در تجزیه و تحلیل برده داری در اسلام یکی از حادترین بحثها بحث کنیزان است. اسلامستیزان با تمام قوا سعی دارند این مسئله را بزرگ جلوه دهند و از کاه، کوه بسازند. پس این بحث را به سه شبهه تقسیم کرده و پاسخ مربوطه را میگوییم:
شبهه: چرا مسلمانان در جنگها زنان را اسیر میکردند؟
پاسخ:
۱. برای ما رفتار و کردار فرمانروایان مسلمان در طول قرنها ملاک نیست. ملاک ما پیامبر خدا(ص) و معصومین(ع) هستند و اینکه فرمانروایان و جبارانی که بر مسلمین حکومت میکردند چگونه با اسرا رفتار مینمودند برای ما به هیچ وجه ملاک نیست. در بین معصومین هم تنها پیامبر(ص) و امام علی(ع) فتحی داشتند که ایندو نیز تقریبا هرگز اقدام به گرفتن اسیر از بین مردم نکردند مگر در یکی یا دو مورد. بیایید یکی از این موارد را که خیلی هم از سوی اسلامستیزان روی آن مانور داده میشود را بررسی کنیم. این مورد چیزی نیست جز ماجرای غزوۀ بنی قریظه:
خطرناکترین جنگی که برای نابودی مسلمانان به وجود آمد جنگ خندق بود و این جنگ توسط سران یهودی طراحی شده بود و داستانش این است که یهودیان بنی قینقاع و بنی نضیر و بنی قریظه که در داخل مدینه به همراه مسلمانان زندگی می کردند، با پیامبر پیمان بسته بودند که با پیامبر زندگی مسالمت آمیز داشته باشند و با دشمنان پیامبر همکاری نداشته باشند ولی بنی قینقاع پیمان خودرا شکستند و پیامبر آنهارا از مدینه اخراج کرد .پس از مدتی یهودان بنی نضیر هم پیمان شکنی کردند و پیامبر آنهاراهم از مدینه اخراج کرد .سران یهودان بنی نضیر باسران مکه تماس گرفتند و آنهارا برای جنگ با پیامبر تحریک کردند و در نتیجه تلاشهای آنان سران مکه با ده هزار نفر نیرو به مدینه حمله کردند. اگر کافران در این حمله پیروز می شدند، پیامبر و مسلمانان همه نابود می شدند و خدا میداند چه کشتاری راه می انداختند. دشمنان آمدند و با خندق مواجه شدند و نتوانستند به داخل مدینه نفوذ کنند.در حدود یک ماه شهر را محاصره کردند ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند.تنها راه موفقیت آنان این بود که یهودان بنی قریظه را با خود همراه کنند و این خطرناکترین توطئه بود.آنان یهودان بنی قریظه را با خود همراه کردند و این یهودان که همپیمان پیامبربودند پیمان خودرا شکستند و قول همکاری به دشمن دادند.پیامبر توسط عوامل خود از توطئه بنی قریظه آگاه شد و پس از اینکه دشمن از مدینه رفت به بنی قریظه حمله کرد.بنی قریظه نخست قصد جنگ داشتند ولی پس از مدتی تسلیم شدند.همه آنان خلع سلاح شدندو خود پیامبر درباره آنان کاری نکرد بلکه خود آنان خواستار داوری سعد بن معاذ شدند .آنان چنین گمان می کردند که در باره آنان هم مانند بنی نضیر داوری خواهد شد ولی سعد بن معاذ به این صورت داوری کرد که جنگ آورانشان کشته شوند و زنهایشان و بچه هایشان اسیر شوند . یهودان بنی قریظه هم به این داوری گردن نهادند.در این جنگ است که زنها و بچه ها اسیر می شوند نه هر جنگی .پیامبر هم این داوری را تنفیذ کرد و این داوری مطابق کتاب مقس یهودان هم بود .(فروغ ابدیت ,ج دوم ,غزوه احزاب .تاریخ سیاسی اسلام ,جعفریان ,جنگ احزاب.حیاه محمد ,محمد حسین هیکل ,غزوه احزاب.)
پیامبر دو بار با یهودان مدینه به مهر و محبت رفتار کرد ولی این بار دیگر نمی توان چنین کرد چون این کار صد در صد خلاف احتیاط و خلاف عقل است و هیچ فرماندهی چنین نمی کند.در این جنگ زنها هم اسیر می شوند چون آنان کسی ندارند تا از آنان سرپرستی بکند و بهترین راه برای آنان همین اسارت است تا هم زندگیشان اداره شود و هم اسلام را می توانند بشناسند.
