَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِهَا أَوْ دَیْنٍ آبَآؤُکُمْ وَأَبناؤُکُمْ لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِّنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیما حَکِیمًا.

خدا در مورد فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است. و اگر دختر باشند و بیش از دو تن، دو سوم میراث از آنهاست. و اگر یک دختر بود نصف برد و اگر مرده را فرزندی باشد هر یک از پدر و مادر یک ششم میراث را برد. و اگر فرزندی نداشته باشد و میراث بران تنها پدر و مادر باشند، مادر یک سوم دارایی را برد. اما اگر برادران داشته باشد سهم مادر، پس از انجام وصیتی که کرده و پرداخت وام او یک ششم باشد. و شما نمیدانید که از پدران و پسرانتان کدامیک شما را سودمند تر است. اینها حکم خداست، که خدا دانا و حکیم است.

سوره نساء آیه ۱۷۶

یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلاَلَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ وَهُوَ یَرِثُهَآ إِن لَّمْ یَکُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن کَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَ وَإِن کَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالاً وَنِسَاء فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ أَن تَضِلُّواْ وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ.

از تو فتوی می خواهند ، بگوی که خدا در باره کلاله برایتان فتوی می دهد، : هر گاه مردی که فرزندی نداشته باشد بمیرد و او را خواهری باشد ، به آن خواهر نصف میراث او می رسد اگر خواهر را نیز فرزندی نباشد ، برادر از او ارث می برد اگر آن خواهران دو تن بودند ، دو ثلث دارایی را به ارث می برند و اگر چند برادر و خواهر بودند ، هر مرد برابر دو زن می برد خدا برای شما بیان می کند تا گمراه نشوید ، و او از هر چیزی آگاه است.

 

شبهه: سهم زنان از ارث در اسلام نصف سهم مردان است. این مسئله با اصل یکم اعلامیه حقوق بشر که حقوق تمامی افراد بشر را یکسان میداند در تضاد است.

 

پاسخ:

 

بحث را به بخشهای زیر تقسیم میکنیم:

 

 

۱)آیا همیشه ارث زن نصف ارث مرد است؟

 

قانون ارث موضوع مالی و اقتصادی است که در اسلام بر پایه عدالت اجتماعی بنیان نهاده شده و در آن مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی هر یک از زن و مرد رعایت شده است. اگر از درون نظام حقوق اسلام به ارث نگاه شود، سهم زنان که هیچ مسئولیت اقتصادی بر دوش ندارند و موظف به کسب روزی برای خانواده نیستند، کاملا منصفانه و ضامن کرامت و عزت نفس زن مسلمان است.

 

در زمان ظهور اسلام و نزول قرآن کریم، محرومیت زنان از ارث میان همه اقوام ملل بشری در سطح دنیا وجود داشت و زن به هیچ یک از عناوین همسر، مادر، دختر و یا خواهر ارث نمی برد. اسلام در زمینه ارث ، انقلاب به وجود آورد و اولین نظام حقوقی جهانی بود که به زنان حق ارث عطا کرد و تمام قوانین ظالمانه دوران جاهلیت را که بر پایه اعتقادات و آداب و رسوم قبیله ای بود منسوخ نمود. در دوران جاهلی نه تنها به زن ارث نمی دادند بلکه بدون توجه به رضایت او همانند دیگران اموال متوفی وی را به ارث می بردند. این قانون جاهلی به وسیله قرآن کریم منسوخ شد. (۱)

 

اسلام، احکام ارث را بر اساس جنسیت مرد یا زن بودن وضع نکرده ، بلکه براساس مسؤلیت مالی و موقعیتی است که این دو در خانوار دارند. در پاره ای از موارد زن بیش از مرد سهم می برد، بنابراین سهم ارث متناسب با نظرگاه کلی اسلام نسبت به خانواده، تقسیم وظایف و مسؤلیتها سازگار و عادلانه است.


در بحث ارث زنان سه فرض مطرح است که معمولا یک فرض آن ذکر می شود و از دو فرض دیگر غفلت می شود:

 

۱. در مواردی زن و مرد همتا و مساوی ارث می برند، مانند صورتی که میت (فرزند) پدر و مادر داشته باشد که هر کدام به طور یکسان یک ششم ارث می برند و سهم پدر به عنوان مرد بودن بیش از سهم مادر نیست.

 

۲. در مواردی زن کمتر از مرد ارث می برد، مانند دختر که کمتر از پسر ارث می برد.


۳. در مواردی سهم زن بیش از سهم مرد می باشد، مانند موردی که میت غیر از پدر و دختر، وارث دیگری نداشته باشد که در این جا پدر یک ششم می برد و دختر بیش از آن . نیز مانند موردی که میت دارای نوه باشد و فرزندان او در زمان حیات وی مرده باشند که در این جا نوه پسری سهم پسر را می برد و نوه دختری سهم دختر را، یعنی اگر نوه پسری دختر باشد و نوه دختری پسر باشد، دختر دو برابر پسر ارث می برد. (۲)

 

بنابراین ،سوال را به صورت کلی نمی توان طرح کرد که چرا ارث زن نصف مرد است، زیرا در مواردی ارث زن و مرد مساوی و در موارد دیگر ارث زن از مرد بیشتر است و فقط در برخی از موارد است که ارث از مرد کمتر است، پس بهتر است سؤال را این طور مطرح کنیم: چرا در برخی موارد ارث زنان نصف مردان است؟

 

 

۲)چرا گاهی ارث زن نصف ارث مرد است؟


امام رضا علیه السّلام در پاسخ به این سؤال فرمود: «زن وقتی که شوهر کرد، مالی به عنوان مهر می گیرد و هزینه زندگی وی بر عهدۀ مرد است و مرد باید نفقه و سایر مخارج زن را بدهد، ولی بر عهده زن چیزی نیست، از این جهت حق مرد بیشتر است».(۳)


امام صادق علیه السّلام فرمود :«علتش این است که اسلام سربازی را بر زن واجب نکرده و مهر و نفقه را بر مرد لازم شمرده است از جرائم اشتباهی که خویشاوندان مجرم باید دیه بپردازند ، زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است».(۴)

 

با توجه به این دو روایت و با نگاه به احکام دیگر اسلام متوجه می شویم که نصف شدن ارث زن نسبت به مردان در برخی موارد با توجه به مسئولیت های اقتصادی در خانواده و جامعه مانند دادن نفقه ومهر و دیه عاقله و شرکت در جهاد و پرداخت حقوق واجب اجتماعی که بر عهده مردان نهاده شده تنظیم شده است و دین اسلام برای ایجاد تعادل میان مسئولیت و حق این احکام را وضع نموده است .طبیعی است که دین اسلام وقتی مسئولیت مالی بیشتری را بر دوش مردان قرار داده حق بیشتری را نیز در ارث قرار داده تا بین مسئولیت و حق تعادل بر قرار شود. و چون به موضوع مهریه و نفقه(دادن خرج خانواده) نگاه کنیم بخشی از این حقوق(اموال مردان) به زنان برگشت می نماید.

