پاسخ به «رد برهان فطرت» در سایتهای الحادی (بخش اول)
سلام خدمت دوستان عزیز.حتما" اثبات خدا از راه فطرت را مطالعه نموده اید.اینک میخواهیم به ردیۀ یکی از  سایتهای الحادی در مورد این برهان پاسخ بپردازیم.به دوستان توصیه میکنم ابتدا متن برهان را به خوبی مطالعه کنند بعد این مطلب را بخوانند.حال برویم سراغ پاسخ. مطالب مشکی نوشته های خود سایت افشاست و نوشته های رنگی پاسخهای منست:

 

 

رد برهان فطرت

برخی چنین می گویند که باور به خدا در میان تمام ملل و در تمام زمانها به نوعی وجود داشته، پس نمی تواند دروغی بی اساس باشد.

در این برهان از دو مقدمه استفاده شده است. یکی اینکه باور به خدا همواره وجود داشته، و دیگر اینکه همیشگی بودن یک باور به معنی درستی آن است.

 اگر میخواهید حقیقتی را برای کسی رد کنید میتوانید مثل این نویسندۀ به اصطلاح محترم افشا حقیقت را بد بیان کنید!!! آیا ما در برهان فطرت به اینکه تمام ملل به خدایی اعتقاد داشتند استناد کردیم؟ هر چند این یک حقیقت است و در پایین از آن استفاده میکنیم.ولی همانطور که مستحضر هستید برهان فطرت بیان میدارد که حس پرستش میلیست فطری. حال نویسنده سعی دارد با بیان غلط خود برهان فطرت را رد کند:

 

در مورد مقدمه ی اول می توان با قطعیت گفت که اشتباهی بزرگ است. ایده ی خدا به شکلی که در ادیان متعارف وجود دارد، جز بسیار کوچکی را تشکیل می دهد، که هم از نظر جغرافیایی پراکندگی کامل ندارد، و هم از نظر زمانی به گذشته های دور نمی رسد. سایر چیزهایی که با عنوان مشابه، یعنی "خدا" نامیده می شوند، عملا تنها در اسم با آن اشتراک دارند. قبیله أی که گاو می پرستد چقدر با اسلام یا مسیحیت تشابه دارد؟

 ۱)گویا آقای شبهه افکن خیلی به ردیۀ خودش مطمئن است که مقدمۀ غلطی که خودش مطرح کرده است را اشتباهی بزرگ میخواند ولی در پایین نشان میدهیم که اشتباه خواندن این برهان، خود بزرگترین اشتباه است!

 ۲)به نویسندگان محترم(!) این سایت توصیه میکنم که بجای اینکه مثل گربه،بدنبال دم خود بدوند، ردیه ای درست بیاورند!شاید توانستند ما را هم مثل خود گمراه کنند!نویسنده دارد با پرحرفی اصل ماجرا را وارونه جلوه میدهد.ما با برهان فطرت «وجود خدا» را ثابت میکنیم نه زمان و مکان خدا را! در واقع نویسنده دارد شبهاتی دیگر، که ربطی هم به رهان فطرت ندارند را مطرح میکند.بعدها در بحث برهان علیت توضیح خواهیم داد که «زمان» و «مکان» خود مخلوق خدا هستند و خدا را نمیشود در جغرافیا و زمان که مخلوق خودش هستند محدود کرد.

 پس این حرف نویسنده که میگوید:« ایده ی خدا به شکلی که در ادیان متعارف وجود دارد، جز بسیار کوچکی را تشکیل می دهد، که هم از نظر جغرافیایی پراکندگی کامل ندارد، و هم از نظر زمانی به گذشته های دور نمی رسد.» فقط یک شبهه افکنی بیحاصل است!چرا این شبهه را در جای خودش مطرح نمیکند؟ زیرا کسی که برهان علیت را بشناسد گول این شبهۀ کودکانه را نمیخورد.

 

۳)اینکه ادیان خرافی و من در آوردی چه نگاهی به خدا دارند اصلا" دلیل نمیشود که ما در وجود ذات اقدس خدا شک کنیم.آیا اینکه بشر هزاران سال فکر میکرد عناصر اولیۀ جهان آب و خاک و آتش هستند و الان معلوم شده که این نظر کاملا" خطاست دلیل میشود که ما علم شیمی را بیمصرف و غلط بخوانیم؟!! چگونه است که نویسندۀ بیخدا،از اینکه گروهی وجود خدا را درست درک نکرده اند میخواهد نتیجه بگیرد که خدا وجود ندارد؟ نویسنده بهتر است نگاهی به دین اسلام که دین تحریف نشدۀ آدم تا خاتم و دین خداست بیندازد تا بفهمد خدای جهان نه به لحاظ جغرافیایی محدود است نه به لحاظ زمانی.

