اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

نقد مسیحیت(۲): آیا مسیح(ع) خداست؟

با سلام و احترام، مطلبی که در ادامه می خوانید بررسی خلاصه و مفیدی است از عدم ناسازگاری بخشی از الهیات مسیحی، با کتاب مقدّس خودشان. جهت بحثهای تفصیلی و روشنتر در مورد الهیات مسیحی به دو لینک ذیل بروید:


نقد تثلیث


عیسی مسیح


نقد مسیحیت





در ادامه مطلب را می خوانید:



در این مقاله نویسنده سعی کرده است که با فرض خلف، ابتدا دلایل مسیحیون را بر الوهیت مسیح رد کند و سپس به لحاظ عقلی نیز این مورد را رد میکند و بحثهای جانبی را نیز مطرح مینماید:


در کتاب مقدس (هم در عهد عتیق و هم در عهد جدید) بر وحدانیت و یگانگی خداوند تأکید شده است. از زمان حضرت آدم تا زمان حضرت مسیح تمام پیامبران بر یگانگی خداوندشهادت داده و بر آن تأکید می کردند. اما وجود برخی از آیات انجیلها و سایر رسالات عهد جدید این باور را در میان مسیحیان به وجود آورد که حضرت مسیح و روح القدس نیز خدا هستند.


مسیحیت در مواجهه با آیاتی از عهد عتیق که بر یگانگی خدا تأکید می کند چنین موضع گرفت که خدا در ذات و جوهر یکی است اما از نظر شخص سه تاست. برای درک بهتر تثلیث بهتر است به فقراتی از اعتقاد نامه آتاناسیوس توجه کنیم:


«... ما در تثلیث یک خدا را عبادت می کنیم و تثلیث در وحدت... نه به معنای تقسیم ذات... الوهیت پدر، پسر و روح القدس همه یکی است یعنی در حال هم شأن و در عظمت مثل هم جاودانه اند... پدر، پسر و روح القدس مخلوق نیستند... همان طور که پدر قادر مطلق است، پسر و روح القدس نیز قادر مطلقند... در این تثلیث هیچ کدام از اشخاص قبل یا بعد از دیگیری و بزرگتر یا کوچکتر از دیگری نیست بلکه هر سه شخص با هم و مثل هم جاودانه و هم شأنند...» (آیین کاتولیک / جورج برانتل / فصل چهارم / ص 84)


اگرچه اعتقاد به تثلیث تا سالیان متمادی محل نزاع و اختلاف بود، اما با گذشت چند قرن و بخصوص در زمان قسطنطنین این اختلاف رنگ باخت و جای خود را به تثلیثی فراگیر در تمام مذاهب مسیحی داد.


البته با وجود گذشت بیست قرن از تولد مسیحیت هنوز هم فرقه هایی از درون این دین، منکر تثلیث هستند و همچنان بر یگانگی خدا تأکید دارند.


معتقدین به تثلیث به چد دلیل تمسک کرده اند:


فقراتی از کتاب مقدس که عیسی را خدا یا فرزند خدا می داند.


وجود صفات الهی در آن حضرت.


پرستش آن حضرت توسط مردم در زمان حیات ایشان که مسیح هم از آن نهی نکرد.


تولد خارق العاده و خارج از جریان طبیعی.


به اعتقاد مسیحیان این دلیلها برای ایمان به الوهیت عیسی کافی است.


به اختصار به بررسی این دلیل ها خواهیم پرداخت:



دلیل اول مسیحیان بر الوهیت مسیح :


فقراتی از کتاب مقدس بر الوهیت حضرت مسیح به صراحت و یا به اشاره تأکید می کند از جمله:

در جای جای انجیلها بر حضرت مسیح کلمه پسر خدا اطلاق شده است از جمله در انجیل یوحنا 1 : 34 «و من دیده شهادت می دهم


که این است پسر خدا» حضرت مسیح نیز بارها خداوند را با نام پدر خوانده است از جمله انجیل یوحنا 14 : 2 در خانه پدر من منزل بسیار است.

نقد و بررسی:

استفاده از کلمه پدر برای خداوند یا استفاده از واژه پسر برای بندگان خاص خداوند در ادبیات کتاب مقدس امری عادی و مرسوم است و به حضرت عیسی اختصاص ندارد از جمله:

پیدایش 6 : 2 « پسران خدا دختران آدمیان را دیدند»

خروج 4 : 22: «و به فرعون بگو خداوند چنین می گوید: اسرائیل پسر من و نخست زاده من است»


اول تواریخ 28 : 6 «و به من گفت: پسر تو سلیمان او است که خانه مرا و صحن های مرا بنا خواهد نمود. زیرا که او را برگزیده ام تا پسر من باشد و من پدر او خواهم بود

از ذکر سایر موارد خودداری می کنیم و به ذکر چند آدرس اکتفا می کنیم:

خروج 4 : 23 ، مزامیر 2 :7، اول تواریخ 17 : 13، هوشع 1 : 10، ارمیا 31 :9، اشعیا 63 : 16، انجیل متی 5 : 45 و 6 : 6، 23 : 9، انجیل لوقا 20 :36 و 3: 38، انجیل یوحنا 1 : 12 و 20 : 17، رساله اول یوحنا 3 : 10 و 2 :29 و 4 : 7 رساله پولس به رومیان 8 : 14 رساله پولس به فیلیپیان 2 : 15

2- حضرت مسیح در مورد خویش می فرماید: «من و پدر یک هستیم. »انجیل یوحنا 10 : 30 بدون شک این عبارت بر اتحاد مسیح با خدا دلالت دارد.

نقد و بررسی:

این عبارت به معنی حقیقی آن نیست بلکه به معنی همسویی و یک رنگ بودن با خداست.

دلیل ما بر این مدعا آن است که این عبارت در مورد دیگران نیز به کار رفته است در انجیل یوحنا 17 : 21 حضرت عیسی در مورد شاگردان خویش به خداوند چنین می گوید: « تا همه یک گردند چنانکه تو ای پدر در من هستی و من در تو تا ایشان نیز در ما یک باشند»


3- حضرت مسیح در مورد خود می فرماید: «من در پدر هستم و پدر در من است». انجیل یوحنا 14 : 11 و حتی در آیه قبل از این می فرماید :« آیا باور نمی کنی که من در پدر هستم و پدر در من است سخنهایی که من به شما می گویم از خود نمی گویم لکن پدری که در من ساکن است او این اعمال را می کند».

