با سلام. دوستمان جناب ارس، مطلب زیر را پرسیده اند:
سلام
وقتتون
بخیر
من
در مورد این موضوع دچار مشکل شدم.ممنون میشم در صورت امکان راهنماییم کنید:
"وقتی
که زنی بدست مردی به قتل میرسه،خانواده زن برای قصاص قاتل باید نصف دیه مرد رو
بپردازن".
-در
صورتیکه قتل عمد یا غیر عمد باشه فرقی میکنه؟
-اگه
دو برابری دیه مرد بخاطر نقش تامین معاش خانوادش هست،آیا نباید دیه یک زن سرپرست
خانوار رو هم معادل یک مرد قرار داد تا قوانین با شرایط عصر حاضر همخونی داشته
باشن؟ و یا اینکه دیه پسری که هیچ نقش تولید کنندگی برای جامعه یا خانوادش
نداره چرا از دیه زنی که ممکنه سرپرست باشه یا نباشه و حداقل مادر یک
خونواده باشه، بیشتره؟
- درسته
که دیه به خونواده می رسه، اما چرا خانواده ای که دخترش رو از دست داده باید به
خونواده ی دیگه- برای نابودی ِفرزند مجرمش- بهایی بپردازه؟
متشکرم
پاسخ:
بحث قصاص، بحثی است که در صورت قتل عمد یا شبه عمد پیش خواهد آمد و مسائل مربوط به دیه را در پی خواهد داشت. در مورد قتل سهوی، قصاصی هم در کار نیست.
اینکه پرسیدید چرا باید خانواده ای که دخترش را از دست داده است، به خانواده ای که پسر قاتلش قصاص می شود، بهایی بپردازد؛ علّت این امر، روشن است: از دیدگاه شرع مقدّس اسلام، نان آور و متکفل هزینه هاى خانواده ها مردان هستند. حال اگر مردى عمداً[یا به صورت شبه عمد] زنى را کشت، به طور طبیعى باید بتوان او را قصاص نموده و کشت، ولى سرنوشت عائله او چه مى شود؟ (لازم به ذکر است قوانین براساس مصالح عام و غالب وضع مى شوند و همواره استثناهایى وجود دارد) در این مورد اگر اولیاى مقتول بخواهند مرد را قصاص کنند، شرع مى گوید باید نیمى از دیه را پرداخت نمایند تا به اندازه اى مشکل عائله برطرف گردد.[1]
امّا اینکه می پرسید که شاید زنی سرپرست خانواده اش بود و یا پسری هیچ نقشی در تأمین مایحتاج خانواده نداشت، همانطور که در بالا گذشت، قوانین براساس مصالح عام و غالب وضع مى شوند و همواره استثناهایى وجود دارد. از سوی دیگر، باید توجه کرد که زنی که سرپرست است همچنان پتانسیل ازدواج و تحت تکفّل یک مرد قرار گرفتن را، و یک مرد فاقد خاصیت، نیز همچنان پتانسیل تحت تکفّل گرفتن خانواده را، دارا هستند. البته دقّت کنید که با جرایم و مجازاتها نمی توان مشکلات عاطفی را از بین برد، و به همین خاطر بحث فقدان پدر، مادر یا فرزند در مسئله مدّ نظر نیست. در دیه، که امری مادّی و مالی است، بحث نیازهای مادّی و مالی بازماندگان و بستگان مدّ نظر است.
با سپاس
***
دوستمان ارس دوباره مطرح فرموده اند:
سلام دوباره
صرفا تکیه به پتانسیلها در تعیین قوانین باعث ضعف نیست؟پتانسیلی که با آنچه در رفتار یک فرد، عینی شده متفاوته.
اگر چیزی که به مرور زمان از استثنا بودن خارج بشه ،نمیتونه پشتوانه ای برای تغییر قوانین مربوطه باشه؟
مثلا مردی که هیچ مسئولیتی نداره و حتی حضورش درجامعه مضر هم باشه؛ چون صرفا بصورت بالقوه با یک مرد مسئول ، پتاسیل یکسانی داره از حقوق یکسانی هم برخوردار میشه!
قصد تکرار مکررات ندارم.اشارم به پویایی و مطابق بودن با نیازهای روز جامعست.
همانطور که در پاسخ قبلی به شما عرض کردیم، که موارد استثناء نباید امور کلّی زیر سؤال ببرند. قانون باید جامعیت داشته باشد.
شاید تکیه صرف بر پتانسیلها باعث ضعف باشد، هر چند این امر نیاز به اثبات دارد، ولی بحث فقط بر سر پتانسیلها نیست، به هر حال عموماً این مردها هستند که نان آوری می کنند و زنها هم بیشتر به عنوان کمک به شوهر کار می کنند.
امّا اگر استثناء به مرور زمان، به کلیّت بدل شود، بلکه قانون جای تغییر دارد که در اسلام این امر با بحث قوانین ثانویه، پیشبینی شده است، ولی موضوع این است که زنها در این عصر نه تنها نان آورتر از صدر اسلام نیستند، بلکه نقششان در عصر امروز و هجوم شدید فمنیسم، در اجتماع و خانواده کمرنگتر هم شده است، پس این امور، امروز از دیروز استثنائتر هم هستند.
مردی که هیچ مسئولیتی ندارد به هر حال ممکن هست روزی مسئولیتی را به عهده بگیرد، ولی مردی که حضورش برای جامعه مضر است، با چنین فردی فرق دارد و با برخورد شدید قانون روبرو می شود.
باید توجه کنیم که قانونگذار موقع قانون گذاشتن باید تمام جوانب را بنگرد، البته جزئیات نباید مانع توجه به کلیات شوند.
امّا دوست عزیز، اگر منظور شما این است که قانون به شکلی باشد که عدالت را در جامعه برقرار کند، خب دعوای ما از روز اوّل سر همین است! ما می گوییم دنیا گنجایش عدالت را ندارد و به همین دلیل است که ما به زندگی پس از مرگ اعتقاد داریم. آری به هر حال در هر قانونی حفره هایی هست که باعث می شود برخی سوءاستفاده کنند، ولی خب خدا شاهد و ناظر است و در قیامت عدالت کامل را اجرا خواهد فرمود. این تئوریهای بشری هم که به عنوان مثال سعی می کنند با تساوی، مدلی از عدالت بسازند، فقط تلاشهای بی حاصلی هستند که در غرب هم مناقشات زیادی را به وجود می آورند، ولی از آنجا که آنها خود فمنیسم را برای استثمار زنان به راه انداخته اند، فمنیسم را به عنوان امری کلّی در نظر می گیرند و تمام امور را به خاطر آن زیر پا له می کنند. قوانین تساوی گرای غرب، گاهی عوارض مضحکی را در پی دارد که بحث در مورد آنها خود محتاج تحقیقی کامل است.