اگر اسلام دین آزادیست چرا بردهداری در اسلام ممنوع
نشد؟
یکی از
شبهات رایج در مورد احکام اسلامی اینست:
شبهه: چرا اسلام که ادعا میکند انسانها با هم برابرند و
نژاد، مایۀ برتری نیست، جلوی بردهداری را
نگرفت؟
پاسخ: شبهه افکن سفسطه میکند.
این که اسلام به صورت یکجا جلوی بردهداری را نگرفت نشانگر
این نیست که اسلام با بردهداری موافق است. اکنون
به صورت واضح به بررسی بردهداری در اسلام
میپردازیم:
چه کسانی برده میشدند؟
اولین نکته اینستکه مسلمانان، کسی را به خاطر رنگ پوست یا نژاد یا حتی دینش برده نمیکردند. مسلمین مانند برخی از ملل دیگر برای به چنگ آوردن برده به این سو و ان سو حمله نمینمودند. اسلام تنها به گرفتن برده در جنگ با کفار حربی رضایت داده است که علتش را خواهیم گفت. پس اسلام فقط به اسیر کردن کفاری که با اسلام میجنگند رضایت داده است و برده کردن کفار ذمی که به زندگی مسالمتآمیزدر کنار مسلمین میپردازند ممنوع است. پس نوع برده گرفتن در اسلام با سایر مکاتب تفاوت اساسی دارد.
البته گاهی هم فرمان به برده کردن خانوادۀ کفار نیز داده میشد که این عمل جنبۀ مقابله به مثل دارد زیرا اگر آنها هم مسلمین را شکست میدادند همین معامله را با خانوادۀ آنها میکردند یادمان باشد که اسلام قصاص را تأیید میکند و این نیز نوعی قصاص است(در این مورد در پستهای دیگر سخن میگوییم)
در کنار موارد فوق اسلام حق خرید و فروش کسانی که برده میشدند را نیز داده است ولی این هم به معنای موافقت اسلام با برده کردن انسانها نیست زیرا این عمل باعث نمیشد افراد بیشتری برده شوند و در مورد کسانی که برده بودند صورت میگرفت.
آنچه دستمایۀ اسلامستیزان قرار گرفته است اینستکه در کتب فقهی راههای برده شدن انسانها را میخوانند مانند احکام اصیل اسلامی مطرحشان میکنند حال انکه استخراج احکام کار مجتهدین و مراجع است آنها میگویند که تنها راه برده شدن در گذشته(و نه امروز که دیگر بردگی منسوخ است) همان اسیر شدن در جنگ کفار حربی با مسلمین بوده است.
حال به مهمترین بخش از بحث برده داری میپردازیم و سپس به شرایط آزادی و حقوق بردگان در اسلام میپردازیم:
چرا اسلام اجازه داده است که اسرای کفار حربی برده
شوند؟
اساسا به اسرای جنگی سه کار میتوان
کرد:
اول اینکه رهایشان کنیم که در این صورت
باز به سپاه دشمنان اسلام،خواهند پیوست.
دوم اینکه اعدامشان کنیم که بین بسیاری از
ملل مرسوم بود و فقط برای تبادل اسرا آنها را زنده نگه میداشتند وگرنه آنها را
میشکتند یا به بردگی میگرفتند. اسلام با این کار موافق نبود، بخصوص که بسیاری از
اسرایی که از لشکر دشمن گرفته میشدند هرگز فرصت آشنایی با اسلام را نداشتند و در
اثر تبلیغات سوء به جنگ اسلام میامدند.
سوم اینکه از اسرا نگهداری کنیم. در این حالت دو کار
میتوان کرد: بردهداری و نگهداری در کمپها و اردوگاهها. حالت اول در گذشته مرسوم بوده است و
حالت دوم امروزه مرسوم است.
از راههای فوق اسلام با راه سوم که
عقلانیتر و انسانیتر است موافق است.
چرا در صدر اسلام اسیران کافر حربی به جای نگهداری در کمپ،
برده میشدند؟
اولین دلیل اینستکه در آن زمان تفکر بشر نگهداری اینگونۀ اسرا
را نمیپذیرفت. مردم نمیپذیرفتند که دشمنشان را اسکان دهند و غذا و آب و لوازم
زندگیش را تأمین نمایند
دوم اینکه با برده شدن این افراد به پیشبرد و چرخۀ جامعه کمک
میکردند و خود نیز با فرهنگ اسلامی آشنا میشدند و از همه مهمتر این افراد شانس
اینرا پیدا میکردند که به واسطۀ کفاره و شرایط دیگر آزاد شوند.(میدانیم که آزاد
کردن یک برده با شصت روزۀ کفاره برابر است یا پیامبر به مردی که در جاهلیت سیزده
دختر خود را زنده به گور کرده بود فرمود برای بخشش گناهانش سیزده برده آزاد کند)
حتی اگر این شرایط هم نبود بردگان به فرمان قرآن(سورۀ نور، آیۀ ۳۳) حق
داشتند برای آزادی خود با صاحبشان قرارداد ببندند و بردگیشان مادام العمر نبود.
