سلام. در ادامه بحث برده داری به شبهات اسلامستیزان میپردازیم:
امضایی و نه تاسیسی بودن برده داری در اسلام
شبهه:امضای پیامبر اسلام بر مسئله برده داری آنرا از رسمی غلط و منطقه ای به حقی الهی، جهانشمول و ابدی تبدیل کرده است، لذا تاسیسی نبودن برده داری در آیین اسلام دردی را دوا نمیکند، و همچنان بخاطر امضایی بودن برده داری میتوان اسلام را به همین سبب به ضد بشر بودن محکوم کرد. پیامبر اسلام شایستگی پیامبر و پیشوا و الگوی رفتاری بودن و مورد تبعیت قرار گرفتن را ندارد. او به دلیل اینکه ادعای پیامبری دارد باید برای تمامی زمانهای تاریخ نمونه اخلاقی خوبی باشد، حال آنکه بنابر اخلاقیات امروز ما او هرگز چنین نیست. اگر برده داری محکوم است باید پیامبر اسلام را محکوم کرد و اگر پیامبر اسلام محکوم نیست، برده داری نیز محکوم نیست و باید برده داری را تایید کرد.
اگر رفتار پیامبر اسلام و برده داری او امروز برای ما اخلاقی و مناسب نیست، پس او هرگز نمیتواند الگویی مطلقاً خوب برای ما باشد و یک انسان خردگرا و انسانگرا هرگز دچار این خطا نمیشود که الگوی اخلاقی بد اخلاق تری از خود را دنبال کند.
پاسخ: شبهه افکن سفسطه میکند. اینکه پیامبر مخالف بردگی انسانها بود را بیش از هر کس بردگانی چون بلال درک کردند که در برابر مولاهایشان شوریدند. اگر برده داری در اسلام به صورت ناگهانی مردود نشد بخاطر این بود که
۱)کفار حربی،یعنی کفاری که با اسلام میجنگیدند، که اسیر میشدند را نمیشد رها کرد زیرا اگر آزاد میشدند باز به اردوگاههای خود بازمیگشتند.
۲) بردگان از خود مال منالی نداشتند و اگر ناگهان آزاد میشدند، توده ای فقیر و ندار در جامعه رها میشد و در اثر فقر گروهی از آنها میمردند و گروهی دیگر برای سیر کردن شکم به جرم و جنایت میپرداختند. نگاهی به وضعیت سیاهپوستان در آمریکا مؤید این سخن است که اکنون وضع زندگی اکثر آنها بد و نامطلوب است و در محلات فقیرنشین ساکنند، حال آنکه با مبارزه تدریجی و آزادی تدریجی بردگان چنین حادثه ای هرگز در ملل اسلامی نیفتاد که بردگان آزاد شده به چنان شکلی در آیند.
۳) اینکه پیامبر خدا(ص) اجازه داد برده داری ادامه یابد و در عوض با قوانینی چند مقدمات آزادی تدریجی بردگان را ایجاد کرد نشانگر اینستکه او صلاحیت این امر را داشته زیرا مانند امثال این نویسنده عمل نکرده است که به فکر آزادی ناگهانی صدها برده باشد ولی به فکر اسکان و تغذیۀ آنها نباشد. با برنامه پیامبر برده داری به بهترین شکل دچار انحلال شد.
۴)نویسنده ادعا میکند برده داری دیروز با اخلاقیات امروز همخوانی ندارد که ادعایی گزاف است. اخلاقیات و خرد هم میپذیرند که کل بردگان را نمیشود ناگهان آزاد کرد تا چنانکه در بالا گفتیم تودۀ فقیری ایجاد شود که سربار جامعه است.
۵) باز هم نویسنده محکوم به سفسطه است زیرا بردگی اسلامی را با بردگی عادی یکی محسوب میکند حال آنکه برده در اسلام حقوق فراوانی داشت.
آزاد کردن برده به بهانه های مختلف
شبهه:یکی از ادعاهایی که اسلامگرایان برای دفاع از اسلام مطرح میکنند این است که اسلام بطور تدریجی و با وضع قوانینی که به آزادی برده می انجامد برده داری را به تدریج منسوخ کرده است.
