اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

اسلام آئین زندگی مخالف بیفکری

پاسخی به شبهات بیخدایان و سکولاریسم و افراد زندیق

ترفندهای شبهه افکنها(۲)

استفاده از احادیث جعلی و بی اعتبار

 در این روش شبه افکنها سعی میکنند با تکیه بر کتب حدیث و تفاسیر کم اعتبار احادیث و تفاسیر ضعیف را بدیهی جلوه دهند. در این زمینه باید مد نظر داشت:

 اول از همه باز هم مثل تفسیر تشخیص اینکه چه حدیثی صحیح است و چه حدیثی نه؛ کار راحتی نیست و دانشجویان علوم حدیث اقلا چهار سال باید برای درک اولیۀ آن درس بخوانند. پس یک شبهه افکن که حتی خواندن کتاب آسمانی را ننگ میداند چگونه میخواهد برای ما حدیث نقل کند؟!! ما چطور میخواهیم بدان اطمینان کنیم؟

دوم اینکه با وجود دشوار بودن ولی باز ما روشهایی را داریم که مای کم سواد هم بتوانیم گروهی از احادیث جعلی را بازشناسیم (و نه اینکه احادیث درست را تشخیص دهیم) مهترین این روشها تطبیق آیه با قرآن است مثلا این حدیث را به صورتهای مختلف در کتب گوناگون از پیامبر(ص) شنیده اید که:

 زن زیباروی نازا را رها کنید و (به جای او) کنیز سیاهی که بچه میاورد بگیرید!

این حدیث که باعث انزجار خیلی از دخترها از اسلام است موضوع را طوری جلوه میدهد که گویی از نظر اسلام زن دستگاه تولید کودک است!! در حالی که این حدیث نه تنها مصداق قرآنی ندارد بلکه در تضاد کامل با برخی آیات قرآن است: پیامبر خدا زکریا(ع) زنی نازا داشت ولی تا آخر عمر با او زندگی کرد. همسر بزرگوار پیامبر بت شکن ابراهیم(ع) یعنی بانو ساره(س) دقیقا طبق آیات و روایات «زیبارویی نازا» بود ولی حضرت ابراهیم او را رها نکرد تا در نهایت خداوند در سن پیری گوهری چون اسحاق(ع) را از همین «زیباروی نازا» به آن پیامبر همام اعطا کرد. نمونۀ مؤمنین در قرآن یعنی آسیه(س) زنی نازا بود  ولی این مسئله هیچ اثری در اسوه بودن آن بانوی بزرگوار برای ما نداشته است.

 

 سوم اینکه شما روزی چند دروغ از دیگران میشنوید؟ افراد دروغگو را ندیده اید؟ افراد بیدین بدترین دروغگویانی هستند که شما میتوانید ببینید و این را من با چشمان خودم دیده ام . نگاهی به پست کتاب آیین اوستا  که نویسندۀ این کتاب فردی بیدین است، بیندازید و ببینید که این آقا تا چه حد دروغ و افترا نوشته و نیز در آرشیو مردادماه پست دیگری از نوشته های این آقا دارم(خانمها اینیکی رو نخونن! چون جواب توهیناشو با توهین دادم!!) که میتوانید ببینید که تا چه حد دروغگوست.پس واقعا چرا برخی جوانها دروغ هر دروغگویی را باور میکنند؟

 

یادمان باشد شبهه افکنها چیزی برای از دست دادن ندارند پس هر دروغی میگویند در نهایت هم اگر قبول نکنید از آنها چیزی کم نمیشود پس راحت دروغ میگویند.

محل دریافت نظرات

خدا و خداشناسی در کلام پیامبر اعظم(ص)

خدای یگانه از زبان آخرین پیامبرش

 

 

آنچه آوردم گزیده ای از سخنان قصار حضرت محمد(ص) در کتاب نهج الفصاحة است:

 

۱.اگر میخواهید نزد خدا خداوند منزلتی والا یابید خشونت را با برداباری و محرومیت را با عطا تلافی کنید.

 

۲.خداوند ملّتی را که حق ضعیفان خود را نمیدهند پاک نمیگرداند.

 

۳.خداوند به صورت و اموال شما نمینگرد بلکه به دلها(=باطن) و  اعمال شما مینگرد.

 

۴.در موقع آسایش خدا را بشناس تا در موقع سختی تو را بشناسد.

 

۵.کسی که از گناه توبه میکند مانند کسی است که مرتکب گناه نشده است و کسی که از گناه آمرزش میطلبد و دوباره مرتکب آن میشود ؛ خدای خود را مسخره میکند.

 

۶.خدا را نزد بندگانش محبوب سازید تا شما را دوست بدارد.

 

۷.خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد ؛ بخشنده است و بخشش را دوست دارد ؛ پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد.

 

۸.خداوند راستگوست ؛ با او راست باش.

 

۹.بدکاری که به رحمت خدای بلندمرتبه امید دارد از عابد مأیوس ، به خدا نزدیکتر است.

 

۱۰.هر کس در حضور مردم نماز خود را نیکو کند و به خلوت رود آنرا بد بجا آورد، این اهانتیست که به خدای خود میکند.

 

۱۱.از جمله عباداتهای نیکوی انسان، خوش گمان بودن به خداست.

 

۱۲.بدترین گناهان کبیره ، بد گمانی به خداست.

 

۱۳.به درستیکه خوش گمانی به خداوند از نیکویی عبادت است.

۱۴.خداوند فرشته ای دارد که هنگام نماز بانگ میزند ای آدمیزادگان برخیزید و آتشهایی را که (بواسطۀ گناه) بر خویشتن افروخته اید با نماز خاموش کنید.

 

۱۵.هر کس از خدا چیزی نخواهد ، خدا از او خشمگین میشود.

 

۱۶.دو رکعت (نماز) کسی که متوجه خدا باشد بهتر از هزار رکعت (نماز) کسیست که از خدا غافل است.

 

۱۷.اصاعت مخلوق در معصیت خالق روا نیست.

 

۱۸.جهادگر کسی است که در اطاعت خدا با نفس خود به جهاد بپردازد.

 

۱۹.خدای را چنان عبادت کن که گویی او را میبینی. اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند.

