سلام.
البته من به جناب حافظ جسارت نمیکنم ایشان شاید در حد عرفانی بالایی بوده و اشعارش را هم برای خودش میسروده و افراد دیگری بودند که اشعارش را جمع کردند و دیوان ساختند ولی بدانید برای شناختن خدا باید سراغ کسانی رفت که برگزیدگان خدا هستند. جوانان ما میخواهند با خدا دوست شوند. خب بشوید ولی راه دوستی با خدا را چرا در زندگی «دوست خدا» نمیجویید؟ببینید که حضرت ابراهیم که لقبش رفیق خدا بود چگونه با خدا حرف میزد .
امروز میخواهم دعایی را به شما معرفی کنم که برای افرادی که دوست دارند با خدا حرف بزنند به منزلۀ یک درس است. آنچه در این مقاله میاورم یک «تفسیر» نیست بلکه شناخت من است از این دعای بلند منزله.
برای خواندن متن روی ادامۀ مطلب کلیک کنید
ادامه مطلب ...ترجمۀ غلط از قرآن و تفسیر به رأی
در این راه آیات قرآن را به نفع خود ترجمه میکنند:
برای مثال این ترجمه ایست که یک شبهه افکن دروغگو از آیۀ 28 سورۀ آل عمران آورده است:
مؤمنین نباید غیر مؤمن به اسلام را به دوستی بگیرند مگر از روی ترس و خدا شما را از خودش بر حذر میکند(!) تا از غیر مؤمنین نترسید و از خدا بترسید.
میبینیم که شبهه افکن سعی کرده با ترجمۀ غلط قرآن را به خودخواهی و دعوت به دورو بودن محکوم کند و همچنین با بکار بردن واژۀ «غیر مؤمن به اسلام» خواسته بگوید روی سخن قرآن در این کلام مسیحیان و یهودیان و زرتشتیها است و اما معنی حقیقی آیه اینست:
مؤمنین «کافران» را «به جای مؤمنین» به دوستی «نمیگیرند» و هر کس چنین کند به هیچ وجه از (بندگان) خدا نیست مگر آنکه از (دشمنی و شکنجۀ) آنها بسیار بترسند و خدای یگانه «مواظب» شماست و بازگشت به سوی خداست.
اختلاف ترجمه را دیدید؟ کلماتی را که این شبهه افکن غلط ترجمه کرده را با گیومه مشخص کردم تا بیشتر دقت کنید. میبینید که اینجا هیچ حرفی از اهل کتاب و ترسیدن از خدا نیست. متأسفانه ترجمۀ غلط و تفسیرمآبانۀ آقای الهی قمشه ای هم به این قماش از ملحدین خیلی کمک کرده است به طوری که ایشان در برخی موارد به جای ترجمه کردن آیه تفسیر خودشان از آیه را بیان میکنند. من به جوانان توصیه میکنم تا آنجا که میتوانند عربی یاد بگیرند تا خود بتوانند به درستی ترجمۀ آیات اطمینان یابند.
از سوی دیگر الحادگرایان سعی دارند با تفسیر به رأی مفهوم اسلام را در ذهن جهانیان مخدوش کنند و بارزترین نمونه اش هم تفسیرشان از این آیه است:
هر جا کفّار را یافتید آنها را بکشید.
که از آن تفسیر به جنگ طلب بودن اسلام میکنند در جواب این تفسیرها باید بدانیم که:
اول از همه تفسیر قرآن کار هر کسی نیست و وقتی علما پس از دهها سال تحصیل علم ، کتاب تفسیر مینویسند معلوم میشود که چقدر اینکار دشوار است.
دوم اینکه هر آیه شأن نزولی دارد این آیه زمانی نازل شد که کفّار عهد صلح دهسالۀ خود با پیامبر را زیر پا نهادند و گروهی از مؤمنین را به قتل رساندند بد نیست بدانیم که بعد از این آیه بود که مکه توسط مسلمین تسخیر شد ولی با این وجود هیچ خونی ریخته نشد.
