اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

تجزیه و تحلیل نگرش اسلام به همجنسگرایی

 یکی دیگر از جنبه های احکام اسلامی که خیلی زیاد از سوی اسلامستیزان مورد توجه قرار دارد، مخالفت شدید اسلام با همجنسگرایی است. آنها احکام شدید اسلام در مورد همجنسگرایی را غیرانسانی میدانند و بر ضد آزادی میشمرند!(البته گویا تشخیص تفاوت آزادی و فساد برایشان سخت است.)

 پیش از ورود به بحث باید موارد زیر را تکرار کنم:

نکتۀ مهم: این احکام برای مسلمین طرح شده اند و برای نامسلمانان نیستند پس باید با دید یک مسلمان به این احکام نگریست نه با دید یک نامسلمان و این کاریست که اسلامستیزان وارونۀ آن عمل میکنند.

 

از دید اسلام در اثر گناه فطرت خداجوی انسان آسیب میبیند و مجازات یک درمان برای این آسیب است. بسته به اینکه این آسیب چقدر عمیق باشد مجازاتهای مختلفی برای درمان این آسیب مطرح میشوند. همچنین با وجود مجازات از گناه فرد و فساد جامعه جلوگیری میشود؛ در واقع وجود مجازات بهترین مانع سر راه جرم است.

خب پس حالا باید با دیدی خداباورانه و با اعتقاد به اینکه ما رد معاد باید برای اعمال و رفتار خود پاسخگو باشیم و اینکه خدا از طریق انبیاء درست و غلط بودن اعمال و میزان زشتیشان و مجازات دنیوی و اخرویشان را آشکار نموده است و باز باید دقت کنیم که خداوندی که خود شهوت را به انسان داده، حق دارد نوع استفاده از آن را تعیین نماید.

چرا اسلام با همجنسگرایی مخالف است؟

 اساسا خداوند در قرآن میفرماید: کسانى که براى اقناع غریزه جنسى خود راهی غیر از ازدواج طلب کنند, تجاوزگرند(مؤمنون:۷)

مرحوم علامه محمدتقی جعفری (ره) درجواب فیلسوف شهیر اروپایی برتراند راسل که پرسیده بود چرا اسلام این قدر به ازدواج بها داده و برایش قانون وضع کرده است، نوشت: «با ازدواج میخواهد انسان به وجود آید، مساله تولد انسان مطرح استارضای غریزه جنسی و تامین نیازهای فیزیولوژیک انسان از آثار مثبت ازدواج است؛  ولی میتوان فلسفه و حقیقت ازدواج از نظر اسلام را در سه امر جست و جو کرد: تکمیل، تسکین و تولید.

۱.تکمیل


هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در جهت جبران کمبود خویش تلاش میکند. جوان در پی رسیدن به استقلال فکری است؛ برای جبران نواقص و تامین نیازهای بی شمار خود به سوی ازدواج سوق داده میشود و با گزینش همسری مناسب و شایسته موجبات رشد و تکامل خویش را فراهم میکند. شهید مطهری در این باره میفرماید: «تشکیل خانواده یعنی یک نوع علاقه‏مند شدن به سرنوشت دیگران.... و یکی از علل این که در اسلام ازدواج یک امر مقدس و عبادت تلقی شده است همین است... ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است... پختگی که در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده ایجاد میشود، در هیچ جای دیگر نمیتوان به آن رسید. و آن را فقط در ازدواج و تشکیل خانواده باید بدست آورد.»( تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری. ص ۲۵۲)

بنابراین، میتوان ازدواج را مایه رشد و کمال یافتن انسان دانست. در واقع خداوند انسان را به گونه‏ای آفریده که بدون جنس مخالف ناقص است و با جنس مخالف کامل میشود. مرد به زن نیازمند است و زن به مرد. هر کدام از دو جنس از نظر روحی و جسمی به هم وابسته‏اند و با قرار گرفتن در کنار هم یکدیگر را تکمیل میکنند.