 

گذشته از این که احکام ارث به لحاظ مصلحت های اجتماعی وضع شده و در مواردی که مصلحت اقتضا کند یا شخص تمایل داشته باشد که بازماندگانش به یک اندازه از اموال او بهره برند، می تواند از حق وصیت خود برای تقسیم سهام و برابری آن استفاده کند.

 

۳) تضاد آیه با اصل یکم حقوق بشر.

 

اینکه قانون حقوق بشر با این آیه از قرآن در تضاد است بخاطر اینستکه نظام حقوقی اسلام و حقوق بشر متفاوت است. از دیدگاه حقوق بشر زن نه حق مهریه گرفتن دارد و نه میتواند از شوهرش مطالبۀ نفقه کند بلکه باید در تمام مسائل با شوهرش به تقسیم مساوی بپردازد ... در اسلام شوهر باید به زن نفقه بدهد، زن موظف به کار کردن نیست و میتواند مطالبۀ مهریه کند، زن در خانه نیز موظف به انجام کارهای خانه و حتی شیر دادن به فرزند خود نیست، در مقابل ارث دختر از والدین را نصف ارث پسر از والدین قرار داده است. براستی، پسر این ارث دوبله را برای در کجا خرج میکند؟ برای زن و فرزند!!

 

پی نوشت ها :

 

۱.نساء (۴) آیه ۱۸

۲.عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ص ۳۴۶

۳.حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص ۴۳۷

۴. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴ ، ص

آیا قرآن زن ستیز است؟(۵): تعدد زوجات

تعدد زوجات

 سوره نساء  آیه  

وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ.

اگر شمارا بیم آن است که در کار یتیمان عدالت نورزید، از زنان هرچه شما را پسند افتد، دو دو و سه و سه و چهار، چهار به نکاح (نکاح در عربی یعنی سپوختن) در آورید. و اگر بیم آن دارید که به عدالت رفتار نکنید تنها یک زن بگیرید یا هرچه مالک آن شوید. این راهی بهتر است تا مرتکب ستم نشوید.

شبهه: در اسلام یک مرد میتواند تا چهار زن رسمی داشته باشد، از نظر شیعه میتواند تعداد بیشماری زن را صیغه کند، و زنان بیشماری را نیز به بردگی بگیرد. اما زنان تنها میتوانند با یک مرد ازدواج کنند و این نابرابری در تضاد با اصل یکم اعلامیه حقوق بشر است. مسئله عدالت در اینجا نباید با برابری اشتباه گرفته شود. اما وقتی که برای این اسلامگرایان توضیح داده میشود که اکنون میتوان با آزمایشهای ژنتیکی پدر یک فرزند را تشخیص داد، این اسلامگرایان از اجازه دادن به همسرانشان برای ازدواج با چند مرد دیگر طفره میروند.

پاسخ:

 پیش از پاسخگویی باید به چند تهمت و تحریف حقیقت که نویسنده مطرح کرده است را مطرح کنم. اول اینکه بحث کنیزان ربطی به بحث تعدد زوجات ندارد(پس این سخن نویسنده نمونۀ بارز فرافکنی است) دوم اینکه در مورد صیغه فقط مرد نیست که حق دارد هر تعداد زن که خواست بگیرد زن نیز با رعایت ایام عده به صورت نامحدود حق ازدواج موقت دارد.

  در ادامه لازم میدانم که مسائلی را شرح دهم:

الف)مهمترین نکته در این بحث اینستکه اسلام با شهوت مخالف نیست، بلکه طرفدار قانونمندی شهوت است. پس در هر جایی که مفسده در پی نداشته باشد انسان را در شهوترانی آزاد میگذارد.

ب) نکتۀ دیگر اینستکه برخی انسانها به لحاظ تمایلات شهوانی از سایرین بالاتر و برخی هم در این زمینه از دیگران، ضعیفتر و پایینتر هستندو گروهی نیز دوستدار تنوع هستند. اسلام که دینی کامل است و به تمام مشکلات انسان اندیشیده است، برای افرادی که دارای شهوت بیشتری هستند یا تنوع طلب هستند امکان این را بوجود آورده است که به یک همسر بسنده نکنند با این تفاوت که بنا به عللی که در زیر میاید برای زن این امکان وجود ندارد که چند شوهر را با هم داشته باشد ولی میتواند در عقد شرط حق طلاق بگذارد و بعد از مدتی طلاق بگیرد و با مرد دیگری ازدواج کند، همچنین میتواند عقد موقت کند. این مسائل هر چند در جامعۀ امروزی ما ناپسندیده هستند ولی از دید اسلام بلامانع هستند. اسلام حاضر نیست بخاطر طرز فکر غلط گروهی از انسانها گروه دیگری را شکنجه دهد. در ضمن اگر اسلام این قانون را نمیگذاشت میزان فساد در جامعه افزایش میافت زیرا افردی که شهوت بیشتری دارند از انجا که راهی شرعی برای ارضای تمایلات خود نمیجستند، به دنبال فساد میرفتند.

ج)تعدد زوجات از ابتکارات اسلام نیست بلکه اسلام آنرا محدود و مقید کرده است.

د) قوانین اسلام بر مبنای نیازهای واقعی اسلام است و نه احساسات. چه بسا طفلی از آمپول به گریه بیفتد ولی این آمپول برای خود او مفید است.

ه)بقای میل جنسی در مرد بیشتر از زن است. زنان در سنی خاص میل جنسی را از دست میدهند ولی مردان نه.