سوم اینکه برخی آیات محکمات و بعضی متشابهاتند ؛ برخی ناسخ و گروهی منسوخند آیا این آیات را تشخیص میدهید که به تفسیر قرآن میپردازید؟ بد نیست بدانید نظر قرآن در مورد کافران فقط با آن آیه مشخص نمیشود و آیاتی مثل آیات سورۀ کافرون نیز باید مد نظر قرار گیرند:
بگو ای کافران آنچه میپرستید را نمیپرستم ... دینتان برای خودتان و دین من برای خودم
که نشان میدهد که قرآن کفار را به حال خود رها کرده و بخواطر دین غلطشان حکم به اعدامشان نمیدهد
زن اروپایی
البته این نوع زنها که در پشت مجله «زن روز» (در آن زمان و این زمان در اینترنت ) میبینیم در اروپا هم هستند اما در جاهای مخصوصی !! به عنوان «زن شب» این غیر از زن اروپایی است ... فقط بعضی از زنان اروپایی هستند که ما حق داریم بشناسیم . آنهایی را که فیلمها و مجله ها و تلویزیون های جنسی و رمانهای نویسندگان جنسی به ما نشان میدهند به عنوان تیپ کلی «زن اروپایی» یه ما میشناسانند .
حق نداریم آن دختر اروپایی را بشناسیم که از شانزده سالگی به صحرای نوبی به آفریقا به به صحرای الجزایر به استرالیا میرود تمام عمرش را در محیطهای وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی میگذراند و شب و روز در جوانی و کمال پیری درباره ی امواجی که از شاخکهای مورچه فرستاده میشود و شاخکهای (مورچه های) دیگر آنرا دریافت میکنند و چون عمر را به پایان میبرد دخترش کار و فکر او را دنبال میکند این نسل دوم زن اروپایی در سن پنجاه سالگی به فرانسه باز می گردد و در دانشگاه میگوید : «من سخن گفتن مورچه را کشف کرده ام و بعضی از علایم مکالمه او را یافته ام.»
حق نداریم «مادام گواشن» را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه افکار و مسایل فلسفی حکمت بوعلی و ابن رشد و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری (آیا این افراد را میشناسید ؟ ) را در فلسفه یونان و آثار ارسطو و دیگران پیدا کرد و با هم مقایسه نمود آنچه حکمای ما بد ترجمه کرده اند را تصحیح نمود.
...حق نداریم «رزاس دولا شاپل » که بیش از همه ی علمای اسلام و حتی همه شیعیان و کباده کشان ولایت علی و مدعیان معارف علوی , او یک دختر زیبای آزاد و مرفه سوئدی نژاد , با دوری از جو فرهنگی اسلام و زمینه تربیتی و اعتقادی شیعی , از آغاز جوانی زندگیش را وقف شناخت آن روحی کرد که در اندام اسلام مجهول ماند ... درست ترین خطوط سیمای علی لطیف ترین موجها ی روح و ابعاد احساس و بلندترین پرشهای اندیشه او را یافت و رنجها و تنهاییها و شکستها و هراسها و نیازهای او را برای نخستین بار و نه تنها علی بدر و حنین که علی محراب و شب و چاههای بیرون مدینه را را نیز پیدا کرد و نهج البلاغه او را .این دختر کافر جهنمی که هم آنچه علی به قلم آورده است پراکنده در این کتاب و آن دفتر و یا بیشتر نسخه های خطی پنهان اینجا و آنجا همه را گرد آورد و خواند ترجمه و تفسیر کرد و زیباترین نوشته هایی را که درباره کسی از یک قلم جاری شده است درباره علی نوشت و اکنون چهل و دو سال است که لحظه ای سر از اندیشه و تامل و کار و تحقیق بر نگرفته است .
