اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

به کوروش چه خواهیم گفت؟

در اینترنت یک شعری را دیدم که گویا دوستانی دچار این دغدغه شده اند که اگر کورش سر برآرد زخاک و سؤالاتی را مطرح کند، چه می خواهیم به او بگوییم! بنده از آنجا که دیدم گویا این دوستان خیلی نگران پاسخگویی به کوروش بزرگ هستند، تصمیم گرفتم کمکی به آنها بکنم:

 

شعر: به کوروش چه خواهیم گفت

اگر سر برآرد ز خاک

اگر باز پرسد ز ما چه شد دین زرتشت پاک؟

پاسخ:

  کوروش جان، اول اینکه چی شده که شما از دین زرتشت پاک سؤال می فرمایید؟ خود شما بفرمایید که وقتی در استوانۀ بابلی خودتان به بعل و بنو و مردوک ابراز ارادت می فرمودید، چرا یادی از دین زرتشت پاک نکردید؟! توی آن استوانۀ شما «چه شد دین زرتشت پاک»؟

  دوم اینکه، بعد از زرتشت پیامبران دیگری آمدند و دین یگانۀ خدا را کاملتر و کاملتر کردند، و ما امروز به کاملترین آنها ایمان داریم. شما که انتظار نداری که از تکامل به دور باشیم؟!

 

 

 

شعر: چه شد ملک ایران زمین؟

کجائند مردان این سرزمین؟

پاسخ:

  در مورد ملک ایران زمین، درست متوجه منظور شما نشدم: منظورتان مجموعه سرزمینهایی است که فتح فرمودید یا منظورتان خاکی است که مردم ایران روی آن زندگی می کنند؟ اگر منظورتان خاکی است که مردم ایران بر روی آن زندگی می کنند، سر جایش است؛ اما اگر منظورتان سرزمینهایی است که خودتان تصرف فرمودید، خب دیگران هم بلد هستند که مثل شما سرزمین دیگران را تصرف کنند، این بود که یک اسکندر نامی سر و کله اش پیدا شد و کل سرزمینهایی را که گرفته بودید، گرفت، تازه سلسله تونو هم منقرض کرد. البته بعد اشکانیها بخشی از آن متصرفات شما را باز پس گرفتند، خلاصه زیاد این دست و اون دست شده تا رسیده به دست ما.

  اما مردان این سرزمین هم، حاضر و آمده هستند. کارشون دارید؟ مردان این سرزمین هشت سال در برابر دشمن خارجی که از سوی تمام دنیا به او کمک می کرد، ایستادگی کردند و امروز هم مردهای زیادی در این سرزمین هستند که برای ساخت و ساز آن تلاش می کنند و آماده هستن که برای دفاع در برابر بیگانه بجنگن. البته یک سری مردنما هم داریم، که فقط وطن وطن می کنن، ولی هیچ کاری برای وطن نمی کنند؛ از طرف حضرتعالی به دروغ جملات قصار میسازن و میگن کوروش گفته، بعد وقتی بیگانه تهدید به حمله میکنه، برای حمله کردنش ثانیه شماری می کنن.

 

 

 

شعر: به کوروش چه خواهیم گفت؟

اگر دید و پرسید از حال ما

چه کردید برنده شمشیر خوش دستتان

پاسخ:

  کوروش جان، مگه اون دنیا اخبار پخش نمی کنن؟ شمشیر به چه دردمون می خوره آخه؟ الان دوره و زمونۀ جنگ با شمشیر نیست که. البته اگر یه روز تمام این تسلیحات موجود نابود بشه، شاید باز بریم سراغ شمشیر خوش دستمان!

 

 

 

شعر: کجایند میران سرمستتان

چه آمد سر خوی ایران پرستی

چه کردید با کیش یزدان پرستی

به شمشیر حق نیست دست

پاسخ:

  کوروش جان، یزدان پرستی سر جایش است و دست هم به حق هست، البته شمشیر دیگه منسوخ محسوب میشه! مگر اینکه کل تسلیحات دنیا، نابود بشه و اونوقت بخوایم با شمشیر بجنگیم. اما در مورد خوی ایران پرستی، اگر منظورتان ایران دوستی است، همین دفاع همه جانبۀ ما، از تمامیت ارضی کشورمان، بهترین دلیل بر آن است. گویا اخبار غلط به دستتون رسیده!

 

 

 

شعر: که بر تخت شاهی نشسته است؟

چرا پشت شیران شکسته است؟

پاسخ:

  در مورد تخت شاهی، دیگه دورۀ شاه و شاه بازی گذشته کوروش خان، الان مردمسالاری توی بورسه! در مورد پشت شیران هم اشتباه به عرضتون رسوندن، پشتشون سالمه و آمادۀ جنگیدن با دشمنان هستند.