 

خب حالا برویم سراغ بخشهای مختلف شبهه:

۱) مرد میتواند چند همسر داشته باشد ولی زن نه:

  شبهه افکن خودش برای ما دلیلی را آورده و پاسخش را داده که اگر مشکل مسلمانان  با این مسئله است که با وجود چند شوهر پدر فرزند مشخص نیست، علم ژنتیک انرا مشخص میسازد!! گویا نویسندۀ شبهه فراموش کرده است که این علم به تازگی چنین قدرتی یافته است و نمیگوید که برای قرنهای پیشین چکار باید میکردند؟

 

به غیر از مورد بالا بحث دیگر که به کمک علم هم حل شدنی نیست اینستکه، به صورت اساسی مرد خیلی سختتر میتواند بپذیرد که زنش با یک مرد دیگر ارتباط دارد. شاید زنی بتواند با موضوع هوو کنار بیاید ولی یک مرد محال است که بتواند برای عشق خود شاهد رقیب باشد. حتی در ملل خارجی هم، هرگز نمیبینید که زنی با دو مرد رابطه داشته باشد مگر اینکه آن دو مرد از حضور دیگری در روابط ان زن خبر نداشته باشند یا اینکه ان زن روسپی باشد که البته تکلیف روسپیها مشخص است و در واقع زنان اجاره ای هستند.(با عرض پوزش)

به غیر از بحث بالا بحث دیگر اینستکه فرض کنیم دو یا چند مرد بپذیرند که با یک زن رابطه داشته باشند و زمانها را طوری تقسیم کنند که تداخلی پیش نیاید و ... باز هم زمانی که این زن باردار بشود، مردها دچار مشکل میشوند. فرض کنید از همان اول میدانیم که پدر کیست؛ ولی باز هم مشکل اصلی برطرف نمیشود، بدان معنا که این زن در ایام بارداری و همچنین مدتها پس از به دنیا اوردن بچه قادر نیست که شوهرداری کند. این مسئله برای شوهری که پدر است قابل قبول است ولی برای سایر شوهرها هرگز قابل قبول نیست و این رابطه به بن بست میرسد. پس باز هم آشکار است که زن نمیتواند چند شوهر با هم داشته باشد.

۲) زنی که میخواهد عشقش فقط به او فکر کند چه باید بکند؟

  سخنی که برخی خانمها اینستکه "ما نمیخواهیم چند شوهر داشته باشیم ولی دوست داریم که شوهرمان فقط به ما فکر کند و زن دیگری نگیرد"

در پاسخ به این بحث باید عرض کنیم که همانگونه که در بالا گفته شد گروهی از مردان هستند که به لحاظ تمایلات شهوانی از سایر مردها بالاترند یا اینکه تنوع طلب هستند. این خانمها باید با مردانی ازدواج کنند که اینگونه نباشند. بسیاری از مردها هم دوست دارند تا آخر زندگی خود را با همان همسر اول خود بمانند.

۳)تضاد با اصل یکم حقوق بشر، این عدالت که اسلام از آن دم میزند با تساوی یکی نیست:

شبهه افکن در مورد این بخش از آیه که میگوید تعدد زوجات فقط به شرط این مجاز است که عدالت را رعایت کنید، میگوید عدالت با تساوی فرق دارد. همانطور که گفتیم حقوق بشر مانند علم روز بشر همیشه نقصهایی دارد و بله عدالت با تساوی یکی نیست. اسلام هم در مورد زنها خواسته است که به عدالت با انها رفتار شود و نه به تساوی. چگونه میشود انتظار داشت که مرد محبت خود را بین یک زن بدخلق و یک زن نیکو به صورت مساوی تقسیم کند. این تساوی عین ظلم و ستم است.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۴):کنیز مؤمن بالاتر از زن آزاد مشرک

کنیز مؤمن بالاتر از زن آزاد مشرک

 

سوره بقره آیه ۲۲۱

وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنکِحُواْ الْمُشِرِکِینَ حَتَّى یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ أُوْلَـئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ یَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَیُبَیِّنُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ.

زنان مشرکه را تا ایمان نیاورده اند به زنی نگیرید و کنیز (برده) مومنه بهتر از آزاد زن مشرکه است، هرچند شما را از او خوش آید. و به مردان مشرک تا ایمان نیاورده اند زن مومنه مدهید. و بنده (برده) مومن بهتر از مشرک است، هرچند شما را از او خوش آید. اینان به سوی آتش دعوت میکنند و خدا به جانب بهشت و آمرزش. و آیات خود را آشکار بیان میکند، باشد که پند گیرند.

شبهه: در این آیه نابرابری میان مسلمانان و نامسلمانان و همچنین نظام برده داری تایید میشود. این آیه در تضاد با اصل 16 ام اعلامیه حقوق بشراست که ازدواج هر زن و مردی را بدون هیچ تبعیضی از نظر مذهب آزاد میداند. این آیه همچنین با اصل 4ام اعلامیه حقوق بشر که برده داری را محکوم میکند در تضاد است.

پاسخ:

این شبهه نیز سه بخش است:

 

۱)تأیید نابرابری بین مسلمان و نامسلمان:

  اول اینکه این ادعا تحریف حقیقت است. آیه نفرموده مسلمان و نامسلمان، بلکه فرموده مؤمن و مشرک.

  اسلام و قرآن، به لحاظ حقوق دنیوی نامسلمانان را نابرابر با مسلمین نمیداند(مگر در برخی موارد) ولی به لحاظ معنوی و اخروی میان مسلمان و نامسلمان فرق قائل میشود.

  میدانیم که در ازدواج به مهمتر از بعد جسمی و چهره و تیپ و لباس، باطن همسر است. از این روست که اسلام و قرآن، ازدواج با زنان کافر را بر مردان مؤمن و ازدواج مردان کافر را با زنان مؤمنه، تحریم میکند. علت اینستکه زن مشرک، باطنی ناسالم دارد؛ مسلم است که زنی که آنقدر با حقیقت دشمن است که از پذیرفتن وجود خدا و رستاخیز و نبوت فرستادگان خدا، خودداری میکند، باطنی آلوده دارد. کسی که اینقدر با حقیقت دشمنی دارد، چگونه میخواهد شریک زندگی یک مؤمن باشد و کودکان او را تربیت کند.(جهت اطلاعات بیشتر به بخش پاسخ به سکولاریسم، بیدینی و بیخدایی مراجعه فرمایید.)