برای اینکه به این ادعا پرداخته شود لازم است "بهانه" هایی که بواسطه آنها باید برده را آزاد کرد را بر شمریم. در قرآن به سه بهانه توصیه شده است که برده ای بعنوان کفاره آزاد شود. قتل غیر عمدی (سوره نساء آیه ۹۲)، شکستن سوگند (سوره مائده آیه ۸۹) و همچنین کفاره ظهار (سوره مجادله آیه ۳) گذشته از اینکه "کفاره سه گناه" با "کفاره بسیاری از گناهان" هرگز برابری نمیکند، این "بهانه های مختلف" که اسلامگرایان از آن یاد میکنند تنها سه مورد است، و این سه مورد آنقدر بعید است که اگر کسی ادعا کند به این سه بهانه اسلام در ۱۴۰۰ سال گذشته به الغای برده داری کمک کرده است واقعا انصاف را رعایت نکرده است.
پاسخ: شبهه افکن باز هم سفسطه میکند:
۱) منبع استخراج احکام فقط قرآن نیست که او به سه آیه گیر داده است! یادمان باشد که قراردهندۀ احکام از سوی خدا بین مردم پیامبر است و او برای بسیاری از موارد این آزادی بردگی را به جای کافره های سنگین قرار داده است تا مردم به جای ترغیب به دادن کفارۀ سنگین به آزادی برده رضایت دهند همچنین مواردی مثل قتل غیر عمد و سوگند دروغ هم به هیچ وجه بعید نیست که در قرآن آمده اند.
۲) شبهه افکن میگوید این موارد خیلی بعیدند! این امر نشانگر عدم آشنایی این فرد با اسلام است. آیا به نظر شما کفارۀ روزۀ واجب ماه رمضان امری بعید است؟ در ضمن همانطور که در بالا گفته شد قتل غیرعمد و سوگند دروغ هم به وفور یافت میشود که ساده ترین کفارۀ آنها رها کردن برده بوده است.
۳)شبهه افکن در مورد، بحث آیۀ ۸۹ سورۀ مائده دروغ میگوید و قرآن در این آیه برای سوگند لغو کفاره قرار نداده بلکه برای سوگندهایی که به قصد گفته میشوند یا تنبیه را قرار داده است.
۴) شبهه افکن میگوید:« "کفاره سه گناه" با "کفاره بسیاری از گناهان" هرگز برابری نمیکند» گویا شبهه افکن نمیداند که تشخیص میزان بدی یک گناه به عهدۀ خداست نه افراد مغرضی چون او!!
ادعای مبارزه تدریجی اسلام با برده داری
شبهه:ادعای رایج دیگری که اسلامگرایان در دفاع از اسلام پیرامون مسئله برده داری مطرح میکنند ای است که اسلام به تدریج با برده داری مبارزه کرده است
چگونه است که پیامبر اسلام چیزهای دیگری را همچون شراب و ازدواج با والدین و غیره را که بین اعراب و مسلمانان نخستین رایج بوده است را حرام اعلام کرده است و اتفاقی نیافتاده است، اما اگر برده داری را نیز حرام اعلام میکرد آسمان به زمین می آمد؟ آیا خرید و فروش شراب در میان اعراب وجود نداشته است؟
پاسخ: همانطور که در بالا آمد برای ممنوعیت شرب خمر و زنا و غیره مشکلات ثانوی وجود نداشت ولی اگر قرار میشد بردگان را یکباره آزاد کنند این افراد نه پول داشتند و نه کار و نه مسکن، با این فرمان فقط این افراد در کوچه و خیابان سرگردان میشدند و به علت کمبود غذا و نداشتن مسکن، یا از گرسنگی میمردند یا مجبور به جرم و جنایت برای سیر کردن خود میشدند و فقط گروه قلیلی از آنها قادر به پیشرفت در جامعه میشدند درست مثل بردگان سیاه پوست آمریکا.
