اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

نمونه ای از توهینات اسلامستیزان

سلام دوستان با مطلبی دیگر از کتاب یکی از اسلامستیزان در خدمتتان هستم . پیشاپیش از تمام شیعیان بخاطر آوردن این متن کثیف از این نویسنده عذر میخواهم فقط به شیعیان میگویم اگر بعد از خواندن این متن فورا دست بکار ساختن یک وبلاگ در رد حرفهای این فحاشان نشدید حتما در شیعه بودن خود شک کنید. توضیحا عبارات رنگی از من و عبارات سیاهرنگ از این نویسندۀ کتاب است و اما خود متن:

نامهای عربی در بین ایرانیان

 بسیاری از نامهای عربی که درمیان ما ایرانیان رایج است درمیان اعراب اصیل (عربستان سعودی، کشورهای خلیج پارس..) ابداً متداول نیست! هرچند امکان دارد که این نامها درمیان شیعیان مورد استفاده قرار بگیرد. آنهم بعنوان عشق وتعصب ویژه‌ای که نسبت به برخی از شخصیتهای تاریخ اسلام داشته و دارند. اما بدون شک اگر پدرومادری با ریشۀ این گونه نامها ومعنای آنها آشنایی میداشته‌اند هرگز نامهای نازیبا را بعشق شخصیتهای تاریخی برروی فرزندان خود نمی‌نهادند. با هم به معنی چندنام نگاهی می‌اندازیم که نتیجه سالها پژوهش و کنکاش می‌باشد:

 ام کلثوم: ام یعنی مادر و کلثوم به فرزند خیکی و چاق اطلاق میشود .

 پاسخ: کلثوم یعنی زیبای تپل نه اونچه این آقا میگوید.

حفصه: هسته خرما و یا زن سیاه و زشت .

پاسخ:برعکس فرمایش این موجود دروغگو حفصه یعنی شیر ماده (ماده شیر)

خدیجه: به سقط جنین شتر میگویند .

پاسخ:خدیجه هم به معنای کودک است نه سقط جنین نمیدانم چرا غرضورزی انسانها را به چنین دروغهایی وامیدارد.

 بتول: زنی که هوس مرد و همخوابگی دارد.

پاسخ: بتول یعنی پارسا و پاکدامن باز هم نویسنده دروغ گفته است.
سمیه: از سم می آید و به اندازه زهری که در چیزی باشد میگویند.

پاسخ:وقتی یک  بیسواد کتاب بنویسد همین میشود! سمیه یعنی همنام و همتا و همچنین بلند و رفیع

سکینه: که مسکین نیز با این نام هم خانواده می‌باشد، به بانوی گدا و خوار و بیچاره میگویند.

 پاسخ: سکینه از سکن میاید و به معنای آرامش و وقار است چنانچه خدا میگوید ما به قلوب مومنین سکینه(=آرامش) نازل میکنیم.

 عذرا: به هرآن چیزی که سوراخ نشده باشد میگویند.

پاسخ: عذرا به معنای رخساره و چهره است.

 فاطمه: از فطم می‌آید و به بچه شتر ماده از شیرگرفته‌شده‌ میگویند.

پاسخ: فحاشی تا به کجاها! میبینید این فرد برای تحقیر مسلمین چگونه دروغ و توهین را با هم امیخته است؟ فاطمه یعنی برنده زیرا امید دشمنان پیامبر را که ابترش میخوانندند را قطع کرد(برید) ضمنا این اسم قبلا هم بکار میرفته مثل مادر امام علی(ع).

  ذبیح: به هرچارپایی که گلویش را ببرند میگویند. ذبح شده یعنی گلو بریده .

پاسخ: ذبیح اسم کامل نیست اصلش ذبیح الله است که یعنی سر بریده در راه خدا . البته اگه این نویسنده رو هم سرش را ببرن ممکنه بگن یه خر کمتر!!

 باقر: که از خانواده بقره می‌باشد به گاو نر چاق میگویند و اعراب جاهلی به کسی که خیلی چیز می‌فهمیده است نیز میگفته. باقرالعلوم یعنی طرف همچون گاو چیز میداند.

پاسخ: واقعا که شرف ندارد این قلم بدست مزدور چراکه اگر شرف داشت قلمش را به دلار نمیفروخت. بقره اسم جامد غیر مصدریه چطور ریشه میشه؟ باقر از ریشه ی بقر است یعنی شکاف دهنده و باقر العلوم یعنی شکاف دهنده ی علوم(باز کننده ی پیچیدگیهای علوم)

 عباس: از عبس می‌آید به معنای اخمو، ترشرو، ترسناک و بدخو.