در این آیات، مسیح به روشنی می فرماید که خدا در من است، خدا در من ساکن است و چنین کسی نمی تواند جز خدا باشد.

نقد و بررسی:

به نظر می رسد که این عبارات نیز به همان معنایی است که در مورد قبلی گفتیم چرا که این عبارات نیز در مورد دیگران استعمال شده است . رساله اول یوحنا 4 : 15 – 16 «هر که اقرار می کند که عیسی پسر خداست، خدا در وی ساکن است و او در خدا... و هر که در محبت ساکن است در خدا ساکن است و خدا در وی» در جای دیگر آمده است « آیا نمی دانید که بدن شما هیکل روح القدس است که در شماست که از خدا یافته­اید و از آن خود نیستید» اول قرنتیان 6 : 19 در یوحنا 17 : 21 – 23 آمده است: « تا همه یک گردند چنانکه تو ای پدر در من هستی و من در تو تا ایشان نیز در ما یک باشند... من در ایشان و تو در من ».

4- حضرت مسیح خطاب به یهودیان گفت: «به شما می گویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم» یوحنا 8 : 58

نقد و بررسی:

حضور جسمی مسیح تا قبل از میلاد آن حضرت منتفی است و بدون شک در یک برهه مسیح لباس جسم پوشید و نه بیشتر چنانکه در اناجیل و رساله ها آمده است. اما اینکه روح مسیح پیش از ابراهیم بوده باشد هیچ اشکالی ندارد چنانکه در روایات اسلامی نیز این نکته ذکر شده است که ارواح قبل از بدن ها خلق شده اند. پس مراد از دیدن ایام ابراهیم، حضور روحی است. چنانکه در آیات قبل از این ، عین همین مطلب در مورد ابراهیم آمده که « پدر شما ابراهیم شادی کرد بر اینکه روز مرا ببیند و دید» یوحنا 8 : 56 بدون شک دیدن ایام مسیح توسط ابراهیم به صورت جسمانی و عادی  نبوده است. گذشته از تمام اینها، اینکه مسیح قبل از ابراهیم بوده باشد نمی تواند دلیل بر الوهیت او باشد فقط و فقط این را ثابت می کند که مسیح قبل از ابراهیم بوده است و نه بیشتر. گذشته از این حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که مسیح ازلی بوده باز هم این تازگی ندارد

و در مورد ملکیصدق نیز همین مطلب آمده است :

« زیرا این ملکیصدق ... بی پدر و بی مادر و بی نسب نامه و بدون ابتدای ایام و انتهای حیات » عبرانیان 7 : 1 – 3

5- «در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود» یوحنا 1 : 1 این عبارت از انجیل به صراحت بر الوهیت حضرت مسیح دلالت دارد و اگر جملات قبل به اشاره بود در اینجا تصریح بر الوهیت عیسی شده است.

نقد و بررسی:

قبل از بررسی این آیه باید توجه داشت که مسلما این آیه چنین صراحتی  را ندارد و الا فرقه های منکر الوهیت مسیح هیچ دستاویز و راه گریزی نخواهند داشت همچنین پیشتر نیز به این مطلب اشاره کردیم که مسئله تثلیث تا قرنها محل نزاع بود و در شورای نیقیه ( 325 م ) بود که این دکترین تثبیت شد .بدون شک اگر چنین عبارت واضحی در انجیل وجود داشت جایی برای اینهمه نزاع، باقی نمی ماند (تأمل کنید)

از آنجا که ترجمه های کتاب مقدس غالبا به صورت سلیقه ای ارائه شده است، لازم است به متن اصلی رجوع کنیم.


در متن یونانی انجیل یوحنا از کلمه تئوس استفاده شده و عبارت به این نحو است:


مجله نشریات کتاب مقدس در این باره می نویسد:

«عبارتهایی که دارای مسندی بدون حرف تعریف هستند که پیش از فصل می آید اصولا معنی توصیفی دارند»

این مجله در مورد آیۀ مذکور می نویسد: « قدرت توصیفی این مسند (تئوس دوم) آن قدر زیاد است که این اسم را نمی توان معرفه در نظر گرفت »


و دقیقا به همین خاطر است که در چاپهای متعدد کتاب مقدس، آیه مذکور به همین گونه ترجمه شده است از جمله:

۱- « و کلمه خدایی بود » ترجمه اصلاح شده عهد جدید براساس ترجمه جدید اسقف اعظم نیوکام 1808 م

۲ - « وخدایی بود کلمه » ترجمه مؤکد دو زبانه از بنجامین ویلسون 1864م


۳ - « وکلمه وجودی الهی بود » کتاب مقدس سانته نیز انجیل یوحنا از  موریس گوگل 1928 م



۷ - « وکلمه خدایی بود » ترجمه جیمز تومانِک 1958 م

۸ - « وخدایی بود کلمه » انجیل یوحنا ترجمه زیگفرید شولتس 1975 م



البته آنچه ما را به یقین می رساند که ترجمه های کنونی سلیقه ای است همان است که قبلا اشاره کردیم که :

اگر چنین آیه ی واضحی در کتاب مقدس وجود داشت دیگر اینهمه اختلافات بین مسیحیان معنی نداشت آیا در شورای نیقیه با وجود چنین ایه ای اینهمه اختلاف وجود داشت ؟

بدون شک جواب منفی است



دلیل دوم مسیحیان بر الوهیت مسیح :

 1 ـ علم مسیح که این علم نامحدود در اختیار کسی جز خدا نیست، در نتیجه مسیح نیز که دارای علم مطلق بود، باید خدا خوانده شود و شایستۀالوهیت است. در انجیل یوحنا آمده است که شاگردان به مسیح عرض کردند: « الان دانستیم که همه چیز را می دانی» یوحنا 16 : 30 در جای دیگر آمده که پطرس خطاب به مسیح گفت: «خداوندا تو بر همه چیز واقف هستی» یوحنا 21 : 17
گذشته از این در مقام عمل نیز می بینیم که مسیح این باور حواریون را با غیبگویی خویش تثبیت می کنند . « و کاتبان و فریسیان چشم بر او می داشتند که شاید در سبّت شفا دهدتا شکایتی بر او یابند. او خیالات ایشان را درک نموده ...» لوقا 6 : 7 8«و دیگران از روی امتحان، آیتی آسمانی از او طلب نمودند، پس او خیالات ایشان را درک کرده...» لوقا 11 : 16 -17این آیات همگی بر یک حقیقت گواهی می دهند و آن علم مطلق مسیحاست.