   پس بحث بر سر نابرابری انسانها بخاطر دینشان نیست، بلکه بحث بر سر اینستکه زنی که فاقد ایمان به حقیقت باشد هر چند هم  زیبا باشد برای اینکه شریک زندگی یک مؤمن باشد، مناسب نیست.

 

۲)تعارض با اصل شانزدهم حقوق بشر مبنی بر ازدواج بدون تبعیض مذهبی:

   چنانکه در بحث احکام گفتیم اصول حقوق بشر بر مبنای، مبانی خشک و حقوقی نوشته شده و به اصول تربیتی و معنوی توجّهی ندارد، لذا از این جهت دارای ضعف اساسی میباشند. اسلام از آن جهت از ازدواج با زنان لامذهب و مشرک منع میکند، که زنان تربیت نسل آینده را بر عهده دارند. آیا شما حاضرید تعلیم یک محصل را به فردی بسپارید که خود مخالف حقیقت است. چنانکه در بالا گفتیم بیخدایان و بیدینان خردستیزترین افراد هستند.

  پس بنا به سخن فوق هیچگونه تبعیض حقوقی وجود ندارد و فقط مرد مؤمن از ازدواج با زنان مشرک و کافر منع شده است و این قانون برای مسلمانان وضع شده است و نه برای تمام انسانها پس بحث "تبعیض بخاطر مذهب" در مورد قانونی که مربوط به مسلمانان است، بحثی مسخره و مضحک است.

 

۳)تعارض با اصل چهارم حقوق بشر مبنی بر نفی برده داری:

  این بخش از شبهه، یک تحریف در حقیقت و تفسیری ناصحیح است. وقتی آیه میگوید "اگر کنیزی مؤمن را به همسری بگیرید بهتر از اینستکه زن زیبا و آزادی که مشرک است را به زنی بگیرید" آشکارا دارد میگوید که برده بودن یک انسان دلیل نمیشود که لیاقتش از یک یک انسان آزاد بیشتر باشد. این سخن مصداقی بر مبارزۀ تدریجی اسلام با برده‌داری است. جهت بحث بیشتر پیرامون بحث برده‌داری در اسلام، به این بحث در بخش پاسخ به شبهات احکام مراجعه فرمایید

 

احکام طلاق سوم

 

 سوره بقره  آیه ۲۳۰

فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنکِحَ زَوْجًا غَیْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَن یَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن یُقِیمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ.

پس اگر باز زن را طلاق داد دیگر بر او حلال نیست، مگر آنکه به نکاح مردی دیگر در آید، و هرگاه آن مرد زن را طلاق دهد، اگر میدانند که حدود خدا را رعایت میکنند رجوعشان را گناهی نیست. اینها حدود خدا است که برای مردمی دانا بیان میکند.

شبهه: اگر مردی سه بار همسرش را طلاق دهد، و بخواهد برای بار چهارم با او ازدواج کند باید آن زن حتماً با شخص سومی ازدواج کند و با او همبستر شود. در واقع برای تنبیه مرد از بدن زن استفاده میشود. این وظیفه سنگین را معمولا در طول تاریخ خود روحانیت مبارز انجام میداده است. این مجازات، مجازاتی ظالمانه است و در تضاد با ماده 5 ام اعلامیه حقوق بشر میباشد.

پاسخ:

  این شبهه یکی از مضحکترین شبهات اسلامستیزان است. اول باید بگویم که این شبهه هم مربوط به زن است و هم مربوط به مرد است، لذا ربطی به حقوق زن ندارد.  از این گذشته شبهه‌افکن اقدام به مسخ حقیقت کرده است و حقیقت را تحریف میکند. سخن قرآن صددرصد منطقی است: زن و مردی که سه مرتبه طلاق پی‌درپی دارند و بعد دوباره ازدواج میکنند، نشان میدهند که قادر نیستند که با هم زندگی کنند. اسلام هم با این قانون با منع ازدواج برای بار چهارم، به زن و مرد این فرصت را میدهد که همسران دیگری را امتحان کنند و به هیچ وجه بر سر این نیست که بدن یک زن برای تنبیه مردی که سه بار طلاق داده است، در نظر گرفته شود!! در ضمن شرایط مشابهی را نیز برای زنی که سه بار طلاق گرفته است، نیز وجود دارد.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۳): شهادت دادن زنان

شهادت زن

 

سوره بقره  آیه ۲۸۲

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا فَإن کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لاَ یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِیدَیْنِ من رِّجَالِکُمْ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ یَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَکْتُبُوْهُ صَغِیرًا أَو کَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَلاَ یُضَآرَّ کَاتِبٌ وَلاَ شَهِیدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ. 

ای کسانی که ایمان آورده اید، چون وامی تا مدتی معین به یکدیگر دهید، آنرا بنویسید. و باید در بین شما کاتبی باشد که آن را به درستی بنویسید. و کاتب نباید که در نوشتن از آنچه خدا به او آموخته است سرپیچی کند. و مدیون باید که بر کاتب املاء کند و از الله، پروردگار خود بترسد و از آن هیچ نکاهد. اگر مدیون سفیه یا صغیر بود یا خود املاء کردن نمیتوانست، ولی او از روی عدالت املاء کند. و دو شاهد مرد به شهدات گیرید. اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن که به آنها رضایت دهید شهادت بدهند، تا اگر یکی فراموش کردد دیگری به یادش بیاورد. و شاهدان چون به شهادت دعوت شوند،  نباید از شهادت خود داری کنند. و از نوشتن مدت دین خود، چه کوچک و چه بزرگ، ملول نشوید. این روش در نزد خدا عادلانه تر است، و شهادت را استوار دارنده تر و شک و تردید را زایل کننده تر. و هرگاه معامله نقدی باشد اگر برای آن سندی ننویسند مرتکب گناهی نشده اید. و چون معامله ای کنید، شاهدی گیرید. و نباید به کاتب و شاهد زیانی برسد، که اگر چنین کنید نافرمانی کرده اید. از خدای بترسید. خدا شما را تعلیم میدهد و او بر هر چیزی آگاه است. 

شبهه: با توجه به این آیه شهادت زنان نصف شهادت مردان حساب میشود. برخی از اسلامگرایان میگویند این مسئله برای آن است که پای زنان کمتر به دادگاه برسد. این درحالی است که این آیه دقیقا نتیجه ای عکس میدهد، یعنی بجای یک زن دو زن باید برای شهادت دادن به دادگاه بروند.