این نکته هم لازم به ذکر است که اگر اسیر مسلمان میشد ممکن
بود آزاد شود
سوم اینکه این افراد به کفر خود اکتفا نکرده بودند بلکه به جنگ با اسلام پرداخته بودند، لذا این بردگی هرچند موقتی بود، برای آنها مجازات این عمل زشت و این مبارزه با کلمۀ حق محسوب میشد.
چهارم اینکه برای حکومت نوپای پیامبر(ص) که ملاک ما برای برخورد با بردگان است، امکانات نگهداری اسرا در کمپ وجود نداشت.
حقوق برده در اسلام
اما از تمام این حرفها گذشته، بردهداری در اسلام اساسا با بردهداری مرسوم در سایر مناطق و سایر دورانها تفاوتی فراوان دارد. برده در اسلام مفهومی غیر از برده در سایر فرهنگها دارد.در پیش از اسلام صاحب حق داشت با برده هر معامله ای بکند ولی در اسلام برده یکی از اعضای خانواده محسوب میشد و مانند فرزندان خانواده با آنها رفتار میشد. اسلام برای بردهدار حق این را قائل نبود که به برده ظلم کند و ...
اسلام صاحب برده را
ملزم میدانسته تا به برده خرجی دهد و حتی پیامبر فرموده است: « کاری که برده تاب
آن را ندارد، به او تحمیل نکنید و هر چه خودتان میخورید، به او بدهید »
آزادی بردگان
حالا میتوانیم به راحتی به شبهه ای که در بالا ذکر شد پاسخ بگوییم. درست است که اسلام به یکباره جلوی بردهداری را نگرفت ولی با فرامین خود باعث شد که بردگان به تدریج آزاد شوند. اسلام به کوچکترین بهانه زمینۀ آزادی برده را ایجاد مینمود:
۱.پیامبر در یکی از جنگها هر اسیری که ده مسلمان را باسواد کرد را آزاد نمود.
۲.اسلام آزادی برده را از عبادات بزرگ قرار داد.
۳.کفارۀ واجب برخی گناهان، آزادی برده قرار گرفت.
۴.کنیزانی که برای مالک خود فرزند میافتند خودبخود آزاد میشدند.
۵.به بردگان حق آن داده شد تا با صاحبان بر سر آزادی خود قرارداد ببندند و طبق نص صریح قرآن ماکان نیز حق نداشتند که از بستن قرارداد سرباز بزنند.
در ضمن آزاد کردن ناگهانی بردگان امری محال بود زیرا در این صورت بسیاری از آنها که هیچ مایملکی نداشتند، یا از گرسنگی و فقر میمردند و یا مجبور میشدند برای سیر کردن شکمشان دست به دزدی و جنایت بزنند.(با فرض اینکه به دشمنان اسلام نمیپیوستند):
۱-۱. نظم اقتصادى مردم آن روز به هم مىخورد و زندگى از هم مىپاشید. از این جهت، اسلام راه دیگرى را پیش گرفت که در ضمن آن، بردگى به تدریج از بین مىرفت؛ بدون آنکه نظام اجتماعى و اقتصادى جامعه، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دورى از تنبلى، بىکارى و عیاشى نمود تا جامعه از وضعیت سابق - که همه کارها بر دوش بردگان بود - فاصله گیرد. سپس راههاى زیادى براى رهایى بردگان قرار داد تا به تدریج، هم بردگى لغو گردد و هم مردم به زندگى فعال و به دور از عیاشى، عادت کنند.
۱-۲. برخى از اندیشمندان، آزادى دفعى بردگان را خطرآفرین مىدانند. منتسکیو درباره رها ساختن دسته جمعى بردگان در یک زمان، چنین مىنویسد: «آزاد کردن عده بى شمارى از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص، صلاح نیست؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادى جامعه مىگردد و حتى معایب اجتماعى و سیاسى دارد. براى مثال در ولسینى چون غلامان آزاد شده حق رأى دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند، حائز اکثریت گردیده و قانونى وضع کردند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسى کند، یکى از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسى با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان، باید تدریجى و همراه با فرهنگ سازىهاى لازم و مناسب باشد. براى مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریدارى نموده، و یا دوره غلامى را محدود کنند»منتسکیو، روح القوانین، ص ۴۲۸، (تهران: امیر کبیر، چاپ هفتم، ۱۳۵۵).. به این کار مکاتبه مىگویند که قرنها قبل از مونتسکیو، در قوانین اسلامى وضع شده و جزئیات آن در کتابهاى فقهى آمده است.
۱-۳. گوستاولوبون مىگوید: «از آنجایى
که بردگان از دیرزمان، تحت رقیت زیست کرده و در اثر زندگى طفیلى خود، بىتجربه و
بىاستعداد بار آمدهاند. از این جهت اگر اسلام، همه آنها را یکباره از قید بردگى
آزاد مىساخت، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافى و لیاقت، قادر به تشکیل زندگى
مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا - که بعد از آزاد شدن
بر اثر علت یاد شده، به کلى نیست و نابوده شدهاند - از بین مىرفتند».گوستاولوبون،
تمدن اسلام و عرب، ص ۴۸۲.