پاسخ: عباس هم از ریشه عبس نیست بلکه جامد غیر مصدریه یعنی : نگاه کردن شیر

کاظم: از کظم می‌آید و به معنای لال بودن، گنگ و بی‌زبان و خاموش .

پاسخ: این نویسنده واقعا نه شرف دارد و نه شعور: کاظم مخفف کاظم الغیظ است یعنی کسی که خشمش را میخورد.

 هاشم: به نان فروش دوره‌گرد می‌گفته اند!
پاسخ:هاشم هم به معنای شکننده و نیز به معنای  کسی که شیر میدوشد است. چقدر این نویسنده حقیر است.

حیدر: این نام مخلوطی است از عربی و پارسی، حی یعنی زنده و در یعنی دریدن! حیدر به کسی گفته اند که انسانها را زنده زنده پاره میکرده است.

پاسخ:مزخرفگویی را میبینید؟ حیدر یک کلمه ی کاملا عربیه به معنای شیر. 

صغری: کوچک و پست و اصغر نیز از همین خانواده و ازریشه صغرا است، به معنای کوچکتر!

پاسخ:چقدر نفهمست(!) که نمیفهمد که اصغر و اکبر، صغری و کبری فقط برای نشان دادن بچه های کوچکتر و بزرگتر است. وقیت اسم یک بچه علی اکبر و اسم دیگری علی اصغر است در واقع فرد اسم چند فرزندش را علی گذاشته و با پسوند اکبر و اصغر بزرگ و کوچکتر بودنشان را مشخص میکند تا موقع صدا زدن دچار مشکل نشود.

 

خب دوستان.آیا دیدید نتیجه سالها پژوهش و کنکاش این بی همه چیز را؟ واقعا غیرت مسلمانان به کجا رفته است؟ واقعا ما در آن دنیا چگونه میخواهیم خود را از امت محمد(ص) بنامیم؟ چگونه میتوانیم فکر کنیم نماز ما قبول است وقتی یاوه گوها لحظه ای از دروغگویی دست برنمیدارند؟ در بخش نظرات این پست به من جواب بدهید که اگر با خواندن این اراجیف خونتان به جوش آمد میخواهید در آینده چه کنید؟


 

اسلام ستیزان درس عربی میدهند

 سلام مجدّد به تمام دوستان مسلمانم و نیز دوستان غیر مسلمانی که از نژادپرستی تنفر دارند.
یکی از راههای جنگیدن دشمنان با اسلام اینست که کلمات عربی را ، که زبان قرآن است و اکثر کتب اسلامی به این زبان میباشند ، اشتباه ترجمه کنند و به مظلوم نمایی بپردازند. مثلا «عجم» را به گنگ و خنگ ترجمه میکنند و بعد میگویند عربها به ما فحش میدهند و حال آنکه اگر در یک فرهنگ لغت عربی نگاه کنید معنی عجم ،به عنوان یک اسم، میشود: ایرانی و غیر عرب . یعنی اعراب به هر فردی که عربزبان نباشد عجم میگویند و مشکلی با فارس بودن ما ندارند بلکه مردم امریکا را نیز عجم میدانند زیرا عجم یعنی غیر عرب و اینکه چرا میگویند «ایرانی و غیر عرب» بدان خاطر است که مردم ایران در قدیم نزدیکترین ملت غیر عرب به آنها بودندو از آن موقع تا به حال هم این اسم مانده ولی حقیقت آنستکه به ایرانیان اختصاص ندارد.
حالا شما ببینید با همین یک کلمه «عجم» این دین ستیزان نژادپرست چه جنگ اعصابی راه انداخته اند!!

وطن پرست - وطن فروش

سلام دوستان . حتما شما هم بارها و بارها شنیده اید که کسانی که از اسلام ابراز انزجار میکنند و میخواهند خودشان را به دین باستان و یا راه بی دینان بچسبانند برای اینکه بتوانند در دل عوام و مردم ساده لوح جایی برای خود باز کنند شعار وطن وطن سر میدهند و خود را وطن پرست و بچه مذهبیها را وطن فروش میخوانند! میخواهم به این اراذل یادآوری کنم که عنوان وطن فروش و وطن پرست لایق کدام دسته است.