 

پاسخ:

ابتدا در پاسخ به این شبهه باید بگویم که دلیلی که نویسنده برای ما میاورد(نرفتن زنان به دادگاه) دلیلی مضحک است و چنانکه خودش هم آنرا نفی کرده است قابل قبول نیست.

  اولین نکته که باید بگویم اینستکه «شهادت» یک حق نیست. یک وظیفه است، یعنی انسان موظف است برای احقاق حقوق دیگران، شهادت بدهد و قرآن شهادت دروغ را حرام میداند.

  برخی افراد ادعا میکنند که قرآن از آنجایی شهادت زن را نصف مرد میداند که عقلش را ناقص میداند!!! در پاسخ به این سخن باید بگویم، که اگر عقل کسی ناقص باشد شهادتش هم قابل قبول نیست پس این برداشت از این سخن خطاست. همچنین رأی و بیعت زنان با مردان برابر است و این سخن فقط در مورد شهادت در دادگاه است.

نکتۀ دیگر اینکه اسلام در برخى امور مردان را از تکلیف شهادت معاف دانسته و آن را در انحصار زنان قرار داده است. در برخى امور زنان را از آن معاف دانسته و آن را به انحصار مردان درآورده و در برخى امور شهادت دو زن را برابر با یک مرد قرار داده است.
همه این قوانین بر پایه حکمت است. نظام تشریع بر پایه نظام تکوین بنا شده است. دقت در این امور عقیده ما را در حقانیت ایدئولوژى اسلام متزلزل نمى‏کند، بلکه بیشتر ما را معتقد مى‏گرداند که در چهارده قرن پیش پیامبر اسلام‏صلى الله وعلیه وآله به گونه‏اى قوانین و ایدئولوژى اسلام را بیان داشت که امروزه با پیشرفت علوم حقانیت آن روشن تر و تطابق آن با نظام تکوین آشکار شده است.براى آدمی دو نظام وجود دارد ، یکى نظام تکوین؛ یعنى قوانین، وظایف و مسئولیت هایى که از ناحیه خلقت بر آدمى فرمانروایى مى‏کند و ربطى به حوزه اختیارى بشر ندارد. در این حوزه براى هر یک از دو جنس مذکر و مؤنت، وظیفه نرنیه و مادنیه با امکاناتى که دارند، در نظر گرفته شده است، به گونه‏اى که انکار آن از هیچ فردى پذیرفتنى نیست.دوم نظام تشریع؛ یعنى قوانینى که مربوط به حوزه اختیار بشر است. این نظام اگر منطبق و هماهنگ با نظام تکوین نباشد، فاقد ارزش است. ارزش و توانمندیش به میزان انطباقش با ظرفیت‏هاى وجودى موجود در نظام تکوین است.حال مى‏گوییم: در نظام تکوین همان گونه که در پاسخ به سؤال اول بیان شد، همه اجزا و جوارح و امیال و احساسات و ادراکات زنان با مردان متفاوت است.

در این میان دو ویژگى در زنان به این بحث مربوط است:

۱.برترى زنان در بُعد عاطفى؛

۲.شرم، حیا و عفت زنان که از مردان برترى دارد.


ایدئولوژى اسلام که از سوى خداوند حکیم ابلاغ شده، با در نظر گرفتن این دو ظرفیت وجودى زنان در نظام تکوین، نظام تشریع را پایه ریزى نموده است، چون آنانى که از عواطف بیشترى برخوردارند، از صحنه‏هاى احساسى و عاطفى زودتر تأثیر مى‏پذیرند و به هیجان مى‏آیند.  روانشناسان این جمله را مدلّل ساخته‏اند که فراموشى با میزان احساسات و هیجانات، نیز با میزان شرم و حیات و عفت رابطه مستقیم دارد.
وقتى که حوزه تکوین این گونه است، در حوزه تشریع براى محکم کارى (به ویژه در امورى که مربوط به حق الناس است) مى‏بایست چاره‏اى اندیشیده شود، تا حقوق مردم در شهادت‏ها، ضایع نگردد.

از نظر فیزیولوژیکی، دستگاهای مختلفی در مغز وجود دارد که وظیفه تفکر و سایر گرایش‌ها و عواطف را بر عهده دارد، که کاملاً پیچیده است، مثلاً قسمت رفتار جنسی مغز انسان، با تغذیه و عواطف کاملاً از طریق مدارهای عصبی در ارتباط است. برای اطلاع بیشتر می‌توانید به کتاب روانشناسی فیزیولوژی دکتر خداپناهی انتشارات سمت رجوع کنید. با توضیح بالا به تفاوت‌های فردی زن و مرد اشاره می‌کنیم. همان طور که در زندگی خود و دیگران در موقعیت‌های مختلف زندگی تجربه کرده‌اید، زنان از احساسات و عواطف بیشتری برخوردار هستند که خداوند برای مراقبت از نسل‌های آینده، این گرایش‌ها را در ایشان قرار داده است. پدر هیچ وقت نمی‌تواند احساسات مادرانه نسبت به فرزند داشته باشد، یا در هنگام فوت نزدیکان، رفتارهای خاصی را از زنان بازمانده می‌بینید که در مردان نمی‌بینید. با رجوع به کتاب روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، تألیف جمعی از نویسندگان، انتشارات سمت از نحوه به وجود آمدن احساسات و عواطف در دختر و پسر و مراکز عصبی آن در مغز آگاه می‌شوید. اما رابطه بین احساسات و فراموشی را می‌توان با یک مثال روشن کرد. به عنوان یک زن، در خانه مشغول آشپزی هستید و به شما زنگ می‌زنند که پسرتان در بیمارستان است. آیا در آن حالت، چای را که ریخته بودید می‌نوشید؟ از نظر مرتب کردن خانه و قفل کردن درها و لباس پوشیدن مانند زمانی هستید که مثلاً برای خرید به بیرون می‌روید؟ ممکن است به همان اندازه که احساس محبت نسبت به پسرتان داشته باشید، از بسیاری کارها که به خانه ضرر می‌زند، غافل شوید، بنابر این هرچه احساسات بالاتر باشد، فراموشی بیشتر خواهد بود. با آزمایش‌هایی که در روانشناسی انجام شده است، نتیجه تحقیقات نشان می‌دهد که احساسات و عواطف، شناخت و تدبیر و واقع‌‌نگری را دچار اختلال می‌کند. با توجه به توضیحات بالا (که زنان از احساسات و عواطف بالایی برخوردارند) در موقعیت‌های هیجانی، ضریب واقع‌نگری مختل شده، گزارش و شهادت آنها آمیخته با برداشت‌های احساسی شده، ممکن است مسیر یک پرونده قضایی مانند قتل را عوض کند اما در عوض مردان از احساسات و عواطف کمتری برخوردارند، که می‌توانید در زندگی ببینید، مثلاً اگر یک فرد شیادی در یک مکان حضور پیدا کند و بگوید: مریضم و بچه‌های یتیم دارم و... ببینید کدام یک از جنسیت‌ها به این فرد بیشترین کمک را می‌کنند، زنان یا مردان؟ برای اطلاعات بیشتر به روانشناسی جنایی دکتر پریرخ دادستان و کتاب انگیزش و هیجان دکتر خداپناهی انتشارات سمت مراجعه کنید.