 

۲۰.دانش انسان همین بس که خدای یگانه را بپرستد و نادانی انسان همین بس که دلبستۀ نظر خود باشد.

 

۲۱.اگر مردی از روز تولدش تا روز مرگش ،در پیرمردی، برای جلب رضایت خدا بر چهرۀ خویش بغلطد(یعنی به سختی عبادت کند)؛ عمل خود را در رستاخیز کوچک خواهد شمرد.

 

۲۲.وقتی بنده از خدا بترسد خدا همه چیز را از او بترساند و اگر بنده از خدا نترسد خداوند او را از همه چیز بترساند.

 

۲۳.اگر از روی تقوای خدا ، از چیزی درگذری خداوند بهتر از آنرا به تو خواهد داد.

 

۲۴.خدا را از فضل او طلب کنید زیرا خدا دوست داردکه از او بخواهند و افضل عبادات انتظار فرج است.

 

۲۵. از خدا علمی سودمند بخواهید و از دانشی که سودی ندهد به خدا پناه ببرید.

 

۲۶.هر کس چهل صبحگاه (شبانه روز) برای خدا خالص شود چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری شود.

 

۲۷.اگر روزی بر من بگذرد و در آن روز دانشی نیاموزم که مرا به خداوند نزدیک کند طلوع آفتاب ان روز بر من مبارک مباد.

 

۲۸.رضایت هیچکس را در خشمگین کردن خداوند مجوی.

 

۲۹.بهترین کارها نزد خدا دوست داشتن و دشمن بودن در راه خداست.

 

۳۰.نشانۀ دوست داشتن خدای بلند مرتبه علاقه به یاد(ذکر) اوست و نشانۀ نفرت از خدای عزّوجلّ نفرت از یاد(ذکر) اوست.

 

۳۱.گروهی که با هم به یاد(ذکر) خدای بلندمرتبه بنشینند ، برنخیزند مگر آنکه به ایشان گفته شود: «برخیزید که خدایتان آمرزید و بدیهاتان را به نیکی تبدیل فرمود.»

 

۳۲.سه کسند که خداوند بلند مرتبه دعایشان را رد نمیکند: آنکه فراوان یاد خدا کند ، ستمدیده و پیشوای دادگر.

 

۳۳.ساعتی بدون ذکر خدا بر آدمیزاد نگذرد مگر آنکه در روز قیامت حسرتش را بخورد.

 

۳۴.رحمت خدا صد جزء است. یک جزء را میان خلق تقسیم فرموده و نود و نه جزء را برای رستاخیز نگهداشته است.

 

۳۵.کسی به بهشت میرود که که امید آن دارد و کسی از جهنم دور میماند که از آن بیمناک باشد و خداوند به کسی رحم میکند که (خود آن شخص در حق دیگران) رحم میکند.

 

۳۶.هر گناهی را ممکن است خدا ببخشد مگر کسی که به حال شرک بمیرد یا مؤمنی را بکشد.

 

۳۷.شرک در امت من از گذر کردن مورچه از کوه صفا در شب تاریک نهانتر است و نزدیکتر از همه (به شرک) آنستکه چیزی از ستم را دوست داری یا چیزی از عدل را دشمن داری.

 

۳۸.بخشش خدا، از گناهان تو بزرگتر است.

 

۳۹.خداوند بندگانی دارد که آنها را برای (رسیدگی به) نیازهای مردم خلق فرموده است.

 

۴۰.خدا برای هرکه نیکی خواهد او را در کار نیک دانا و به دنیا بی اعتنا کند و عیوبش را به وی بنمایاند.

 

توجه:دوستانی که برای باز کردن منوی نظرات مشکل دارند اینجا کلیک کنند

سوءاستفاده از حس میهن دوستی جوانان

پان ها

 

 پان به معنای "همه" است ولی اساسا برداشتی که از پانها میشود عبارت است از ناسیونالیستهای افراطی چه در زمینۀ وطن پرستی چه در زمینۀ دینداری. افراد پیرو این تحجر(چون نمیتوان اسم آنرا تفکر گذاشت) طرفدار عدم برابری افراد هستند و خود را به واسطۀ نژاد یا دینشان از سایر انسانها برتر میدانند . در زیر به مهمترین آنها در ایران میپردازیم:

 

پان ایرانیها:

 این افراد میگویند ما آریایی هستیم و از سایر انسانها برتریم. این افراد احساس حقارت خود در برابر پیشرفت غرب و شرق را با دستمایه قرار دادن برتری عهد باستان(!!) التیام میبخشند . باورهای آنها نشانگر اوج نادانی در این افراد است:

 

 این افراد برای اینکه بتوانند بر تاریخ خود تکیه کنند شروع به ساختن افسانه کرده اند. چگونه؟ برخی از دروغهای این افراد را راجع به تاریخ میاورم:

 

  جنگ ماراتن که منجر به شکست داریوش هخامنشی شد دروغ محض است.(یعنی تمام مورخین یونان یا در واقع تنها مورخینی که از فتوحات ایران در آن عصر نوشته اند دروغ میگویند و حرف فاقد سند اینها راست است)

 

 کسی که هخامنشیان را منقرض کرد اسکندر مقدونی نبود بلکه فردی اهل ارومیه به نام اسکندر مغانی بود!!!(یعنی ایران باستان هرگز در دست یونانیها نبوده! پس لابد حکومت سلوکی هم جزئی از حکومتهای ایرانی اصیل است!!)

 

 در نبرد نهاوند، علت شکست ایران ترسیدن فیلهای ایرانی از شترهای اعراب ترسیدند!!(عجیب است که چرا وقتی شاپور دوم ساسانی به جزیرة العرب حمله برد فیلها از شتر نمیترسیدند!!)