اساسا از سیرۀ نبوی آشکار است که ایشان فردی بودند اهل عفو و بخشش چنانکه بعد از فتح مکه که در هنگام هجرت از هر قبیله کسی برای قتل ان حضرت برگزیده شده بود، هم از اسیر کردن مردم و حتی سران دشمن خودداری فرمودند. پس کاملا آشکار است که این مورد واقعا موردی بوده که راهی جز این وجود نداشته است. بدون شک عملکرد پیامبر برای ما نشانگر ملاک اسلام است.
۲. از طرف دیگر در مورد سایر فرمانروایان مسلمان که معصوم نبودند و اجرای مو به موی احکام اسلام را وظیفۀ خود نمیدانستند نیز باید پرسیده شود اگر دشمنان بر مسلمین پیروز میشدند با زنانشان چه میکردند؟ پاسخ واضح است. به غیر از مواردی مثل جنگهای صلیبی که حتی زنان را نیز از دم تیغ گذراندند، آنها را اسیر میکردند و به عنوان کنیز میفروختند. پس فرمانروایان مسلمانان هم این حق را به خود میدادند که مقابله به مثل کنند.
۳.باز باید دقت کنیم که این مسئله برای کفار محارب مطرح بوده است که بر ضد اسلام شمشیر میکشیدند.
۴.اسیر گرفتن آنها باعث میشد هم بی سرپرست نمانند و هم با فرهنگ اسلامی تربیت شوند. بخصوص که حقوق برده در اسلام بسیار بالاتر از حقوق برده در سایر مکاتب است.
سؤالی که اینجا پیش میاید این است که اگر اینگونه بوده است پس چرا بین مسلمانان این همه کنیز وجود داشته است؟
پاسخ اینستکه این کنیزان در جریان خرید و فروش بردگان بین مسلمانان فروخته میشدند. البته بعد از اینکه حکومت به دست افراد غیرمعصوم افتاد در برخی جنگها مردم شهرها را اسیر میکردند و بین مسلمانان میفروختند.
شبهه: قرآن به مسلمانان اجازه میدهد بدون عقد با کنیزان نزدیکی کنند و این یعنی دادن حق تجاوز به کنیزان
پاسخ:
رابطۀ زن و شوهر بودن یک رابطۀ اعتباری است و نه یک امر حقیقی. در اسلام یکی از راههای برقراری این رابطه، خواندن «صیغۀ عقد» است. یکی دیگر از سببهای برقراری این رابطه مالکیت است ولی دارای شروط زیر است:
۱. مالک، کنیزش را به ازدواج شخص دیگر درنیاورده باشد.
۲. مالک، کنیز را به دیگرى نبخشیده باشد.
۳.اگر کنیز با شخصِ دیگرى ازدواج کرده باشد یا او را به دیگرى بخشیده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عدهى طلاق با شوهرش یا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً کنیز بر مالکش حلال مىشود.
۴. کنیز در حالِ گذراندن ایّام عدّه (عدّهى طلاق از شوهر قبلىاش) یا ایام استبراء (در آنجا که محلّل واقع شده)، نباشد.
۵. قبلًا پدر مالک کنیز با کنیز، نزدیکى نکرده باشد.
۶. کنیز، بین چند صاحب مشترک نباشد.
۷. قبلًا فرزند مالک کنیز با او نزدیکى نکرده باشد.
۸. کنیز با مولایش قرارداد نبسته باشد که پول خود را بدهد تا آزاد شود (در اصطلاح مُکاتَب نباشد).
۹. کنیز، کاملًا تحت تصرّف مالک باشد.
نظر به اینکه اسلام علیرغم برداشتن بسیاری از احکام سنگین بردگی برخی از آنها را سر جایشان باقی گذاشت، کنیز و برده حق این را نداشتند که بدون اذن مالک ازدواج کنند و این فرمان بدون شک برای کنیزان مفیدتر بود زیرا اگر صاحب بدانها نظر داشت نمیگذاشت با کسی هم ازدواج کنند و این باعث آزار بیشتر آنان میشد ولی چنانکه در بالا آمد اگر کنیز با کسی ازدواج میکرد صاحبش دیگر حق نزدیکی با وی را نداشت. ضمن اینکه اگر کنیز برای صاحبش بچه میاورد آزاد بود پس این حق نزدیکی برای خود کنیز هم عواقب مثبتی داشت.
در ضمن کنیز مجبور نبود حتما به نزدیکی با صاحب خود تن در دهد بلکه میتوانست طبق بند(۸) که در قرآن آمده است برای آزادی با صاحب خود قرارداد ببندد و حق آزادی خویش را با کار کردن بپردازد.
شبهه: چرا در آیۀ ۲۴ از سورۀ نساء صاحبان بردگان حق اینرا پیدا میکنند که حتی با کنیزکان شوهردار نیز نزدیکی کنند؟
«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاء ذَلِکُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِکُم مُّحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً». (نساء،۲۴)
پاسخ:
اینطور نیست. پیوند زناشویی کنیزان بعد از کنیز شدن منقطع میشد و این کنیز شدن مثل طلاق بود. پس کنیز دیگر شوهردار محسوب نمیشد وگرنه طبق بند(۶) در متن بالا، بیش از یک مرد حق نزدیکی با یک کنیز را(درست مثل هر زن آزاد) نداشت. پس بعد از ایام عده بعد از کنیزی، کنیز بر صاحب جدید خود حلال میشد و میتوانست به طرق بالا برای آزادی خود تلاش کند.
سلام
خیلی ممنون از مباحثی که مطرح کردین.
من توی یک پیجی توی فیس بوک شدیدا در حال بحث با عده ای ضداسلام هستم و نیاز به کمک زیادی دارم.
شبهه ای که الان مطرح کردن و نمی دونم چی جوابش رو بدم اینه که می گن چرا و به چه حقی بعد از کنیز شدن یه زن پیوند زناشویی اون از بین میره؟
رضا جان، با سلام، اینطور نیست، بعد از اسیر شدن بوده که پیوند زناشویی از بین میرفته و نه بعد از کنیز شدن.(گفتن "از بین میره" درست نیست، چون این مسئله مربوط به این دوران نیست) اون موقع اگر اسیر می شدن به خاطر میزان رشد مردم اون عصر، نمیشده بهشون بگن که از اسیر توی کمپ نگهداری بشه، پس برده می شده. اگر قرار باشه طرف بعد از برده شدن تمام حقوق پیش از بردگی خودش رو داشته باشه که دیگه اسمش برده نیست! ضمن اینکه دشمنان هم زنان مسلمان رو بعد از اسیر مورد تجاوز قرار می دادن، اگر مسلمانها به پیوندهای زناشویی بین دشمن، حرمت می گذاشتند، و آنرا محفوظ می دانستند، رفتارشان انسانی نبود، بلکه گوسفندی بود!!
البته این نوشته یک مغلطه دارد """" تحریف """""
بحث بر سر کیفیت و چندوچون حاکم بر کنیز نیست.
بحث بر سر غیر اخلاقی بودن حکم نزدیکی با کنیز (زن یا دختری که در جنگ اسیر شده ) است.
یعنی جواز نزدیکی با اسیر غیر اخلاقیست. بحث اینست نه اینکه چه موقع صاحب کنیز میتواند به او نزدیک شود و چه موقع نمیتواند یا ...............
منظور شما از مغالطه و تحریف باید نوشته خودتان باشد، زیرا ما نیز در طول نوشتارمان، به اینکه چه موقع می تواند و چه موقع نمی تواند، نپرداختیم، بلکه به بیان اخلاقی بودن قضیه پرداختیم.
البته اخلاق را هر امّتی به نفع خودش تفسیر می کند و ما نیازی به این کار نداریم، ما فقط برایمان کافی است که نشان بدهیم با عقل سلیم ناسازگار نیست، همین بس است.
من با اسلم مشکلی ندارم فقط سوالی که گیجم کرده اینه که بر چه اساس و فلسفه ا ی زنی که متأهل بوده بعد اسیر شدن پیوند زناشوئیش فسخ می شه؟ مگه اسلام کلا برده داری و منسوخ نکرده پس دیگه اون اساس نامه ی برده داری و کنیزداری دیگه چیه؟ حق انسانی آدما در برخورداری از آزادی چی می شه؟ اسلام می تونس از طرق گوناگون مث جزیه زنان بی سرپرستو تحت حمایت بگیره نه اینکه به مردای مسلمان اجازه بده بدون عقد باشون نزدیکی کنن. اینکه تو ی جنگی زنها ا سیر شن بعد یکی دیگه صاحبش بشه، مگه جنس و اشیاس؟؟؟؟!!!!!!!!! اینه ارزشی که اسلام به زن ها داده؟؟؟!!!! از نظر من جنس زن مهمه نه مسلمان و غیر مسلمان. این تو کت من نمی ره. لطفا جواب قانع کننده بدین......
با سلام. دوست عزیز که نامی از خود بر جای نگذاشته اید. لازم است چند نکته را خدمت شما عرض کنم:
1.شما بفرمایید که چگونه یک پیوند زناشوئی با چند امضا و جمله فسخ می شود تا بنده به شما بگویم چگونه این پیوند با اسارت فسخ می شود. سؤال شما مثل این است که بگویید محرمیت چگونه با شیر خوردن ایجاد می شود! محرمیت و رابطه زناشوئی، روابط قانونی و شرعی هستند، و شرع باید چگونگی آنرا معین کند. حال شرع می گوید زن وقتی اسیر شد، ازدواجش برابر با طلاق است. اولین فلسفه اش این است که خدا اینگونه صلاح دانسته است، دومینش هم این است که زن اسیر، در اختیار کسانی است که او را به اسارت گرفته اند، و لذا نمی تواند به وظایف زناشوئی خویش به درستی عمل کند و کسانی که او را در اسارت دارند می توانند مانع از ارتباط او با شوهرش شوند، لذاست که با اسارت عقد ملغی می شود و اگر اوضاع مساعد شد، این زن و شوهر به راستی لیلی و مجنون بودند، می توانند دوباره با هم ازدواج کنند.
2.خیر، اسلام برده داری را به کل منسوخ نکرده است. بدون شک نسخ ناگهانی برده داری، منجر به ایجا قشر فقیر بزرگی در جامعه می شد، چنانکه آزادی ناگهانی بردگان در آمریکا این مسئله را به وجود آورد و بردگان به خاطر فقر به پایینترین رده های جامعه تبدیل شدند و بیشتر تبهکاران جامعه آمریکا هم از بین سیاهپوستان هستند. اسلام با آزادی مروری بردگان موافق است.
ضمن اینکه وقتی دشمن اسرای ما را برده می کرد، ما نیز متقابلاً این کار را می کردیم، تا دشمن تمایلی به تبادل اسرا داشته باشد. لازم به ذکر است که با اسیر چهار کار می شود کرد: او را بکشند، آزادش کنند، در کمپ اسرا نگهداری شود، و اینکه برده شود. اوّلی که جنایت بود، دومی باعث افزایش بنیه دشمن و باقی ماندن اسرای ما در دست دشمن می شد و سومی هم برای مردم آن عصر معنی نداشت، پس راه چهارم تنها راه منطقی در آن عصر بود. پس زیاد معقول نبود که اسلام آنرا نفی کند.
3.شما بفرمایید با وجود اسارت در جنگها حق برخورداری انسانها از آزادی چی می شه، تا بنده به شما بگویم با وجود برده داری، حق انسانی اونها در برخورداری از آزادی چی می شه.
4.جزیه ارتباطی به سرپرستی زنان بی سرپرست نداره. فلسفه احکام رو درست بخوانید.
5.زنان بی سرپرست نبودند که به اسارت گرفته می شدند، بلکه زنان خاصی که در میادین جنگ شرکت می کردند، اسیر می شدند. ضمناً هدف از اسیر کردن اونها، تحت حمایت قرار دادنشون نبود.
6.اسلام نگفته بدون عقد با اون زنها نزدیکی بشه، باز هم میگم احکام رو درست و دقیق بخونید.
7.در برده داری، جنسیت و دین موضوعیتی نداشته اند، موضوعیت برای اسیر بوده، چه مرد و چه زن. اسیر مرد هم بدون اجازه مولا حق ازدواج و خیلی کارهای دیگه رو نداشته.
در آخر، دوست عزیز، شما اگر می خواهید قانع شوید، باید ابتدا پیشفرضها را از ذهن خود خارج و با ذهنی آزاد به مسئله نگاه کنید.
سلام ممنون از اطلاعاتتون اگر ممکنه منابع مستند راجع به حلال شدن کنیز بعد از مالکیت معرفی کنید اگر به ایمیلم بفرستید ممنون میشم
دوست عزیز، امکان ارسال ایمیل به مخاطبان، برای ما وجود ندارد و امیدواریم برای دیدن پاسختان، به اینجا بازگردید.