من این افراد به ظاهر محترم را نمیدانم ولی در اکثر نقاط جهان و در بین اکثریت غریب به اتفاق مردم دنیا وطن فروش به کسی میگویند که نسبت به مملکتش بی توجه است که هیچ حاضر است بخاطر تمایلات شخصی خود از قبیل پول و چیزهای دیگر به دشمن هم یاری برساند. در مقابل وطن پرست به کسی گفته میشود که حاضر است تا آخرین قطره خونش را برای میهنش فدا کند و در یک کلام سربازیست که سر خود را برای حفظ استقلال مملکتش در طبق اخلاص میگذارد.

حالا این سوال مطرح است: نظر به اینکه خطر حملۀ آمریکا به ایران وجود دارد چه کسانی مشتاق این حمله هستند و چه کسانی برای دفاع آماده میشوند؟

بله جواب ساده است این دین فروشان هستند که از سپتامبر سال 2001 برای تهاجم امریکا لحظه شماری میکنند. یادم میاید از پیش از حملۀ آمریکا به افغانستان این افراد بیمار ما را تهدید میکردند که بگذارید آمریکا بیاید میدانیم با شما چه کنیم . من خودم با دهها نفر از این افراد حرف زده ام و مطمئنم اگر آمریکا به خاک ایران تجاوز کند اینها فقط تماشاچی خواهند بود یا حتی ممکن است به آنها کمک کنند. وقتی دم از دفاع میزنیم به ما میخندند! بعد هم بهانه میاورند که با حکومت مشکل دارند ؛ جالب است اینها حاضرند برای تغییر حکومت ، مملکت به زیر چکمه های بیگانگان بیفتد و باز هم خود را میهن دوست مینامند. مگر خود من و دوستان و شیعه و سنیم از حکومت پول میگیریم تا در این وبلاگها با صرف هزینۀ تلفن و اینترنت مطلب بنویسم؟ همانطور که امروز به خاطر رضای خدا مینویسم فردا هم به خاطر رضای خدا هر چه درست باشد انجام میدهیم . این حرف که اینها میگویند با حکومت مشکل دارند حرف مفتی بیش نیست چراکه حالا ما شیعه ها با حکومت جمهوری اسلامی مشکلی نداریم سنیها چطور؟ آنها را هم میخواهید جیره خوار جمهوری اسلامی بخوانید؟ چه حماقتی.

در مقابل چه کسانی به فکر دفاع از میهن حتی در برابر هواپیماها و ناوهای آمریکایی هستند؟ همین بچه مذهبیها همین مسجدیها همین کسانی که الگویشان حسین بن علیست یا اگر شیعه نباشند برعکس این دین ستیزان به خاندان علی حرمت میگذارند و به فرمان قرآن حاضر به جهادند.

پس الان کاملا مشهود است که وطن فروش کیست و وطن پرست کیست.

آیا واژۀ نکاح اهانت به زنان است؟

 سلام دوستان . خب اینطوریه دیگه . اینهمه وبلاگ به اسلام و قرآن و پیامبر و عزیزانش اهانت میکنند ؛ بدون اینکه کسی از آنها بد بگوید و مسئولین سایتها به آنها اعتراضی کنند ولی من به جرم اینکه به این اهانتها جواب میدهم باید توسط مسئولین محترم میهن بلاگ فیلتر شوم و وبلاگ خودم را در این سایت بازسازی کنم. از تمام دوستانی که به درخواست من در مورد مطلب اعتراض آمیزی که در کامنتهایشان برایشان گذاشته بودم ترتیب اثر دادند تشکر میکنم و ان شاء الله اجرشان با خدا باشد.

 و اما بعد در یکی از سایتهای به اصطلاح ردیه نویس مطلبی دیدم . با همین نام که در بالای متن میبینید: « آیا واژۀ «نکاح» اهانت به زنان است؟».

  از دوستان غیر مذهبی که این وبلاگ را میخوانند خواهش میکنم که اگر روزی مطلبی دیدند که با عباراتی چون "آخوندها حقیقت را وارونه جلوه میدهند" ، "اسلامی که به ما نشان میدهند اینطوری نیست" یا "تاریخ اسلام را به صورت تحریفشده به ما نشان میدهند" سعی در هیجانزده کردن مخاطبان دارند ، فوری چشم خود را نبندند و ابتدا مطلب را به لحاظ منطقی بررسی کنند. چه بسیارند تحریفگرانی که با همین حرفها طرف مقابل را خام میکنند و بعد کوهی از دروغ و افترا را به خوانندگان تقدیم میدارند به این مطالب توجه کنید:

« آیا میدانید واژۀ نکاح که آخوندها همیشه در خطبه عقد برای ازدواج جوانان این سرزمین میخوانند به چه معناست؟ اینها حتی در مراسم ازدواج هم به جوانان ما اهانت میکنند.