نقد و بررسی :
با مراجعه به آیات اول و دوم ( یعنی یوحنا 16 : 30 و 21 : 17 ) در می یابیم که این کلام از حواریون صادر شده و به خاطر اطلاع داشتن مسیح از یک امر خاص بوده، در هیچ یک از این موارد نیامده است که مسیح خودش ادعای علم مطلق بنماید . گذشته از این کلام حواریون نیز ممکن است به یک جملۀ اغراق آمیز تفسیر شود، چنانکه مرسوم است که می گویند فلانی در هر حرفه ای دستی دارد . صرف نظر از این مطلب مگر مجرد داشتن علم غیب دلیل بر الوهیت است . بنابراین باید اشعیاء نبی ، موسی و بسیاری از پیامبرانی را که پیشگویی نموده اند به مقام الوهیت ارتقاء داد ! در مورد آیات سوم و چهارم ( یعنی لوقا 6 : 7 - 8 و 11 : 16 17 ) نیز باید گفت این موارد فقط یک اطلاع بر غیب بوده و هرگز دلیل بر علم مطلق مسیحنیست . آنچه ادعای ما را ثابت می کند آن است که در موارد متعددی، بی اطلاعی مسیح از پیرامون خویش ثبت شده است از جمله:

 در متی 21 : 18 19 آمده است: «و در کناره راه یک درخت انجیر دیده نزد آنآمد و جز برگ بر آن هیچ نیافت پس آن را گفت: از این به بعد میوه تا به ابد بر تو نشود » همچنین رک: مرقس 11 : 13در اینجا به وضوح می بینیم که مسیح از بی میوه بودن درخت بی اطلاع است و به همین خاطر است که پس از دیدن اینکه درخت میوه ندارد به نفرین درختلب می گشاید !!! در انجیل مرقس 6 : 6 نیز آمده است « و از بی ایمانی ایشان متعجب شده »بدون شک مسیح از بی ایمانی ایشان بی اطلاع بوده و به همین جهت متعجب از این مسأله شده است.
اشکال: علم مطلق مسیح مربوط به شخصیت الوهی مسیح است و مسیح در این موارد که حاکی از بی اطلاعی اوست به عنوان یک انسان صحبت می کرده و شخصیت انسانی او بوده که بی اطلاع بوده است .

 جواب: درست است که مسیحیان برای مسیح دو طبیعت قائلند ( طبیعت انسانی و طبیعت الهی ) و معتقدند صفات کامل و الهی مربوط به طبیعت خدایی اوست و صفات انسانی و ناقص ، مربوط به طبیعت انسانی آن حضرت؛ اما صرف نظر از اشکالاتی که در این عقیده وجود دارد، باز هم می بینیم حضرت مسیح در حالتی که خود را پسر خوانده و با وصف پسر بودن اظهار بی اطلاعی کرده است.
آری مسیح نسبت به زمان رجعت خویش بی اطلاع است « ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچ کس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان ونه پسر هم» مرقس 13 : 32 و متی 24 : 36

در این آیه تأمل کنید : مسیح می گوید که پسر از آن زمان خبر ندارد .پس مسیح با وصف پسر بودن (و به اعتقاد مسیحیان وصف الوهیت) اظهاربی اطلاعی می کند.
2 ـ حضرت مسیح در مورد خود می فرماید « لیکن من از این جهان نیستم » یوحنا 8 : 23 . حضرت مسیح با بیان این خصوصیت، حساب خود را از دیگران جدا می کند.


نقد و بررسی :

« و هر که جسد مرا خورد و خون مرا نوشید حیات جاودانی دارد و من در روز آخر او را خواهم بر خیزانید » یوحنا 6 : 54

نقد و بررسی :
در فقراتی از همین انجیل یوحنا به این مطلب تصریح شده است که حیات مسیح از خود او نیست و خداوند حیات را به او بخشیده است . « چنانکه پدر زنده مرا فرستاد و من به پدر زنده هستم » یوحنا 6 : 57
« همچنین پسر را نیز عطا کرده است که در خود حیات داشته باشد» یوحنا5 : 26
پس این نکته واضح است که مسیح حیات خویش را از پدر دریافت کرده است و اما اینکه مسیح مردگان را بر خیزاند دلیل بر الوهیت او نیست و این قدرتی است که خداوند به هر کس که بخواهد می تواند عطا کند چنانچه در همین دنیا نیز این معجزه از برخی از پیامبران و از جمله خود مسیح صادر شده است . 4 ـ مسیح گناهان را می بخشید و این قدرت فقط در اختیار خداوند است و نهکس دیگر، پس مسیح خداست . « عیسی چون ایمان ایشان را دید مفلوج را گفت: ای فرزند گناهان تو آمرزیدهشد ..... لیکن تا بدانید که پسر انسان را استطاعت آمرزیدن گناهان بر رویزمین هست » مرقس 2 : 5 10
( همچنین ر ک: متن 9 : 2 6 و لوقا 5 : 20 24 )




نقد و بررسی :
از برخی از فقرات کتاب مقدس بر می آید که تمام کارهای مسیح منسوب به خداست و خداوند قدرت این اعمال را به او داده است. « آمین آمین به شما می گویم که پسر از خود هیچ نمی تواند کرد » یوحنا 5: 19
« عیسی با اینکه می دانست که پدر همه چیز را به دست او داده است » یوحنا13:3
پس صدور چنین کارهایی از مسیح نمی تواند دلیل بر الوهیت او باشد. آری، خداوند چنین اختیاری را به مسیح داده است چنانکه کشیش ها نیز قدرت بخشیدن گناهان را دارند ( به اعتقاد کاتولیکها ) و چنانکه مسیح به حواریون فرمود « گناهان آنانی را که آمرزیدید برای ایشان آمرزیده شد » یوحنا 20 : 23


دلیل سوم مسیحیان بر الوهیت مسیح :
مسیح بارها توسط دیگران پرستش شد و از این کار کسی را نهی نکرد . « پس او را پرستش نمود » یوحنا 9 : 38
« پس او را پرستش کرده با خوشی عظیم به سوی اورشلیم برگشتند » لوقا 24 : 52
« پس اهل کشتی آمده او را پرستش کرده و گفتند فی الحقیقه تو پسر خدا هستی» متی 14 : 33
بدون تردید اگر مسیح دارای مقام الوهیت و خدائی نبود ایشان را از پرستش خود نهی می کرد.