شبهه:از این گذشته مبارزه تدریجی اسلام با برده داری قرار بود چند هزار سال طول بکشد؟ اگر اسلام واقعا قصد مبارزه تدریجی با برده داری را داشته است چگونه است که به این هدف نائل نمیشود و برده داری در نهایت به دست اسلام ستیزان و کفار الغا میشود، اما هنوز در میان برخی از مسلمانان رواج دارد؟
پاسخ: شبهه افکن باز هم سعی در استفاده از عدم آگاهی مخاطب دارد:
۱)شیوۀ آزادی بردگان در اسلام، باعث آزادی تدریجی بردگان میشد ولی آنچه باعث شد وجود بردگان چندین قرن ادامه پیدا کند، این بود که به علت جنگهای پیاپی اسیران جدیدی گرفته میشدند که بنا به همان دلایلی که در قسمت قبل گفتیم، به بردگی گرفته میشدند. البته لازم به ذکر است بسیاری از این جنگها بنا به دستور فقهی اسلام انجام نمیشد و حکام برای کشورگشایی انجامش میدادند و حال آنکه جنگی که جنبۀ دفاعی نداشته باشد، باید با فرمان معصوم انجام شود؛ پس نباید گناه را به گردن اسلام انداخت.
۲)شبهه افکن با کمال وقاحت ادعا میکند که برده داری در اسلام ادامه دارد و در بین کفار(!) الغا شده است!! این هم از همان دروغهای مسخره است که دشمنان به خورد ما میدهند. به احتمال زیاد منظور شبهه افکن از این سخن وجود «سیستم ترانزیت خرید و فروش خانم!» در برخی کشورهای به ظاهر اسلامیست!! در پاسخ باید بگویم: اول اینکه برده به کسی گفته میشود که بدون میل باطنی خود وادار به کارهایی میشود نه کسی که خود را برای مقداری پول بفروشد! دوم اینکه هر کس آیات سورۀ نور و سایر احکام را خوانده باشد میداند که اسلام ۱۰۰٪ با این مسئله مخالف است و سوم اینکه این سیستم به هیچ وجه مخصوص این کشورها نیست و در سراسر دنیا وجود دارد. حال دشمنان پاسخ دهند که در برابر این همه مبارزه و نفرتی که در ملل اسلامی بر ضد این مسئله وجود دارد ملل غربی و سکولار که حتی به زن شوهردار و مرد متأهل حق زنا میدهند برای مبارزه با این خودفروشی چه غلطی کرده اند ؟؟؟؟
اگر هم منظور شبهه افکن خرید فروش کودکان است که این مسئله هم به شدت مورد مخالفت اسلام و قوانین جاری در ملل اسلامیست و در عین حال در کشورهای غربی نیز ادامه دارد.
گویا شبهه افکن فقر فکری برخی مسلمانان را میخواهد به اسم اسلام و کل مسلمین تمام کند!
۳) غربیها یا به قول این نویسنده که همه را به کیش خود میپندارد، کفار، چه نوع بردگی را ملغی کردند؟ این بردگی که غربیها آنرا الغا کردند را اسلام از همان روز اول الغا کرده بود.
برده داری، مهمترین انگیزه مسلمانان برای جهاد ابتدائی
شبهه: در باور اسلامی دو نوع جهاد وجود دارد، یکی جهاد ابتدائی و دیگری جهاد دفاعی. جهاد ابتدائی هنگامی شکل میگیرد که مسلمانان برای گسترش دین اسلام دست به جهاد میزنند و به سرزمین های همسایه حمله میکنند و در مقابل آنها سه امکان قرار میدهند. نخست اینکه مسلمان شوند، دوم اینکه به آیین خود بمانند و جزیه (گزیت) که نوعی مالیات است را از درآمد خود به مسلمانان بپردازند و یا اینکه با مسلمانان بجنگند و به عبارت دیگر بمیرند. این سه شرط در سوره توبه آیه 5 ام که به آیه سیف (آیه شمشیر) معروف است و بسیاری از مفسرین قرآن معتقدند این آیه تمام آیات پیشین را که در مورد رفتار مسالمت آمیز با نامسلمانان آمده است منسوخ میکند دیده میشود.
سورهُ توبه آیه ۵ صفحه ۱۸۸
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.