 

 همچنین این افراد در نشان دادن اوج علم خود در عهد باستان از هیچ دروغی خودداری نمیکنند:

 

 اولین کشتی به فرمان یک ملکۀ ایرانی ساخته شد!! (اولین ملکۀ ایران پوراندخت ساسانی دختر خسرو پرویز و هم عصر اسلام بوده است ؛ پس تمام جنگها دریایی پیش از او دروغ بوده است!!! یا اگر بگوییم آن ملکه پادشاهی نمیکرده پس لابد قبل از طوفان نوح بوده است لذا این ملکه اصلا آریایی نبوده زیرا حملۀ آریاییها به فلات ایران هزاران سال بعد از نوح صورت گرفت)

 

 وقتی از آنها میپرسیم: پس چرا هیچ اثری از علم والای آنروز در کتب و اسناد تاریخی وجود ندارد؟ میگویند اعراب کتب ایرانیان را آتش زدند!! در حالی که مدارک و شواهد نشان میدهد که نابودی کامل کتب ایرانی در آن عصر ، هر چند تحت تأثیر تهاجم عرب هم بوده ولی بیشتر این کتب در اثر بی مبالاتی یا حتی توسط ایرانیان نابود شده است. در واقع هر جنگی خسارتهایی را در پی دارد چنانکه فرونشاندن شورش شهر صور توسط اردشیر سوم هخامنشی منجر به سوختن این شهر شد ولی پان ایرانیها میخواهند این حادثۀ سوختن کتابها را به اسلام مربوط کنند.

 

 در مورد مذهب هم این افراد مذهب باستان را دست مایه قرار داده اند!! پس دین مقدس اسلام را دینی «غیر ایرانی» خوانده ، بدترین اهانتها را به بزرگان و حتی اسم خدا در این دین ، میکنند!! به همین واسطه رابطه اشان با پانهای مذهبی زرتشتی بد نیست. پیروان ضعیف النفس این گروه برای اینکه خود را «ایرانی» کنند(!!) از اسلام ابراز انزجار میکنند و میگویند: «هیچ مسلمانی ایرانی و هیچ ایرانی ای مسلمان نیست!!!!!» در این راه نیز از هیچ تهمتی به اسلام فروگذار نمیکنند:

 

 عربها به زور ایرانیان را «مسلمان» کردند!!(بد نیست بدانید ایران در عصر امویان به طور کامل به دست اعراب افتاد و بنی امیه اسلام آوردن مردم مناطق مفتوحه را خیلی سخت قبول میکردند. حال چگونه است که ایرانیها را به زور مسلمان میکردند؟؟)

 

 عربها مردهای ایرانی را میکشتند و زنهایشان را به کنیزی میبردند!! و حتی به آنها تجاوز میکردند!!!!!(البته ما در تاریخ داریم که اعراب مردان و زنان خاندان یزدگرد و مردان جنگجوی ایران را که با آنها مقابله میکردند به اسارت گرفتند ولی دیگر جایی ننوشته اند که مردم عادی ایران را نیز با آنها به اسارت گرفتند و چه خنده دار با وجود احکام سنگین اسلام راجع به تجاوز به عنف ، این مسلمین بودند که به زنان ایرانی تجاوز میکردند!! واقعا خجالت دارد که اینها برای کوبیدن اسلام به زنان دیار خود نیز رحم نمیکنند!!)

 

 اسلام توجیه گر نظام برده داری بوده است!!! (جالب است که در دنیای متمدن ملل اسلامی اولین کشورهایی بودند که برده داری در آنها محو شد. چگونه است که اسلام خود توجیه گر آن بوده است؟ هر کس از تاریخ اسلام آگاه باشد میداند اسلام تمام تلاش خود را برای مقابله با برده داری کرد و احکام سنگینش در این باره منجر به انقراض سیستم برده داری در ملل اسلامی شد. در عین حال پس از اسلام هر کس هم اگر برده میشد؛ از اسرای جنگی بود که علت هم نبودن سیستمهای امروزی نگهداری از اسرای جنگی وجود نداشته است و این رسمی در سراسر جهان بوده است. در عین حال دیدیم که پیامبر اسلام به اسرای بدر گفت هر کس مسلمان بیسوادی را باسواد کند آزاد است و بسیار در زمینه آزادی بردگان و اسرا سفارش فرمود و این سیستمهای برده داری بعد از اسلام هم دستور اسلام نبوده است. )

 

 فرق یک پان ایرانی و یک میهن پرست چیست؟

 

 یک پان ایرانی به دنبال برتری بی چون چرای ایران نسبت به تمام ملل است و خود را به لحاظ هوش و قدرت جسمی و فکری و مذهب از همه برتر میداند و تمام تجاوزات کشورش به هر کشوری را توجیه میکند در حالی که یک میهن پرست به دنبال «پیشرفت» کشور است و دوست دارد کشورش در میان سایر کشورها شرایطی خوب و مناسب داشته باشد ؛ شاید هرگز به تجاوز به سایر سرزمینها فکر نکند ولی برای حفظ وجب به وجب خاکش حاضر است خون دهد.

 

 یک پان ایرانی مذاهب غیر زرتشتی را و مردم غیر فارسی زبان را (به خصوص اعراب ایرانی را) به شدت تحقیر میکند و باعث نقص در اتحاد مردم میشود در حالی که یک میهن پرست به تمام فرق و تمام اصناف و قومیتهای ایران حرمت میگذارد و معتقد به لزوم اتحاد همۀ مردم برای پیشرفت کشور است.

 

اثر تفکرات پان ایرانیها بر اقوامی که تحقیرشان میکنند چیست؟

 

 انتظار دارید عرب زبانهای ایران وقتی این اهانتها را میشنوند چه عکس العملی نشان دهند؟ در مورد ترکها چه؟ البته این عملکرد ابلهانه باعث تقویت پانهای ترک و عرب و کرد میشود . پان عربها و پان ترکها با نشان دادن حرفهای این گروه نادان به همزبانان خود آنها را در راه استقلال طلبی تشجیع میکنند. وقتی به پان ایرانیها میگوییم که به اینها بهانه ندهید میگویند خوزستان و آذرآبادگان جزء خاک ایرانند ما میخواهیم اینها را از این سرزمینها برانیم!!! جلوتر درمورد این پانها نیز صحبت میشود.