نقد و بررسی:
بهتر است برای بررسی این آیات به متن یونانی مراجعه کنیم تا معنی صحیحرا پیدا کنیم. در کتاب مقدس در این آیات از واژه یونانیProsekunhsenاستفاده شده و این کلمه به معنی کرنش و تعظیم است .



آری، رتبه ملکی صادق چنان بالا بوده است که در همین رساله عبرانیانمسیح را در کهانت با او مقایسه کرده اند و هم رتبه او قرار داده اند. « زیرا شهادت داده شد که تو تا به ابد کاهن هستی بر رتبه ملکیصدق » عبرانیان 7 : 17
به هر حال اگر پیدایش خارق العاده دلیل بر الوهیت باشد باید ملکی صادق را در رتبه ای بالاتر از مسیح قرار داد ، زیرا او هم بدون پدر و هم بدون مادر بوده است.
نحوۀ پیدایش ملکی صادق مفسرین مسیحی را با چالش جدی مواجه ساخته است تا به جایی که برخی وی را ظهور موقتی از مسیح دانسته اند!!! (آیین کاتولیک، جورج برانتل، فصل پنجم، ص 147)


دلیل پنجم مسیحیان بر الوهیت مسیح :

مسیح در طول زندگی خویش معجزات فراوانی را انجام داد که این معجزات ،خود بزگترین دلیل بر این مدعای ماست .

برخی از این معجزات عبارتند از :

زنده کردن مردگان لوقا 8 : 54 - 55، یوحنا 11 : 43 - 44، لوقا 7 : 14 – 15شفای بیماران یوحنا بابهای 4 و 5 و 9 ، لوقا بابهای 13 و 14 و 17 و 18 راه رفتن بر روی آب، یوحنا باب 6

سیر کردن پنج هزار نفر توسط پنج نان و دو ماهی یوحنا باب 6 و ...

صدور این معجزات و به خصوص زنده کردن مردگان همگی دلیل بر این است که مسیح ، انسان نبوده و با قدرت خدائی خویش این کارها را انجام می داده است.


نقد و بررسی :

با مطالعه عهد عتیق به معجزات متعددی از پیامبران برخورد می کنیم .« پس چنانکه مرا امر فرمود نبوت نمودم و روح به آنها داخل شد و آنها زنده گشته بر پای های خود لشکر بی نهایت عظیمی ایستادند »حزقیال 37: 10

« و واقع شد که چون مردی را دفن می کردند آن لشکر را دیدند و آن مرده را در قبر الیشع انداختند و چون آن میت به استخوانهای الیشع برخورد زنده گشت و به پایهای خود ایستاد » دوم پادشاهان 13 : 21

« وخداوند آواز ایلیا را اجابت نمود و جان پسر به وی برگشت که زنده شد » اول پادشاهان 17 : 22

گذشته از این موارد در انجیل یوحنا آمده است که حضرت مسیح به شاگردان فرمود: «آمین آمین به شما می گویم هر که به من ایمان آرد کارهایی را که من می کنم او نیز خواهد کرد و بزرگتر از اینها را نیز خواهد کرد » یوحنا 14 : 12

مطابق این آیه مسیح صدور معجزاتی بزرگتر از کارهای خود را هم از شاگردان خویش ممکن می داند.

اشکال : میان معجزات مسیح و معجزات سایر پیامبران تفاوتی بزرگ وجود دارد و آن اینکه پیامبران ، معجزات را با درخواست از خداوند با اتکاء به قدرت الهی انجام می دادند اما مسیح بدون اینکه از خداوند چیزی بخواهد با اتکا به نیروی خویش این کارها را انجام می داد.

جواب : حضرت مسیح در موارد متعددی بر این حقیقت تأکید می کند که معجزات و کارهای او به اراده الهی و با قدرت خداوند صورت پذیرفته است.

« عیسی ناصری مردی که نزد شما از جانب خدا مبرهن گشت به قوات و عجایب و آیاتی که خدا در میان شما از او صادر گردانید » اعمال رسولان 2 : 22

« اعمالی که به اسم پدر خود به جا می آورم آنها بر من شهادت می دهد » یوحنا10: 25

« می دانست که پدر همه چیز را به دست او داده است » یوحنا13: 3



نتیجه :

بدون شک اگر محال بودن این گزاره ثابت شود دیگر نیاز به بررسی نخواهد داشت . هر اندیشمندی بر این نکته واقف است که اگر در متن معتبری جمله ای را یافت که کاملاً غیرعقلانی است باید به تفسیر آن به نحو معقول بپردازد و اگر امکان چنین تفسیری نبود باید از آن صرف نظر کند . می دانیم که اگر در معتبرترین کتاب ها نیز ببینیم که 2 + 2 می شود 5 هیچگاه چنین مطلبی را باور نخواهیم کرد .


بررسی تثلیث از دیدگاه عقل:
ما این نکته را قبول داریم که عقل انسان نمی تواند تمام حقایق را درک کند به عنوان مثال درک حقیقت روح، حقیقت خداوند، حقیقت فرشتگان و سایر امور متافیزیک بسیار ساخت و شاید غیرممکن باشد اما اینکه عقل از رسیدن به بلندای این امور عاجز است دلیل بر این نمی شود که عقل، بدیهیات را به اسم متافیزیک زیر پا بگذارد.