ما حق نداریم دوشیزه «میشن» را بشناسیم که در اشغال پاریس بوسیله نازیها از سنگر نهضت مقاومت فرانسه ضربه هایی چنان کاری به ارتش هیتلری زد که دو بار غایبانه به مرگ محکوم شد و با اینکه خود یهودی است انسان بودن و آزادی را در اوجی میفهمد که اکنون در صف «فداییان فلسطینی» علیه صهیونیسم میجنگد!
ما حق نداریم هزارها دختر پاریسی را که دوشادوش مجاهدان الجزایری بی نام و نشان و بی انتظار پاداشی دنیوی یا ثواب اخروی در سازمانهای مخفی سنگرهای کوهستان ی و قلب پایگاههای جنگلی از سینه صحرای آتش ریز صحرای الجزایر تا زیرزمینها و پناهگاههای شهر شهوت و شراب پاریسعلیه استعمار فرانسه و قداره بندی چون ژنرال دوگلو سوستل و سالان و آرگو جنگیدند و شکنجه های هولناک را و شهادتهای شکوهمند را در راه آزادی ملتی بیگانه استقبال کردند .
ما حق نداریم که «آنجلا» دختر آمریکایی یا دختر ایرلندی را که دو ملت اسیر چه میگویم؟ همه مردم آزاده جهان و تمام بشریت مجروح و محکوم تبعیض و ستم و استثمار چشم به آنان دوخته اند بشناسیم و بدانیم که زن فرنگی نه آنچنان که آقایان محترم مسعودیها و فرامرزیها بنام «زن روز» اروپا به اطلاعات بانوان ما میرسانند ... تا آنجا پیشرفته که که تجسم ایده آل یک ملت و مظهر نجات و غرور و افتخار یک نژاد شده است ... یک بار ندیدم از دانشگاه کمبریج یا سوربن یا هاروارد عکس بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه می آیند و چگونه میروند.چگونه در کتابخانه ها بر روی نسخه های قرنهای چهارده و پانزده اروپا و الواحی که از دوهزار پانصد تا سه هزار سال پیش در چین پیدا شده یا روی نسخه ای از قرآن نسخه هایی از کتب خطی لاتین و یونانی و میخی و سانسکریت از صبح تا شب خم میشوند بی آنکه تکانی بخورند و چشم به این سو و آن سو بدوانند تا کتابدار کتاب را نمیگیرد و عذرشان را نمیخواهد سرشان از روی کتاب برداشته نمیشود
منبع: «فاطمه فاطمه است» اثر دکتر علی شریعتی
« چرا شیعه سکینه دختر امام حسین را در شش سالگی ترور میکند؟
شما هم حتمأ مثل من سئوال خواهید کرد:
چرا شیعه معتقد است که سکینه در شش سالهگی در جریان واقعه کربلا کشته شده است؟ به خصوص که اگرلازم باشد زنی در صدر اسلام و از خانواده پیامبر به عنوان الگوی دیگر زنان مؤمن قرار بگیرد. جواب را شاید در این قطعهها که در زیر آوردهم بیابیم:
در صفحه ٢٨٠ کتاب " زنان پردهنشین و نخبگان جوشن پوش" نوشته فاطمه مرنیسی آمده:
زنان مسلمانی که در آن دوره (صدر اسلام) در برابر محدودیتها مقاومت نشان دادند چه کسانی بودند؟ از مشهورترین آنها سکینه، یکی از نوادهگان پیامبر(ص) از طرف دخترش فاطمه، بود.
