سلام به تمام دوستان.آنچه در زیر می آید ادامۀ پست پیشین است.خواهشمندم پیش از خواندن مطلب بحث برهان فطرت را مطالعه بنمایید.و اما ادامۀ مطلب(مطالب مشکی از افشا و مطالب رنگی پاسخهای من هستند):
از این برهان با عنوان برهان فطرت نیز یاد می شود، و اینگونه بیان می کنند که باور به خدا فطریست (یعنی همیشه و همه جا وجود داشته و خواهد داشت) و لزا خدا وجود دارد.
به نویسندۀ افشا توصیه میکنم از روی کلمۀ «لذا» ده مرتبه بنویسد تا دیگر آنرا مانند اینجا «لزا» ننویسد!
از سوی دیگر نویسندۀ امین(!)، بار دیگر برهان فطرت را اشتباه تعریف میکند.آیا عمدی در کار است؟ یا اینکه اصلا" نمیداند برهان فطرت چه میگوید؟
آنچه فطری بودن باورها می نامیمش، معمولا چیزی نیست جز بازتابی از هنجارهای اجتماعی. نمونه ای از آن می تواند شیوه ی لباس پوشیدن باشد. ما عادت داریم بیشتر بدن خود را بپوشانیم، و در صورتی که جز این باشد معذب خواهیم بود. آیا این مسئله به معنی فطری بودن "حیا"ست ؟ خیر، به این خاطر است که محیط اینگونه ما را عادت داده است، همانطور که بسیاری از قبایل بدوی عادت به لباس پوشیدن ندارند و از این خصلت فطری بی بهره هستند. حال فرض کنید جوامعی باشند که تبلیغاتی بسیار بسیار زیاد برای خدا می کنند (مثل ایران و اکثر کشورهای دیگر) و باور خدا نیز فطری نباشد. به نظر شما فردی که از لحظه ی تولد با این مسئله درگیر است می تواند آن را از ناخودآگاه خود خارج کند ؟ به نظر من نمی تواند، و این همان است که فطری بودن باور می خوانندش. مانند زبان مادری. زبان مادری نیز فطری نیست، ولی به خاطر ارتباط بسیار نزدیکی که با آن داشته ایم (به خصوص در زمان کودکی) هیچگاه از ناخودآگاه ما خارج نمی شود و تا پایان عمر نیز ما را همراهی می کند.
۱)مغلطه ها و سفسطه های نویسنده ادامه دارد! جالب اینکه مسئول این سایت شیطانی،بخشی ایجاد کرده به نام سفسطه ها و حقایق اسلام را سفسطه میخواند ولی میبینید که نویسندۀ افشا خود از هیچ سفسطه ای خودداری نمیکند.
۲)نویسنده امیال فطری را بازتاب هنجارهای اجتماعی میخواند! سؤال اینستکه این آقا از چه طریقی میخواهد ثابت کند که چنین است؟ چگونه میشود ثابت کرد به خاطر هنجارهای اجتماعی تمام اقوام قبایل حتی آنها که با هم هیچ ارتباطی نداشتند، معتقد به وجودی بودند که او را خدای خود میخواندند؟ آقای نویسنده یک ادعا میکند و میرود. مسلم است قادر به اثبات این حرف گزاف نیست.ما هم چون عقل داریم، این حرف را که حتی مدعی آن قادر به آوردن دلیل برایش نیست را قبول نمیکنیم.
۳)نویسنده سعی دارد حیا، نوع لباس پوشیدن و زبان مادری را چیزهایی مثل حس خداجویی جلوه دهد و بگوید اگر آن فطریست این هم فطریست! ولی این ادعا دروغ است.
حیا، طرز لباس پوشیدن و زبان مادری همه آموختنی هستند.اگر کسی تربیت نشود بیحیا خواهد شد درست مثل نویسندگان بیحیای سایت افشا که در بخشهای مختلف سایتشان اینهمه اهانتهای گزاف میکنند.در ضمن اگر حیا فطری بود زن و شوهر هم از اینکه در برابر یکدیگر با کمترین لباس حاضر شوند، نیز حیا میکردند؛آیا چنین است؟
اگر به کسی در مورد طرز لباس پوشیدن آموزش ندهند خب معمولا" خیلی شلخته است و حتی اگر مورد اعتراض جمع قرار نگیرد ممکن است بدون لباس در مجامع حاضر شود
.در مورد زبان مادری هم، اگر نوزاد دور از جمع یا در بین افرادی که هیچ حرفی نمیزنند بزرگ شود، نمیتواند به زبان خودش حرف بزند.پس بدیهیست که اینها همه آموختنی هستند.
این در حالیستکه خداجویی میلی درونیست که حتی در کودکی هم آنرا حس میکنیم.کودکی را ببینید که با دیدن یک فیلم سینمایی ناگهان عاشق شخصیت قهرمان فیلم میشود و مدام از او تقلید میکند.خب این تقلید به خاطر اینستکه او وجودی برتر از دیگران یافته است که یا به واسطۀ رفتار نیکو یا قدرت زیاد از دیگران برترست.(کودکانی که به شخصیتهای منفی دل میبندند،اگر روان سالمی داشته باشند، تحت تأثیر قدرت آن شخصیت قرار میگیرند.)پس میبینیم که کودک از درون خود به دنبال شخصیتی برتر میگردد و این در حالی است که کسی به او نگفته به دنبال یک شخصیت برتر بگرد، این جستجوی یک موجود قدرتمند و والا جلوۀ کوچکی از میل فطری خداجوییست.
۴)نویسندۀ سفسطه گر افشا در ادامه ادعا میکند که ما بدان سبب به فطری بودن خداجویی اعتقاد داریم که در کشورهایی مثل ایران تبلیغاتی بسیار بسیار زیاد برای خدا میکنند! این در حالیستکه باید پرسید: اقوام بدوی اقیانوسیه،آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی که نه ارتباطی با هم و نه ارتباطی با اروپا،آسیا و آفریقا داشتند چگونه خود به فکر پرستش چیزهایی افتادند؟
اینجا باز هم ذکر میکنم که ما در برهانهای اثبات خدا فقط ثابت میکنیم خدایی وجود دارد و اثبات صفات خدا مربوط به این براهین نیست لذا اگر کسی بگوید:«این اقوام بدوی که خدای یگانه را نمیپرستیدند» پاسخ اینستکه:«همین که همگی به دنبال چیزی به نام خدا میگشتند و این در حالی بوده که با هم ارتباط نداشته اند تا از هم یاد بگیرند نشان میدهد که آنها از درون خود به موجودی برتر که ویرا تقدیس کنند احساس نیاز میکردند وگرنه چرا هیچیک از این اقوام به موجودی ماورائی بی اعتقاد نبودند؟»
اگر منوی نظرات باز نشد اینجا کلیک کنید.