فرض کنید کسی بگوید دو فرشته و دو فرشته شاید بشود پنج فرشته و زمانی که این مساله را انکار می کنیم بگوید این متافیزیک است و از عهدۀ عقل تجربی خارج ؛ آیا می پذیریم ؟


یا کسی بگوید شاید فرشتگان هم موجود باشند و هم نه !

بدون شک ما این ادعا را نخواهیم پذیرفت و با اینکه مسائل چنین فراتر از
درک ماست اما نسبت به مقدمات بحث هرگز شک نمی کنیم
در مسأله ی تثلیث اشکالات عقلی فراوانی وجود دارد ، گذشته از این مسئلۀ تجسد مسیح و مرگ آن حضرت نیز بر این اشکالات می افزاید :
اگر ذات مسیح با ذات خدا یکی است و اگر ذات خداوند قابل تقسیم نیست
(چنانکه در اعتقادنامه آتاناسیوس آمده است) چگونه مسیح مرد؟ آیا بخشی از خدا مرد؟!
برخی از افراد ناآگاه می گویند این طبیعت انسانی مسیح بود که مرد و نه طبیعت الهی اما این مطلب بسیار بی پایه است چرا که طبق تعالیم کلیسا و سنت مسیحی ، این طبیعت الوهی مسیحی بود که دچار شکنج شد و مرد زیرا فقط این پسر خدا بود که می توانست با خرید آزار و اذیت و در نهایت مرگ، واسطه بین خدا و خلق شود نه طبیعت انسانی مسیح .


مسیحیت و پاسخ به این اشکالات


مسیحیان در مواجهه با این اشکالات و اینکه این عقیده در تضاد با عقل استبه شعار ایمان بیاور تا بفهمی اکتفا کرده اند!!! این بدان معناست که فهم این دکترین و اینکه چگونه یک مسأله خلاف عقل و فطرت را می توان پذیرفت همه در گروی ایمان آوردن به مسیح است. اما این منطق برای کسی که در صدد انتخاب یک ایدئولوژی و یک نظام الهیاتی است قابل قبول نیست .
آیا اگر ادیان ثنوی و دو گانه پرست، پیروان مکتب هندوئیسم، بودیسم،کنفوسیوس و ... چنین ادعایی بکنند از نظر مسیحیان، قابل قبول است؟!

تثلیث در گذرگاه اندیشه و تاریخ بشری

با مطالعه ی انجیلها و سرگذشت حضرت مسیح و مقایسه ی آن با الهیات مسیحی و عقاید این دین ، به یک واقعیت می توان دست یافت :


اینکه بسیاری از این عقاید در ادیان غیر آسمانی سابقه داشته است. به عنوان مثال داستان آزمایش عیسی مسیح و بردن او بر روی کوه و ارائه سلطنت های جهان کاملا شبیه سرگذشت هراکلس است. قصه مرگ یا مصلوب شدن ، تحمل درد و مشقت و در نهایت رستاخیز، در بسیاری از ادیان باستانی دارای نمونه است :

تموز در بابل ، آدونیس در آشور ، هراکلس در یونان و اوزیریس در مصر همگی خدایانی هستند که کشته شده اند . پرومته ، کیلورگوس و دیونیزوس به صلیب کشیده شدند و آتیس، ازیریس و آدونیس از قبر برخاستند .

سرگذشت آتیس که در آسیای صغیر پرستش می شد و به مرور زمان به غرب و به خصوص روم نفوذ کرده بود بسیار خواندنی است :

آتیس مرد و پس از سه روز زنده شد و هر ساله پیروان آتیس ، شکل او را به درخت کاج می آویختند و برای مرگش عزاداری می کردند .

پس از سه روز آن را دفن کرده و رستاخیزش را جشن می گرفتند و آن را نشان نجات می دانستند .

اشنایی مردم روم با این تعالیم تا بدان حد بود که اوریجن ( یکی از بزرگان مسیحیت که در قرن سوم میلادی می زیست ) درباره ی رستاخیز مسیح می نویسد :

این معجزه برای بت پرستان چیز تازه ای نیست 

( مسیحت شناسی مقایسه ای / زیبایی نژاد / ص 372 )

دکترین تثلیث نیز از جمله عقایدی است که بسیار سابقه دار بوده است و در بسیاری از ادیان باستانی ریشه دار بوده است


تثلیث مصری از جمله ی این موارد است ؛ خدای مصریان از اوزیریس osiris ( پدر ) ایزیس isis ( مادر ) و هروس horus ( پسر ) تشکیل شده بود .

( سیر تحولی دینهای یهود و مسیح / دکتر فضائی / ص291 )

بسیاری از دین شناسان بر این عقیده اند که مسأله ی تثلیث و بخصوص الوهیت مسیح ، ساخته و پرداخته ی ذهن پولس است و انجیلها ( اگر بپذیریم که الوهیت مسیح را تعلیم می دهند ) همگی متأثر از افکار او بوده اند ( قبلا و در بخش کتاب مقدس آوردیم که رسالات پولس مقدم بر تمام بخشهای عهد عتیق بوده است )

جان ناس می نویسد : « پولس رسول را غالبا دومین موسس مسیحیت لقب داده اند ... چون وی نزد امم غیر یهودی به دعوت مبعوث بود فکر مسیحیت و بعثت و رجعت او به کلی نزد ایشان فکری بیگانه بود از این رو پولس از راه دیگری که متناسب با فکرو اندیشه ی آن اقوام بود در آمد ... و اظهار داشت عیسی مسیح موجودی اسمانی است که طبیعت و ذاتیت الوهی دارد ولی خود تنازل فرموده صورت و پیکر انسانی را قبول کرد .( تاریخ جامع ادیان ، 614 )


نویسنده ی مسیحی دیگری می نویسد :

پولس برای ما شکل واضحی از مسیح هر چند ظاهرا متفاوت با شکل مسیح اناجیل به جا گذاشت ... مسیح او پسر خداست دو طبیعت الهی و بشری دارد ، مجسم شد و صورت عبد گرفت .

( یسوع المسیح / الیاس نجمه / ص 17 – 18 )

جوان گریدی می نویسد :

پولس به خاطر توسعه یافتن افکارش متهم شده است که آنقدر مسیحیت را تغییر داد که گویی موسس دوم آن است ( مسیحیت و بدعتها ،ص47 )


عیسی یک انسان - پسر خداست، کافر می دانستند .