پیشتازی اسلام در منع برده داری
اسلام تمام راههایى که براى برده ساختن دیگران، در دورانهاى گذشته رواج داشت - به جز جنگ - نامشروع دانست. برخى از این راهها عبارت بود از:
۲-۱. یورش ناگهانى به منظور گرفتن اسیر و بنده.
۲-۲. در مواردى که مدیون از پرداخت دین خود عاجز بود، صاحب دین او را در عوض آن، برده خود مىساخت.
۲-۳. فروختن افراد آزاد و یا فرزندان خود به دیگران.
اسلام هیچ راهى براى بردهسازى افراد را جایز نمىداند؛ جز آنکه شخص کافر در جنگ علیه اسلام و مسلمین به اسارت درآمده باشد. از طرف دیگر این مسئله هم تابع شرایط زمان و مکان و با صلاحدید پیشواى مسلمانان است و اگر او برده ساختن اسیران جنگى را مصلحت ندانست، مىتواند وجهى به عنوان فدیه بگیرد و آزادشان کند و یا آنان را مورد عفو قرار دهد.ر.ک: المیزان، ج ۶؛ زین العابدین قربانى، اسلام و حقوق بشر.
حال آیا به رسمیت شناختن حق حیات براى کسانى که به خداوند رحمان کفر مىورزند و با دین حق مبارزه مىکنند؛ جز از روى تفضل الهى است؟! اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده و کشتن اسیر را جز در شدت درگیرى و معرکه جنگ روا ندانسته است؛ لیکن باید دایره فعالیت و آزادى چنین افرادى - که از آزادى خود سوء استفاده نموده و در نبرد علیه دین خدا و مؤمنان شرکت جستهاند - به گونهاى محدود گردد. در عین حال آموزههاى بسیارى در اسلام براى رهایى آنان وجود دارد که به برخى از آنها اشاره خواهد شد.ایرجى، صادق، بردگى در اسلام.
خوب.....
کاملتر ذکر گردد.
سلام
تحقیق خوب و عالی انجام داده اید.
از شما متشکرم. این سوال بزرگی در ذهن من بود که با توضیح شیوا و زیبای شما کاملا جواب سوالم را گرفتم
خدا حفظتون کنه
خاک تو سرت
واقعاً بنازم به این پاسخ منطقی! چقدر فکر کردی که اینو گفتی؟ فکر کنم کلّ بنیان اندیشه از کوروش جهانخوار تا ممدرضا پلهوی خونخوار رو یکجا جمع کردی تا "خاک تو سرت" به عنوان جواب، به ذهنت رسید. فعلا که معلومه خاک بر سر چه کسانیه.
ممنون دوست عزیز. از خوندن مطب کامل و منطقیتون بسیار لذت بردم.از این به بعد هم پیگیر مطالبتون هستم.
در پناه حق...
توجیه جالبی بود و هیچ
پاسخی به این زیبایی ندیده بودم
اجرکم علی الله
Fogholade bud,kheili vaght bud donbale ye javabe manteghi migashtam vase in mozu,
Faghad az javabet be in fardi ke tu nazarat neveshte khak too saret ta'ajob kardam!!
Un ye adame nadune ke bi dalil tohin mikone, vali javabe shomam daste kami azun nadasht, kuroshe jahankhar...?! In khodesh ye noe tohin be baghias,
با عرض سلام و تشکر از پیام محبّت آمیز و پنگلیش شما، سخن ما در مورد کوروش حرف حق است، جهت اطلاعات بیشتر این لینک را بخوانید:
http://anti-efsha.blogsky.com/category/cat-9
بدرود
از مطالبت خیلی استفاده کردم ولی جا داره کاملترشس کنی .بهر حال عالی بود
بله، همیشه جا برای تکامل و بهتر شدن هست.
عالی
خیلی ممنون . دقیق و کامل بود @>
سلام خسته نباشید فوق العاده بود احسنت برشما
ممنون از لطفتون.
کوسن نت با این دری وریات
مخالفین ما، لطف می کنند و آنچه لیاقت مادر خودشان است را خطاب به ما می گویند! مشکلی نیست! اگر یک خوک، به یک انسان گفت که تو خوک هستی، آن انسان خوک نمی شود، ولی آن خوک همان خوکی که بود باقی می ماند! حالا برخی اراذل و اوباش برای مادرشان اتفاقاتی افتاده که عقده ای شده اند و با نسبت دادن آن اتفاقات به مادر دیگران سعی می کنند، مثل آن خوک برای خودشان همنوعی بتراشند. بعد همینها وقتی صحبت تحمل مخالف می شود، ژست روشنفکری هم می گیرند. مشکلی نیست، هم تکلیف مادر ما روشن است و هم تکلیف مادر این اوباش. بگذارید خوکها خرناس بکشند.