معنی واژۀ نکاح برابر است با واژۀ F U C K  .

آیا درست است که در مراسم ازدواج به اسم خواندن خطبه عقد به جوانان این مرز و بوم اهانت شود؟»

 

و اما جوابی به این دروغها:

 

_ نکته انحرافی از همان جایی مشخص میشود که نویسنده یاوه گو برای ترجمۀ یک واژۀ عربی به سراغ زبان انگلیسی میرود در حالی که زبان فارسی خیلی به زبان عربی نزدیکتر است ، چرا باید یک واژۀ عربی را به زبان انگلیسی برای فارسی زبانان برگردانند؟

 

_فرض محال بگیریم که واژۀ نکاح در یکی از معانی خود مترادف این واژه باشد ؛ یک واژه ، در یک جمله معنی پیدا میکند. آیا اگر کسی شما را «خر» بنامد شما به این خاطر که یکی از معانی «خر» ، "بزرگ" است ، فکر میکنید به شما توهینی نشده است؟ شما میتوانید به «دفتر» مدیر دانشگاه یا آموزشگاهتان وارد شوید ولی آیا میتوانید به «دفتر» مشقتان هم وارد شوید؟!این لغات فارسی هستند ؛ شما حسابش را بکنید که معنای لغات در زبان عربی که کاملترین زبان است و با تغییر فتحه و کسره و ضمّه معنی لغت زیر و رو میشود چگونه است.

 

_صد البته نویسنده این مطلب لغت را به عمد معنای ناصحیح کرده است. برای یافتن معنی این لغت به سراغ فرهنگ المورد که تألیف یک نویسندۀ عرب به نام «روحی البعلبکی» است میرویم:

نکاح: ازدواج ، عروسی ، پیوند زناشویی.

 

_ ببینید این نویسنده چقدر پست و حقیر است که به جای آوردن معنای اصلی واژه چنین دروغی میبافد. ضمن اینکه نویسنده از کلمۀ S E X    نیز  که به معنای داشتن رایطه جنسیست استفاده نمیکند بلکه برای تحریک خوانندگان از واژه ای استفاده میکند که به معنای تجاوز کردن است یا در واقع رابطه جنسی وحشیانه را در ذهن انسان تداعی میکند . البته من زبان انگلیسیم زیاد خوب نیست ولی آنقدری عربی میدانم که بفهمم ، نکاح هرگز به چنین معنایی نبوده است.

 

 خدایا امروز با وجود این یاوه گویان خودت به داد دینت برس زیرا دشمنانت حتی به ما حق پاسخگویی را هم نمیدهند!

اسلام ستیزان درس قرآن میدهند!!

سلام قرار بود از مطالبی که در وبلاگهای دشمنان بر ضد دین مقدّس اسلام نوشته میشه براتون مثالهایی بیارم خب این یکی از آنهاست از وبلاگی موسوم به «نفرت» که سعی دارد قرآن را نازل شده از سوی سلمان جلوه دهد. مطالب سیاه رنگ از نویسنده آن وبلاگ است و مطالب رنگی ردیه های من است: 

سلمان فارسی و قرآن

بی تردید سلمان فارسی از تاثیرگذار ترین چهره های تاریخ اسلام به شمار می رود. تا آنجا که محمد پیامبر اسلام در حدیثی او را از اهل بیت خود می خواند(مناقب ابن شهر آشوب-صفحه ۸۵) . گویا سلمان بسیار به محمد نزدیک بوده و نیز از اسرار او آگاه که در حدیثی پیامبر اسلام میفرماید:"آنچه را سلمان می داند،اگرابوذرمیدانست کافرمیگشت." ( بحارالانوار جلد هشتم ) تا آنجا که جماعت قریش می گفتند سلمان قرآن را به محمد تعلیم می دهد؛

