کسانی که به راستی باید آنها را یزیدیان زمان خواند، سعی می کنند، با تمسّک به هر نوع فریبکاری، مردم ایران را با اهل بیت عصمت و طهارت دشمن کنند. در زیر یکی از این شبهه سازیها را می خوانید. از شما دعوت می شود که بعد از خواندن شبهه، پاسخ را تا آخر و به صورت دقیق بخوانید:
شبهه:
متنی در کتاب
سفینه البحار نوشته حاج شیخ عباس قمی صفحه 164 از قول حسین بن علی آمده است:
که ترجمه آن چنین است:
ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهترو بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.
پاسخ:
به نظر میرسد تهیه کنندگان و منتشر کنندگان این مطالب اهداف خاصی را دنبال کرده، شتابزده در صدد ایجاد شکاف و تفرقه میان مسلمانان هستند. در این راه حاضرند دست به هر کاری بزنند و هر تحریفی را انجام دهند.
اولاً پیش از ترجمه و توضیح متن حدیث مورد پرسش، یادآوری این نکته ضروری است که در مطالب نقل شده، اشتباهات و تحریفات متعددی صورت گرفته که به اختصار از این قرار است:
الف) ترجمه، اشتباهات فراوانی دارد که در مقایسه با ترجمه صحیح معلوم میشود.
ب) قسمت «بیان» به بعد که در متن عربی آمده، کلام امام(ع) نیست و توضیح روایت است که نویسنده کتاب با ذکر این جمله وارد توضیح روایت شده و «بیان» به معنای توضیح است، در حالی که مترجم شبهه ساز، جمله «بیان» را این گونه معنى کرده که «روشن است که...» و به امام نسبت داده است!
ج) روایت از امام صادق(ع) است که به اشتباه به امام حسین(ع) نسبت داده شده است! کسی که اندک آشنایی با روایات داشته باشد، میداند که مراد از «ابی عبدالله» در روایات به صورت مطلق، امام صادق(ع) است، نه امام حسین(ع(.
د) قسمت پایانی متن فوق [از جمله: «سوء رأی الثانی» به بعد] رفتار خلیفه دوم با اسیران فارس نقل شده که مترجم این بخش را هم به عنوان حدیث از امام حسین نقل کرده، از همه بدتر این که بخشی از آن را حذف کرده که مربوط به ادامه نقل است. ادامه این نقل اعتراض امیرالمؤمنین علی(ع) است به رفتار خلیفه دوم. حضرتش خطاب به خلیفه دوم میفرماید: «پیامبر فرموده کریمان هر قومی را احترام کنید، هرچند مخالف با شما باشند. این جماعت عجم حکیمان و کریمان هستند که آغوششان را با تسلیم به روی ما گشوده و اسلام را قبول کردهاند و من حق خودم و بنی هاشم را از آنان بخشیدم.»
ابتدا ترجمه غلط و مغرضانه ای که از این حدیث شده است می آوریم و سپس ترجمه صحیح ان را ذکر می کنیم تا تفاوت این دو ترجمه روشن شود.
در ترجمه ایشان آمده است: «ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتراست. ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشانرا بفروش رسانید و مردانشانرا به بردگی و غلامی اعراب گماشت.»
هم چنان که در این ترجمه ملاحظه می کنید:
اولا کلمه عجم به ایرانی ترجمه شده است که این نوع ترجمه در نوع خودش بی نظیر است زیرا هیچ لغت شناسی تا به حال عجم را به ایرانی ترجمه نکرده است. در مورد معنای واژۀ عجم در پایین توضیح خواهیم داد.
ثانیا عبارت «روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتراست...» جزء حدیث نیست و به عنوان شرح وتوضیح نویسنده کتاب نسبت به حدیث می باشد ولی ایشان فکر کرده است که جزء حدیث است و همه را یک جا ترجمه کرده است.