پس چون ماههای حرام به سر آمد آنگاه مشرکان را هر جا یافتید به قتل رسانید. و آنها را دستگیر و محاصره کنید . و هر سو در کمین آنها باشید. چنانچه توبه کردند و نماز به پای داشتند و زکات دادند پس از آنها دست بدارید. که خدا آمرزنده و مهربان است
پاسخ:
۱) شبهه افکن برای تحریک احساسات مخاطبین آیۀ ۵ سورۀ توبه را مطرح میکند حال آنکه این آیه در پاسخ به شکسته شدن پیمان صلح ده سالۀ میان مسلمین و کفار نازل شد و در پاسخ به قتل مسلمین توسط آنها خداوند نیز فرمان داد تا بعد از ماههای حرام مقابله به مثل کنند. نکتۀ مهم اینکه از مفاد آیه برمیاید که آنها در ماههای حرام که نزد خودشان هم جنگ ممنوع بود این قتلها را مرتکب شدند. با توجه به پیمانشکنی این افراد کافر حربی محسوب میشدند و اینکه فرمان به اسیر کردنشان داده شود چنانکه گفتیم امری عقلانیست زیرا اگر رهایشان میکردند دوباره به کار خود ادامه میدادند. ضمن اینکه قرآن میفرماید که اگر توبه کردند رهایشان کنید. لازم به ذکر است که پیامبر(ص) پس از فتح مکه، مردم مکه مورد عفو قرار دادند.
در ضمن قرآن در این آیه نگفته است که بجنگید تا برده بدست آورید و این نشانگر دورغگویی شبهه افکن است.
۲) در مورد جهاد هم شبهه افکن دروغ میگوید. مسلمین فقط در مورد دفاع باید جنگ کنند و نیاز به فرمان معصوم نیست حال آنکه جهادی که جنبۀ حمله داشته باشد باید به فرمان معصوم باشد. آیا در زندگی معصوم هرگز دیده شده است که آنها بگویند برای گرفتن برده بجنگید؟؟ البته که نه. هرچند با این نوع برداشت شبهه افکن از آیات قرآن، بعید نیست چنان برداشتهایی را از جنگهای پیامبر نیز به عمل آورد!!
سلام
خسته نباشید
مقالتون فوق العاده بود
ولی کاشکی یه اسمی از خودتون میذاشتین تا ما دانشجوها که از مقالتون استفاده می کنیم برای رفرنس دادن کلافه نشیم.
سلام مطالب رو خواندم بسیار عالی بود. خیلی خوب جواب میدین. فقط چرا قسمت نظرات در جاهای دیگر رو بستید؟
یا علی
میلاد جان، مدام باید فحشهای این اراذل و اوباش ضدّاسلام را پاک کنم، دوستان مسلمان هم خیلی بی همّت هستند، بخش نظرات را در اکثر جاها می بندم، نه از رذالت دشمن حرص می خورم و نه کمکاری دوستان غصه.
نخست اینکه مسلمان شوند، دوم اینکه به آیین خود بمانند و جزیه (گزیت) که نوعی مالیات است را از درآمد خود به مسلمانان بپردازند و یا اینکه با مسلمانان بجنگند و به عبارت دیگر بمیرند.
گزینه اول و سوم قابل درک هستن ام منظور گزینه دوم رو نمیفهمم؟!
چطور خراج یا به قول شما جزیه گرفتن باعس گسترش اسلام میشه؟؟؟
با سلام. دوست عزیز، عذر می خواهم، می شود بفرمایید دقیقاً چه کسی به شما گفته است که هدف از صدور این دستور، گسترش اسلام بوده است؟
این دستور صرفاً هدفش این است که گروههایی که دوست ندارند مسلمان شوند، مجبور نباشند چنانکه ساسانیان زرتشتی و اروپاییان مسیحی با مخالفینش عمل می نمودند، بین باور به دین رسمی و مرگ یکی را انتخاب کنند. امّا فلسفۀ جزیه، این است که خود مسلمانان هم مالیاتی دارند به نام زکات و خمس و باجی را نیز به حکومت می دهند. این نیز مالیاتی بود که اهل کتاب که زکات و خمس نداشتند می دادند.
از سوی دیگر، بد نیست بدانید که خمس مسلمانان نسبت به مالیات کلیسا، خیلی کمتر بود، و این مسئله یکی از عوامل پیشرفت حکومت عثمانی در اروپا بود، زیرا مردم ترجیح می دادند، جزیه بدهند تا مالیات کلیسا را.(البته هدف جزیه این نبود که با بستن مالیاتی کمتر، ملل غیرمسلمان را به حکومت اسلامی ترغیب دهد) در این زمینه، بد نیست کتاب تاریخ اسلام کمبریج را بخوانید.
با تشکر
سلام. لطفا به این مسأله جواب بدهید که چرا مرد حق دارد با کنیز رابطۀ جنسی داشته باشد؟ به فرض اینکه همه حرفها درسته است و پذیرفته. این جای سؤال است.
شما باید مطلب بعدی ما در مورد نقد و بررسی برده داری در اسلام و قرآن را می خواندید تا پاسخ این سؤالاتان را بیابید. بنده مطلب را برایتان همینجا می گذارم تا ببینید:
در تجزیه و تحلیل برده داری در اسلام یکی از حادترین بحثها بحث کنیزان است. اسلامستیزان با تمام قوا سعی دارند این مسئله را بزرگ جلوه دهند و از کاه، کوه بسازند. پس این بحث را به سه شبهه تقسیم کرده و پاسخ مربوطه را میگوییم:
شبهه: چرا مسلمانان در جنگها زنان را اسیر میکردند؟
پاسخ:
۱. برای ما رفتار و کردار فرمانروایان مسلمان در طول قرنها ملاک نیست. ملاک ما پیامبر خدا(ص) و معصومین(ع) هستند و اینکه فرمانروایان و جبارانی که بر مسلمین حکومت میکردند چگونه با اسرا رفتار مینمودند برای ما به هیچ وجه ملاک نیست. در بین معصومین هم تنها پیامبر(ص) و امام علی(ع) فتحی داشتند که ایندو نیز تقریبا هرگز اقدام به گرفتن اسیر از بین مردم نکردند مگر در یکی یا دو مورد. بیایید یکی از این موارد را که خیلی هم از سوی اسلامستیزان روی آن مانور داده میشود را بررسی کنیم. این مورد چیزی نیست جز ماجرای غزوۀ بنی قریظه:
خطرناکترین جنگی که برای نابودی مسلمانان به وجود آمد جنگ خندق بود و این جنگ توسط سران یهودی طراحی شده بود و داستانش این است که یهودیان بنی قینقاع و بنی نضیر و بنی قریظه که در داخل مدینه به همراه مسلمانان زندگی می کردند، با پیامبر پیمان بسته بودند که با پیامبر زندگی مسالمت آمیز داشته باشند و با دشمنان پیامبر همکاری نداشته باشند ولی بنی قینقاع پیمان خودرا شکستند و پیامبر آنهارا از مدینه اخراج کرد .پس از مدتی یهودان بنی نضیر هم پیمان شکنی کردند و پیامبر آنهاراهم از مدینه اخراج کرد .سران یهودان بنی نضیر باسران مکه تماس گرفتند و آنهارا برای جنگ با پیامبر تحریک کردند و در نتیجه تلاشهای آنان سران مکه با ده هزار نفر نیرو به مدینه حمله کردند. اگر کافران در این حمله پیروز می شدند، پیامبر و مسلمانان همه نابود می شدند و خدا میداند چه کشتاری راه می انداختند. دشمنان آمدند و با خندق مواجه شدند و نتوانستند به داخل مدینه نفوذ کنند.در حدود یک ماه شهر را محاصره کردند ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند.تنها راه موفقیت آنان این بود که یهودان بنی قریظه را با خود همراه کنند و این خطرناکترین توطئه بود.آنان یهودان بنی قریظه را با خود همراه کردند و این یهودان که همپیمان پیامبربودند پیمان خودرا شکستند و قول همکاری به دشمن دادند.پیامبر توسط عوامل خود از توطئه بنی قریظه آگاه شد و پس از اینکه دشمن از مدینه رفت به بنی قریظه حمله کرد.بنی قریظه نخست قصد جنگ داشتند ولی پس از مدتی تسلیم شدند.همه آنان خلع سلاح شدندو خود پیامبر درباره آنان کاری نکرد بلکه خود آنان خواستار داوری سعد بن معاذ شدند .آنان چنین گمان می کردند که در باره آنان هم مانند بنی نضیر داوری خواهد شد ولی سعد بن معاذ به این صورت داوری کرد که جنگ آورانشان کشته شوند و زنهایشان و بچه هایشان اسیر شوند . یهودان بنی قریظه هم به این داوری گردن نهادند.در این جنگ است که زنها و بچه ها اسیر می شوند نه هر جنگی .پیامبر هم این داوری را تنفیذ کرد و این داوری مطابق کتاب مقس یهودان هم بود .(فروغ ابدیت ,ج دوم ,غزوه احزاب .تاریخ سیاسی اسلام ,جعفریان ,جنگ احزاب.حیاه محمد ,محمد حسین هیکل ,غزوه احزاب.)
