نقد دین زرتشت(۲):زرتشت کیست؟(بخش دوم)

زرتشت کیست؟(۲)

 

کتاب آسمانی

 

 کتاب آسمانی یک دین معمولا باید به بیان اصول ایدئولوژِی مکتب خویش بپردازد حال آنکه بیشتر اوستا به مناجات یا بیان احکام مبارزه با دیو پرداخته است. حتی مناجاتهای این کتاب با مناجات نامۀ خواجه عبدالله انصاری قابل مقایسه نیست! بخش احکام را هم که زرتشتیان امروزی سعی دارند بگویند از آن زرتشت نیست و از احکام مغهاست! جالب است که دین را مغها به اینها نشان میدادند پس اگر وندیداد را خودشان نوشته اند از کجا معلوم میشود که گاتها را تحریف نکرده اند؟ البته زرتشتیان، ادعا میکنند که زبان گاتها زبان کهنی است و با زبان بخشهای دیگر اوستا فرق دارد پس سراینده اش فرد دیگری و در اصل زرتشت است ولی این شانس تحریف گاتها را به صفر نمیرساند زیرا اگر میشود زبان گاتها را خواند پس میتوان به زبان آن هم نوشت!

 

باز به لحاظ آموزشهای اخلاقی نیز اوستا با کتابی چون قرآن که هیچ بلکه به اعتقاد این حقیر با گلستان سعدی نیز قابل مقایسه نمیباشد.

 

 از سوی دیگر زرتشت در هیچ کجای کتابش سعی در اثبات وجود خدا، زندگی پس از مرگ یا نبوت خویش ندارد. حال آنکه قرآن مجید بخشهای فراوانی را به این امر اختصاص داده است. اگر زرتشتیان بگویند این کتاب فرمایشات پیامبرشان است و نه سخنان خدا بیشتر در مخمصه میفتند چرا که پیامبران ابراهیمی(ع) همگی در سخنانشان مدام در حال بحث پیرامون اثبات خدا و معاد و نبوت خویش بودند. آیا عصر زرتشت عصر ایدئولوژی نبوده است که بخواهد به اثبات بپردازد؟ آیا مغها یا اسکندر بخشهایی که مربوط به این سخنان بوده است را نابود نموده اند؟ اگر اینطور است آیا نمیتوان ادعا کرد دین بدون اثبات معتقداتش مانند تن بدون سر است؟ و باز اگر این دین آسمانی بود چرا خداوند مهمترین بخشهای کتابش را نجات نداد و بخشهایی که به مناجات میپردازند را باقی گذاشت؟ (اراده و نقش خدا را که در کارها قبول دارید؟)

 

اصول دین

 

 اصول یک دین بیانگر بخشهای اصلی و مهم آن دین است و در یک کلام اگر کسی به آنها معتقد نباشد پیرو آن دین محسوب نمیشود. اصول دین زرتشت گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک است و زرتشتیان تأکید دارند که اگر کسی به آنها عمل نکند زرتشتی نیست. باید پرسید که کجای این اصول به یک دین آسمانی انحصار دارد؟ آیا یک فرد غیرمذهبی نمیتواند گفتار، کردار و پندار نیک داشته باشد؟ شاید باور نکنید که برخی از بیخداها در بخش نظرات وبهایشان مخاطبین را به گفتار نیک فرامیخوانند!

 

 پس اینجا هم میبینیم که اصول این دین به اصول سایر مکاتب آسمانی شباهت ندارد و چیزهایی را اصول مینامد که در مکاتب ابراهیمی جزء واجبات هستند!

 

سخن سایر پیامبران

 

 یکی دیگر از نقاط ابهام اینستکه چرا هیچیک از انبیای الهی دیگر، از این پیامبر سخنی نگفته اند؟ آیا ایران در زمان پیامبر اعظم(ص) سراسر زرتشتی نبود؟ چرا پیامبر خدا از پیامبری به نام زرتشت سخن نگفته است؟(در حدود روایات مشهوری که میشناسیم) از این گذشته معصومین بحثهایی نیز پیرامون نبوت زرتشت با زرتشتیها کرده اند که حاکی از عدم موفقیت زرتشتیان در پاسخگویی بوده است. که در مقالات بعدی اشاره میشود.

 

 

اکنون از زرتشتیان میخواهم که با لحنی منطقی و بدور از احساسات از نبوت پیامبر خود دفاع کنند و ما را در درک نبوت یا عدم نبوت پیامبرشان یاری کنند.

 

از دوستانی که با تاریخ آشنایی دارند نیز دعوت میکنم که اگر در متن من ایرادی میبینند بگویند.

 

آیا زرتشت یک فیلسوف بود؟

 

 در کنار زرتشتیان اصیل گروه دیگری نیز ادعای زرتشتیت دارند و با عنوان نوزرتشتی میشناسیمشان. این افراد در واقع سکولار هستند و اهل دین نمیباشند و برای همین ادعا میکنند که زرتشت یک فلسفه بیان کرده است و یک فیلسوف است و از این جهت میخواهند او را با فیلسوفانی که ادعای پیامبری میکردند یکی کنند!

 

 این افراد باید بگویند فلسفۀ زرتشت چیست؟ آیا گفتار، پندار و کردار نیک که در تمام مکاتب آمده است را میتوان فلسفۀ زرتشت نامید؟ آیا مکتبی را سراغ دارید که به فحاشی یا مکر و حیله امر کرده باشد؟ من که بعید میدانم! پس با این حساب ادعای فیلسوف بودن زرتشت منتفیست در عین حال باید بگوییم که سخنان زرتشت به هیچوجه به یک فیلسوف سکولار شباهتی ندارد که این افراد قصد دارند زرتشت را به خود بچسبانند.