خب این دشمن بهتان زدن را از ابتدا شروع کرده است. اولا درست است که سلمان از چهره های درخشان تاریخ اسلام است ولی چه اثر خاصی در اسلام گذاشته است؟ توجه به این نکته الزامیست که این بندۀ اهریمن میخواهد نتیجه بگیرد که بخشی از تاریخ اسلام را سلمان ساخته در حالی که اسم این مرد بزرگوار در عصر پیامبر گاهگاهی به گوش میرسد که مهمتر از همه مسئله جنگ احزاب است ولی توجه دارید که اگر سلمان هم نبود خداوند دین خود را از دشمن حفظ میکرد در عین حال باز تأکید میکنم که قصد این یاوه گو تأثیرگذاری سلمان در شکل اسلام است چنانچه خواهیم دید.

از سوی دیگر اگر پیامبر سلمان را در روایتی از اهل بیت خوانده است در روایت دیگر هم توضیح داده شده است. سلمان عبدی بود که پیامبر خدا در مدینه موجبات آزادی او فراهم نمود و پس از آن همیشه در کنار پیامبر بود و همچون اهل بیت پیامبر بود. به همین سبب این سخن را در مورد سلمان که جزئی از اهل خانۀ آن حضرت بود فرمود.(این توضیح را اهل سنت هم نقل میکنند) توجه داشته باشید که اهل بیت در معنای عام یعنی افرادی که در یک خانه هستند. گویا عدو فراموش کرده است که سلمان را پیامبر در مدینه خرید آزاد کرد! چرا به ما نمیگوید آیات مکی را چه کسی نازل کرده است؟

باز میبینیم که نویسنده حدیثی از کتاب بحارالانوار آورده که در اصل پیامبر فرموده است:«اگر ابوذر از آنچه در دل سلمان است خبر داشت دستور به قتل او میداد.»(نه اینکه به قول این آقا کافر میشد) که منظور از این حدیث اختلاف سطح معارف دو تن از اصحاب بسیار نزدیک رسول خداست چنانکه معارف سلمان برای ابوذر قابل درک نیست و ممکن است خیال کند که آن معارف کفر هستند. از اینها گذشته مگر استخراج و نقل احادیث کار هر کسی است؟ اگر اینطور باشد ما مثلا حدیثی داریم که اگر کسی اناری را بخورد یک دانه آن روی زمین نریزد اگر به اندازه ستارگان آسمان گناه کرده باشد بخشیده میشود(حلیة المتقین،مجلسی) اگر شما هر حدیثی که میشنوی را باور داری میتوانی یک نفر را بکشی و بعد هم یک انار بخوری و یک دانه آن را به زمین نریزی!! پس حدیث را باید اهل فن حدیث استخراج کنند نه دروغگویانی چون این نویسنده.

و اما دروغ بزرگتر این که ادعا میکند که قریش میگفتند قرآن را سلمان به پیامبر آموخته در حالی که چنانچه جلوتر خواهم گفت سلمان پس از هجرت پیامبر،او را در مدینه ملاقات کرد، چطور قریش این ادعا را راجع به کسی که هنوز ندیده بودند، گفته اند؟

به آیه زیر از قران و تفسیری که به دنبالش آمده توجه بفرمائید:

سوره ی نحل آیه ۱۰۳ولقد نعلم انهم یقولون انما یعلمه بشرلسان الذی یلحدون الله اعجمی وهذا لسان عربی مبین

و ما می دانیم که ایشان می گویند جز این نیست که می آموزدش بشری. زبان آنکس که بدو این سخن را بندد عجمی(نارسا)است و این (قرآن) زبانی است عربی آشکار(رسا) ـ ترجمه محمد کاظم معزی -

وما کاملا آگاهیم که (کافران) می گویند آن کس که مطالب این قرآن را به رسول می آموزد بشری است اعجمی غیرفصیح واین قرآن را خود به زبان عربی فصیح درآورده.(ترجمه مهدی الهی قمشه ای)

 نمونۀ بارز آیۀ قرآن:«خداوند ترسی از این که به یک پشه مثل زند یا آنچه بالاتر از آنست ندارد ؛ پس کسانی که ایمان آورده اند میدانند که بدرستی آن حق است از سوی پروردگارشان ؛ و اما کسانی که کفر ورزیده اند گویند: "چرا خداوند اراده به چنین مثلی کرده است؟" خیلیها را با آن گمراه و خیلیها را با آن هدایت میکند و بوسیله آن گمراه نمیکند مگر فاسقان را » سورۀ بقره آیۀ 26.