سکینه (دختر امام حسین) در سال ٤٩ هجری متولد شد. ... پنج یا به قولی شش شوهر کرد و با بعضی از آنها نزاع کرد، به بعضی علاقه و عشقی آتشین داشت، یکی از آنها را به جرم خیانت نزد قاضی کشاند و از هیچ کدام اطاعت تام و بی چون و چرا ( که از اصول ازدواج اسلام سنتی محسوب میشود) نکرد. در قراردادهای ازدواجش قید میکرد که نسبت به شوهرش اطاعت تام نخواهد داشت، بلکه آنطور که میخواهد خواهد زیست و نمیپذیرفت که شوهرش چند زن داشته باشد. او به مسائل اجتماعی و سیاسی و شعر علاقه زیادی داشت و شاعران را به خانهاش دعوت میکرد... تاریخ نویسان مجذوب شخصیت او شده و صفحات بسیار و برخی تمامی نوشته خود را به زندهگی او اختصاص دادهاند*.....او یکی از شوهران خود را واداشت تا در موقع عقد، حق نشوز، یعنی شورش علیه کنترل زناشوئی را- که فقها را رنجاند- امضا کند. او خواستار داشتن حق نشوز شد و مانند زیبائی و هوش سرشارش به آن افتخار میکرد و به نقش اساسی و پویای زنان در فرهنگ عرب تأکید داشت....سکینه در مدینه در سال ١١٧ هجری در سن ٦٨ سالگی درگذشت.
خوب به نظر من همینها کافی است که مرتجعین نخواهند که یک چنین زنی در خانواده پیامبر شناخته شود و به همین دلیل شیعه وی را در شش سالهگی ترور کرده و همراه پدرش حسین وی را هم زنده به گور میکند.
* شماری از مورخانی که درباره سکینه نوشتهاند: ابن قتیبه، ابن عبدریه، ابن عساکر، زمخشری، ابن سعد، ابوالفرج اصفهانی، ذهبی، صفدی، بخاری»
واقعا جالب است که کسانی بین همین ردیه نویسها پیدا میشوند که به علت بی اطلاعی اینطور تحریف میکنند.
اما یک سوال از دوستان دارم به نظر شما اگر این ردیه نویس از ماجرای واقعی رقیه و سکینه(س) خبر داشت باز هم چنین ردیۀ سستی مینوشت یا سعی میکرد طوری تحریف کند که آب هم از آب تکان نخورد؟!!
در اینجا باز هم از جوانان میخواهم: هر جا ردیه ای دیدید که در پی آن اسناد و مدارکی ذکر شد خیال نکنید به علت بیان اسناد مطلب واقعیست. خیلی وقتها سند ذکر شده هیچ اعتباری ندارد . خیلی وقتها حرفی که ادعا میکنند اصلا در آن سند نیامده است و البته خیلی وقتها حرف نویسندۀ سند را هم تحریف میکنند و بخشی از آنرا بیان میدارند.
التماس دعا
سلام دوستان . امروز میخواهم یک کتاب به شما معرفی کنم که البته غیرمذهبی و تاریخی است. میدانید که پان ایرانیها و سلطنت طلبان خیلی سعی دارند بگویند که ایران به خاطر ورود اسلام دچار ضعف و انحطاط شد . خب من فکر میکنم کسانی که میخواهند در بحث با این افراطیون موفق باشند باید این کتاب از سری کتب "تأملی دردر بنیان تاریخ ایران" را حتما بخوانند. این کتاب را در بازار با نام «دوازده قرن سکوت» میشناسند. کتاب مد نظر ما کتاب اول دوازده قرن سکوت با نام برآمدن هخامنشیان است(دوازده قرن سکوت در چند جلد بیرون امده ما با جلد یکمش کار داریم.) قیمت این کتاب در بازار تنها 2000 تومان است که من به تمام دوستان مسلمانم توصیه میکنم حتما آنرا مطالعه نمایند.
در مورد کتاب:
این کتاب به بازبینی تاریخ هخامنشیان میپردازد و با ذکر دلایلی قصد دارد بگوید پایان رشد علمی ایران از آغاز اسلام نبوده بلکه با روی کار آمدن هخامنشیان بوده است. نویسنده در بخشهایی از این کتاب ابراز میدارد که هنر و صنعت در ایران باستان پس از روی کار آمدن هخامنشیان در واقع یاتقلیدی از هنر ایران پیش از هخامنشیان و مناطق فتح شده بوده و یا اقتباسی از فرهنگ یونان و روم. نویسنده در این کتاب میگوید که مسند علم که تا پیش از هخامنشیان در بین النهرین بود به اروپا منتقل شد ... به هر حال فرصتی برای تمام اقشار تا نگاه نوینی به تاریخ ایران و هخامنشیان داشته باشند زیرا خیلیها به خاطر وسعت حکومت هخامنشی فکر میکنند علم و دانش هم در دست آنان بوده است. کتاب را بخوانید و فکر کنید!
به متعصبینی هم که ناراحت میشوند میگم که چه ایرادی دارد که بعد از اینهمه نظر موافق یک نظر مخالف هم بشنوید؟ مگر نمیگویید آزادی اندیشه؟!!!
سلام دوستان با مطلبی دیگر از کتاب یکی از اسلامستیزان در خدمتتان هستم . پیشاپیش از تمام شیعیان بخاطر آوردن این متن کثیف از این نویسنده عذر میخواهم فقط به شیعیان میگویم اگر بعد از خواندن این متن فورا دست بکار ساختن یک وبلاگ در رد حرفهای این فحاشان نشدید حتما در شیعه بودن خود شک کنید. توضیحا عبارات رنگی از من و عبارات سیاهرنگ از این نویسندۀ کتاب است و اما خود متن:
نامهای عربی در بین ایرانیان
بسیاری از نامهای عربی که درمیان ما ایرانیان رایج است درمیان اعراب اصیل (عربستان سعودی، کشورهای خلیج پارس..) ابداً متداول نیست! هرچند امکان دارد که این نامها درمیان شیعیان مورد استفاده قرار بگیرد. آنهم بعنوان عشق وتعصب ویژهای که نسبت به برخی از شخصیتهای تاریخ اسلام داشته و دارند. اما بدون شک اگر پدرومادری با ریشۀ این گونه نامها ومعنای آنها آشنایی میداشتهاند هرگز نامهای نازیبا را بعشق شخصیتهای تاریخی برروی فرزندان خود نمینهادند. با هم به معنی چندنام نگاهی میاندازیم که نتیجه سالها پژوهش و کنکاش میباشد:
ام کلثوم: ام یعنی مادر و کلثوم به فرزند خیکی و چاق اطلاق میشود .
پاسخ: کلثوم یعنی زیبای تپل نه اونچه این آقا میگوید.
حفصه: هسته خرما و یا زن سیاه و زشت .
پاسخ:برعکس فرمایش این موجود دروغگو حفصه یعنی شیر ماده (ماده شیر)
خدیجه: به سقط جنین شتر میگویند .
پاسخ:خدیجه هم به معنای کودک است نه سقط جنین نمیدانم چرا غرضورزی انسانها را به چنین دروغهایی وامیدارد.
بتول: زنی که هوس مرد و همخوابگی دارد.
پاسخ: بتول یعنی پارسا و پاکدامن باز هم نویسنده دروغ گفته است.
سمیه: از سم می آید و به اندازه زهری که در چیزی باشد میگویند.
پاسخ:وقتی یک بیسواد کتاب بنویسد همین میشود! سمیه یعنی همنام و همتا و همچنین بلند و رفیع
سکینه: که مسکین نیز با این نام هم خانواده میباشد، به بانوی گدا و خوار و بیچاره میگویند.
پاسخ: سکینه از سکن میاید و به معنای آرامش و وقار است چنانچه خدا میگوید ما به قلوب مومنین سکینه(=آرامش) نازل میکنیم.
عذرا: به هرآن چیزی که سوراخ نشده باشد میگویند.
پاسخ: عذرا به معنای رخساره و چهره است.
فاطمه: از فطم میآید و به بچه شتر ماده از شیرگرفتهشده میگویند.
پاسخ: فحاشی تا به کجاها! میبینید این فرد برای تحقیر مسلمین چگونه دروغ و توهین را با هم امیخته است؟ فاطمه یعنی برنده زیرا امید دشمنان پیامبر را که ابترش میخوانندند را قطع کرد(برید) ضمنا این اسم قبلا هم بکار میرفته مثل مادر امام علی(ع).
ذبیح: به هرچارپایی که گلویش را ببرند میگویند. ذبح شده یعنی گلو بریده .
پاسخ: ذبیح اسم کامل نیست اصلش ذبیح الله است که یعنی سر بریده در راه خدا . البته اگه این نویسنده رو هم سرش را ببرن ممکنه بگن یه خر کمتر!!
باقر: که از خانواده بقره میباشد به گاو نر چاق میگویند و اعراب جاهلی به کسی که خیلی چیز میفهمیده است نیز میگفته. باقرالعلوم یعنی طرف همچون گاو چیز میداند.
پاسخ: واقعا که شرف ندارد این قلم بدست مزدور چراکه اگر شرف داشت قلمش را به دلار نمیفروخت. بقره اسم جامد غیر مصدریه چطور ریشه میشه؟ باقر از ریشه ی بقر است یعنی شکاف دهنده و باقر العلوم یعنی شکاف دهنده ی علوم(باز کننده ی پیچیدگیهای علوم)
عباس: از عبس میآید به معنای اخمو، ترشرو، ترسناک و بدخو.
پاسخ: عباس هم از ریشه عبس نیست بلکه جامد غیر مصدریه یعنی : نگاه کردن شیر
کاظم: از کظم میآید و به معنای لال بودن، گنگ و بیزبان و خاموش .
پاسخ: این نویسنده واقعا نه شرف دارد و نه شعور: کاظم مخفف کاظم الغیظ است یعنی کسی که خشمش را میخورد.
هاشم: به نان فروش دورهگرد میگفته اند!
پاسخ:هاشم هم به معنای شکننده و نیز به معنای کسی که شیر میدوشد است. چقدر این نویسنده حقیر است.
حیدر: این نام مخلوطی است از عربی و پارسی، حی یعنی زنده و در یعنی دریدن! حیدر به کسی گفته اند که انسانها را زنده زنده پاره میکرده است.
پاسخ:مزخرفگویی را میبینید؟ حیدر یک کلمه ی کاملا عربیه به معنای شیر.
صغری: کوچک و پست و اصغر نیز از همین خانواده و ازریشه صغرا است، به معنای کوچکتر!
پاسخ:چقدر نفهمست(!) که نمیفهمد که اصغر و اکبر، صغری و کبری فقط برای نشان دادن بچه های کوچکتر و بزرگتر است. وقیت اسم یک بچه علی اکبر و اسم دیگری علی اصغر است در واقع فرد اسم چند فرزندش را علی گذاشته و با پسوند اکبر و اصغر بزرگ و کوچکتر بودنشان را مشخص میکند تا موقع صدا زدن دچار مشکل نشود.
خب دوستان.آیا دیدید نتیجه سالها پژوهش و کنکاش این بی همه چیز را؟ واقعا غیرت مسلمانان به کجا رفته است؟ واقعا ما در آن دنیا چگونه میخواهیم خود را از امت محمد(ص) بنامیم؟ چگونه میتوانیم فکر کنیم نماز ما قبول است وقتی یاوه گوها لحظه ای از دروغگویی دست برنمیدارند؟ در بخش نظرات این پست به من جواب بدهید که اگر با خواندن این اراجیف خونتان به جوش آمد میخواهید در آینده چه کنید؟
سلام دوستان با یک مطلب دیگر راجع به علمی بودن قرآن در خدمت شما هستم :
پائین ترین سطح خشکی زمین و آمدن آن در قرآن
«غـُلِـبَـتِ الـرُّومُ ـ فی اَدْنـَی الاَرْضِ وَ هُـمْ مِـنْ بَعْـدِ غَـلَـبـِهـِمْ سَـیَـغـْـلِـبـُونَ »! روم ۱-۲
« رومیان مغلوب(فارسیان)شدند - در جنگی که در نزدیک تر زمین واقع شد و انها پس از مغلوب شدن فعلی به زودی بر فارسیان باز غلبه خواهند کرد»!
نکات آیات:1ـــ محل شکست خوردن رومیان پائین ترین سطح زمین است. 2ـــ رومیان در اندک زمانی پس از شکست خود از ایرانیان بر آنها پیروز خواهند شد..
1ـــ محل شکست خوردن رومیان پائین ترین سطح زمین است:
محل جنگ مورد نظر آیه که در سال 619 میلادی میان ایرانیان و رومـیـان رخ داده و منجر به شکست رومیان شـده در منطقه اَغوار دریای مرده در فلسطین قرار دارد. آن نقطه دقیقاً پائین ترین نقطه سطح خشکی زمین است و 392 متر از سطح دریا پائین تر است. این اندازه گیری البته با امکانات ماهواره ای صورت گرفته و از دانش قرن بیستم بشر است.
2ـــ رومیان در اندک زمانی پس از شکست خود از ایرانیان بر آنها پیروز خواهند شد:
در سال 626 میلادی یعنی 7 سال بعد، جنگ دیگری میان ایرانیان و رومیان در گرفته بوده که در آن رومی ها پیروز شده اند. اگـر چـنـین جنگ مجددی میان رومیان و ایرانیان رخ نمی داد یا نتیجه آن چنانکه آیه پیش بینی کرده بود نمی شد، همه دین محمد می سوخت. روشن است که کـسـیکه دیـنی را از خود در می آورد هـیچگاه چنین چیزی راجع به آینده نمی گوید، که در صورت درست درنیامدن همه دین وی بسوزد. و تنها خداوند می تواند این حرفها را بزند.
اگر در تاریخ مشخص شـده مزبور (یعنی در فـاصله سـه تـا نه سـال پس از شکست رومیان از ایرانیان) میان مسلمانان و دشمنان آنها نبردی صورت نمی گرفت و یا نتیجه آن چنانکه قـرآن پـیـش بـیـنی کرده بـود نمی شـد دیـن محـمد می سوخت. روشن است که وقتی کسی دینی را از خود مـی سـازد هـیـچـگـاه هـمه دار و ندار خود را در گرو یک چنین پـیـش بینی ای نمی گذارد. و روشن است که چنین پیشگوئیهائی فـقـط کار خداوند می تواند باشد.
باز هم سلام دوستان.
یکی از مسائلی که بسیار در سطح جامعه حتی بین مسلمانان از آن سخن میرود اینست که با آمدن اسلام ایران عظمت خود را از دست داد. خب بیایید با چشمی بازتر به مسئله بنگریم:
اول اینکه ایران پیش از این هم در عصر سلطه یونانیها برای مدتی دراز استقلال خود را از دست دادند چنانکه زبانشان هم تغییراتی کرد. هر چند شورش پارتیها خیلی زودهنگام صورت گرفت ولی خیلی طول کشید تا سراسر ایران را فراگیرد . پس این امر پیش از این نیز صورت گرفت ولی سوال اینست که چرا تا اولین شورش ایرانیان پس از اسلام سالها طول کشید(اولین شورش رسمی در زمان مأمون عباسی صورت گرفت)؟ چرا ایرانیان حتی با عربها در تغییر حکومت از اموی به عباسی همکاری کردند؟ساسانیان با مردم چه کرده بودند؟ خوشبختانه تاریخ گویای جواب است. در واقع مردم ایران به جایی رسیده بودند که دیگر امیدی به اشراف زادگان و زورمندان خود نداشتند.
دوم آنکه هر قومی عصر اوجی دارد و قومی پس از قوم دیگر ابرقدرت میشود:روزی سومر تا آشور ، روزی ایران هخامنشی ، روزی روم ، روزی قوم عرب ، روزی قوم ترک و بعد مغول در اوج قدرت قرار گرفتند و امروز میبینیم ابرقدرتها غربیند و از قاره هایی دیگر(به غیر از چین)چرا از بین اینهمه ابرقدرت که بر شما مسلط شدند فقط با اعراب مشکل دارید؟ (البته با انگلیس هم مشکل دارند و اسلامگرایان را به انگلیسی بودن هم محکوم میکنند ولی خودشان برای ویزای انگلیس جان میدهند!)
سوم اینکه ایران پیش از اسلام کشوری بود طبقاتی که مرفهان بیدرد در آن حق تحصیل داشتند پس مسلم است که در علم به هیچ جای خاصی نرسیدند برعکس آنچه تحریفگران تاریخ میگویند در عصر ساسانی ایرانیان در علم در سطح بالایی قرار نداشتند و از مهندسین رومی استفاده میشد(ر.ک ایران در زمان ساسانیان آرتور کریستینسن) ایران ساسانی در طول چهارصد سال به غیر از نوابغ نظامی و سیاسی (که اگر نداشت زودتر سقوط میکرد) فقط نام درخشان بزرگمهر را در تاریخ به نام یک دانشمند بزرگ ثبت کرده است ولی در ایران پس اسلام آن هم در شرایطی که کشوری به نام ایران وجود نداشت ما در هر زمینه ای دانشمند بزرگی داریم : در نجوم خواجه نصیرالدین طوسی و عمرخیام در ریاضی ابن هیثم ،خوارزمی بوعلی و ابو ریحان و ... در شیمی باز هم ابوریحان و دیگران در پزشکی از همه مشهورتر ابوعلی سینا و سایرین و در زمینه ادب و هنر که لیست بزرگی را باید ردیف کرد... بد نیست بدانید که ژان ایرانیها برای اینکه حرفشان در برابر این استدلال ضایع نشوند ادعا میکنند که در کتابخانه های پارس پر بود از کتب علمی پس چرا هیچیک از کتب حتی اسمشان هم در جهان پراکنده نشد؟ حال آنکه در همان عصر سقوط ایران علمای غرب با شنیدن آوازه علم اسلامیان به شرق میامدند.
چهارم اینکه باید پرسید مگر ایران قبل اسلام چه عظمتی داشت آیا عیب نیست که حکومت ساسانی با دو جنگ آنهم فقط در جنوب غرب و مرکز ایران ساقط میشود؟ مسلم است که در ان عصر دیگر ایران تابع ساسانیان نبود و خیلی از ایالات خودسر یا حتی ملوک الطوایف شده بودند لذا سپاه اسلام فقط با دو جنگ کار ساسانیان را تمام کرد و اگر کوههای البرز نبودند همان موقع سراسر ایران را تسخیر مینمود حتی خود یزدگرد سوم نیز توسط یاغیان بر حکومتش تحت تعقیب قرار گرفت و در غربت کشته شد ... در عین حال باید توجه داشت که ایران در عصر صفویه به مقام عصر ساسانی خود بازگشت و توانست خود را در برابر ابرقدرتی چون عثمانی که بالهای گسترده خود را بر بخشهایی پهناور آسیا ،اروپا و آفریقا گسترده بود، حفظ کند و با صلابت از پیشروی عثمانیها از غرب و روسها از شمال و پرتغالیها و بعد انگلیسیها از جنوب و ازبکها از شمال شرق جلوگیری نمود انچه باعث ضعف ایران شده است درست مثل عصر ساسانی حکومتها کوتاهی بود که پس از صفویه به سرعت میامدند و میرفتند:افشاریه ، زندیه ، قاجاریه ، پهلوی همه در طول چند سال آمدند و رفتند؟ این تغییر حکومتها در زمانی بود که استعمار چنگالش را بر رخسار جهان میکشید. پس علت ضعف امروز ما اسلام نیست بلکه به خواب رفتن ایرانیان و شرقیان در زمان استعمار غرب بود.