(مسیحیت و بدعتها، جوان گریدی، ص 43 و 44)

گفتاری از ویل دورانت:

پولس الهیاتی به وجود آورد که در سخنان مسیح چیزی جز نکات مبهم از آن نمی توان یافت: هر انسانی که از زن به دنیا بیاید وارث گناه آدم است و ازنفرین ابدی جز به وسیله مرگ پسر خدا که کفاره ی گناه است، نمی تواند نجات یابد . چنین مفهومی برای مشرکان قابل قبول تر از یهودیان بود، مردم مصر، آسیای صغیر و یونان از دیرزمانی به خدایانی مانند اوزیریس و آتیس و دیونوسوس که به خاطر نجات بشر مرده بودند اعتقاد داشتند.

عنوانهایی از قبیل سوتر (منجی) والئوتریوس (رهاننده) به این خدایان اطلاق شده بود.

واژه کوریوس (خداوندگار) که پولس به مسیح اطلاق می کند همان عنوانی بود که کیش های سوریه و یونان به دیونوسوس که می مرد و رستگاری را عملی می ساخت داده بودند (دقت کنید)

غیریهودیان انطاکیه و شهرهای دیگر که هرگز عیسی را در حیاتش نشناخته بودند نمی توانستند او را جز به شیوه خدایان منجی بپذیرند . (تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 3، ص 689)

گفتار پایانی :

با تأمل در تاریخچه ی تثلیث ، افکار پولس و بررسی دقیق تر کتاب مقدس به نتیجه ای متفاوت با ایده ی تحریف یافته ی مسیحی می رسیم. با مرور کلمات حضرت مسیح این نتیجه بسیار روشن تر و آشکار تر خواهد بود :

عیسی می دانست که خدا اختیار همه چیز را به دست او سپرده است. یوحنا 13 : 3


خدا نیز بزرگی و جلال خود را به من خواهد داد . یوحنا 13 : 31 و 33

هر چه خدا به من دستور دهد همان را انجام می دهم، از این جهت محاکماتی که می کنم کاملا عادلانه است زیرا مطابق میل و اراده ی خدایی است که مرا فرستاده نه مطابق میل خودم . یوحنا 5 : 30

او به من اختیار داده تا گناهان مردم را داوری کنم . یوحنا 5 : 27

آنچه من می گویم از خداست نه از خودم . یوحنا 7 : 17

من خدا را می شناسم و کاملا مطیع او هستم. یوحنا 8 : 55

به امر خدا برای کمک به مردم معجزه های بسیار کرده ام . یوحنا 10 : 32

جلالی را که به من بخشیدی به ایشان داده ام . یوحنا 17 : 22

به ایشان بگو که نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما می روم . یوحنا 20 : 17

عیسی ناصری مردی که نزد شما از جانب خدا مبرهن گشت به قوّات و عجایب و آیاتی که خدا در میان شما از او صادر گردانید. اعمال رسولان 2 : 22

مکاشفه عیسی مسیح که خدا به او داد تا اموری را که می باید زود واقع شود بر غلامان خود ظاهر سازد . مکاشفه 1 : 1

و در ساعت نهم عیسی به آواز بلند ندا کرده گفت ایلوئی ایلوئی لما سبقتنی یعنی الهی الهی چرا مرا واگذاردی. مرقس 15 : 34 و متی 27 : 46

مسیحیان در مواجهه با این آیات چنین ادعا می کنند که آن درسته ازایاتی که حاکی از بی اطلاعی، ناتوانی و یا هر گونه نقصی است از جنبه و بُعد انسانی مسیح برخاسته است و جنبه و سرشت الهی مسیح از هر گونه نقصی مبراست . اما با مراجعه به عهد جدید می بینیم که این ادعا غیرصحیح و دور از واقع است زیرا در بسیاری از موارد حضرت مسیح در حالی که خود را پسر می خواند و در حالیکه صحبت از رابطه پدر و پسری میان خود و خدا صحبت می کند با این حال از بی اطلاعی ، اطاعت از پدر و ..سخن به میان می آورد:

همچنان که پدر در خود حیات دارد همچنین پسر را نیز عطا کرده است که در خود حیات داشته باشد. یوحنا 5 : 26

بدو قدرت بخشیده که داوری هم بکند . یوحنا 5 : 27

من از خود هیچ نمی توانم کرد بلکه چنانکه شنیده ام داوری می کنم و داوری من عادل است زیرا که اراده خود را طالب نیستم بلکه اراده پدری که مرا فرستاده است. یوحنا 5 : 30 (دقت کنید ؛ عادلانه بودن داوریهای پسر فقط در گروی پیروی از اراده پدر است )

اگر احکام مرا نگاه دارید در محبت من خواهید ماند چنانکه من احکام پدر خود را نگاه داشته ام و در محبت او می مانم . یوحنا 15 : 10

در این فقره نیز مسیح بر این نکته واقف است که محبت و علاقه پدر به او در گروی نگاه داشتن احکام اوست.

( به این نکته نیز باید توجه داشت که از عبارت حضرت مسیح در فقره ی دیگری نیز بر می آید که علاقه خداوند به پسر چیزی فراتر از معمول نیست: و ایشان را محبت نمودی چنان که مرا محبت نمودی. یوحنا 17 : 23 )

پسر از خود هیچ نمی تواند کرد مگر آنچه ببیند که پدر به عمل آرد . یوحنا 5 : 19


هر چند پسر بود به مصیبتهایی که کشید اطاعت را آموخت و کامل شده ... . عبرانیان 5 : 8 - 9


دوستان این آیات برخی از فقرات عهد جدید بود که برخی به روشنی و با صراحت و برخی به اشاره الوهیت مسیح را انکار می کند و ثابت می کند که مسیح جز یک انسان برگزیده نبوده است.


« ناگاه شخصی آمده وی را گفت : ای استاد نیکو چه عمل نیکو کنم تا حیات جاودانی یابم؟ وی را گفت از چه سبب مرا نیکو گفتی و حال آنکه کسی نیکو نیست جز خدا فقط » متی 19 : 16 - 17

در این واقعه مسیح با قاطعیت این جوان را توبیخ می کند و حال آنکه اگر مسیح دارای جنبه و سرشت الهی بود، نباید این جوان را مؤاخذه می کرد.