 

 پان ایرانیها از حقوق بشر چه میگویند؟

 

 پان ایرانیها وقتی بخواهند نظام جمهوری اسلامی را محکوم جلوه دهند دم از «نقض» حقوق بشر میزنند ولی وقتی به بحث برابری انسانها میرسند دیگر دل خوشی از حقوق بشر ندارند در ضمن خود را پیرو مذهبی میدانند که نظام فئودالی را صد در صد قبول دارد. و این یکی از علامتهای پان ایرانیهاست:

علامت پان ایرانیها

 

 

 

پان عربها:

 

 این فرقه که طرفدار برتری نژاد عرب هستند. حرفها و اهانتهای پان ایرانی ها که از پیش از انقلاب آغاز شده است به تبلیغ آنها بین مردم عرب زبان خیلی کمک نموده است شعار انها اینست : «اتحاد مسلمین نه ، اتحاد اعراب»

 

 همکاری آنها با دولت عراق در اوایل جنگ تحمیلی که هنوز نظام  موفق به کنترلشان نشده بود در تاریخ ایران ثبت شده است. حال پاداش عربهایی را که با آنها همکاری نمیکنند را چگونه میدهیم؟!!

 

 کشوری که پان عربها میخواهند ایجاد کنند خوزستان و استانهای جنوب شرقی ایران را شامل میشود. 

 

  پان عربها با استفاده از تحقیرهای شبانه روزی عربهای میهن پرست را هر روز به سوی خود میکشانند و به گوششان میخوانند: «اینها شما را حتی ایرانی نمیدانند چگونه میخواهید در مملکت ایشان زندگی کنید؟»

 

پان کردها:

 

 این گروه نیز طرفدار برتری نژاد کرد هستند. هر چند پان ایرانیها بخواطر اینکه در حافظۀ ناقصشان خاطرۀ تلاشهای جدایی طلبانۀ کوموله های کرد را فراموش نمیکنند سعی در دلجویی از آنها دارند و بین آنها طرفدارانی نیز به هم زده اند ولی عملا اثری روی پان کردها ندارند و حرفهای نژادپرستانه اشان بهانه های مناسبی به دست پان کردها میدهد.

 کشوری که جدایی طلبان کرد میخواهند ایجاد کنند کل مناطق کردنشین ایران ، عراق و ترکیه را در بر میگیرد که از ایران کردستان ، کرمانشاه و حتی ایلام را شامل میشود.

 

پان ترکها:

 

 پان ترکها نیز طرفدار برتری ترکها بر سایر مللند و با بهانه قرار دادن تحقیراتی که بین فارسی زبانها در مورد «ترکها» وجود دارد سعی در تبلیغ خود دارند. گروهی از پان ایرانیها سعی در دلجوئی بی حاصل از آنها دارند و گروهی از آنها نیز آنها را تحقیر کرده و بی فرهنگشان میخوانند.

 

 کشوری که پان ترکها میخواهند برای خود بسازند بخشهایی از ایران ، ترکیه و جمهوری آذربایجان را تشکیل میدهد که از ایران آذربایجان شرقی و غربی و نیز اردبیل و قزوین را شامل میشود.

 

  لازم به ذکر است که نظام جمهوری اسلامی علی رغم ضعفهایش تلاشهای بسیار زیادی برای بازگرداندن پان ترکها و پان کردها و پان عربها کرده است. تعطیلی روزنامۀ ایران به خواطر کشیدن کاریکاتور تمسخرآمیز نسبت به زبان ترکی یکی از دهها نمونۀ این تلاشهاست ولی پان ایرانیها حکومت را محکوم میکنند که فقط از عربها طرفداری میکند حال آنکه پانهای ترک و کرد و عرب نیز معتقدند که نظام به آنها بیتوجه است. به نظر من ایراد اصلی از طرز فکر غلط این گروههای نژادپرست است.

 

پانهای مذهبگرا:

 

 این پانها هرچند دم از جدایی از کشور نمیزنند ولی از آنجا که فقط برای مذهب خود احترام قائلند برای سایر اقشار و قشر غیرمذهبی ایجاد ناراحتی میکنند. محدود کردن آنها به مسلمین کاری نابخردانه است و از این گونه افراطیان در بین پیروان تمام مذاهب پیدا میشود. گروهی از این افراد که در اقلیت مذهبی قرار دارند در فضای اینترنت چهرۀ واقعی خود را بهتر نشان میدهند و تمام مکاتب دیگر و به خصوص سلام را زیر باران توهین و تهمت میگیرند.

 

 

 

به عنوان کسی که به جوانان این مرز و بوم علاقه دارم به آنها توصیه میکنم از پیروی هر یک از پانهای فوق الذکر خودداری کنند و به فکر اتحاد و همبستگی باشند. چگونه است که برای شکست آلمان نازی،امپریالیسم و کمونیسم دست در دست هم مینهند ولی ما برای حفظ آب و خاکمان نمیتوانیم با هم دوست باشیم؟

دعای کمیل: درس سخن گفتن با خدا

سلام.

یکی از مسائلی که امروزه در بین جوانان ما باب شده است گرایش افراطی گروهی به کتب شعر است . طوری که عده ای هر وقت میخواهند به خداوند فکر کنند سراغ کتب عاشقانه_عارفانه میروند. همین است که ما افرادی را در جامعه میبینیم که دهها کتاب از شعرای پیشین خوانده اند ولی از قرآن و کتب احادیث پیامبر و معصومین بیخبرند. من نمیخواهم در این مقاله از حافظ یا مولوی بد بگویم یا نوشته هایشان را به نقد بکشم ولی از این دوستان میپرسم: مگر ما مسلمان نیستیم؟ مگر برای ما اسوۀ حسنه وجود ندارد؟ چرا اقلا به همان مقدار که از کتب شعر میخوانید از قرآن و کتابهای حدیث نمیخوانید ؟ چرا تفسیر نمیخوانید؟ قرآن بعد از مرگ به درد چه کسی خورده که به درد شما بخورد؟ قرآن برای گورستان نیست. قرآن برای ماییست که زنده هستیم. بروید ببینید اولیای خدا هم مثل شعرا خدا را خطاب قرار میدادند؟ نکند آنها بلد نبودند استعاره بسازند و معشوقه ای زیبا را به استعاره از خدا ستایش کنند؟

البته من به جناب حافظ جسارت نمیکنم ایشان شاید در حد عرفانی بالایی بوده و اشعارش را هم برای خودش میسروده و افراد دیگری بودند که اشعارش را جمع کردند و دیوان ساختند ولی بدانید برای شناختن خدا باید سراغ کسانی رفت که برگزیدگان خدا هستند. جوانان ما میخواهند با خدا دوست شوند. خب بشوید ولی راه دوستی با خدا را چرا در زندگی «دوست خدا» نمیجویید؟ببینید که حضرت ابراهیم که لقبش رفیق خدا بود چگونه با خدا حرف میزد .