 اگر کسی از شما پرسید خدا کجاست و از چه زمانی بوده؟ بگویید:«مگر مکانی هست که در آن نباشد؟ و مگر زمانی بوده است که خدا وجود نداشته که ما بگوییم خدا در فلان مکان است و از فلان زمان وجود داشته است؟ و اگر چنین ادعایی داری،ثابت کن» و اگر احساس میکنید این جواب ضعیف است پاسخ قدرتمندتر اینستکه بگویید:«اصلا" زمان و مکان را چه کسی به وجود آورده است؟» از اینجا به بعد مربوط میشود به برهان علیت که بعدا" در مورد آن حرف میزنیم.(فقط به دوستانی که فکر میکنند که شرایط مکان و زمان یک شرایط کلی و همیشه موجود است،میگویم که رؤیاهای صادقه تمام قواعد شناخته شدۀ حرکت و زمان را زیر پا میگذارند و همچنان جزء متافیزیک محسوب میشوند.چگونه ممکن است شما از داخل تختخوابتان اتفاقی را که بعدا" در جایی دیگر رخ میدهد را ببینید؟)

۴)نویسنده میگوید:«قبیله أی که گاو می پرستد چقدر با اسلام یا مسیحیت تشابه دارد؟» چه مضحک! آیا از این حرف میخواهد نتیجه بگیرد که وجود الله یکی توهمات بشر است؟ این مثل اینست که من بگویم:«کیمیاگرانی که میخواستند از مس طلا بسازند و اکسیر جوانی را تولید کنند، چقدر به شیمیدانها شباهت دارند؟» و بعد از این گزاره نتیجه بگیرم که علم شیمی حاصل بیفکریهای بشر است!و بعد از آنجا که علم شیمی مواد را بررسی میکند در وجود مواد شک کنم و از آنجا که قادر به دیدن ذرات زیراتمی نیستم، بگویم که این ذرات وجود ندارند! نویسنده هم به چنین شکلی میخواهد ثابت کند که خدا وجود ندارد.اگر شما با حرفهای من قبول میکنید که الکترون و نوترون و پروتون وجود ندارند؛ از حرف این آقا هم نتیجه بگیرید که خدا وجود ندارد!!!

۵)نویسنده قصد دارد بگوید از آنجایی که گروهی در پرستش خدا به خطا رفته اند و به پرستش بت،روح،جن و یا گاو روی آورده اند نشان میدهد خدایی که حس فطری در انسانهای مختلف ایجاد میکند با هم فرق دارد و لذا برهان فطرت خطاست! که البته غلط بودن این طرز فکر را در بالا ثابت کردم.چیز دیگری که لازم است بگویم اینستکه ما در برهانهای اثبات وجود خدا فقط ثابت میکنیم که خدایی وجود دارد.اثبات اینکه موهوماتی مثل روح و جن و بت نمیتوانند خدا باشند به برهانهای اثبات وجود خدا ارتباطی ندارد و در ضمن براحتی هم قابل اثبات است.ما در برهان فطرت فقط ثابت میکنیم که بشر بصورت فطری خدا را درون خود احساس میکند و اگر گروهی چیز دیگری را بپرستند مسلما" به خطا رفته اند. به هر حال خداجویی یک میل فطریست ولی شناخت اینکه خدا چگونه است کار عقل است؛لذا اینکه گروهی به جای خدا گاو میپرستند به هیچ وجه باعث شک ما در برهان فطرت نمیشود.

 

۶)واقعا" از خوش اقبالی اسلام است که ما دشمنانی چنین نادان داریم!! نویسنده با مطرح کردن این بحث که قبایل بدوی و غیرمتمدن نیز به پرستش چیزهایی میپرداختند میخواهد باور به خدا را جاهلانه جلوه دهد که پاسخ به این مغلطه را در بند(۴) دادم.اما خود نویسنده به چیزی اشاره کرده است که دلیلی محکم بر فطری بودن خداپرستیست:

 این نکته خیلی مهم است که تمام اقوام اگر توحید هم نداشتند به "پرستش" چیزی میپرداختند.این چیز معمولا" چیزی بود که در آن "قدرتی" میدیدند:خورشید، ستارگان، ماه، آتش، عناصر طبیعت، حیوانات،ارواح و جنها.شاید بگویید این پرستش را از اقوام همسایه یاد میگرفتند و از این به آن میرسید ولی این حرف کاملا" مردود است: وقتی بشر متمدن برای اولین بار به قاره های ناشناخته یعنی آمریکا و اقیانوسیه پا گذاشت با اقوامی روبرو شد که علیرغم نداشتن هیچ ارتباطی با سایر مردم و یکدیگر،این چیزهای "قدرتمند" را پرستش میکردند.حالا سؤال پیش میاید که اگر پرستش چیزی به اسم خدا بدعتی از سوی خود انسانها بود چرا این بدعت به ذهن تمام اقوام خطور کرد؟ آنهم در حالیکه بعضی اصلا" از وجود بعضی دیگر خبر نداشتند که بخواهند از یکدیگر تقلید کنند؛ این خود دلیلی محکم بر وجود میلی فطری در هر انسانی برای یافتن یک معبود است و هر انسانی که امیال فطری خود را سرکوب نکرده باشد، آنرا درک میکند.پس بار دیگر وجود خدا را از راه فطرت اثبات کردیم.

۷)نویسنده قصد داشت ثابت کند که مقدمۀ اولی که خودش مطرح کرده بود یعنی اینکه «اعتقاد به خدا همیشه وجود داشته» را رد کند و ابراز داشت که این مقدمه اشتباهی بزرگ است و گفت میتواند با قطعیت ردش کند! ولی همانطور که دیدید ایشان هیچ دلیلی مبنی بر اینکه این اعتقاد همیشه وجود نداشته نیاورد! خب از قدیم گفته شده است:«دروغگو فراموشکار میشود!»

اگر منوی نظرات باز نشد اینجا کلیک کنید

ادامه دارد...