۲.تسکین

مهم‏ترین نیازی که بر اثر ازدواج تامین میشود، نیاز به آرامش و احساس امنیت و آسودگی است این نیاز که در سرشت آدمی ریشه دارد، چنان مهم است که خداوند در بیان فلسفه ازدواج میفرماید: «از آیات و نشانه‏های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار دادیم تا در کنار آنان آرامش یابید».(سوره روم آیه ۲۱)

بنابراین، همسر موجب آرامش و امنیت‏خاطر و محیط خانه وسیله آرامش روحی زن و مرد قرار داده شده است. در اوایل جوانی احساس تنهایی، بیهودگی و نداشتن پناهگاه انسان را فرا میگیرد. ازدواج و قرار گرفتن در کنار همسری شایسته و دلسوز این احساس را از بین میبرد و او را به آرامش روحی میرساند. این احساس آرامش به ثبات فکری و روحی، وقار، احساس ارزشمند بودن و لذت میانجامد. در واقع دست آفرینش نوعی کشش درونی میان زن و مرد به ودیعت نهاده تا هر کدام در سنین خاص خواهان یکدیگر شوند و اضطراب وپریشانیشان از طریق ازدواج به سکونت و آرامش تبدیل گردد. دانشمندان علوم تجربی و انسانی نیز ارضای صحیح و به موقع غریزه جنسی و ترشح معتدل غدد جنسی را برای سلامت جسم و روان آدمی لازم دانسته، عدم آن را سبب پاره‏ای از بیماریهای روانی و گاه جسمانی شمرده‏اند.


۳.تولید


یکی از ثمرات بزرگ ازدواج وجود فرزند و بقای نسل آدمی است. تولید و تکثیر نسل را نباید کوچک و بی اهمیت‏شمرد؛ زیرا هدف آفرینش جهان وجود انسان و پرورش و تکامل او است. تولید و پرورش انسان‏های خدا پرست و موحد و نیکوکار و صالح، مطلوب خدای جهان آفرین است. از دیدگاه اسلام، وجود فرزند صالح برای پدر و مادر یک عمل صالح شمرده میشود و در سعادت دنیا و آخرت آن‏ها مؤثر است‏به همین جهت، معصومان تولید و تکثیر نسل را از اهداف ازدواج خوانده‏اند. پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «چه مانع دارد که مؤمن برای خودش همسری برگزیند. شاید خدا فرزندی به او عطا کند که با گفتن لااله الاالله زمین را سنگین سازد.» در حقیقت زوج‏ها از طریق فرزندان خود رشته پیوند میان اعضای یک نسل را به وجود میآورند. این امر از اهداف اساسی ازدواج است؛ وجود فرزندان به گرمی، پویایی و صفای کانون خانواده میانجامد و انگیزه ادامه زندگی را در انسان تقویت میکند.البته روشن است که در پرتو ازدواج یکی از نیازها و غرایز مهم انسان (غریزه جنسی) تامین و به روشی درست ارضا میشود.

با تأمین این نیاز جسمانی، فرد از نظر روانی، ذهنی و اخلاقی به آرامش میرسد و مسیر بسیاری از انحرافات جنسی و اخلاقی و اجتماعی بسته میشود. بنابراین ازدواج، پیمودن یک مسیر صحیح و عقلانی و فطری است. مطمئناً مواردی که ذکر شد، در ازدواج دو پسر یا دختر با هم تأمین نمی‌شود، بلکه به آن اهداف آسیب می‌رساند، پس ازدواج هم جنس در اسلام و در ادیان آسمانی مردود و ممنوع اعلام شده است.(هر چند برخی کلیساها آنرا جایز میدانند!)