پیامبر دو بار با یهودان مدینه به مهر و محبت رفتار کرد ولی این بار دیگر نمی توان چنین کرد چون این کار صد در صد خلاف احتیاط و خلاف عقل است و هیچ فرماندهی چنین نمی کند.در این جنگ زنها هم اسیر می شوند چون آنان کسی ندارند تا از آنان سرپرستی بکند و بهترین راه برای آنان همین اسارت است تا هم زندگیشان اداره شود و هم اسلام را می توانند بشناسند.
اساسا از سیرۀ نبوی آشکار است که ایشان فردی بودند اهل عفو و بخشش چنانکه بعد از فتح مکه که در هنگام هجرت از هر قبیله کسی برای قتل ان حضرت برگزیده شده بود، هم از اسیر کردن مردم و حتی سران دشمن خودداری فرمودند. پس کاملا آشکار است که این مورد واقعا موردی بوده که راهی جز این وجود نداشته است. بدون شک عملکرد پیامبر برای ما نشانگر ملاک اسلام است.
۲. از طرف دیگر در مورد سایر فرمانروایان مسلمان که معصوم نبودند و اجرای مو به موی احکام اسلام را وظیفۀ خود نمیدانستند نیز باید پرسیده شود اگر دشمنان بر مسلمین پیروز میشدند با زنانشان چه میکردند؟ پاسخ واضح است. به غیر از مواردی مثل جنگهای صلیبی که حتی زنان را نیز از دم تیغ گذراندند، آنها را اسیر میکردند و به عنوان کنیز میفروختند. پس فرمانروایان مسلمانان هم این حق را به خود میدادند که مقابله به مثل کنند.
۳.باز باید دقت کنیم که این مسئله برای کفار محارب مطرح بوده است که بر ضد اسلام شمشیر میکشیدند.
۴.اسیر گرفتن آنها باعث میشد هم بی سرپرست نمانند و هم با فرهنگ اسلامی تربیت شوند. بخصوص که حقوق برده در اسلام بسیار بالاتر از حقوق برده در سایر مکاتب است.
سؤالی که اینجا پیش میاید این است که اگر اینگونه بوده است پس چرا بین مسلمانان این همه کنیز وجود داشته است؟
پاسخ اینستکه این کنیزان در جریان خرید و فروش بردگان بین مسلمانان فروخته میشدند. البته بعد از اینکه حکومت به دست افراد غیرمعصوم افتاد در برخی جنگها مردم شهرها را اسیر میکردند و بین مسلمانان میفروختند.
شبهه: قرآن به مسلمانان اجازه میدهد بدون عقد با کنیزان نزدیکی کنند و این یعنی دادن حق تجاوز به کنیزان
پاسخ:
رابطۀ زن و شوهر بودن یک رابطۀ اعتباری است و نه یک امر حقیقی. در اسلام یکی از راههای برقراری این رابطه، خواندن «صیغۀ عقد» است. یکی دیگر از سببهای برقراری این رابطه مالکیت است ولی دارای شروط زیر است:
۱. مالک، کنیزش را به ازدواج شخص دیگر درنیاورده باشد.