امروز میخواهم دعایی را به شما معرفی کنم که برای افرادی که دوست دارند با خدا حرف بزنند به منزلۀ یک درس است. آنچه در این مقاله میاورم یک «تفسیر» نیست بلکه شناخت من است از این دعای بلند منزله.

برای خواندن متن روی ادامۀ مطلب کلیک کنید

ادامه مطلب ...

ترفندهای شبهه افکنها(۱)

ترجمۀ غلط از قرآن و تفسیر به رأی

 در این راه آیات قرآن را به نفع خود ترجمه میکنند:

برای مثال این ترجمه ایست که یک شبهه افکن دروغگو از آیۀ 28 سورۀ آل عمران آورده است:

 مؤمنین نباید غیر مؤمن به اسلام را به دوستی بگیرند مگر از روی ترس و خدا شما را از خودش بر حذر میکند(!) تا از غیر مؤمنین نترسید و از خدا بترسید.

 میبینیم که شبهه افکن سعی کرده با ترجمۀ غلط قرآن را به خودخواهی و دعوت به دورو بودن محکوم کند و همچنین با بکار بردن واژۀ «غیر مؤمن به اسلام» خواسته بگوید روی سخن قرآن در این کلام مسیحیان و یهودیان و زرتشتیها است و اما معنی حقیقی آیه اینست: 

 مؤمنین «کافران» را «به جای مؤمنین» به دوستی «نمیگیرند» و هر کس چنین کند به هیچ وجه از (بندگان) خدا نیست مگر آنکه از (دشمنی و شکنجۀ) آنها بسیار بترسند و خدای یگانه «مواظب» شماست و بازگشت به سوی خداست.

 اختلاف ترجمه را دیدید؟ کلماتی را که این شبهه افکن غلط ترجمه کرده را با گیومه مشخص کردم تا بیشتر دقت کنید. میبینید که اینجا هیچ حرفی از اهل کتاب و ترسیدن از خدا نیست. متأسفانه ترجمۀ غلط و تفسیرمآبانۀ آقای الهی قمشه ای هم به این قماش از ملحدین خیلی کمک کرده است به طوری که ایشان در برخی موارد به جای ترجمه کردن آیه تفسیر خودشان از آیه را بیان میکنند. من به جوانان توصیه میکنم تا آنجا که میتوانند عربی یاد بگیرند تا خود بتوانند به درستی ترجمۀ آیات اطمینان یابند.

 از سوی دیگر الحادگرایان سعی دارند با تفسیر به رأی مفهوم اسلام را در ذهن جهانیان مخدوش کنند و بارزترین نمونه اش هم تفسیرشان از این آیه است:

 هر جا کفّار را یافتید آنها را بکشید.

که از آن تفسیر به جنگ طلب بودن اسلام میکنند در جواب این تفسیرها باید بدانیم که:

 اول از همه تفسیر قرآن کار هر کسی نیست و وقتی علما پس از دهها سال تحصیل علم ، کتاب تفسیر مینویسند معلوم میشود که چقدر اینکار دشوار است.

 دوم اینکه هر آیه شأن نزولی دارد این آیه زمانی نازل شد که کفّار عهد صلح دهسالۀ خود با پیامبر را زیر پا نهادند و گروهی از مؤمنین را به قتل رساندند بد نیست بدانیم که بعد از این آیه بود که مکه توسط مسلمین تسخیر شد ولی با این وجود هیچ خونی ریخته نشد.

سوم اینکه برخی آیات محکمات و بعضی متشابهاتند ؛ برخی ناسخ و گروهی منسوخند آیا این آیات را تشخیص میدهید که به تفسیر قرآن میپردازید؟ بد نیست بدانید نظر قرآن در مورد کافران فقط با آن آیه مشخص نمیشود و آیاتی مثل آیات سورۀ کافرون نیز باید مد نظر قرار گیرند:

 بگو ای کافران آنچه میپرستید را نمیپرستم ... دینتان برای خودتان و دین من برای خودم

 که نشان میدهد که قرآن کفار را به حال خود رها کرده و بخواطر دین غلطشان حکم به اعدامشان نمیدهد

ما حق نداریم!!

زن اروپایی

 البته این نوع زنها که در پشت مجله «زن روز» (در آن زمان و این زمان در اینترنت ) میبینیم در اروپا هم هستند اما در جاهای مخصوصی !! به عنوان «زن شب» این غیر از زن اروپایی است ... فقط بعضی از زنان اروپایی هستند که ما حق داریم بشناسیم . آنهایی را که فیلمها و مجله ها و تلویزیون های جنسی و رمانهای نویسندگان جنسی به ما نشان میدهند به عنوان تیپ کلی «زن اروپایی» یه ما میشناسانند .

حق نداریم آن دختر اروپایی را بشناسیم که از شانزده سالگی به صحرای نوبی به آفریقا به به صحرای الجزایر به استرالیا میرود تمام عمرش را در محیطهای وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی میگذراند و شب و روز در جوانی و کمال پیری درباره ی امواجی که از شاخکهای مورچه فرستاده میشود و شاخکهای (مورچه های) دیگر آنرا دریافت میکنند و چون عمر را به پایان میبرد دخترش کار و فکر او را دنبال میکند این نسل دوم زن اروپایی در سن پنجاه سالگی به فرانسه باز می گردد و در دانشگاه میگوید : «من سخن گفتن مورچه را کشف کرده ام و بعضی از علایم مکالمه او را یافته ام.»

حق نداریم «مادام گواشن» را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه افکار و مسایل فلسفی حکمت بوعلی و ابن رشد و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری (آیا این افراد را میشناسید ؟ ) را در فلسفه یونان و آثار ارسطو و دیگران پیدا کرد و با هم مقایسه نمود آنچه حکمای ما بد ترجمه کرده اند را تصحیح نمود.