در این جا سه صورت متصور است:

۱. به جهت غلبه عاطفه، عفت و هیجانات در زنان که زمینه ساز فراموشى در برخى از امور هیجانى است بگوییم: به جهت تضییع حقوق آنانى که از طریق شهادت مى‏خواهند ادعاى خویش را ثابت کنند، شهادت زنان فاقد ارزش و اعتبار است. توجه داشته باشید در این جا تضییع حقوق زنان مطرح نیست، همان گونه که در آغاز بیان شد. شهادت حق نیست، بلکه تکلیف است.این سخن ممکن است از جهت دیگر موجب تضییع حقوق دیگران بشود و آن جایى است که شهادت را در انحصار زن قرار گرفته باشد.


۲.بگوییم: به شهادت زنان اعتبار داده شود، آن هم به قدر اعتبار مردان. این سخن از این جهت که در تکوین عواطف و هیجانات، به ویژه در برخى از بزه‏ها، زن به جهت برترى عفت و حیا نمى‏تواند مانند مردان شاهد باشد و هیجانى مى‏شود و ناخواسته به او فراموشى دست مى‏دهد، پذیرفتنى نیست، چون موجب تضییع حقوق آنانى مى‏شود که بر ضد آنان شهادت داده مى‏شود.


۳.راه حل معتدل: خداوندى که انسان را آفرید و به همه اسرار نهفته درون آگاه است، فرموده: در امورى که مربوط به حقوق مردم است (حق الناس نه حق الله) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده بشود، لیکن به جهت محکم کارى دو شاهد زن در امورى که یک شاهد مرد لازم است، یا چهار شاهد زن در امورى که دو شاهد مرد لازم است، با شرایطى ارزش و اعتیار دارد. این عین عدل و منطبق با نظام تکوین است.
نابرابرى شهادت زن و مرد حکمت هایى دارد که در راستاى احقاق حقوق مردم وضع شده است که اگر تبلیغات یک سویه نگری اندیشه‏هاى فمینیستى کنار برود و با ژرفکارى‏هاى دقیق روانشناختى و توانمندى‏هاى موجود در نظام تکوین به مسئله نگاه شود، پرده از عظمت احکام نورانى اسلام برداشته مى‏شود و حقانیت این سخن روشن مى‏شود که به جهت حفظ حقوق و حرمت زن، زن باید زن بماند و مرد، مرد.

 توجه: بخش اعظم مطالب فوق از سایت پاسخگو برداشته شده است.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۲): زنان کشتزار مردان؟؟

زنان، کشتزار مردانند!

 

سوره بقره آیه ۲۲۳

نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّکُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ.

زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا که خواهید به کشتزار خود درآیید. و برای خویش از پیش چیزی فرستید و از خدا بترسید و بدانید که به نزد او خواهید شد. و مومنات را بشارت ده.

شبهه: کشتزار نامیده شدن زنان مسئله ای کاملاً جنسی بوده است، یهودیان معتقد بودند برقراری تماس جنسی از پشت با زن باعث چپ شدن چشم کودک وی میشود، محمد وقتی این آیه را سراییده است که در مدینه مسلمانان در مورد صحت این قضیه از او پرسش کرده اند. در این آیه به مرد مسلمان اجازه داده میشود تا در هر کجا و در هر زمان و از هر طریق با زن خود رابطه جنسی برقرار کند.

پاسخ:

  شبهۀ فوق عملا یکی از مهمترین شبهات در مورد حقوق زنان در اسلام است.آشکار است که شبهه چهار بخش دارد که در چهار بخش بدان میپردازیم:

۱)نگاه جنسی به زن:

این بخش از شبهه بیشتر به یک جک شباهت دارد. اسلامستیزانی که همیشه جار میزنند که اسلام مانع جلوۀ جنسی زن است، حالا ادعا میکنند که نگاه این آیه به زن جنسی است!!

 اگر در این آیه قصد آن وجود داشت، که سخنی با دید جنسی گفته شود، این سخن آشکارا گفته میشد و دیگر از تشبیهات استفاده نمیشد. آیا وقتی در کتابهای علمی برای تشریح بحثهای جنسی از لغات مؤدبانه استفاده شود، مثلا در مورد "آلت تناسلی" بحث شود، میتوان نویسندۀ کتاب را سرزنش کرد؟ حال آنکه قران تا این حد هم پیش نرفته است و با تشبیه و اشارۀ غیر مستقیم، سخن خود را بیان میکند.

 در ضمن بحث این آیه، به هیچ وجه شامل سخنان جنسی نیست. خاصیت کشتزار اینستکه از آن محصولی به دست میاید. همانگونه که نسل آینده نیز از دامان بانوان بیرون میایند.

 

۲) کشتزار نامیدن زن توهین است:

 این بخش از شبهه، آنقدر ضایع بوده که شبهه‌افکن، از گفتن آن خودداری کرده و فقط به صورت غیر مستقیم سعی در تلقین آن داشته است. راستش بعد از مدتها من هنوز هم متوجه نمیشوم که کجای این سخن توهین است. اسلامستیزان فقط با تکرار اینکه این سخن توهین است سعی میکنند، در ذهن مخاطب این مسئله را طوری جلوه دهند که گویی از آنجا که این ادعا مدام تکرار میشود پس صحیح است! و در علم منطق به این عمل "سفسطۀ تکرار" گفته میشود.