۲. مالک، کنیز را به دیگرى نبخشیده باشد.
۳.اگر کنیز با شخصِ دیگرى ازدواج کرده باشد یا او را به دیگرى بخشیده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عدهى طلاق با شوهرش یا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً کنیز بر مالکش حلال مىشود.
۴. کنیز در حالِ گذراندن ایّام عدّه (عدّهى طلاق از شوهر قبلىاش) یا ایام استبراء (در آنجا که محلّل واقع شده)، نباشد.
۵. قبلًا پدر مالک کنیز با کنیز، نزدیکى نکرده باشد.
۶. کنیز، بین چند صاحب مشترک نباشد.
۷. قبلًا فرزند مالک کنیز با او نزدیکى نکرده باشد.
۸. کنیز با مولایش قرارداد نبسته باشد که پول خود را بدهد تا آزاد شود (در اصطلاح مُکاتَب نباشد).
۹. کنیز، کاملًا تحت تصرّف مالک باشد.
نظر به اینکه اسلام علیرغم برداشتن بسیاری از احکام سنگین بردگی برخی از آنها را سر جایشان باقی گذاشت، کنیز و برده حق این را نداشتند که بدون اذن مالک ازدواج کنند و این فرمان بدون شک برای کنیزان مفیدتر بود زیرا اگر صاحب بدانها نظر داشت نمیگذاشت با کسی هم ازدواج کنند و این باعث آزار بیشتر آنان میشد ولی چنانکه در بالا آمد اگر کنیز با کسی ازدواج میکرد صاحبش دیگر حق نزدیکی با وی را نداشت. ضمن اینکه اگر کنیز برای صاحبش بچه میاورد آزاد بود پس این حق نزدیکی برای خود کنیز هم عواقب مثبتی داشت.
در ضمن کنیز مجبور نبود حتما به نزدیکی با صاحب خود تن در دهد بلکه میتوانست طبق بند(۸) که در قرآن آمده است برای آزادی با صاحب خود قرارداد ببندد و حق آزادی خویش را با کار کردن بپردازد.
شبهه: چرا در آیۀ ۲۴ از سورۀ نساء صاحبان بردگان حق اینرا پیدا میکنند که حتی با کنیزکان شوهردار نیز نزدیکی کنند؟
«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاء ذَلِکُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِکُم مُّحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً». (نساء،۲۴)
پاسخ:
اینطور نیست. پیوند زناشویی کنیزان بعد از کنیز شدن منقطع میشد و این کنیز شدن مثل طلاق بود. پس کنیز دیگر شوهردار محسوب نمیشد وگرنه طبق بند(۶) در متن بالا، بیش از یک مرد حق نزدیکی با یک کنیز را(درست مثل هر زن آزاد) نداشت. پس بعد از ایام عده بعد از کنیزی، کنیز بر صاحب جدید خود حلال میشد و میتوانست به طرق بالا برای آزادی خود تلاش کند.
شما قسمتی از متن شبهه افکن را نیاورده اید:چرا در صورت قتل غیر عمد باید فقط برده مومن را آزاد کرد نه بنده غیرمومن.آیا این ناعدالتی و تبعیض دینی و اعتقادی نیست؟
دوست عزیز، با سلام.
اوّلاً سند این ادّعا کجاست؟
ثانیاً این شبهه خودش دارای تناقض درونی است: برده مؤمن را آزاد کردن در صورت قتل غیرعمد دیگر چه صیغه ایست؟ اگر آزاد بشود که دیگر برده نیست! اگر اینطور بود که یکی از شرایط آزادی بردگان، قتل غیر عمل می شد!
ثالثاً تا جایی که سواد ناچیز بنده یاری می کند، برده اگر ایمان می آورد، به پاداش مسلمانی، آزاد می شد. راستش من نمی دانم قتل غیرعمد از سوی برده مؤمن چگونه ممکن است، وقتی در صورتی که اگر مؤمن بود، پیشتر آزاد شده بود و دیگر برده محسوب نمی شد!