...حق نداریم «رزاس دولا شاپل » که بیش از همه ی علمای اسلام و حتی همه شیعیان و کباده کشان ولایت علی و مدعیان معارف علوی , او یک دختر زیبای آزاد و مرفه سوئدی نژاد , با دوری از جو فرهنگی اسلام و زمینه تربیتی و اعتقادی شیعی , از آغاز جوانی زندگیش را وقف شناخت آن روحی کرد که در اندام اسلام مجهول ماند ... درست ترین خطوط سیمای علی لطیف ترین موجها ی روح و ابعاد احساس و بلندترین پرشهای اندیشه او را یافت و رنجها و تنهاییها و شکستها و هراسها و نیازهای او را برای نخستین بار و نه تنها علی بدر و حنین که علی محراب و شب و چاههای بیرون مدینه را را نیز پیدا کرد و نهج البلاغه او را .این دختر کافر جهنمی که هم آنچه علی به قلم آورده است پراکنده در این کتاب و آن دفتر و یا بیشتر نسخه های خطی پنهان اینجا و آنجا همه را گرد آورد و خواند ترجمه و تفسیر کرد و زیباترین نوشته هایی را که درباره کسی از یک قلم جاری شده است درباره علی نوشت و اکنون چهل و دو سال است که لحظه ای سر از اندیشه و تامل و کار و تحقیق بر نگرفته است .

ما حق نداریم دوشیزه «میشن» را بشناسیم که در اشغال پاریس بوسیله نازیها از سنگر نهضت مقاومت فرانسه ضربه هایی چنان کاری به ارتش هیتلری زد که دو بار غایبانه به مرگ محکوم شد و با اینکه خود یهودی است انسان بودن و آزادی را در اوجی میفهمد که اکنون در صف «فداییان فلسطینی» علیه صهیونیسم میجنگد!

ما حق نداریم هزارها دختر پاریسی را که دوشادوش مجاهدان الجزایری بی نام و نشان و بی انتظار پاداشی دنیوی یا ثواب اخروی در سازمانهای مخفی سنگرهای کوهستان ی و قلب پایگاههای جنگلی از سینه صحرای آتش ریز صحرای الجزایر تا زیرزمینها و پناهگاههای شهر شهوت و شراب پاریسعلیه استعمار فرانسه و قداره بندی چون ژنرال دوگلو سوستل و سالان و آرگو جنگیدند و شکنجه های هولناک را و شهادتهای شکوهمند را در راه آزادی ملتی بیگانه استقبال کردند .

ما حق نداریم که «آنجلا» دختر آمریکایی یا دختر ایرلندی را که دو ملت اسیر چه میگویم؟ همه مردم آزاده جهان و تمام بشریت مجروح و محکوم تبعیض و ستم و استثمار چشم به آنان دوخته اند بشناسیم و بدانیم که زن فرنگی نه آنچنان که آقایان محترم مسعودیها و فرامرزیها بنام «زن روز» اروپا به اطلاعات بانوان ما میرسانند ... تا آنجا پیشرفته که که تجسم ایده آل یک ملت و مظهر نجات و غرور و افتخار یک نژاد شده است ... یک بار ندیدم از دانشگاه کمبریج یا سوربن یا هاروارد عکس بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه می آیند و چگونه میروند.چگونه در کتابخانه ها بر روی نسخه های قرنهای چهارده و پانزده اروپا و الواحی که از دوهزار پانصد تا سه هزار سال پیش در چین پیدا شده یا روی نسخه ای از قرآن نسخه هایی از کتب خطی لاتین و یونانی و میخی و سانسکریت از صبح تا شب خم میشوند بی آنکه تکانی بخورند و چشم به این سو و آن سو بدوانند تا کتابدار کتاب را نمیگیرد و عذرشان را نمیخواهد سرشان از روی کتاب برداشته نمیشود

منبع: «فاطمه فاطمه است» اثر دکتر علی شریعتی

شبهه افکن نادان!

 سلام  من نمیخوام زیاد اعصابتون با شبهه افکنیهای افراد ضد دین خرد بشه . براتون مطلبی از یکی از سایتهای ضد دین میارم تا  یکم بخندید! این مطلب نشانی از اوج حماقت نویسندۀ خود را به ما مینمایاند:

 

«   چرا شیعه سکینه دختر امام حسین را در شش سالگی ترور میکند؟

 

 

شما هم حتمأ مثل من سئوال خواهید کرد:
چرا شیعه معتقد است که سکینه در شش ساله‌گی در جریان واقعه کربلا کشته شده است؟ به خصوص که اگرلازم باشد زنی در صدر اسلام و از خانواده پیامبر به عنوان الگوی دیگر زنان مؤمن قرار بگیرد. جواب را شاید در این قطعه‌ها که در زیر آورده‌م بیابیم:

در صفحه ٢٨٠ کتاب " زنان پرده‌نشین و نخبگان جوشن پوش" نوشته فاطمه مرنیسی آمده:
زنان مسلمانی که در آن دوره (صدر اسلام) در برابر محدودیتها مقاومت نشان دادند چه کسانی بودند؟ از مشهورترین آنها سکینه، یکی از نواده‌گان پیامبر(ص) از طرف دخترش فاطمه، بود.
سکینه  (دختر امام حسین) در سال ٤٩ هجری متولد شد. ... پنج یا به قولی شش شوهر کرد و با بعضی از آنها نزاع کرد، به بعضی علاقه و عشقی آتشین داشت، یکی از آنها را به جرم خیانت نزد قاضی کشاند و از هیچ کدام اطاعت تام و بی چون و چرا ( که از اصول ازدواج اسلام سنتی محسوب میشود) نکرد. در قراردادهای ازدواجش قید میکرد که نسبت به شوهرش اطاعت تام نخواهد داشت، بلکه آنطور که میخواهد خواهد زیست و نمیپذیرفت که شوهرش چند زن داشته باشد. او به مسائل اجتماعی و سیاسی و شعر علاقه زیادی داشت و شاعران را به خانه‌اش دعوت میکرد... تاریخ نویسان مجذوب شخصیت او شده و صفحات بسیار و برخی تمامی نوشته خود را به زنده‌گی او اختصاص داده‌اند*.....او یکی از شوهران خود را واداشت تا در موقع عقد، حق نشوز، یعنی شورش علیه کنترل زناشوئی را- که فقها را رنجاند- امضا کند. او خواستار داشتن حق نشوز شد و مانند زیبائی و هوش سرشارش به آن افتخار میکرد و به نقش اساسی و پویای زنان در فرهنگ عرب تأکید داشت....سکینه در مدینه در سال ١١٧ هجری در سن ٦٨ سالگی درگذشت.


خوب به نظر من همینها کافی است که مرتجعین نخواهند که یک چنین زنی در خانواده پیامبر شناخته شود و به همین دلیل شیعه وی را در شش ساله‌گی ترور کرده و همراه پدرش حسین وی را هم زنده به گور میکند.

*
شماری از مورخانی که درباره سکینه نوشته‌اند: ابن قتیبه، ابن عبدریه، ابن عساکر، زمخشری، ابن سعد، ابوالفرج اصفهانی، ذهبی، صفدی، بخاری»

 

  1. از همه مهمتر اینکه کاملا مشخص است که  نویسندۀ به اصطلاح محترم این ردیه اصلا توی باغ نیست! اطلاعات تاریخی این نادان صد در صد دروغ است! کجای تاریخ آمده که سکینه(س) شش شوهر کرد؟ کجای تاریخ آمده سکینه(س) که خود معلم قرآن بود جلوی احکام دین می ایستاد؟ من نمیدانم آیا واقعا این خانم مرنیسی در کتابش چنین خزعبلاتی نوشته یا نه ؛ چون این کتاب را نخوانده ام. ولی شما فقط منابع را نگاه کنید آخر این منابعی که ما به عمرمان اسمشان را نشنیده ایم هم شدند منبع معتبر ؛ من نمیدانم منظور نویسنده از بخاری چیست! ولی اگر منظورش صحیح بخاریست که در آن کتاب اشاره ای به سکینه(س) نشده است. خدا تحریفگران را به خاک سیاه بنشاند. اگر این خانم که نویسنده از کتاب او اقتباس جسته چنین اراجیفی ردیف کرده باشد معلوم است که فقط قصد داشته مبارزه فمینیستیش با احکام دین را به بزرگان دین بچسباند!!
  2. ولی چیزی که واقعا خنده دار است اینستکه آن دختر امام حسین که در ماجرای حماسۀ حسینی به شهادت رسید اولا سکینه(س) نبود بلکه خواهر سه ساله اش رقیه (س) بود!! ثانیا در کربلا به شهادت نرسید بلکه در شام به شهادت رسید که ماجرای تلخ شهادت آن بانوی مکرمه را همۀ شیعیان میدانند و صحیح نیست که من آنرا در ایام عید بازگو کنم.

 

   واقعا جالب است که کسانی بین همین ردیه نویسها پیدا میشوند که به علت بی اطلاعی اینطور تحریف میکنند.

  اما یک سوال از دوستان دارم به نظر شما اگر این ردیه نویس از ماجرای واقعی رقیه و سکینه(س)  خبر داشت باز هم چنین ردیۀ سستی مینوشت یا سعی میکرد طوری تحریف کند که آب هم از آب تکان نخورد؟!!

در اینجا باز هم از جوانان میخواهم: هر جا ردیه ای دیدید که در پی آن اسناد و مدارکی ذکر شد خیال نکنید به علت بیان اسناد مطلب واقعیست. خیلی وقتها سند ذکر شده هیچ اعتباری ندارد . خیلی وقتها حرفی که ادعا میکنند اصلا در آن سند نیامده است و البته خیلی وقتها حرف نویسندۀ سند را هم تحریف میکنند و بخشی از آنرا بیان میدارند.

 

التماس دعا

کتاب "دوازده قرن سکوت"

  سلام دوستان . امروز میخواهم یک کتاب به شما معرفی کنم که البته غیرمذهبی و تاریخی است. میدانید که پان ایرانیها و سلطنت طلبان خیلی سعی دارند بگویند که ایران به خاطر ورود اسلام دچار ضعف و انحطاط شد . خب من فکر میکنم کسانی که میخواهند در بحث با این افراطیون موفق باشند باید این کتاب از سری کتب "تأملی دردر بنیان تاریخ ایران" را حتما بخوانند. این کتاب را در بازار با نام «دوازده قرن سکوت» میشناسند. کتاب مد نظر ما کتاب اول دوازده قرن سکوت با نام برآمدن هخامنشیان است(دوازده قرن سکوت در چند جلد بیرون امده ما با جلد یکمش کار داریم.) قیمت این کتاب در بازار تنها 2000 تومان است که من به تمام دوستان مسلمانم توصیه میکنم حتما آنرا مطالعه نمایند.

 

                       عکس کتاب

 

در مورد کتاب:

  این کتاب به بازبینی تاریخ هخامنشیان میپردازد و با ذکر دلایلی قصد دارد بگوید پایان رشد علمی ایران از آغاز اسلام نبوده بلکه با روی کار آمدن هخامنشیان بوده است. نویسنده در بخشهایی از این کتاب ابراز میدارد که هنر و صنعت در ایران باستان پس از روی کار آمدن هخامنشیان در واقع یاتقلیدی از هنر ایران پیش از هخامنشیان و مناطق فتح شده بوده و یا اقتباسی از فرهنگ یونان و روم. نویسنده در این کتاب میگوید که مسند علم که تا پیش از هخامنشیان در بین النهرین بود به اروپا منتقل شد ... به هر حال فرصتی برای تمام اقشار تا نگاه نوینی به تاریخ ایران و هخامنشیان داشته باشند زیرا خیلیها به خاطر وسعت حکومت هخامنشی فکر میکنند علم و دانش هم در دست آنان بوده است. کتاب را بخوانید و فکر کنید!

 

  به متعصبینی هم که ناراحت میشوند میگم که چه ایرادی دارد که بعد از اینهمه نظر موافق یک نظر مخالف هم بشنوید؟ مگر نمیگویید آزادی اندیشه؟!!!