ببینید این بیماردل چطور با آیه ای که برای هدایت آمده گمراه میشود: آیه میگوید خداوند اطلاع دارد که اینها چنین چیزی میگویند ؛ این مردک نتیجه میگیرد قرآن حرف آنها را تأیید کرده است!

بله این حربه کفّار بود که او را شاعر یا مجنون یا ساحر خطاب کنند و یا گویند: این قصه ها را فردی خارجی برای او میگوید. از کی تا حالا حرف عربهای کافر عصر جاهلیت برای این مجوسهای نژادپرست سند شده است؟(همان عربهایی که سوسمارخور مینامندشان)

باز سعی دارد با تکرار واژه اعجمی تأکید بر ایرانی بودن منظور کفّار کند حال آنکه اعجمی فقط به معنای ایرانی نیست بلکه به معنای «غیر عرب» است (فرهنگ عربی-فارسی المورد: روحی بعلبکی-ترجمه محمد مقدس) از این گذشته سورۀ نحل در مکه نازل شده پس کفار هنوز از وجود فردی به نام سلمان حتی اطلاع هم نداشته اند.

از این حرفها گذشته هر کس کمی اطلاع از قرآن دارد میفهمد این کتاب که شکست ایران را در برابر روم در زمان آینده پیشبینی میکند، در آن عصر از وجود نر و ماده در گیاهان میگوید ، در بین آن مردم جاهل از «بادهای باردارکننده» سخن میگوید و حال آنکه تا دانش بشر به این مسائل برسد هزار سال مانده بود ؛ نمیتواند نوشته دست بشر باشد. بعد هم این چه بشری بوده که هم تاریخ میدانسته هم زیست شناسی و پزشکی هم قادر به پیشگویی بوده هم ادبیاتی عالی داشته هم نجوم میدانسته هم از دو دین بزرگ پیشین یهودیت و مسیحیت آگاهی داشته (حال آنکه اینان گویند زرتشتی بوده) هم به مسائل هنوز مطرح نشدۀ شیمی و فیزیک جدید دسترسی داشته؟ ]برای تمام این حرفهایم دلیل دارم[ از این گذشته اگر این از جانب خالق جهان نیست پس چرا خالق آسمانها و زمین هیچ پیامبر و کتابی در رد آن نفرستاد؟ (هیچیک از ردیه ها ادعا نکرده اند که از جانب خدایند و همگی هم ضعیفند. )نکند فکر کرده اند جهان هیچ خدایی ندارد؟

 

تفسیر کشف الحقایق عن نکت الآیات والدقایق ازمیرمحمد کریم نجل الحاج میر جعفرالعلوی الموسوی الحسینی ترجمه حاج عبدالمجید صادق نوبری :

(یا محمد) ما می دانیم که جماعت قریش می گویند که تعلیم دهنده ی قرآن شخصی است (عائش نام ) و خداوند تعالی این قرآن را به تو نفرستاده است، زبانی که به آن اشاره می کنند عجمی است و لسان عربی نیست، جماعت قریش چه بی عقل و بی شعورند این را درک نمی کنند که چگونه ازعجم چنین کلامی صادرمی شود؟ و حال آنکه این قرآن بطورآشکارزبان عربی است آن غلام عرب نیست چگونه می تواند زبان فصیح عرب را به تو تعلیم دهد؟ جماعت قریش خود از فصحای عرب بوده در برابر قرآن ازآوردن مثل آن عاجزند پس شخص عجم نمی تواند چنین کلامی را بتو تعلیم دهد واگر می توانست خود ادعای نبوت می کرد وفخرو کمال خود را بتو واگذار نمی کرد جماعت قریش مردمان بی عقل وشعورمی باشند (انسان در مقام عناد سخنانی می گوید که اورا درسلک سفها قرارمی دهد.)