  همانگونه که در بالا توضیح دادیم، این آیه هیچ سخن بدی را در مورد زنان مطرح نمیکند و فقط با تشبیه به کشتزار، اشاره به این میکند که زنان، خواستگاه نسلهای بشرند. تشبیه خیلی ساده است: کشاورز باید به کشتزار خود بذر بدهد و آنرا از لحاظ کود و آب تغذیه کند تا محصول نیکویی حاصل شود. این رابطه همان نظام خانوادگی اسلام است: شوهر باید زن خود را تأمین کند تا او کودکان را به دنیا بیاورد و آنها را پرورش دهد و کودکان نیکویی را به جامعه تحویل دهد. همانطور که در بالا آمد بحث آیه بحثی اجتماعی است و نه جنسی.

"حرث" مصدر و به معناى زراعت و به زمینى که در آن کشت و زرع مى شود، گفته مى شود. از مقدم داشتن جملۀ "نساء کم حرث لکم" بر امر به آمیزش و مجدداً تعبیر به حرث معلوم مى شود منظور توسعه در موضوع آمیزش از نظر زمان یا مکان است، نه از نظر اعضا و اندام زنان. بر اساس این آیه جامعه انسانى براى دوام نوع و بقاى نسل محتاج زنان است، زیرا خدا شکلگیرى انسان را در طبیعت رحم قرار داده، طبیعت مردان را راغب به زنان فرموده و میان مردان و زنان دوستى و مهربانى بر قرار کرده است. از این رو غرض تکوینى این است که وسیله اى براى بقاى نوع فراهم شود.(تفسیر المیزان، ج۲)

 

۳)نزدیکی از عقب:

  شبهه‌افکن ادعا میکند که این آیه حق نزدیکی از عقب با زنان را مطرح کرده است! البته این مسئله را از برخی روایات برداشت کرده است که صحتشان جای بحث دارد.

نکتۀ مهم اینستکه استخراج احکام کار هر کسی نیست، استخراج احکام کار کسی است که به اجتهاد رسیده باشد و به تمام اصول استخراج احکام واقف باشد. با هم اجتهاد چند تن از مجتهدین را میبینیم:

وطی در دبر (عقب) زن به فتوای برخی از مراجع حرام است(آیات عظام: خویی،‌ اراکی و سیستانی؛ توضیح المسائل مراجع، مسئلة ۴۵۰ و ذیل آن.) و به فتوای بعضی کراهت شدیده دارد.(امام خمینی،همان)  برخی فرموده اند: اگر زن راضی نباشد، حرام است و اگر راضی باشد، کراهت شدیده دارد.(آیت الله فاضلTهمان.) و بنا بر فتوای آیت الله خامنه ای این عمل کراهت شدیده دارد و احتیاط در ترک آن است .مخصوصا اگر زن راضی نباشد و در صورتی که موجب اذیت او شود حرام است.(آیت الله خامنه ای ، پاسخ سوال های مورد ابتلا س ۶۵) بنابر فتوای آیت الله تبریزی آمیزش با همسر از عقب جائز نیست، بنابر احتیاط واجب.(آیت الله تبریزی،استفتائات جدید،س۱۴۶۳) به فتوای کسانی که این کار را جایز نمیدانند، اگر کسی مرتکب شد، باید استغفار و توبه نماید. اگر در حال حیض این کار صورت گرفت، ‌خوب است کفّاره بدهد. کفّاره آن اگر در ابتدای ایام حیض باشد، هجده نخود طلای سکّه دارو اگر در وسط عادت باشد، نُه نخود و قسمت آخرت حیض ۵/۴ نخود طلای سکه دار باید به فقیر بدهد.

پس میبینید که نمیتوان اینقدر راحت از این آیه چنین برداشتی کرد.

 

۴)نزدیکی با زن هرگاه که شوهر بخواهد:

  هر چند این آیه چنین منظوری را نمیرساند، ولی زن به لحاظ شرعی موظف است اگر شوهرش قصد نزدیکی با او را داشت، اگر عذر موجهی نداشته باشد، به شوهر پاسخ مثبت بدهد. البته شوهر حق ندارد به زور با او نزدیکی کند.

  امّا چرا زن باید به این درخواست شوهر در صورت نداشتن عذر موجه پاسخ مثبت بدهد؟ احکام با توجه به نیازهای بشر گذاشته میشوند، میل جنسی در مرد تهاجمی و در زن تحریکی است، پس خیلی عادی است که مرد با نگاه حلال به زنش به سوی او جلب میشود ولی زن به یک محرّک اولیه برای بیدار شدن میل جنسی نیاز دارد، پس با این حکم نیازهای هر دو جنسیت براورده میشود.

امّا اگر سؤال شود که این زورگویی است. پاسخ اینستکه اینطور نیست زیرا زن بنابراین حکم حق ندارد که زنش مجبور کند و حداکثر میتواند طلاقش بدهد. در مقابل مرد هم مجبور است که برای کسب خرجی زن و فرزند کار کند حتی اگر میلی به کار کردن نداشته باشد و اگر چنین کاری نکند نه تنها زن میتواند طلاق بگیرد بلکه به زندان هم میفتد.

 

توجه: بخش اعظم مطالب فوق از سایت پاسخگو برداشته شده است.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۱):برتری مرد

سلام. در این مطلب و چند مطالب بعدی به مقالۀ سایتهای اسلامستیز در مورد حقوق زن در قرآن، پاسخ داده میشود.

 

آیا مرد از زن برتر است؟

 

سوره بقره  آیه ۲۲۸

وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ یَحِلُّ لَهُنَّ أَن یَکْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ إِن کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَلِکَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکُیمٌ.

 

باید که زنان مطلقه تا سه بار پاک شدن از شوهر کردن باز ایستند و، اگربه خدا و روز قیامت ایمان دارند ، روا نیست که آنچه را که خدا در رحم آنان آفریده است پنهان دارند و در آن ایام اگر شوهرانشان قصد اصلاح داشته باشند به بازگرداندنشان سزاوارترند و برای زنان حقوقی شایسته است همانند وظیفه ای که بر عهده آنهاست ولی مردان را بر زنان مرتبتی است وخدا پیروزمند و حکیم است.

 

شبهه: در این آیه بطور صریح تاکید شده است که مردان در درجه ای بالاتر از زنان قرار دارند و لذا برتر از آنان هستند. نابرابری حقوقی میان زنان و مردان برخاسته از این واقعیت است که ادیان در دوران مرد سالاری شکل گرفته اند.