نکته عجیب آنکه به اعتقاد مسیحیان ( و طبق ترجمه های مرسوم و معمول کلیسا در چند مورد آمده است که ) مردم حضرت مسیح را پرستش نمودند . (چنانکه گذشت) ؛ آیا مسیح از اینکه او را نیکو بخوانند ناراحت می شود اما از پرستیده شدن ابائی ندارد؟! 

شاهد دیگر آنکه در انجیلها آمده که شیطان حضرت مسیح را امتحان می کرد:

« پس ابلیس او را به کوهی بسیار بلند برد و همه ممالک جهان را و جلال آنها را بدو نشان داد. به وی گفت: اگر افتاده مرا سجده کنی همانا این همه را به تو بخشم ، آنگاه عیسی وی را گفت دور شو شیطان، زیرا مکتوب است که خداوند خدای خود را سجده کن و او را فقط عبادت نما. متی 4 : 8 - 10


آیا شیطان خدای خود را امتحان می کرد (توجه داشته باشید که در همین واقعه شیطان به مسیح می گوید، اگر پسر خدا هستی )

به نظر می رسد که اگر مسیح خدا باشد باید در جواب شیطان می فرمود: مرا به چه می خواهی فریب دهی، تمام دنیا مخلوق خود من است و من دنیا را خلق کردم اما مسیح در اینجا هم صحبت از بندگی خویش می آورد.

آنچه گذشت بررسی و تأمل در آیات کتاب مقدس و بخصوص عهد جدید بود . فکر می کنم که مسیحیان نیز اگر فارغ از هیاهو و استدلال های از پیش تنظیم شده به تأمل و دقت در این آیات بپردازند، به نتیجه ای مشابه آنچه ما رسیدیم، برسند ؛ نتیجه ای که بسیاری از متفکرین ، پژوهشگران و اندیشمندان عرصه ی دین را به خود جلب کرده است:

خدا یکی است و مسیح نیز هرگز و هرگز ادعای خدایی نکرد .

آدولف فن هارناک که از دانشمندان عالیمقام الهیات به شمار می رود ، معتقد بود که عیسی ادعا نکرده است که مسیح موعود خداست و الوهیت دارد بلکه بعداً پولس ، تثلیث و عقاید یونانی باعث شدند که انجیل سادۀ عیسی به الهیات پیچیده ای درباره وی تبدیل شود . (راهمای الهیات پروتستان، ویلیام هورن، ص 44)

اپیونیها در قرن اول میلادی که به نام « یهودی ـ مسیحیان » اولیه شناخته می شوند، منکر الوهیت مسیح بودند.

شاهدان یهوه و یونیورسالیستهای موحد دو فرقه یگانه پرست و موحد در زمان ما به شمار می روند. این دو فرقه اگر چه به لحاظ تعداد در اقلیت هستند اما به لحاظ الهیات (شاهدان یهوه) و به لحاظ شخصیت ها (یونیورسالیستها) پیشتازند.

پنج رئیس جمهور آمریکا از جمله توماس جفرسون و آدامس از موحدین بوده اند . در طول بیست قرن سابقه ی مسیحیت بسیاری از الهی دانان برجسته ، دکترین تثلیث را مورد انتقاد قرار داده اند و آن را مخالف با تعالیم کتاب مقدس دانسته اند .

صرف از نظر قرون ابتدائی مسیحیت که ما تاریخ دقیقی از افکار و نوشته های مسیحیان آن دوران نداریم در قرون بعدی این شخصیت ها به عنوان مدافعان توحید قیام کردند :

آریوس که در زمان خویش با دکترین تثلیث به مخالفت برخاست و گروهی از اسقفان شرق نیز با او همراهی کردند .

افکار آریوس و اسقفان همفکر او توسط شورای نیقیه (ویا بهتر بگوییم شورای کنستانتین ! ) که توسط شخص کنستانتین اداره می شد، طرد شد و تمام رسالات و کتب ضد تثلیثی سوزانده شد و هر گونه حمایت از این طرز فکر به عنوان جرمی سنگین معرفی شد

پولس ساموساتایی (پاتریارک انطاکیه در 260 م که نظریه فرزندخواندگی به او منسوب است.

3- سوسینوس (sosinus) که در سال 1600 م مکتب سوسیانیزم را پایه نهاد و تثلیث را انکار کرد.

4- میکائیل سروتوس که به دستور جان کالون و به جرم انکار تثلیث سوزانده شد.

5- امانوئل کانت فیلسوف برجسته قرن هیجدهم

6- شلایر ماخر الهی دان برجسته و نام آشنای قرن هیجدهم

7- آلبرخت ریچل که از وی به عنوان بزرگترین و مؤثرترین عالم الهی قرن نوزدهم یاد می شود .

8- آدولف فن هارناک که استاد برجسته الهیات در دانشگاه های لایپزیک،گیسن، ماربورگ و برلین بود و جایگاه علمی او تا بدان حد بود که امپراتور وقت او را با ملقب ساختن به لقب تشریفاتی فون مورد تجلیل قرار داد .


منبع: http://rahemasih.blogfa.com 
(لازم به ذکر است که دوستان پولسی یکبار هم این وبلاگ را هک کرده بودند!)