 از نگاه کلی تر هم جنس بازی و بخصوص لواط، عملی بر خلاف فطرت است و هر چه با فطرت هم خوانی نداشت، تأثیر سوء دارد و بر تحیر و سرگردانی و پریشانی آن‏ها افزوده میشود. به همین دلیل روایات زیادی درباره مذمت هم جنس بازی نقل شده که بسیار تکان دهنده است. با مطالعه آن روایات، میتوان به زشت بودن این عمل پی برد. قطعاً روایات برای افراد مؤمن در جلوگیری از این عادت ناپسند مؤثر است. در مذمّت لواط در قرآن از قول حضرت لوط به قومش آمده است: «أتأتون الذکران من العالمین؛ آیا در میان جهانیان شما به سراغ جنس مرد می‌روید و همسرانی را که خدا برای شما آفریده است رها می‌کنید؟!‌ شما قوم تجاوزگری هستید».(شعراء:۱۶۵) این رابطه از نظر شرعی کاملا مردود است و هرگز نباید انجام گیرد کما اینکه امام صادق (ع) در بیان فلسفه حرمت لواط می‌فرماید: اگر آمیزش با پسران حلال بود، مردان از زنان بی نیاز می‌شدند و این موجب قطع نسل بشر می‌شد و مفاسد زیاد اخلاقی و اجتماعی به بار می‌آورد.( وسائل الشیعه، ج۴، ص۲۵۲)

 از نظر پزشکی نیز ثابت شده که رابطه همجنس با همجنس یک رابطه پرخطر است. هیچ پزشکی چنین رابطه ای را توصیه نمیکند و مسلما هیچ نظریه مبنی بر سالم بودن و بی ضرر بودن این رابطه ارائه نگردیده، بر عکس، این رابطه همیشه از نظر پزشکی نقض گردیده است. از طرف دیگر سایر بیمارهای عفونی، ویروسی همانند هپاتیت، ایدز، سفلیس و سایر بیماری‌های مقاربتی از طریق مقعد (پشت) ،در مورد لواط، راحتتر منتقل می‌شوند. خیلی از افراد تصور میکنند که در رابطه مقعدی هیچ خطری آنها را تهدید نمی‌کند، در حالی که چون مقعد در درون خود باکتریهای زیادی دارد، انتقال ویروسهای نظیر ایدز و... راحتتر انجام میگیرد این باکتریها با شستشو از بین نمی‌روند. از آن گذشته دریچه مقعد یک دربچه خروجی است، پس وارد شدن هر چیزی از این دریچه علاوه بر آسیب به دریچه و موارد ذکر شده همراه با درد است و به مرور باعث باز شدن هر چه بیشتر دریچه مقعد و پیدایش عوارض ذکر شده می‌شود.

 از سوی دیگر طبق روایات، همجنسگرایی را اولین بار شیطان به مردم قوم لوط یاد داد و این عملی شیطانی است.

چرا اسلام برای همجنسگرایی مجازاتی سنگین قرار داده است؟

 برای اینکه بدانیم، چرا اسلام برای همجنسگرایی مجازات شلاق و برای لواط مردها و سومین مرتبه از مساحقۀ زنان، حکم اعدام، صادر کرده است، باید یکبار دیگر بحث نظام جزایی اسلام را تکرار کنیم:

سیاست کیفری اسلام دارای دو نوع درمان برای دو مرحله ویژه از وضعیت جامعه است:

 

 

الف) پیش بینی مجازات‏های خفیف با شرایط اجرای آسان‏تر.جرائمی که حاکی از وخامت شدید اوضاع اجتماعی نبوده و در شرایط عادی جامعه رخ میدهد، در این دسته قرار میگیرد. این دسته از مجازات‏ها، جرائمی است که اختیارات قضات در این نوع جرائم وسیع‏تر بوده و میتوانند با در نظر گرفتن شخصیت مجرم و اوضاع واحوال ارتکاب جرم، تصمیم مقتضی را در برخورد با وی اتّخاذ نمایند.( کتاب نقد، ش۱۵ - ۱۴،ص۱۴۳ - ۱۴۰)

 

ب) پیش بینی مجازات‏های شدید: اعمال این مجازات‏ها منوط به شرایط و قیدهای فراوان است، به نحوی که گاه به ندرت فراهم میشود. این نوع مجازاتها از نوع درمان های سخت است که تنها در شرایط خاص به کار گرفته می شوند.این نوع درمان در جائی تجویز میشود که بزهکاری در آن به وضع حادّ و بغرنجی رسیده، پرده‏های عفت دریده شده و ارتکاب جرائم در ملأ عام قبحی ندارد. در کدام جامعه زنا واقع میشود، در حالی که چهار نفر مرد عادل شاهد وقوع آن باشند؟ چنین جامعه‏ای قطعاً دچار بیماری چنان شدیدی شده که مداوای آن از راه‏های عادی ممکن نیست و نیاز به شوک دارد. در جامعه‏ای که خون بی گناهی را به ناحق بر زمین میریزند، کدام اهرم قوی میتواند از وقوع مجدد این بیماری خطرناک جلوگیری کند؟

گرفتن اموال مجرم، سلب آزادی او، اصلاح و درمان مجرم، یا سازگار کردن او با جامعه، همه این امور در جای خود لازم و مفید هستند، اما برای حفظ امنیت و حیات جامعه کافی نیست.