نمونه ای از توهینات اسلامستیزان

سلام دوستان با مطلبی دیگر از کتاب یکی از اسلامستیزان در خدمتتان هستم . پیشاپیش از تمام شیعیان بخاطر آوردن این متن کثیف از این نویسنده عذر میخواهم فقط به شیعیان میگویم اگر بعد از خواندن این متن فورا دست بکار ساختن یک وبلاگ در رد حرفهای این فحاشان نشدید حتما در شیعه بودن خود شک کنید. توضیحا عبارات رنگی از من و عبارات سیاهرنگ از این نویسندۀ کتاب است و اما خود متن:

نامهای عربی در بین ایرانیان

 بسیاری از نامهای عربی که درمیان ما ایرانیان رایج است درمیان اعراب اصیل (عربستان سعودی، کشورهای خلیج پارس..) ابداً متداول نیست! هرچند امکان دارد که این نامها درمیان شیعیان مورد استفاده قرار بگیرد. آنهم بعنوان عشق وتعصب ویژه‌ای که نسبت به برخی از شخصیتهای تاریخ اسلام داشته و دارند. اما بدون شک اگر پدرومادری با ریشۀ این گونه نامها ومعنای آنها آشنایی میداشته‌اند هرگز نامهای نازیبا را بعشق شخصیتهای تاریخی برروی فرزندان خود نمی‌نهادند. با هم به معنی چندنام نگاهی می‌اندازیم که نتیجه سالها پژوهش و کنکاش می‌باشد:

 ام کلثوم: ام یعنی مادر و کلثوم به فرزند خیکی و چاق اطلاق میشود .

 پاسخ: کلثوم یعنی زیبای تپل نه اونچه این آقا میگوید.

حفصه: هسته خرما و یا زن سیاه و زشت .

پاسخ:برعکس فرمایش این موجود دروغگو حفصه یعنی شیر ماده (ماده شیر)

خدیجه: به سقط جنین شتر میگویند .

پاسخ:خدیجه هم به معنای کودک است نه سقط جنین نمیدانم چرا غرضورزی انسانها را به چنین دروغهایی وامیدارد.

 بتول: زنی که هوس مرد و همخوابگی دارد.

پاسخ: بتول یعنی پارسا و پاکدامن باز هم نویسنده دروغ گفته است.
سمیه: از سم می آید و به اندازه زهری که در چیزی باشد میگویند.

پاسخ:وقتی یک  بیسواد کتاب بنویسد همین میشود! سمیه یعنی همنام و همتا و همچنین بلند و رفیع

سکینه: که مسکین نیز با این نام هم خانواده می‌باشد، به بانوی گدا و خوار و بیچاره میگویند.

 پاسخ: سکینه از سکن میاید و به معنای آرامش و وقار است چنانچه خدا میگوید ما به قلوب مومنین سکینه(=آرامش) نازل میکنیم.

 عذرا: به هرآن چیزی که سوراخ نشده باشد میگویند.

پاسخ: عذرا به معنای رخساره و چهره است.

 فاطمه: از فطم می‌آید و به بچه شتر ماده از شیرگرفته‌شده‌ میگویند.

پاسخ: فحاشی تا به کجاها! میبینید این فرد برای تحقیر مسلمین چگونه دروغ و توهین را با هم امیخته است؟ فاطمه یعنی برنده زیرا امید دشمنان پیامبر را که ابترش میخوانندند را قطع کرد(برید) ضمنا این اسم قبلا هم بکار میرفته مثل مادر امام علی(ع).

  ذبیح: به هرچارپایی که گلویش را ببرند میگویند. ذبح شده یعنی گلو بریده .

پاسخ: ذبیح اسم کامل نیست اصلش ذبیح الله است که یعنی سر بریده در راه خدا . البته اگه این نویسنده رو هم سرش را ببرن ممکنه بگن یه خر کمتر!!

 باقر: که از خانواده بقره می‌باشد به گاو نر چاق میگویند و اعراب جاهلی به کسی که خیلی چیز می‌فهمیده است نیز میگفته. باقرالعلوم یعنی طرف همچون گاو چیز میداند.

پاسخ: واقعا که شرف ندارد این قلم بدست مزدور چراکه اگر شرف داشت قلمش را به دلار نمیفروخت. بقره اسم جامد غیر مصدریه چطور ریشه میشه؟ باقر از ریشه ی بقر است یعنی شکاف دهنده و باقر العلوم یعنی شکاف دهنده ی علوم(باز کننده ی پیچیدگیهای علوم)

 عباس: از عبس می‌آید به معنای اخمو، ترشرو، ترسناک و بدخو.

پاسخ: عباس هم از ریشه عبس نیست بلکه جامد غیر مصدریه یعنی : نگاه کردن شیر

کاظم: از کظم می‌آید و به معنای لال بودن، گنگ و بی‌زبان و خاموش .

پاسخ: این نویسنده واقعا نه شرف دارد و نه شعور: کاظم مخفف کاظم الغیظ است یعنی کسی که خشمش را میخورد.

 هاشم: به نان فروش دوره‌گرد می‌گفته اند!
پاسخ:هاشم هم به معنای شکننده و نیز به معنای  کسی که شیر میدوشد است. چقدر این نویسنده حقیر است.

حیدر: این نام مخلوطی است از عربی و پارسی، حی یعنی زنده و در یعنی دریدن! حیدر به کسی گفته اند که انسانها را زنده زنده پاره میکرده است.

پاسخ:مزخرفگویی را میبینید؟ حیدر یک کلمه ی کاملا عربیه به معنای شیر. 

صغری: کوچک و پست و اصغر نیز از همین خانواده و ازریشه صغرا است، به معنای کوچکتر!

پاسخ:چقدر نفهمست(!) که نمیفهمد که اصغر و اکبر، صغری و کبری فقط برای نشان دادن بچه های کوچکتر و بزرگتر است. وقیت اسم یک بچه علی اکبر و اسم دیگری علی اصغر است در واقع فرد اسم چند فرزندش را علی گذاشته و با پسوند اکبر و اصغر بزرگ و کوچکتر بودنشان را مشخص میکند تا موقع صدا زدن دچار مشکل نشود.

 

خب دوستان.آیا دیدید نتیجه سالها پژوهش و کنکاش این بی همه چیز را؟ واقعا غیرت مسلمانان به کجا رفته است؟ واقعا ما در آن دنیا چگونه میخواهیم خود را از امت محمد(ص) بنامیم؟ چگونه میتوانیم فکر کنیم نماز ما قبول است وقتی یاوه گوها لحظه ای از دروغگویی دست برنمیدارند؟ در بخش نظرات این پست به من جواب بدهید که اگر با خواندن این اراجیف خونتان به جوش آمد میخواهید در آینده چه کنید؟