 

از روشن ترین و بارزترین این آیات می توان به این واقعه اشاره کرد:

ابیونیها از جمله ی فرقه هایی بودند که پولس را به خاطر این تعلیم که

یا فرض کنید کسی در مورد فرشتگان یا روح بگوید : هم ازلی هستند و هم حادث ! آیا می پذیریم ؟
بررسی دلایل معتقدین به الوهیت مسیح این نکته را روشن ساخت که الوهیت مسیح در کتاب مقدس نیز ریشه معتبری ندارد و درست به همین خاطر بوده است که تا قرنها پس از حضرت مسیح نیز این مسأله مورد اختلاف و نزاع بوده است.  در حال حاضر نیز برخی از فرق مسیحی نظیر یونیورسالیستها و شاهدان یهوه منکر این دکترین هستند .
 عهد جدید دارای اعتبار و سند محکمی نیست. افزون بر نداشتن سند، وجود اشتباهات و تناقضات بی شمار نیز اعتبار آن را به شدت زیر سؤال می برد در پایان لازم می دانیم به اختصار به این مسئله بپردازیم که آیا اصلا چنین عقیده ای امکان عقلی دارد؟

شاهد بر ادعای ما اینکه این واژه در مورد غیر خدا نیز استعمال شده است :
در پیدایش 23 : 7 آمده است : « پس ابراهیم برخاست و نزد اهل آن زمین یعنی بنی حت تعظیم نمود»
در این عبارت از کلمهProsekunhsenاستفاده شده ، شکی نیست که ابراهیم بنی حت را پرستش نمی کند ، پس این واژه به معنی تعظیم و کرنش است.
همچنین در اول پادشاهان 1 : 23 می خوانیم : « و پادشاه را خبر داده گفتند که اینک ناتان نبی است و او به حضور پادشاه آمده رو به زمین خم شده پادشاه را تعظیم نمود» در این عبارت نیز از واژه Prosekunhsen استفاده شده است و مترجمین آنرا به معنی کرنش و تعظیم دانسته اند و نه به معنی پرستش زیرا معقول نیست که ناتان نبی پادشاه را پرستیده باشد.
جالب است که مترجمین مسیحی این واژه را در این موارد به تعظیم و کرنش ترجمه کرده اند اما در مواردی که مربوط به حضرت مسیح است به پرستش ترجمه نموده اند. این شیوۀ مترجمین و اِعمال سلیقه های شخصی انسان را به یاد ضرب المثل معروف می اندازد که : قربان شوم خدا را یک بام و دو هوا را 




دلیل چهارم مسیحیان بر الوهیت مسیح :
تولد عجیب و خارق العاده مسیح حتما دارای پیامی است و این پیام چیزی نیست جز اینکه مسیح شخص عادی نیست بلکه خدای متجسد است.

نقد و بررسی :
اگر چه این حرف را می پذیریم که تولد خارق العاده مسیح بدون دلیل نبوده است و حتما حاوی پیامی است ؛ اما اینکه این پیام ، اعلام الوهیت مسیح باشد ، به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست .
آیا نمی توان علت آن را قدرت نمائی خداوند دانست؟ آیا مسیحیان هر امر خارق العاده ای را که در مورد انسان ها رخ داده است دلیل بر الوهیت آنها می دانند.
آیا مسیحیان می توانند قبول کنند که چون مرده ای به استخوان های الیشع برخورد کرد و زنده شد، این واقعه دلیل بر الوهیت الیشع باشد چرا که امریغیرعادی رخ داده است؟!!
علاوه بر این پیدایش آدم و حوا نیز همچون عیسی و بلکه عجیب تر است ،صرف نظر از تمام این موارد ملکی صادق که بدون پدر و مادر بوده است از عیسی مسیح به مراتب مهم تر است. « زیرا این ملکیصدق ... بی پدر و بی مادری و بی نسب نامه و بدون ابتدایایام و انتهای حیات » عبرانیان 7 : 1 3
اگرچه در دید اول این ادعا صحیح به نظر می رسد اما با دقت در آیۀ مذکور این نکته آشکار می شود که مراد مسیح این است که من وابسته و بندۀ دنیانیستم چرا که این حرف را به یهودیان منکر و معاند می زند. شاهد مطلب آنکه مسیح این عبارت را در مورد حواریون نیز به کار برده است « من کلام تو را به ایشان دادم و جهان ایشان را دشمن داشت زیرا که ازجهان نیستند همچنان که من نیز از جهان نیستم ... ایشان از جهان نیستندچنانکه من از جهان نمی باشم » یوحنا 17 : 14 16
در جای دیگر نیز خطاب به حواریون می فرماید : « اگر از جهان می بودید جهان خاصان خود را دوست می داشت لکن چونکه از جهان نیستید بلکه من شما را از جهان برگزیده­ام از این سبب جهان با شما دشمنی می کند »یوحنا 15 : 19
3 ـ مسیح در خود حیات دارد و به دیگران حیات می بخشد. « آمین آمین به شما می گویم که ساعتی می آید بلکه اکنون است کهمردگان آواز پسر خدا را می شنوند و هر که بشنود زنده گردد، زیرا همچنان­ که پدر خود حیات دارد، همچنین پسر را نیز عطا کرده است که در خود حیاتداشته باشد » یوحنا 5 : 25 – 26

وجود برخی از صفات که فقط به خداوند اختصاص دارد در حضرت عیسی مسیح، خود بهترین دلیل بر خدا بودن عیسی است . این صفات عبارتند از :

آری مترجمین عهد جدید برای تطبیق دادن اناجیل با عقاید خویش ترجمه ها را به گونه ای کاملا سلیقه ای ارائه داده اند.
۹ - « و از نوع خدا گونه بود لوگوس » انجیل یوحنا ترجمه یوهانس شنایدر 1978 م
۶ - « و کلمه خدایی بود » ترجمه دنیای جدید از نوشته های مقدس یونانی مسیحی 1950 م
۴ - « وکلمه الهی بود » ترجمه ج. اسمیت و اِ. گودسپید 1935 م
۵ - « واز نوعی الهی بود کلمه » عهد جدید ترجمه لودویک تیمه 1946م

در نتیجه عبارت انجیل باید چنین معنا بشود که و کلمه خدایی بود ( نه اینکه خودش خدا باشد )
«و لوگوس (کلمه) پیش تئوس (خدا) بود و لوگوس تئوس بود»در این عبارت کلمۀ تئوس اول با حرف تعریف آمده بدون شک به معنی خداست اما در جمله دوم، این کلمه بدون حرف تعریف آمده است. در این گونه موارد ممکن است که این اسمی که بدون حرف تعریف آمده است را نکره بدانیم.

مزامیر 68 :5 « پدر یتیمان وداور بیوه زنان خداست »

ما در این نوشتار به بررسی این مهم خواهیم پرداخت اما از آنجا که اثبات الوهیت روح القدس فقط در صورتی است که مسیح را خدا بدانیم (زیرا کسی که روح القدس را خدا بداند اما مسیح را خدا نشمارد وجود ندارد)  فقط به بررسی الوهیت مسیح می پردازیم.