اسلام، سلب زندگی و آزادی مجرم را هدف قرار نداده است. سیاست کیفری اسلام بیش‏تر تهدید به مجازات است، تا اجرای آن، از این رو مثلا برای اجرای حد سرقت، شرایط فراوانی گذاشته که جمع شدن همه آن‏ها بسیار بعید است. همین طور در زنا، لواط و جرایم عفافی، شرایطی را بیان میکند که مشخص میکند هدف اسلام بیش‏تر جلوگیری از اشاعه فحشا و علنی شدن بزهکاری در جامعه است تا اجرای مجازات.

 همجنسگرایی نیز از دسته دوم است.

پاسخ به یک شبهه

 یکی از شبهات پیرامون همجنسگرایی اینستکه این میل در برخی انسانها بیشتر است و به صورت ژنتیک اینگونه میباشد، در واقع به شکلی این افراد نمیتوانند جلوی خود را بگیرند.

پاسخ:

 اولین نکته اینکه از دیدگاه علم روز، همچنان نظریۀ قویتر اینستکه، همجنسگرایی آموختنی است و نه ژنتیک.

 دوم اینکه حتی اگر چنین بود این مسئله دلیل نمیشود که فرد به گناه دست بزند. به صورت مشابه برخی افراد نیز به صورت ژنتیک تمایل زیادی به خشونت و قتل دارند. آیا این دلیل میشود که این افراد دست به جنایت و قتل بزنند؟

سوم اینکه این افراد میتوانند شهوات خود را با جنس مخالف ارضا کنند تا مجبور نباشند که به همجنس گرایش کنند یا میتوانند با داروهایی به کاهش این میل انحراف یافته بپردازند. 

 

یک نکته: این نکته را نیز اضافه میکنم که همجنسگرایان افراد متجاوزی هستند و حتی در صورت آزادی این عمل زشت، باز هم دست به تجاوز به عنف میزنند تا جایی طبق مستند آمریکایی "she stolen my voice" میبینیم که در آمریکا ۳۰٪ از زنان تنها مورد تجاوز زنان همجنسگرا قرار میگیرند و در مورد مردها که این گرایش بیشتر است خود شما حساب کنید که وضع چگونه است(چنین آماری را به طور رسمی نمیتوان مطرح کرد چون بیشتر اوقات مردهایی که مورد تجاوز قرار میگیرند از اینکه این مسئله را مطرح کنند، شرم دارند.)

نظرات 4 + ارسال نظر
رهگذر سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:13

سلام همسنگر،خدا قوت خیرتان بدهد
در پناه حق یا علی مدد

مهران پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 14:47

با سلام نمی دانم این وبسایت آنتی مجوس است یا نه چون توضیح داده که بخش نظرات به علت نوشتن فحش و...بسته شده .علی ایحال بنده مدتها ست که سراغ چنین سایتی می گردم که درآن جواب منکران خدا ودین (ممنوعه آرش وپیوندهاوکتب)را بدهد اکنون که پیدا کرده ام متا سفانه به نظر غیر فعال می آید.آخر حرفهای بیهوده که نبا ید انسان را از هدف مقدس خود باز دارد.اگر این نوشته به روء یت صاحبان سایت اسلام آیین زندگی ....رسید جوابم را ارسال کنید تا با شما مکاتبه کنم.متشکرم

دوست عزیز، ابتدا خدمت شما عرض کنم، که نام وبلاگ مورد نظر شما، «اسلام آیین زندگی مخالف بیفکری» است. مخالفین معمولاً به این اسم آنرا می شناسند.