اما ترجمه صحیح حدیث این است که: "امام صادق(ع) فرمود: «ما قریش هستیم و شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم»"! و قسمتی که بعد از آن آمده، و شبهه ساز آن را با «روشن است که...» مطرح می کند، جزئی از حدیث نیست و سخنی است که کاتب نوشته است، و البته نظر نویسندۀ کتاب مناقب هم نیست و چنانکه در ادامه توضیح خواهیم داد، در اینجا نیز این شبهه ساز محترم(!) تحریف کرده اند.
یعنی شیعیان ما از عربند و دشمنان ما از غیر عرب، ودر واقع عرب ستایش شده کسی است که از شیعیان ما باشد و [شیعیان ما] اگر چه غیر عرب باشند ممدوح و مورد ستایش هستند و غیر عرب مذموم کسی است که دشمن ما باشد [و دشمن ما] اگر چه عرب باشد مذموم است."
یعنی این که : شیعیان ما ممدوح و مورد ستایشند چه عرب باشند چه غیر عرب و دشمنان ما مذمومند چه غیر عرب باشد و چه عرب.
ثانیاً در مورد اینکه نقل شده است که «ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشانرا بفروش رسانید و مردانشانرا به بردگی و غلامی اعراب گماشت»:
در مناقب نقل شده است: وقتی اسیران فارس را به مدینه آوردند، خلیفه دوم خواست زنان آنان را بفروشد و مردان آنان را برده عرب قرار دهد و قصد داشت که ناتوانان از طواف را مانند مریض، ضعیف و پیران را بر دوش آنان نهد، امیر المؤمنین(ع) به او فرمود: "پیامبر خدا(ص) فرمود: «کریم هر قومی را احترام کنید، هرچند دشمن شما باشد و این جماعت فارس، حکیمان و کریمان هستند که آغوش خود را با تسلیم برای ما گشوده و مایل به اسلام شدهاند؛ و من سهم خودم و بنی هاشم را از آنان بخشیدم»".(1)
این ترجمه صحیح را با ترجمه ناقص و سراسر غلط و مغرضانه ای که از این عبارت داده شده مقایسه کنید: ایشان رفتار بد خلیفه دوم را این طور ترجمه کرده است: «روشن است که ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشانرا به فروش رسانید و مردانشانرا به بردگی و غلامی اعراب گماشت.»
اوّلاً این عبارت از حدیث امام حسین یا امام صادق(علیهما السّلام) نیست و گزارشی است که نویسنده کتاب مناقب از رفتار خلیفه دوم ارائه می دهد.
ثانیا معنای عبارت این نیست که «ایرانی ها باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشانرا به فروش رسانید و مردانشانرا به بردگی و غلامی اعراب گماشت» بلکه معنایش این است که خلیف دوم تصمیم داشت چنین کاری انجام دهد که امام علی شدیدا با وی مخالفت کرد و چنین حادثه ای اتفاق نیفتاد و بین این دو گزاره اختلاف زیادی وجود دارد زیرا بین جمله خبری و انشایی تفاوت وجود دارد، آن چه در کتاب مناقب امده است این است که خلیفه دوم می خواست چنین کاری انجام دهد در صورتی که آن چه مغرضانه ترجمه غلط شده آن است که خلیفه دوم گفته ایرانی ها را باید دستگیر کرد و ضمناً آنقدر مغرض بوده است که به جای خلیفۀ دوم نام امام حسین را می آورد!
ثالثاً روایات فراوانی در مدح عجمان و به خصوص ایرانیان آمده است که یکی از آنها روایتی است که در ابتدای این متن آمده است ولی متاسفانه مغرضانه آن را حذف کرده اند .
امام صادق میفرماید: «اگر قرآن بر عجم و غیر عرب نازل میشد، عرب به آن ایمان نمیآورد، و قرآن بر عرب نازل شد و عجم به آن ایمان آوردند و این فضیلتی است برای عجم.»