کنیز به صرف مالکیت، بر صاحب خود حلال نمی شود و شرایط خاص خود را دارد.
در مورد رابطه جنسی مالک با کنیزش، چه کنیز عادی و چه اسیر، ضوابط معینی وجود دارد که برای برقراری رابطه و دوام آن رعایت همه آن ها ضروری است:
1. مالک، کنیزش را به ازدواج شخص دیگر در نیاورده باشد.
2. مالک، کنیز را به دیگرى نداده باشد.
3. اگر کنیز با شخصِ دیگرى ازدواج کرده باشد یا او را به دیگرى بخشیده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده طلاق با شوهرش یا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً کنیز بر مالکش حلال مىشود.
4. کنیز در حالِ گذراندن ایّام عدّه (عدّه طلاق از شوهر قبلىاش) یا ایام استبرا (در آن جا که محلّل واقع شده)، نباشد.
5. قبلًا پدر مالک کنیز با کنیز، نزدیکى نکرده باشد.
6. کنیز، بین چند صاحب مشترک نباشد.
7. قبلًا فرزند مالک و صاحب کنیز با او نزدیکى نکرده باشد.
8. کنیز با مولایش قرارداد نبسته باشد که پول خود را بدهد تا آزاد شود (در اصطلاح مُکاتَب نباشد).
9. کنیز، کاملًا تحت تصرّف مالک باشد.
منبع:
نجفى، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام ، دار إحیاء التراث العربی، بیروت- لبنان، بی تا، ج 30، ص 284- 292 .
سلام من ودوستم داشتیم درمورد رنان پیامبر حرف میزدیم یه سوالی پرسید که من هرچی خواستم درموردش قانعش بکنم نشد راستش خودم هم نتونستم اونجوری که باید خودم رو توجیح کنم چه برسه به اون.
ببینین خدا گفته که زنان پیامبر بعد اسلام حق دوباره ازدواج کردن رو ندادند درسته؟ خوب الان در نظر بگیرین زنی جوون که الان بیوه شده یه سری نیاز روحی روانی و مادی داره چرا باید این ادم دوباره ازدواج نکنه؟ این خودخواهی نیست؟
لطفا نگین چون زن پیامبر بوده فرق داشته یا چون شرع اینو تعیین کرده یابه همون دلیلی که با شیرخوردن ادما محرم میشن اینم همون جوریه یا چون با دوتا کلمه و چندتا امضا ادما طلاق میگیرن اینم همون جوریه
یه دلیلی بگین که من بتونم با قطعیت بگم جوابمو گرفتم و بعد بتونم بااعتماد اونو به بقیه بگم
ممنون
دوست عزیز، با سپاس از روحیۀ جستجوگر شما،
چنانکه قرآن می فرماید:
سوره احزاب آیه 28
یا أَیهَا النَّبِی قُل لِّأَزْوَاجِک إِن کنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَینَ أُمَتِّعْکنَّ وَأُسَرِّحْکنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا.
ای پیامبر ، به زنانت بگو : اگر خواهان زندگی دنیا و زینتهای آن ، هستید بیایید تا شما را بهره مند سازم و به وجهی نیکو رهایتان کنم.
شرایط زندگی پیامبر زندگی خاصی بود، که زنانش نمی توانستند مثل زنان دیگران در ثروت و شوکت زندگی کنند و این قانون نیز مضاف بر آن بود. آیه فوق نیز بیان می دارد که اگر نمی توانند این شرایط را تحمل کنند و خواهان حیات دنیا و زینهای آن هستند، می توانند طلاق بگیرند و بروند.
پس اجبار چندانی در کار نیست. آنها خود شرایط را پذیرفتند و در تاریخ نیز موردی از شکایت آنها ذکر نشده است.
ضمن اینکه تنها زن جوان پیامبر، عایشه بود که او هم تا آخر عمر شیفتۀ ازدواجش با پیامبر بود و این از نقل قولهای عجیب غریبی که به خصوص در اسناد اهل سنت از او به جای مانده است، آشکار و هویداست.
حال وقتی خود زنهای پیامبر این شرایط را پذیرفته اند، و اعتراضی ندارند، شما به چه چیز اعتراض دارید؟