 

 

پاسخ:

 

 این سخن نمونۀ بارز، تفسیر غلط و تحریف حقیقت است. نویسنده از سخن آیه که مربوط به ایّام عدّه است و نه تمام شرایط، این برداشت را میکند که از دید اسلام مرد از زن برتر است. در حالی که این حرفی نیست که این آیه میزند. این آیه از زنان میخواهد که بعد از طلاق ایام عدّه را نگهدارند(تا رحمشان پاک شود و مطمئن شوند از شوهر قبلی فرزندی ندارند؛ تا با فرزند شوهر جدید اشتباه گرفته نشود) بعد برای پاسخ به این سؤال که چرا مردان نباید عدّه نگهدارند میفرماید که مردان در این مورد بر زنان برتری دارند. این برتری نه بخاطر برتری ذاتی است بلکه بخاطر اینستکه مردان رحمی ندارند که نطفه در آن قرار بگیرد و احتمال داشته باشد از ازدواج قبلی کودکی را در راه داشته باشند. پس این یک برتری جزئی در یک مورد خاص است به طور مشابه زنان نیز در مواردی نسبت به مردان برتری دارند، مثلا در داشتن عاطفۀ مادری و حیا. لذا آشکار است که این سخن شبهه افکن تحریف حقیقت است. در ضمن به جملۀ قبل ازجملۀ قرمز توجه کنید که میگوید: برای زنان حقوقی شایسته است.

 

  از بسیاری از آیات قرآن، آشکار است که از دیدگاه اسلام، زن و مرد از یک جنس خلق شده‌اند و هیچگونه تقدم رتبی و منزلتی نسبت به هم ندارند. قرآن خلقت زن و مرد را برای یکدیگر(روم:۲۱) و آن دو را پوشش یکدیگر به حساب می‌آورد(بقره:۱۸۷) تا هر یک از آن دو دیگری را از دنبال شرو فساد رفتن و اشاعه آن باز دارد. هر کدام برای دیگری لباسی است که به وسیله او پلیدی از او آشکار نگردد.» (المیزان ج۲ ص۴۴)

از آیات مختلفی از قرآن کریم(بقره / ۳۰، ۳۵-۳۴ و ۳۷، حجر / ۳۱-۲۸، طه۱۱۵/، یس /۶، طه / ۱۲۱، اعراف ۲۳ و ۱۸۹، نساء /۱، زمر /۶، روم / ۲۱ ، نحل ۷۲/، شوری / ۱۱.) بر می‌آید:

 

ـ زن چون مرد خلیفه خدا است.(بقره:۳۰)

 

- هنگام خلقت هم از زن و هم از مرد پیمان گرفته شده است که شیطان را پرستشگر نباشند.(بقره:۳۴ و یس:۶)

 

ـ زنان و مردان دیگر نیز از جنس یکدیگر خلق شده‌اند.(نساء:۱ ، اعراف:۱۸۹)

 

هم چنین در نظام تکلیف و برنامه تکامل انسانى، هیچ تفاوتى بین زن و مرد وجود ندارد و تساوى کامل برقرار است. براى دریافت بهتر این موضوع، کافى است این آیه را به دقت بخوانیم: وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ اَلصَّالِحاتِ*. « هر که از زن و مرد مؤمن کارى شایسته کند به بهشت وارد مى‏شود و ذره‏اى به او ستم نمى‏شود» ، و إِنَّ اَلْمُسْلِمِینَ وَ اَلْمُسْلِماتِ. «خداوند کلیه زنان و مردان مسلمان. براى همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهیا ساخته است»

هم چنین آیات فراوان دیگر مانند: آل عمران، آیه ۱۹۵- النحل، آیه ۹۷- غافر، آیه ۴۰- حجرات، آیه۱۳

 

بنابراین نه تنها زن و مرد از نظر جنسیتی ، تفاوتی با یکدیگر ندارند ، بلکه از جهت رسیدن به مراتب کمال انسانی نیز با هم فرق ندارند و تفکر درجه دومی اصلا صحیح نمی باشد.

 

 

  مرد مطلقاً از زن بهتر نیست و همین طور زن مطلقاً از مرد بهتر نیست ، بلکه مردها ازجهاتى بر زنان برترى دارند و زنان نیز از جهاتى بر مردان برترى دارند.از مردان کارها و آثارى بر مى آید که از زنان بر نمى آید و از زنان کارها و آثارى بر مى آید که از مردان بر نمى آید.پس نمى توانیم سر بسته به طور مطلق بگوییم مرد بهتر از زن است یا بگوییم زن بهتر از مرد است ، بلکه مى گوییم هرکدام خاصیتى دارند و هر کدام به جاى خود خوب اند. مرد با خصوصیاتى که خدا به او داده ، خوب است و باید این طور باشد. اگر این خصوصیات و روحیات را نمى داشت ، نقص بود. زن با خصوصیاتى که خداوند متعال به او داده ،خوب است و باید آن طور باشد و اگر آن روحیات و خصائص را نداشت ، بد و ناقص بود. نمى توان به طور مطلق وسربسته قضاوت کرد که یکى بر دیگرى برترى دارد. کارهایى از زنان بر مى آید که مردان هنر آن را ندارند و کارهایى رامردان انجام مى دهند که زنان توانایى انجام آن را ندارند. هر کدام به جاى خود خوب و زیبا خلق شده اند و باید چنین مى بود و اگر بر خلاف این بود، مطابق با حکمت و عدل نبود.لذا ما هیچوقت نباید زنان را با مردان مقایسه کنیم ، مثلاً بگوییم حضرت فاطمه بهتر بود یا حضرت على (ع) بلکه باید بگوییم حضرت فاطمه (س)خوب بود و حضرت على (ع)هم خوب بود. او در محدودهء خصائص زنانه خوب بود و على (ع)در محدودهء خصائص مردانگى خوب بود. همین طور دربارهء بقیهء افراد. بله زنان را با زنان از نظر صفات جسمانى و اخلاقى مى توان مقایسه کرد یا مردان را با مردان مى توان مقایسه کرد.

 

اگر هر کدام در محدوده اى که براى آن خلق شده اند، وظایفشان را خوب عمل کنند، خوب و مطلوب خواهند بود و هر کدام که فراتر از محدودهء اصلى خود پا بنهند، موجب فساد و بدبختى خواهند شد