در صفحه 166 همین کتاب حدیثی است به نقل از کتاب غیبت نعمانی از امیر المومنین علیه السلام که فرموده اند: گویا عجم ها را می بینم که در مسجد کوفه چادر بر پا کرده اند و به مردم قرآن می آموزند به همان ترتیبی که در واقع به پیامبر نازل شده است...
هم چنان که ملاحظه می کنید بر فرض این که عجم به معنای ایرانی باشد، امام از ایرانیان تعریف کرده است که اینها دارای تعصبات قومی نیستند و به قرآنی که عربی نازل شده است ایمان آوردند ،گذشته از این که در هیچ روایتی نکوهش ایرانیان نیامده، چنین چیزی با قرآن و روح تعالیم پیامبر (که میفرمود: «هیچ عربی را بر عجم فخر نمیباشد و گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست») سازگار نیست.
رابعاً حدیثی که از امام صادق نقل شد (همان گونه که در توضیح مرحوم شیخ عباس قمی از مرحوم مجلسی نقل شده) منظور این نیست که عجم دشمنان اهل بیت هستند، بلکه ترجمه صحیح این است که دشمنان ما عجم هستند، یعنی هر کس دوست ماست عرب است، گرچه عجم باشد و هر کس دشمن ماست، عجم و بیگانه است.
واژه عجم در لغت بار منفی دارد و مراد از آن کسی است که از بیان مراد خود گنگ است، هرچند به ظاهر عرب باشد. در روایات دیگری نیز تأیید این برداشت از روایت موجود است، از جمله در روایتی از امام صادق آمده است:«شیعیان ما عرب هستند و سایر مردم اعرابی [بادیه نشین و بیگانه از تعالیم اسلام]اند»(2)
در روایت دیگر میفرماید: «مؤمن عرب است، چون پیامبر او و کتابی که بر وی نازل شده است، عربی است»(3)
خامساً نکته ای که نباید مورد غفلت قرار بگیرد آن است که واژه «الممدوح» در "العرب الممدوح " و «المذموم» در "العجم المذموم" صفتاند و نه خبر، بنابراین نویسنده کتاب در صدد این نبوده است که بگوید عرب خوب است و عجم بد است، بلکه در مقام شرح حدیث گفته است: منظور امام از عربی که مورد ستایش واقع شده شیعیان هستند اعم از این که عرب باشند یا خیر و منظور از عجم مذموم آن نیست که عجم مورد مذمت قرار گیرنند و منظور امام این بوده است که دشمنان شیعه غیرعرب محسوب می شوند چه به زبان عربی صحبت کنند یا خیر.
و متاسفانه این فرد که در صدد انتشار این حدیث بوده است نتوانسته است فرق بین صفت و خبر بفهمد.
به نظر میرسد تهیه کنندگان و منتشر کنندگان این مطالب اهداف خاصی را دنبال کرده، شتابزده در صدد ایجاد شکاف و تفرقه میان مسلمانان هستند. در این راه حاضرند دست به هر کاری بزنند و هر تحریفی را انجام دهند که یک نمونه آن همین چند سطر بود که در آن چندین اشتباه وجود دارد و پایان آن اشتباهی است که در سطر آخر نام کتاب شده که دقیق نوشته نشده و به جای مدینة الحکم و الآثار، مدینة الأحکام و الآثار نوشته شده و مجلد آن هم آدرس دهی نشده که جلد دوم است.(4)
سلام خدا بر حسین، آن امام شهیدی که دشمنانش هرگز چیزی جز دروغ، برای محکوم نمودنش، نداشته و نخواهند داشت.
از دشمنان اسلام سپاسگذارم، که با ما ثابت می کنند که هیچگونه ایراد حقیقی وجود ندارد که بخواهند به اسلام وارد کنند و دلایلشان علیه اسلام، یک مشت دروغ و تحریف حقیقت است.
پینوشتها:
1ـ سفینه البحار، ج 2، ص 165.
2ـ کافی، ج 8، ص 166.
3ـ بحار، ج 64، ص 171.
4-منبع این مقاله، آدرس مقابل است: http://www.pasokhgoo.ir/node/5353