 

 

 

شعر: در ایران زمین شاه ظالم کجاست؟

هواه خواه آزادگی پس چرا بیصداست؟

پاسخ:

شاه ظالم چند دهه قبل، فرار کرد و مُرد و توی مصر دفنش کردن. هواخواه آزادگی هم بیصدا نیست، شاید برداشت شما از هواخواه آزادگی چیز اشتباهی باشه، شاید هم به دلیل فاصلۀ زیاد صداشو نمی شنوید، ولی خیال شما راحت، اکثریت این ملت هواخواه آزادگی هستند، و صداشونو به گوش کل دنیا می رسونن.

 

 

 

شعر: چرا خامش و غم پرستید

کمر را به همت نبستید

چرا اینچنین زار و گریان شدید

سر سفره خویش مهمان شدید

پاسخ:

ببین کوروش! دیگه قرار نشد حرف بی حساب بزنی. ما نه غم پرستیم و نه زار و گریان. کمر هم به همت بسته ایم. راستی اگر سر سفرۀ خویش مهمان نباشیم، سر سفرۀ کی مهمان باشیم؟! گویا اینجا شاعری که شعر رو سروده، در قافیه به تنگ آمده!!

 

 

 

شعر: چه شد عرق میهن پرستیئتان

چه شد غیرت و شور و مستیئتان

سواران بی باک ما را چه شد؟

ستوران چالاک ما را چه شد؟

پاسخ:

تمامشون سر جاشون هستن. نکنه این کوروش پرستها نشستن برای شما چاخان کردن که این چیزها دیگه وجود نداره؟ نه اینطوریا نیست، باور نکن کوروش! البته ستوران چالاکمونو دیگه توی مسابقات اسبدوانی و این جور جاها، می بریم. توی جنگ به کارمون نمیان.

 

 

 

شعر: چرا ملک تاراج میشود

جوانمرد محتاج میشود

پاسخ:

  ملک تاراج میشود؟ جوانمرد محتاج میشود؟ کوروش چرا هر چی بهت میگن، باور میکنی؟ مثلاً بزرگترین شاه این مملکتیا! یه ذره تحقیق کن، بعد حرف بزن.

 

 

 

شعر: چرا جشنهامان همه شد عزا

در آتشکده نیست بانگ دعا

پاسخ:

جشنهامان عزا نشده، یه عده به دروغ یه سری اطلاعات غلط به شما دادن، شما نباید باور می کردی. اما آتشکده رو باید زرتشتیها در موردش توضیح بدهند، توی مسجد ما بانگ دعا هست، شما نگران نباش.

 

 

 

شعر: چرا حال ایران زمین ناخوش است

چرا دشمنش اینچنین سرکش است

پاسخ:

  عزیزم، چرا یه چیزی میگی که بهت بخندن؟ ایران زمین، یه سرزمینه، موجود زنده نیست که حالش خوش و ناخوش باشه. دشمن هم همیشه سرکشه دیگه، مگه دشمن غیرسرکش هم داریم؟

 

 

 

شعر: بگو کیست این ناپاک مرد

که بر تخت من اینچنین تکیه کرد

که تا باز غیرتم  جوش آورد

ز گورم صدای خروش آورد

پاسخ:

کوروش جان، خواب دیدی خیر باشه، تخت شما از همون زمان اسکندر به تاریخ پیوست. تا 150 سال پیش ما اصلاً نمی دونستیم شما وجود داشته ای! البته یه سری تخت پادشاهی دیگه هم داشتیم که آخریش مال این پسره محمدرضا بود که اون هم «رفت.» الان دیگه دوران جمهوریته. حالا شما هم نمی خواد غیرتی بشی، گفتم که، عصر شاه و شاه بازی تموم شده. راستی از گورت هم صدای خروش نیار که گورت جزء آثار باستانی محسوب میشه، یهو در اثر خروشت آسیب میرسه به آثار باستانیِ مملکت.

 

 

 

شعر: چرا بوی آزادگی نیست؟ وای

بگو دشمن میهنم کیست ؟های

پاسخ:

  بوی آزادگی نیست؟ کوروش جان شاید سرماخوردی که بوشو حس نمی کنی. اینکه در برابر بیگانه سر تعظیم فرود نمی آوریم، آزادگی نیست؟ دشمن میهنت هم در حال حاضر همینهایی هستن که چپ و راست تحریم می بندن به خیکمون!

 

 

 امیدوارم که دوستان بعد از خواندن این شعر، در پاسخگویی به سؤالات کوروش سردرگم نمانند.