این وبلاگ راکد نشده است، بلکه راه آن تغییر کرده است و مرکزیت وبلاگ آیین زندگی از آدرس مورد نظر شما به جای دیگری منتقل شده است. بنده برای شما یک ایمیل می فرستم.

Bubbla دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 21:39

حاجی من فکر میکنم شما باید خودت رو به یک روانپزشک نشون بدی.

آره من با این حرفهای تو ناامید و شدم و در وبلاگمو بستم. تو و امثال تو فقط منو امیدوارتر می کنید.

said سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:23

سلام, شما خودتون که همجنسگرا نیستید درسته؟عزیز من بعضی چیزها رو میشه فهمید اما نمیشه فهموند , چطور وقتی خودت همجنسگرا نیستی اینقد مطمئن راجعبشون نظر میدی؟ الان فکر کن خودت که به زنها میل داری شرایط طوری بود که رابطه ی مرد با زن نا مشروع بود و من که همجنسگرا هستم رابطم مشروع و عرف جامعه بود و بعد من می امدم و نظر میدادم که اره عزیزم شما که به جنس مخالفت علاقه داری گناه میکنی و باید نیاز جنسیتو با مردها ارضا کنی و اگر با زنی ازدواج کنی مجازات میشی اونوقت چه حسی به شما دست میداد؟ از طرفی باید بگم که ایمان زیاد باعث مرگ منطق میشه ...

سلام.


دوست عزیز، اینکه همجنسبازی بد است، نظر شخصی من نیست. دستور خداست. فقط هم دستور اسلام نیست، در تورات هم مجازات اعدام را در پس دارد.

این حرف شما از این جهت ناصحیح است، که با این استدلال شما، یک انسان سادیستی هم می تواند بگوید: «شما که دگرآزار نیستید درسته؟ چطور وقتی خودت دگرآزار نیستی اینقد مطمئن راجعبشون نظر میدی؟ الان فکر کن خودت که به محبت به دیگران میل داری شرایط طوری بود که بود و من که دگرآزار هستم کارم مشروع و عرف جامعه بود و بعد من می امدم و نظر میدادم که اره عزیزم شما که به انسانها محبت داری گناه میکنی و باید دیگران رو آزار بدی و اگر به کسی محبت کنی مجازات میشی اونوقت چه حسی به شما دست میداد؟»
ببینید اینها جملات خود شماست، با یک تغییر ماهیت ساده! شما پاسخ یک انسان سادیستی که چنین اظهاراتی بکند را چه می دهید؟ می گویید بله شما منطقی می فرمایید، همانطور که باید میل محبت به سایر انسانها محترم باشد، میل به شکنجه و کشتن انسانها هم باید آزاد باشد؟ آشکار است که این استدلال غیرمنطقی است. هیچ منطقی نمی گوید شما چون میل به کاری دارید، باید در آن کار آزاد باشید. یک انسان سادیست هم میل به آزار و شکنجه و قتل انسانهای دیگر دارد. او با این کار ارضا می شود و آرامش می یابد. آیا باید او را آزاد گذاشت؟ حتماً می فرمایید که آزادی دیگران را محدود می کند ولی همجنسباز اینطور نیست! پاسخ می دهیم: همینکه می پذیرید به صرف میل داشتن، ارضای میل مشروع نمی شود، مقصود ما را پذیرفته اید، و در ثانی، اینگونه نیست، همجنسگرایان از آنجا که به سختی می توانند کسی مثل خودشان را بیابند، بیشتر از طریق تجاوز کارشان را پیش می برند. مصداق بارز این امر، مستند she stolen my voice در مورد تجاوزات لزبینها به زنهای دیگر در آمریکاست.

در آخر هم عرض می کنم، که این تعصب بیجا است که باعث مرگ منطق می شود، ایمانی که خود با منطق به دست آمده است، نه تنها باعث مرگ منطق نیست، بلکه خود تقویتگر آن است. این ایمان به آیۀ مبارکۀ "لا تقف ما لیس لک به علم" از قرآن است، که با شما بر اساس استدلال بحث می کنم، و گرنه اگر تعصب کور داشتم، اصلاً جوابتان را نمی دادم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد