دوستی به نام ارس، نامه ای با فرنام "کوروش" برای ما نگاشته اند که در زیر آنرا می خوانید:
تاریخ ارسال | دوشنبه 6 شهریور ماه سال 1391 ساعت 17:37 |
ارسال کننده | ارس |
عنوان نامه | کوروش |
متن نامه | سلام امیدوارم پرسیدن سوال از این طریق اشکال نداشته باشه: در مورد کوروش و کشتن سربازهاو زنده گذاشتن پادشاهان میشه اینطور توجیه کرد:؟ مرگ سربازا اجتناب ناپذیر بوده ولی پادشاهان رو بعد از شکستشون، به ظاهر در کنار خودش قرار میداد تا امکان خیانت و شورش رو ازشون بگیره و از نیرو و تجربشون در راه خدمت به مردم همون کشور استفاده کنه. واینکه اگه او رو با سایر حاکمان هم دورش مقایسه کنیم نمیشه گفت که در عصرخودش متمدن ترین بوده و برای اعمال روشهای خودش که به نفع ملتها بوده راهی جز جنگیدن با اونها نداشته؟ اصلا وضعیت تمدنهای دیگر اون زمان در مقایسه با ایران چطور بود؟ ------------------------ منتظر راهنماییتون هستم هرچند میدونم ممکنه به هر دلیلی این اتفاق نیفته ضمنا،وبلاگ بی نظیری دارید حیفه که خیلی ها از وجودش بی خبرن . از لینکای مفیدی هم که گذاشتید بینهایت ممنونم |
پاسخ:
دوست عزیز، با این توجیه شما که «پادشاهان رو بعد از شکستشون، به ظاهر در کنار خودش قرار میداد تا امکان خیانت و شورش رو ازشون بگیره» موافقم، با این کار در عین حال مانع ایجاد میل انتقامجویی در مردم نیز می شد. ولی می شود بفرمایید چرا و روی چه حسابی می فرمایید: «از نیرو و تجربشون در راه خدمت به مردم همون کشور استفاده کنه» و نیز می فرمایید: «مرگ سربازا اجتناب ناپذیر بوده»؟
وقتی در مقام یک قاضی به قضاوت در مورد تاریخ می نشینیم، آیا می توانیم به این راحتی، انسانهایی را که تنها گناهشان، دفاع از تمامیت ارضی کشورشان بوده است را، محکوم به مرگ کنیم و بگوییم: مرگشان اجتناب ناپذیر بوده است؟ شما که اینقدر به وطنتان و هر چه مربوط به آن است، علاقه دارید، چرا دمی نمی اندیشید که آن سربازان نگونبخت نیز مملکتشان را دوست داشتند؟ چرا نمی اندیشید که وقتی از دید ما اسکندر، "گجستک" است، مللی که کوروش مغلوبشان می کرد نیز همین حس را نسبت به او داشتند؟ این همه تعریف و تمجید از آریوبرزن برای چیست؟ او هم سربازی بود، مثل همین سربازهایی که از دید شما، مرگشان اجتناب ناپذیر بود. به راستی اگر وطن آنقدر عزیز است که مرگ در راهش، بزرگ شدن شخص در انظار مردم را در پی دارد، چرا ما دقت نمی کنیم که دیگران نیز مثل ما وطنشان را دوست دارند. دوست عزیز، یک لحظه چشمتان را باز کنید و با دقّت ببینید: کوروش یک جهانخوار است، او هیچ حرمتی برای استقلال و امیال وطن دوستانۀ سایر ملل قائل نیست. شما فقط چون یک ایرانی هستید، او را دوست دارید، غربیها هم اگر از او تعریف می کنند، درست مثل تعریف و تمجیداتشان از مصر عصر فراعنه، به این خاطر است که می خواهند ملل اسلامی را به فرهنگ پیش از اسلامشان سوق بدهند.
امّا شما چگونه می فرمایید که قصد کوروش از نکشتن شاهان آن سرزمینها این بوده است که «از نیرو و تجربشون در راه خدمت به مردم همون کشور استفاده کنه.» چنین رفتاری را اکثر ابرقدرتها در قبال سران مخالف دارند. همین شاه خونخوار خودمان، اجازه داد کسی که قصد ترورش را داشت به حضورش شرفیاب شود و حتی او را عفو نمود! امّا کجا بود این عفو و بزرگواری وقتی دژخیمانش مردم را در خرداد 42 و سال 57 به خاک و خون می کشیدند؟ انگلیس نمونۀ روشن و شناخته شدۀ این رفتار است. ولی البته بله، همیشه "خدمت به مردم" بهانه ای برای تجاوز بوده است، البته در اعصار بعد اسمی زیباتر یافت: استعمار، یعنی ما خواهان ساختن کشور شما و سر و سامان گرفتن آن هستیم! همان توجیهی که هجوم دژخیمان انگلیس و فرانسه و آمریکا را به کشورهای دیگر معقول نشان می داد. دوست عزیز، آیا هیتلر، وقتی فرانسه را گرفت، رهبر فرانسه را اعدام کرد؟ او را زندانی کرد؟ البته او در نهایت اعدام و کشته شد، ولی نه به دست هیتلر، بلکه در دادگاه نورنبرگ و به دست متفقین. حال باید با این حساب، جنایات هیتلر در لهستان و سایر کشورهای اروپایی را فراموش کنیم؟ متفقین وقتی به ایران یورش آوردند، شاه ایران را نکشتند! او خودش استعفا کرد و برای گذراندن ایام بازنشستگی عازم موریس شد[توجیهات مضحک رژیم پهلوی در مورد ذلّت بزرگی که نصیبشان شده بود!] آنها حتی حسن نیت خود را با روی کار آوردن فرزند ارشدِ همان شاه، نشان دادند!! آیا باید فراموش کنیم که این متفقین در همین ایران خودمان چه جنایتها در حقّ مردم ما کردند؟ آیا باید تجاوزشان به خاکمان را تلاشی برای خدمت به مردم و مرگ سربازانی مثل بایندر را امری اجتناب ناپذیر بخوانیم؟ آیا باید فراموش کنیم که غلات کشور را مصادره کردند و قحطی ایجاد شد و چه انسانهای فراوانی فقط در همین ایران، در اثر فعالیتهای متفقین مردند؟ حال شمایی که اینها را به عنوان یک ایرانی می فهمید، باید درک کنید که بهانۀ خدمت به مردم و زنده نگاه داشتن سران ملل مغلوب، دستان خونین کوروش را پاک نخواهد نمود.
البته یادآوری این نکته نیز بد نیست، که طبق کتیبه های بابلی معاصر کوروش[که پیش از تازش کوروش به بابل نگاشته شده اند]، کوروش به سرزمینی که نامش مورد بحث است و برخی آنرا لیدی می دانند، حمله کرد و فرمانروایش را نیز کشت.
امّا اینکه می پرسید: «اگه او رو با سایر حاکمان هم دورش مقایسه کنیم نمیشه گفت که در عصرخودش متمدن ترین بوده و برای اعمال روشهای خودش که به نفع ملتها بوده راهی جز جنگیدن با اونها نداشته؟» خب مشکل اساسی این هست که شما جهانخوارگی کوروش را عملی به نفع ملّتها تلقّی می کنید! عملی که بعدها سلاطین و جباران بسیاری و از جمله هیتلر و محمد رضا پهلوی و پدرش[و البته ایندو در ابعاد میهنی و نه جهانی]، مدّعی آن بودند. یک نظم نوین جهانی، زیر حکومت آریایی هیتلر، چیزی که مردم کلّه پوک لهستان به راستی قادر به فهم آن نبودند، و این نفهمی چگونه اصلاح شد؟ مردم لهستان هم، مثل مردم ماد و لیدی و بابل و ارمنستان و سکائیه، کشته دادند، همانطور که بعد هم که نظم نوین زیر لوای حکومت مردمی و کمونیستی را برنتافتند، باز کشته دادند! توضیحات بیشتری در بالا دادم که نیازی به تکرارشان نمی بینم.
البته کوروش نسبت به همدورگانش، ابداً متمدن ترین نیست، که متمدّنترینهای آن دوره، این گونه جهان متمدّن خود را به جنگ و آشوب نمی کشاندند. شاهان بسیاری بر سریر قدرت آمدند و رفتند، و اینگونه اندیشه های مخرّب و جهانخوارانه در سر نداشتند و یا اگر داشتند آنرا عملی نکردند. جهان متمدّنی که ما در عصر پس از تاریخ می شناسیم، تا زمان کوروش، این همه جنگ را در یک پریود زمانی کوتاه، تجربه ننموده بود.
کوروش نسبت به همدورگانش، متمدّنتر نیست، ولی موذی تر، فریبکارتر، و سیاستمدارتر است. او با پنبه سر می برد. غرور ملّی ملل را در هم می شکند، و بعد طوری رفتار می کند که گویی کسی از خودشان بر آنها حکومت یافته است. درست رفتاری که انگلیس با مستعمراتش داشت: ناراحت نباشید ای مردم مغلوب! شما شهروندان ایران هستید!! ولی آیا یک بابلی دوست دارد یک بابلی باشد یا یک ایرانی؟ یک لیدیایی دوست دارد لیدیایی باشد یا ایرانی؟ اگر صدّام ایران را می گرفت و شما را یک شهروند محترم عراقی به حساب می آورد، آیا به راستی شما از این مسئله شاد بودید؟
می پرسید: «اصلا وضعیت تمدنهای دیگر اون زمان در مقایسه با ایران چطور بود؟» وضعیت دقیق آن تمدّنها برای ما روشن نیست. ولی سیستم حاکمۀ ایران، یعنی دولت ماد و سایر این تمدّنها، نشان داده اند که تا پیش از روی کار آمدن کوروش، توانسته اند با صلح و صفا کنار هم زندگی کنند، و حتی با یک اتحاد بزرگ، تمدّن متجاوز آشور[یا آسور] را نیز منقرض نمایند.
اینکه این کشورها غرق در ظلم بودند، بیشتر ادعای کوروش پرستان عصر حاضر و قرنهای اخیر است، آنها مجبورند توجیهی قرن بیستمی و بیست و یکمی برای تجاوزات کوروش به خاک سایر ملل پیدا کنند. تاریخ صراحت چندانی به این مسئله ندارد. تاریخ بیشتر سعی در نشان دادن جنگها دارد تا توجیه آنها. آن عصر، عصر تبلیغات نیست که بخواهند ملل را برای هجومشان تحمیق کنند، ولی با این وجود رگه هایی از تحمیق ملل را در اسناد تاریخی هم می توان دید و به خصوص در آن گلنوشتۀ معروف کوروش: منشور حقوق بشر!! نمی دانم چرا هر وقت می خواهند سر بشر را با پنبه ببرند، از حقوقش سخن می گویند!!
من نمی گویم که کوروش الزاماً آدم بدی بوده است! شاید تاریخ در موردش دروغ گفته است! شاید منشور منسوب به او جعلی است! شاید... ولی کوروش پرستان بر اساس همین تاریخ، می گویند که او خیلی مرد خوبی بوده است! من نگاه سیاه و سفیدی ندارم. کوروش را مردی با رنگ خاکستری تیره می بینم. به وطنم عشق می ورزم، ولی از دروغسازی در مورد وطنم، بیزارم. بگذارید، دیگران وطن فروشمان بخوانند. ولی یک پرسش اساسی دارم:
اگر کوروش هدفش ریشه کن کردن ظلم بود، چرا سران ظلم را زنده نگاه می داشت و حتی زندانی هم نمی کرد؟ آیا شهنشهان «ظالم» این کشورها بیشتر از سربازانی که در جنگ با کوروش کشته می شدند، لیاقت مرگ را نداشتند؟!
با تشکّر از پرسش شما.
سلام
خیلی از وبلاگتون استفاده کردم...
یعنی اگه وبلاگ شما نبود شب قدر گندی میداشتم
تبادل لینک کنیم؟
سلام. ممنون از لطف شما. روی این وبلاگ با لینک کردن شما موافقم، ولی صبر کنید تا چند ماهی از فعالیتتان بگذرد، بعد به من یادآوری کنید.
سلام
از جواب مفصلتون خیلی زیاد ممنونم.
به هیچوجه دلبستگی خاصی به کوروش ندارم که بخاطرش حقیقت رو نادیده بگیرم.بنظرم آدمی که معصوم نباشه قابلیت تایید 100% رو نداره و باید کارهای خوب و بدش رو با هم دید.سوالیکه پرسیدم
نقطه ی توقف سوال و جواب ذهنی خودم بود که جوابی براش نداشتم.
جایی رو برای پرسیدن چنین شبهاتی سراغ ندارم.میتونم باز هم ازتون کمک بگیرم؟البته سعی میکنم خیلی این اتفاق نیفته چون میدونم که اینجا یه سایت پاسخگویی نیست
میشه؟
با سلام.
بنده در حدّ سواد و فرصتی که دارم، در خدمت هستم.
یاد آوری!
سلام، عزیز عرض کردم که بگذارید که یک چند ماهی از فعالیتتان بگذرد. با سپاس