ببینید این فرد مکّار سراغ چه کتاب تفسیری هم رفته است مگر تفسیر المیزان و تفسیر نمونه و دهها تفسیر معتبر دیگر نبودند؟ میبینید چگونه فحاشی نویسنده کتاب را به اسم خدا تمام میکند؟ بعد هم باز میپرسم این آیات چه ربطی به مسئله سلمان دارد؟

البته قضاوت درخصوص سلمان فارسی و این آیه واحادیث پیامبر اسلام را به خواننده واگذار می کنم اما لازم می دانم یادآور شوم که اینگونه که الله می فرماید نیست اگر سلمان فارسی ادعای نبوت می کرد با آنکه شما می گوئید او برده ای بیش نیست آیا اعرا ب او را باور می کردند؟ آیا می پذیرفتند که یک عجم برای هدایت آنها امده است. شاید بگوئید درهمان سرزمین خویش ادعای پیامبری می کرد! چگونه می توانست با آیین زرتشت و فرهنگ ودانش ایرانیان برابری کند حال آنکه خود این کتاب نیز نتوانسته و اعراب خشمگین پس از دیدن کتاب های ایرانیان در جندی شاپورکه به گفته ی خودشان بیش از چهارصد سال کتاب در خود جای داده بود؛آنها را آتش زدند وبه آب افکندند...پس باید خدمتتان عرض کنم که این ادعای شما نادرست می باشد...

باز میبینیم حرف مفسر را حرف خدا میخواند . از این گذشته چطور است که مردم ایران تحت تأثیر دعوتگرانی از داخل و خارج همچون مزدک و بودائیان و مسیحیان قرار میگیرند ولی اعراب تحت تأثیر فردی از یک کشور ابرقدرت قرار نمیگیرند؟ آقای وبنویس! خودتان را ببینید که تا یک خواننده آمریکایی فلان مدل لباس میپوشد شما هم پیروی میکنید خب آن موقع هم بوده . از این گذشته باز هم میگم این مردک حرفهایش را بر مبنای چه چیزی میگوید؟ تنها اسناد معتبری که از سلمان فارسی سخن گفته اند مربوط به کتب مورخین اسلامی هستند که میگویند:

«سلمان اول زرتشتی بود چون عبادت مسیحیان را دید به دین آنان گروید پدرش که از بزرگان شهر اصفهان بود او را محبوس کرد ولی مسیحیان او را فرار دادند و از آن پس در چندین دیر در کنار راهبان مسیحی زندگی میکرد. آخرین راهبی که در کنارش بود به او از پیامبری که ظهور خواهد کرد خبر داد و چون شنید که فردی در عربستان ادعای نبوت کرده به سوی دیار عرب رفت تا تحقیق کند ولی اعراب جاهلی او را به بردگی گرفتند و در یثرب فروختند. او در یثرب مجبور به بردگی شد تا اینکه پیامبر اکرم (ص) به یثرب هجرت فرمودند و وی را آزاد نمودند.»(معلوم میشود علت دشمنی مجوسها با سلمان چیست: او ابتدا زرتشتی بوده است.) 

اگر کتب اسلامی را قبول دارد که سلمان اول آوازۀ پیامبر را شنیده بعد به عربستان آمده اگر هم قبول ندارد بر اساس چه مدرکی چنین ادعایی میکند؟

باز میگوید اگر سلمان در ایران ادعای نبوت میکرد پذیرفته نمیشد ؛ چطور است که مردم ایران دعوت و حرفهای عجیب و غریب مانی و مزدک را باور میکنند ولی حرف سلمانی که به قول خود این دروغگویان به ادیان پیشین تسلط داشته را باور نمیکنند؟ باز میگویم طبق اسناد تاریخی وقتی سلمان مسیحی شده بود نام اسلام و دعوت پیامبر را شنید.

در مورد کتابسوزی در جندی شاپور اولا جندی شاپور دانشگاه مسیحیان بود نه زرتشتیان که وابستگیش به روم شرقی آشکار است در عین حال خاک بر سر دانشگاهی که دانشش با کتبش از بین برود. ثانیا این که کتابسوزی کار مسلمانان باشد هیچ پایه و اساس محکمی ندارد(نگاه کنید به بحثهای پست«سوء استفاده از حس میهن دوستی جوانان») و بیشتر کتب در عصر تهاجم مغول سوخته اند(از این گذشته شمال ایران زمانی سقوط کرد که مسلمانان خود پیشتازان علم روز بودند و محال بود کتب به دست آمده را بسوزانند چنانچه هر جا را که میگرفتند از کتبش استفاده میکردند چطور است از شمال ایران هم هیچ کتابی نمانده است؟) ثالثا اگر کتابسوزی بوده چه ربطی به قرآن دارد؟ مگر قرآن یا پیامبر چنین دستوری داده بودند؟ پیامبر کسی بود که هر اسیری را که مسلمانی را سواد میاموخت رها میکرد.واقعا" اینهمه دروغ برای چیست؟